اول گردون ز رنج در تابم کرد
در اشک دوديده زير غرقابم کرد اول گردون ز رنج در تابم کرد واندر زندان به ناز در خوابم کرد پس بخشش نوساخته اسبابم کرد گرگل گيرم به دست خاري...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
اي دلاراي روزن زندان
ديدگان را نعيم جاويدي اي دلاراي روزن زندان شب مرا ماه و روز خورشيدي بي‌محاق و کسوف بادي از آنک فلک مشتري و ناهيدي همه سعدم تويي از آن...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
اي خروس ايچ ندانم چه کني
نه نکو فعلي و نه پاک تني اي خروس ايچ ندانم چه کني نه مسلماني و نه برهمني سخت شوريده طريقي است ترا به همه وقتي پيوسته کني طيلسان داري و...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
اي خواجه بوالفرج نکني ياد من
تا شاد گردد اين دل ناشاد من اي خواجه بوالفرج نکني ياد من هرکس که هست بنده و آزاد من داني که هست بنده و آزاد تو شادم بدان که هستي استاد...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
گفتم تو مرا مرثيت کني
خويشان مرا تعزيت کني گفتم تو مرا مرثيت کني در هر هنري تربيت کني فرزند مرا چون برادران تا قاف پر از قافيت کني يابي به جهان عمر تا که قاف...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
گردن و گوش غزل و مدح را
بي‌حد پيرايه و زيور زديم گردن و گوش غزل و مدح را با فلک سفله بسي سر زديم بي‌مر با بخت درآويختيم دست بدين قبضه‌ي خنجر زديم سود نديديم ز...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
چه کين است با من فلک را به دل؟
که هر روز يک غم کند بيستم چه کين است با من فلک را به دل؟ هوايي همي بيهده زيستم از اين زيستن هيچ سودم نبود چه گويم از اين عمر بر چيستم؟...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
در وفات محمد علوي
خواستم زد به نظم يک دو نفس در وفات محمد علوي زشت باشد که شعر گويد کس باز گفتم که در جهان پس از او
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
معروف‌تر از من به جهان نيست خردمند
پس بسته چراام به چنين جايي مجهول؟ معروف‌تر از من به جهان نيست خردمند نه مرده و نه زنده نه برکار و نه معزول! نه خفته نه بيدار نه ديوانه نه...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
دريغا جواني و آن روزگار
که از رنج پيري تن آگه نبود دريغا جواني و آن روزگار اميد من از عمر کوته نبود نشاط من از عيش کمتر نشد در اين مه که هرگز در آن مه نبود ز...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
کدام رنج که آن مر مرا نگشت نصيب
کدام غم که بدان مر مرا نبود نويد کدام رنج که آن مر مرا نگشت نصيب به گيتي اندر بي‌شک بماندمي جاويد اگر غم دل من جمله عمر مي بودي همي بلرزم...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
پنجاه و هفت رفت ز تاريخ عمر من
شد سودمند مدت و نا سودمند ماند پنجاه و هفت رفت ز تاريخ عمر من دانم که چند رفت و ندانم که چند ماند وامروز بر يقين و گمانم ز عمر خويش از...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
بر تو سيدحسن دلم گريد
که چو تو هيچ غمگسار نداشت بر تو سيدحسن دلم گريد که تنم هيچ چون تو يار نداشت تن من زار بر تو مي‌نالد که چو تو شاه در کنار نداشت زان ترا...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
آگاه نيست آدمي از گشت روزگار
شادان همي نشيند و غافل همي رود آگاه نيست آدمي از گشت روزگار تن بنده‌ي دل آمد و با دل همي رود دل بسته‌ي هواست گزيند ره هوا حقي که رفت گويد...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
ناگه خروس روزي در باغ جست
در زير شاخ گل شد و ساکن نشست ناگه خروس روزي در باغ جست اندر دو ساق پايش دو خار جست آن برگ گل که دارد بر سر بکند و آن از پي سلاحي برپاي...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
گرمابه سه داشتم به لوهور
وين نزد همه کسي عيان است گرمابه سه داشتم به لوهور ماننده‌ي موي کافران است امروز سه سال شد که مويم گويي نمدتر گران است بر تارک و گوش و...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
جداگانه سوزم ز هر اختري
مگر هست هر اختري، اخگري جداگانه سوزم ز هر اختري ز چشم من آبي ز دل آذري يکي سنگ سختم که بگشاد چرخ سپهر است مانند بازيگري همه کار بازيچه...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
شاعران بينوا خوانند شعر با نوا
وز نواي شعرشان افزون نمي‌گردد نوا شاعران بينوا خوانند شعر با نوا عندليبم من که هر ساعت دگر سازم نوا طوطي‌اند و گفت نتوانند جز آموخته پادشاهم...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
باشد ترا ز دوست يکايک تهي کنار
با دشمن نهفته به دامن چگونه‌اي باشد ترا ز دوست يکايک تهي کنار با مار حلقه گشته ز آهن چگونه‌اي از زهر مار و تيزي آهن بود هلاک با دشمنان...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388
اي ابر گه بگريي و گه خندي
کس داندت چگونه‌اي و چندي؟ اي ابر گه بگريي و گه خندي باران شوي چه نادره آوندي گه قطره‌يي ز تو بچکد گاهي بگزيد خاک آن چه تو بفکندي بنداخت...
پنجشنبه، 1 مرداد 1388