0
مسیر جاری :
شهید زین الدین از نگاه همسرش مهدی زین الدین

شهید زین الدین از نگاه همسرش

من آخرین بچه از شش بچه ی یک خانواده معمولی بودم . تا راهنمایی هم بچه ماندم . هنوز که حیاط خانه نه چندان بزرگمان را در محله ی باجک قم می بینم ، یاد شیطنت های خودم و خواهرم می افتم . یادم می آید که از انبار...
اراده شهادت طلبي (شهيد مهدي زين الدين) مهدی زین الدین

اراده شهادت طلبي (شهيد مهدي زين الدين)

گوشه اي از سخنراني سردار سرلشكر پاسدار شهيد مهدي زين الدين فرمانده لشكر علي بن ابيطالب (ع) اولين شرط لازم براي پاسداري از اسلام اعتقاد داشتن به امام حسين (ع ) است . هيچ كس نمي تواند پاسداري از اسلام...
شهيد زين الدين در يک نگاه مهدی زین الدین

شهيد زين الدين در يک نگاه

اول در سال 1338 هستي آسمانيش در خاک تجلي يافت،در دوران نوجواني اوقات فراغتش را در کتاب فروشي پدر مي گذراند، پس از پايان تحصيلات متوسطه رتبه چهارم را در ميان پذيرفته شدگان دانشگاه شيراز بدست آورد. پس...
سردار خط شکن مهدی زین الدین

سردار خط شکن

27 آبان سال 1363، یادآور شهادتِ دلیر مردی از تبار یاران خمینی کبیر، پاسدار رشید اسلام، انقلاب و دفاع مقدس، فرمانده شجاع و جوان لشکر 17 علی‏ابن ابیطالب قم، سردار شهید مهدی زین‏الدین است؛ مردی که در عمر...
سردار خيبرشكن مهدی زین الدین

سردار خيبرشكن

بگذار جاودانگى شهيدان عشق را كه در قربانگاه‏ها به شهادت ايستادند، ما نيز شاهد شويم كه شهيدان پيام خويش را سرخ سرخ در سينه‏‌هاى ما نگاشتند. چه كسى كربلاى سالار ما، حسين‏ عليه السلام را دوباره به پا كرد؟
فرمانده لشگر17علی ابن ابی طالب(علیهما السلام) مهدی زین الدین

فرمانده لشگر17علی ابن ابی طالب(علیهما السلام)

جنگی که در شهریور 1359توسط دیکتاتور معدوم عراق ،صدام حسین به مردم ایران تحمیل شد؛ظهور اسطوره هایی رادر پی داشت که غیر از تاریخ صدر اسلام،در هیچ برهه ای از تاریخ بشرنشانی از آنها نیست. ومهدی زین الدین یکی...
خاطراتى سبز از شهید زین الدین مهدی زین الدین

خاطراتى سبز از شهید زین الدین

وقتى از فرزند شهيد عالى مقام زين الدين ـ فرمانده لشكر 17 على بن ابى طالب(ع) ـ سؤال شد «كدام يك از ابعاد زندگى پدرت برايت جالب‏تر است؟» گفت: مطالعه زياد ايشان. تعجب مى‏كنم كه با وجود آنهمه كار و فرصت كم...
گذری بر خاطرات شهید مهدی زین الدین مهدی زین الدین

گذری بر خاطرات شهید مهدی زین الدین

قبل از شروع عملیات والفجر 4 عازم منطقه شدیم و به تجربه در خاك زیستن، چادرها را سر پا كردیم. شبی برادر زین الدین با یكی دوتای دیگر برای شناسایی منطقه آمده بودند توی چادر ما استراحت می‌كردند. من خواب بودم...
یکصد خاطره از شهید مهدی زین الدین مهدی زین الدین

یکصد خاطره از شهید مهدی زین الدین

1- پسرک کیفش را انداخته روی دوشش. کفش ها را هم پایش کرده . مادر دولا می شود که بند کفش را بندد. پاهای کوچک ، یک قدم عقب می روند. انگشت های کوچک گره شلی به بند ها می زنند و پسرک می دود از در بیرون.