0
مسیر جاری :
پشیمانی کوماگای داستان

پشیمانی کوماگای

کوماگای نائوزانه با کلاهخود و گردن‌پوش آهنین و خفتان چرمین پوشیده از تیغه‌ها و لوحه‌های فلزی و شانه‌بندها و بازوبندها و زانوبندها و ساق‌بندها و دستکش‌هایی که توی آن‌ها چرمین و رویشان آهنین بود و چکمه‌های...
مگس هیمجی داستان

مگس هیمجی

این شهر دژی استوار با بنایی پنج اشکوبه داشت. گرداگردش خندق‌های ژرفی کنده بودند و باره‌هایی با سنگ‌های سخت و بزرگ در اطراف آن برآورده بودند.
دو دایمیو و نوکرشان داستان

دو دایمیو و نوکرشان

روزی دایمیویی رهسپار کیوتو شد. او مردی بلندبالا و لاغر اندام بود. دایمیو با خود می‌گفت: «صد حیف که نتوانستم نوکری برای خود پیدا کنم تا در شهر بزرگ همراهم باشد.»
فداکاری ناکامیتسو داستان

فداکاری ناکامیتسو

دژ شاهزاده میناموتو برفراز تپه‌ای برافراشته بود. دیوارها و باروهای استوار آن را از تخته سنگ‌های یکپارچه‌ی بسیار سختی برآورده بودند. مالک قلعه در آخرین حیاط دژ، در برجی بزرگ، به سر می‌برد.
بیدبن کیوتو داستان

بیدبن کیوتو

بوداییان ژاپن، بعضی از درختان، خاصه بید مجنون، را جاندار می‌پندارند و گمان می‌برند که جان گیاه نیرویی مرموز در خوبی کردن یا بدی رساندن به مردمان دارد.
شبح بونز داستان

شبح بونز

نامو آمیدا بوتسو! نامو آمیدا بوتسو! معنای این جمله در ژاپن این است: «تو را می‌پرستم ای بودای جاویدان! تو را می‌پرستم ای خدای جاویدان!».
شش مجسمه داستان

شش مجسمه

ماتسودا دهقانی بود بسیار نزدیک‌بین و به غایت پارسا. هرگاه از کار سنگین برنج‌زارها فراغتی می‌یافت به شهرها و دهکده‌های نزدیک می‌شتافت و محو تماشای مجسمه‌های خدایان بودایی می‌شد. او چنان نزدیک‌بین بود که...
درختان کوتوله داستان

درختان کوتوله

بعضی از این درختان ممکن است. پنجاه سال، صد سال، صد و پنجاه سال و حتی دویست سال عمر کنند و با دارا بودن همه‌ی اندام‌های اصلی درختان بزرگ، مانند ریشه، تنه، شاخ و برگ و گل بسیار ریز بمانند.
یک سرمشق مهر فرزندی داستان

یک سرمشق مهر فرزندی

کوماتزو سیشی مهری بی‌پایان به پدر و مادر خود می‌ورزید. قدرشان را می‌شناخت و گرامیشان می‌داشت. هرگز کاری نمی‌کرد که غبار غمی از وی بر دلشان بنشیند. هر چه پدر و مادرش می‌فرمودند بی‌درنگ انجام می‌داد و بر...
الهه بنتن و اژدهای انوشیما داستان

الهه بنتن و اژدهای انوشیما

انوشیما پس از یوکوهاما دلکش‌ترین گردشگاه‌هاست! وقتی آب دریا پایین می‌رود قطعه‌ی باریکی از ماسه از زیر آب بیرون می‌افتد و جزیره به صورت شبه جزیره‌ای درمی‌آید، از دور به سگ بزرگی می‌ماند که خوابیده و پوزه...