نویسنده: روح الله فریس آبادى
اشاره
بگذار جاودانگى شهیدان عشق را كه در قربانگاهها به شهادت ایستادند، ما نیز شاهد شویم كه شهیدان پیام خویش را سرخ سرخ در سینههاى ما نگاشتند. چه كسى كربلاى سالار ما، حسین علیه السلام را دوباره به پا كرد؟ لحظههایى كه زبان در كلام ماندمان قادر به اعتراض نبود، و شرافت و تقوى، شعور و غیرتمان به غارت میرفت، كدامین تن در ظهر بلوغ و عصیان سرخى عاشورا را به چشمان بینورمان تاباند و جز شهید چه كسى باور كرد، كه زندگى در غلظت سیاه شب تنها فریب خویش است.زندگینامه شهید
شهید زینالدین در مهرماه 1338 در تهران متولد شد. هنگامى كه متولد شد مسؤولیت مادر او در تربیت و پرورش این فرزند، بیش از پیش شد و این معلم قرآن فرزندش را با آیه آیه كتاب عشق پروراند، از كودكى، قرآن را یاد گرفت. در 5 سالگى به دلیل فعالیتهاى مبارزاتى پدرش به همراه خانواده به خرمآباد مهاجرت نمود. از كودكى داراى نبوغ فكرى بسیار بالا بود. در جوانى علاوه بر كار و تلاش در كنار پدرش در بیشتر فعالیتهاى فرهنگى - دینى شركت میكرد.فعالیتهاى سیاسى شهید
فعالیت سیاسى او از زمانى آغاز شد كه آیتالله مدنى به خرمآباد تبعید شد. مهدى به شدت جذب ایشان شد و در خدمت او بود و در آنجا شكل سیاست و مبارزه را آموخت. در همان سنین جوانى كه به دبیرستان میرفتحزب رستاخیز تشكیل شد و در تمام خرمآباد دو جوان پیدا شدند كه عضویت این حزب را نپذیرفتند. یكى از از این دو جوان آقا مهدى بود. بر این اساس آقامهدى از مدرسه اخراج شد. پس از مدتى به همراه خانواده به قم آمد و به واسطه فعالیتهاى سیاسى، پدرش روانه زندان شد. این در حالى بود كه آقامهدى در دبیرستان امام صادق علیه السلام قم به تحصیل مشغول بود، پس از پایان تحصیلات و همزمان با تبعید پدرش به سقز، در كنكور شركت نمود و در دانشگاه شیراز با رتبه چهارم قبول شد.پس از پیروزى انقلاب وارد جهادسازندگى و سپس وارد سپاه شد.
جنگ كردستان كه شروع شد به همراه دوستان داوطلبانه به كردستان رفت و از اتوبوسى كه آنان را برده بود، تنها شش نفرشان بازگشتند و بقیه دوستان به شهادت رسیدند. در آغاز طوفانها و بحرانهاى انقلاب در قم در سن 20 سالگى مسؤول اطلاعات سپاه شد و با زكاوت و درایت فتنه خلق مسلمان را در شهر قم خاموش نمود.
با آغاز جنگ پس از دیدن دورههاى نظامى به منطقه اعزام شد. پس از مدتى به فرماندهى اطلاعات سپاه دزفول برگزیده شد. آقامهدى یكى از عناصر فعال و كارآمد اطلاعات عملیات قرارگاه بود.
چگونگى شكلگیرى لشگر همیشه پیروز على بن ابیطالب علیه السلام
سخن از لشگرى است كه به نام مقدس «على بن ابیطالب علیه السلام» مفتخر میباشد و در دامان خود دلاورمردان بسیارى را پرورانده است.پس از مدتى شهید زینالدین در سن 23 سالگى فرمانده تیپ 17 على بن ابیطالب علیه السلام شد. اندكى نگذشته بود كه آقامهدى، مدیریت و فرماندهى قوى خود را در عملیات رمضان به نمایش گذاشت. در عملیات محرم، آقا مهدى به عنوان یكى از لایقترین فرماندهان وارد عملیات شد.
پس از مدتى تیپ 17 به لشگر ارتقا یافت و آقامهدى فرمانده این لشگر شد. عملیاتهاى "والفجر" كه سپرى شدند، زمزمه آزادسازى جزایر مجنون برخاست. آقا مهدى به عنوان طراح و برنامهریز اصلى عملیات وارد عمل شد. نبرد خیبر آغاز شد و مهدى دلاور، سرافراز و سربلند از جزایر مجنون بیرون آمد و دشمن مایوس و ناتوان از فرمانده جوان 23 سالهاى كه باعثشكستش شده بود، با عنوان «خیبرشكن» نام میبرد. تا آنجا كه به گفته فرماندهان عالیرتبه جنگ، آقا مهدى نخستین كسى بود كه طلسم نبرد روز را شكست.
