مسیر جاری :
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در راسخون
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در مقالات
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در فیلم و صوت
#شعر #آلبوم ماه و ماهی پرسش و پاسخ
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در مشاوره
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در خبر
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در سبک زندگی
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در مشاهیر
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در احادیث
#شعر #آلبوم ماه و ماهی در ویژه نامه
مفاهیم رنگ در تعزیه
نقاب و کله سازی در مراسم شبیه خوانی
جهاد تبیین از دیدگاه مقام معظم رهبری «دامت برکاته»
نماز روز 28 صفر چگونه خوانده می شود؟
قدرت هوشمند حزب الله در مواجهه با مخالفان
همه چیز راجع به کف کاذب پشت بام
تعزیه حضرت عباس(ع)
تعزیه طفلان مسلم(ع)
تعزیه مسلم بن عقیل(ع)
تعزیه حضرت علی اکبر(ع)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
چهار زن برگزیده عالم
مهاجرت حیوانات
نحوه خواندن نماز والدین
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
علم پشت پرده رنگ حنا
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
دعای هفت هیکل و خواص آن
دعا برای ختم به خیر شدن امور و گشایش مسائل
مهر وطن
گر اعتلاي وطن، اي دل آرزو داري محقق است که رسم و رهي نکو داري کمر به خدمت ميهن ببند مردانه اگر شرافت و وجدان و آبرو داري نبي بگفت که: مهر وطن از ايمان است
اگر اعتقاد به آيين و دين او داري به پاي...
مرد ميدان وطن
در ره مام وطن آن کس که جانبازي کند بايد اول وطن خواهان هماوازي کند مرد ميدان وطن در عرصه پيکارها دست مي شويد زجان، آنگاه سربازي کند جوشن مردانگي پوشد به هنگام جهاد هر که شد مرد وطن، اين سان سرافرازي...
ماتنيم و وطن، جان
از مام خويشتن پسري پرسيد: مادر، مراد از وطن من چيست؟ من از وطن درست نمي دانم با من بگو که معني ميهن چيست؟
گنجينه زبان
سزد که از دل و جان پاس آشيان داريم زحادثات جهانيش در امان داريم تن از تحمل ذلت به ننگ نسپاريم که از سلالة نام آوران نشان داريم وطن که بنگه دلبند و روح پرور ماست
روا بود که گرامي ترش زجان داريم حذر...
قله البرز
وه چه زيباست قله البرز در بر ديدگان بدين غايت روي يک تپه نشاط انگيز جلوه گر بينم اين بهين آيت برف پوشيده قسمتي از کوه چون پرندينه پوششي سيمين با شکوهي فسانه گون خفته کوه در جامه خواب زيب آيين
فردوسي
بده ساقي، آن ارغواني نبيد که از هفت خوان خُم آمد پديد مگر زين کنم رخش شايستگي چو رستم به آيين بايستگي که ديو هوس را به بند آرم به مردي به خمّ کمند آورم
از آن مي که پرورد دهقان پير به کام دليران کيوان...
شهنامه چه مي گفت
اين دفتر دانايي، اين طرفه رهاورد، الهام خدايي ست که فردوسي توسي از جان و دل آن را بپذيرفت، با جان و دل خويش، بياميخت،
شاعران ايران
جامي، اين برده سرايي تا چند؟ چون جرس هرزه درايي تا چند؟ چند بيهوده کني خوش نفسي؟ هيچ نگرفت دلت چون جرسي؟ ساز بشکست، چه افغان است اين؟ تار بگسست، چه دستان است اين؟ نامه عمر به توقيع رسيد نظم احوال به تقطيع...
سلامي به اصفهان
خوشا خطه سرمه خيز صفاهان که در ديده خاکش کند توتيايي فلک تا ز انجم گشوده ست ديده نديده ست شهري بدين دلربايي سوي خود تواند کشيدن چو کاهم که بيجاده آسان کند که ربايي چو نامش برم، جان به پرواز آيد
سعدي
سخن به نزد گرانقدر مردم هشيار عطيه اي ست شکوهنده و گران مقدار به پيشگاه خردمند مردم دريادل سخن عزيزتر آمد زگوهر شهوار سخن عطية والاي عالم بالاست
که گشت بهره انسان از درگه دادار سخن بماند و گنجينه کمال...