0
مسیر جاری :
استخوان لای زخم گذاشتن ضرب‌المثل‌ها

استخوان لای زخم گذاشتن

در روزگاران گذشته، در شهری كوچك، قصابی مشغول كار با ساتورش بود كه ناگهان ضربه را به جای گوشت روی دستش زد و دستش را زخمی كرد.
از میان همه پیامبران جرجیس نصیب ما شد ضرب‌المثل‌ها

از میان همه پیامبران جرجیس نصیب ما شد

روزی روباهی گرسنه از كنار پرچین‌های یك خانه می‌گذشت كه چشمش به مرغ چاق و چله‌ای افتاد كه آرام آرام در حیاط قدم می‌زد و به طرف مرغدانی می‌رفت، دوباره به حیاط می‌آمد و دانه می‌خورد. البته این همه آرامش و...
از ماست كه بر ماست ضرب‌المثل‌ها

از ماست كه بر ماست

در گذشته‌های دور پادشاهی ظالم در شهری حكومت می‌كرد كه مردم از دست ظلم و ستم او به تنگ آمده بودند. چندی بعد پادشاه مُرد و مردم از خوشحالی اینكه از ظلم و اذیت پادشاه خلاص شدند. سه شبانه روز در شهر به جشن...
از كیسه خلیفه می‌بخشد ضرب‌المثل‌ها

از كیسه خلیفه می‌بخشد

عبدالملك بن صالح از بزرگان خاندان بنی‌عباس بود كه در شهر بغداد زندگی می‌كرد و ایمان، تقوا و پرهیزكاری او زبانزد خاص و عام بود و خلیفه عباسی هارون الرشید سعی می‌كرد خبر كارهای غیراخلاقی‌اش به این مرد زاهد...
از دماغ فیل افتاده ضرب‌المثل‌ها

از دماغ فیل افتاده

حضرت نوح (علیه السلام) یكی از پیامبران بزرگ الهی است، كه در طی عمر طولانیشان تمام وقت خود را صرف تشویق مردم قوم خود به خداپرستی، انسانیت و دوستی كردند. ولی هرچه ایشان بیشتر تلاش می‌كردند، كمتر نتیجه
از این ستون تا آن ستون فرج است ضرب‌المثل‌ها

از این ستون تا آن ستون فرج است

در شهری دور، قاضی شهر در دادگاه جوانی را برحسب شواهد و مدارك گناهكار تشخیص داد و حكم قصاص را صادر كرد. روز اجرای حكم كه فرا رسید، او را بر بالای سكویی در میدان شهر به ستونی بستند تا تیربارانش كنند. قبل...
از آتشی كه افروختم خودم سوختم ضرب‌المثل‌ها

از آتشی كه افروختم خودم سوختم

در جنگلی سرسبز، روباهی در كنار شغالی زندگی می‌كرد. روباه لاغر و ضعیف بود و زور بازویی نداشت ولی به جای آن خیلی باهوش و زیرك بود. برعكس او شغالی كه در نزدیكی او زندگی می‌كرد. قوی و زورمند بود در مقابل خیلی...
آواز خر در چمن ضرب‌المثل‌ها

آواز خر در چمن

در دوره‌ای كه خانه‌ها مثل امروز حمام نداشتند، هر محله یا شهری تنها یك حمام عمومی داشت كه تمام مردم شهر از آن حمام عمومی استفاده می‌كردند. این حمام‌ها سقف‌های بلند و گنبدی داشتند و حوضچه‌ای در وسط حمام...
آن قدر شور بود كه خان هم فهمید ضرب‌المثل‌ها

آن قدر شور بود كه خان هم فهمید

روزی روزگاری، حاكم كم عقلی بر شهری حكومت می‌كرد. پدر او قبلاً حاكم آن شهر بود و هنگامی كه از دنیا رفت یك خانه بزرگ، چند زمین و باغ و كلّی ثروت برای پسرش به ارث گذاشت و فقط در عوض این ثروت از پسرش خواست...
آنچه گذشته افسوس مخور ضرب‌المثل‌ها

آنچه گذشته افسوس مخور

روزی، صیادی به قصد شكار پرنده، دامی پهن كرد. گوشه‌ای كمین كرد و به انتظار نشست. كمی كه گذشت بالاخره پرنده‌ی گرسنه‌ای با دیدن دانه‌هایی كه روی زمین ریخته شده بود به سراغ دانه‌ها آمد و در دام شكارچی گرفتار...