این لشگر در تب و تاب نبرد قهرمانانه با خصم زبون، قدرتمند وارد عرصه پیكار شد و از این نقطه، پاى در راهى طولانى و پر مخاطره نهاد. به بركتخون شهدایش و با استوارى رزمندگان از جان گذشتهاش، در لحظات حساس و سرنوشتساز، به شایستگى ماموریتخود را به انجام رسانید و به عنوان لشگرى خطشكن در عملیاتهاى "والفجر مقدماتى، والفجر 3، والفجر 4 و خیبر" و... پیروزیهاى افتخارآفرینى را به دست آورد و تا آخرین لحظات جنگ راه روشن دفاع و مقاومت را ادامه داد.
شهید از زبان همسر شهید
برخورد اولى كه با ایشان داشتم، تمام مسائل را براى من گفته بود. او میگفت: «انتهاى راه من شهادت است. اگر جنگ هم تمام شود و من شهید نشوم هركجا كه جنگ حق علیه باطل باشد، آنجا میروم تا شهید شوم.» مشكلات نبودن در خانه را چون قبلا برایم گفته بود، پذیرش و تحمل آن براى من راحتبود. براى اینكه سراپا محبتبود. دوست داشت همه از دستش راضى باشند. با این وجود هیچگونه وابستگى به خانه نداشت.»شهید، به روایت یاران
در اینجا یك پرسش مطرح است كه چگونه آقامهدى موفق شد به این موقعیت عالى دستیابد و روشن گرداند و ما را بیش از پیش با این چهره درخشان جنگ آشنا سازد. در اینجا نگاهى داریم به سجایاى اخلاقى شهید از زبان یاران و همرزمان شهید:«این سردار عزیز را باید در قلب بسیجیها و پاسداران لشگر 17 جستوجو كرد. نیروهاى زیر دستش به ایشان عشق میورزیدند و هنوز هم آثار این رابطه نزدیك و قلبى كه یك فرمانده باید با رزمنده داشته باشد، در روح و قلب افراد لشگر مشهود است.» (سردار احمد فتوحى)
آقامهدى به خوبى میدانست كه اگر فرمانده، ذرهاى پاى بلرزاند و خود را ببازد، نیروهایش تمام توان و استقامتخویش را از دست میدهند، این روحیه آقا مهدى باعث میشد كه وظیفهاى مضاعف را بر دوش خود احساس كند.
«ما كمتر دیدیم كه ایشان در پذیرش مسؤولیت و ماموریت، روحیه منفى پیدا كند. در ماموریتهاى رزمى استقامت و قاومتخوبى داشت و همین روحیه موجب میشد كه یگان تحت فرماندهیاش نیز به همین استقامت و مقاومت دست پیدا كند.» (سپهبد شهید على صیاد شیرازى)
عاملى كه موجب شد محبت آقامهدى را در دلها گستراند شخصیت پرجاذبه او بود. ایشان به دور از هرگونه ریا و در كمال صداقت و پاكى، طورى رفتار میكرد كه دیگران خواسته و ناخواسته به حوزه نفوذ و دوستى او كشیده میشدند. هرگز در پى تشریفات و در بند ظواهر نبود. به راحتى و بیتكلف سخن میگفت. هرگز كسى را به دلیل ضعفهایش در كار، از خود دور نمیكرد.
«اگر میدید كه یك نیرویى مدیریتش ضعیف است، او را طرد نمیكرد، میآورد پیش خودش. یك مدتى در فرماندهى میآورد و به او راه و رسم كار و آن چیزهایى را كه باید بیاموزد، میآموخت. بعد دوباره در جایى مناسب از همان نیرو استفاده میكرد. در این چند سال ما ندیدیم كه ایشان كسى را طرد كند.» (خاطرهاى از یك رزمنده)
برخورد خوش و چهره خندان او زبانزد خاص و عام بود. كسانى كه در طول سالهاى حضورش در جنگ، او را در لحظات سخت و طاقتفرسا همراهى كردهاند هرگز به یاد ندارند كه با وجود موقعیت فرماندهى، خشمگین شود.
«اولین برخوردى كه با او داشتم و نظر من را جلب كرد; حسن اخلاق و ویژگیهاى اخلاقى ایشان بود. به نظر من همانطور كه خداوند به پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله میگوید به خاطر حسن خلق توست كه ما آنها را گرد تو جمع كردهایم. این اخلاق حسنه شهید زینالدین بود كه محور ارتباطات و بسیج نیروهاى لشگر بود.» (سردار استكى)
شهید زینالدین از خلوص ایمان در قلب و تقواى الهى در میدان عمل برخوردار بود. پاى تقوا كه به میان میآید، شاهد ماجرا كس دیگرى است. او كه نیك و بد اعمال آگاه است و «انما یتقبل الله من المتقین» (مائده:27) را فرموده است. آقا مهدى پیش از همه به دریافت این نشان و افتخار و قبولى نائل آمد. آنجا كه جان را نیز بر سر رضاى دوست نهاد.
