مسیر جاری :
#مسعود سعد سلمان #دیوان اشعار در راسخون
#مسعود سعد سلمان #دیوان اشعار در مقالات
#مسعود سعد سلمان #دیوان اشعار در فیلم و صوت
#مسعود سعد سلمان #دیوان اشعار پرسش و پاسخ
#مسعود سعد سلمان #دیوان اشعار در مشاوره
#مسعود سعد سلمان #دیوان اشعار در خبر
#مسعود سعد سلمان #دیوان اشعار در سبک زندگی
#مسعود سعد سلمان #دیوان اشعار در مشاهیر
#مسعود سعد سلمان #دیوان اشعار در احادیث
#مسعود سعد سلمان #دیوان اشعار در ویژه نامه
چرا باید به مردم لبنان و فلسطین کمک کنیم؟
نماز روز یکشنبه ماه ذیقعده چگونه خوانده می شود؟
نماز روز دوشنبه امام جواد چگونه خوانده می شود؟
پوست حساس شما، لایق بهترینهاست: آیا درماتیپیک انتخاب مناسبی است؟
نماز روز عید فطر چگونه خوانده می شود؟
راهنمای خرید در مسقط بهترین بازارها و مراکز خرید
سفر به ساحل اژه؛ بلیط تهران به ازمیر
پاسخ های مقام معظم رهبری( دامت برکاته) به سوالات لانهی جاسوسی
نرخ استثنایی تور ارزان سنگاپور
خطاهای محاسباتی رژیم صهیونیستی
مهم ترین خواص هویج سیاه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان تهران
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نحوه خواندن نماز والدین
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
پیش شماره شهر های استان گیلان
چهار زن برگزیده عالم
اول گردون ز رنج در تابم کرد
در اشک دوديده زير غرقابم کرد اول گردون ز رنج در تابم کرد
واندر زندان به ناز در خوابم کرد پس بخشش نوساخته اسبابم کرد
گرگل گيرم به دست خاري شده گير هر ابر که بنگرم غباري شده گير
اي دلاراي روزن زندان
ديدگان را نعيم جاويدي اي دلاراي روزن زندان
شب مرا ماه و روز خورشيدي بيمحاق و کسوف بادي از آنک
فلک مشتري و ناهيدي همه سعدم تويي از آن که مرا
اي خروس ايچ ندانم چه کني
نه نکو فعلي و نه پاک تني اي خروس ايچ ندانم چه کني
نه مسلماني و نه برهمني سخت شوريده طريقي است ترا
به همه وقتي پيوسته کني طيلسان داري و در بانگ نماز
گفتم تو مرا مرثيت کني
خويشان مرا تعزيت کني گفتم تو مرا مرثيت کني
در هر هنري تربيت کني فرزند مرا چون برادران
تا قاف پر از قافيت کني يابي به جهان عمر تا که قاف
اي خواجه بوالفرج نکني ياد من
تا شاد گردد اين دل ناشاد من اي خواجه بوالفرج نکني ياد من
هرکس که هست بنده و آزاد من داني که هست بنده و آزاد تو
شادم بدان که هستي استاد من نازم بدان که هستم شاگرد تو
چه کين است با من فلک را به دل؟
که هر روز يک غم کند بيستم چه کين است با من فلک را به دل؟
هوايي همي بيهده زيستم از اين زيستن هيچ سودم نبود
چه گويم از اين عمر بر چيستم؟ اگر مهرباني بپرسد مرا
گردن و گوش غزل و مدح را
بيحد پيرايه و زيور زديم گردن و گوش غزل و مدح را
با فلک سفله بسي سر زديم بيمر با بخت درآويختيم
دست بدين قبضهي خنجر زديم سود نديديم ز نوک قلم
معروفتر از من به جهان نيست خردمند
پس بسته چراام به چنين جايي مجهول؟ معروفتر از من به جهان نيست خردمند
نه مرده و نه زنده نه برکار و نه معزول! نه خفته نه بيدار نه ديوانه نه هشيار
در وفات محمد علوي
خواستم زد به نظم يک دو نفس در وفات محمد علوي
زشت باشد که شعر گويد کس باز گفتم که در جهان پس از او
دريغا جواني و آن روزگار
که از رنج پيري تن آگه نبود دريغا جواني و آن روزگار
اميد من از عمر کوته نبود نشاط من از عيش کمتر نشد
در اين مه که هرگز در آن مه نبود ز سستي مرا آن پديد آمده است