از ویژگیهاى شهید زینالدین عارفى متعبد، خداجو و خداترس بود.
«برادر مهدى زینالدین فرماندهى بود كه مقبول مولاى متقیان «زهاد فى اللیل و اسد فى النهار» بود. برادرى مؤمن و متعبد بود.» (سرلشگر سیدرحیم صفوى)
روحى كه با دعا و عبادت پیوند خورده باشد، آنچنان زیبا و ستودنى میگردد كه چون شمع، پروانهصفتان را به گرد خویش میخواند. هرگاه زبان به دعا میگشود جز مهر معبود چیزى نمیگفت:
«بار الها، چه در پیروزى و چه در شكست، قلبهاى ما متوجه توست، خدایا این قلبهاى شیفته خودت و شیفته حسینت و شیفه اولیاات و شهدایت را از بلایا و خبایث دنیایى پاك گردان.» (از نیایشهاى شهید زینالدین)
عروج عاشقانه
در آذرماه 1363 در یكى از ماموریتها در منطقه غرب در كنار برادرش هنگامى كه با ماشین راهى منطقه بودند به یكى از كمینهاى دشمن برخورد میكنند. پس از اصابت موشك آر. پى. جى به سقف ماشین، مجید به شهادت رسیده و مهدى از ماشین پیاده شده و به دنبال پناهگاهى حركت میكند كه از پشت مورد اصابت رگبار گلوله قرار گرفته و به شهادت میرسد. آقا مهدى، در 17 آذر ماه 1363 به آرزوى خود رسید و فرداى آن روز وقتى صاعقه وحشتزاى خبر پركشیدن او را به بچههاى لشگر عشق دادند، همه شانههاى ستبرشان لرزید و باران در باران چشمهاى بهارى آنان را خیس از اشك كرد.خطبههاى زینبگونه مادر شهید
همه كسانى كه روز تشییع پیكر پاك این دو برادر قهرمان را به یاد دارند، میدانند كه سخنان این مادر در آن روز، چه شورى آفرید و چه غوغایى به پا كرد و این حماسهآفرینى، حكایت همه مادران و زنان سرزمین خونرنگ ماست كه نام و یاد راهى كه زینب برگزید همیشه فراروى خود قرار دادهاند.«... شما را قسم به خون همه شهیدان و این دو جگر گوشه من، استقامت داشته باشید و در همه مراحل و سختیها، ایستادگى كنید و راه این شهیدان را ادامه بدهید. نگذارید خونشان هدر رود. این رهبر بزرگ و نستوه را تنها نگذارید، این تكیه كلام مهدى بود.
... اى لشگر على بن ابیطالب علیه السلام هر كجا هستید، پیام مادر مهدى را بشنوید "فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون" خوف شما را نگیرد. هرگز محزون نشوید حركت كنید; حركتى حسینى، حماسهسرایى كنید، هدف مقدس را دنبال كنید از حركتباز نایستید، مهدى و آقاى او مهدى صاحبالزمان (عج) را خشنود سازید. میدانید كه او همیشه به رزم و جهاد دعوت میكرد. انقلابمان را تنها نگذارید و آن را ادامه دهید.
من آرزو میكنم، كاش به تعداد رگهاى بدنم پسر داشتم و در راه اسلام میدادم و با خون آنها درخت اسلام را آبیارى میكردم. السلام علیك یا ابا عبدالله.»
«هرگز مفقودین و شهدایمان را فراموش نخواهیم كرد. خاطره عزیزان ما هرگز از یاد شما نخواهد رفت چون ما در صحنههاى پیكار با هم بودیم و هیچ وقت نمیتوانیم قلبا همدیگر را فراموش كنیم. یاد آنهاست كه به ما همت، غیرت و جوانمردى میدهد كه بتوانیم بیشتر از پیش بجنگیم.»
این جملات شهید زینالدین كه با شهیدان پیش از خود پیمان بست، همیشه در گوش رزمندگان باقى ماند و چه پرشكوه و جاودانه، آنان نیز به این پیمان با فرمانده شهید خود وفادار ماندند.
كلام آخر
آرى، اگر همه چیز در این عالم خاكى خلاصه میشد و بس، شاید حتى اثرى از این شهید عزیز بر سنگ هم باقى نمانده بود; اما حقیقت دیگرى نیز وجود دارد، حقیقتى كه آیه مباركه «ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا» آن را جاودانه كرده است و براى همیشه.آرى زینالدینها راه خدا را زنده و جاوید نگه داشتهاند و یاد آنها را پاینده و ماندگار. پس بیایید به همچون سرداران و فاتحان قلههاى معنویت اقتدا كنیم تا در عالم محشر شرمنده آنها نشویم.
منبع: دیدار آشنا