شهید زین‏‌الدین ؛ فرمانده لشگر على بن ابیطالب

سردار خيبرشكن

بگذار جاودانگى شهيدان عشق را كه در قربانگاه‏ها به شهادت ايستادند، ما نيز شاهد شويم كه شهيدان پيام خويش را سرخ سرخ در سينه‏‌هاى ما نگاشتند. چه كسى كربلاى سالار ما، حسين‏ عليه السلام را دوباره به پا كرد؟
چهارشنبه، 22 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
سردار خيبرشكن
سردار خيبرشكن
 
 
نویسنده: روح ‏الله فریس ‏آبادى

اشاره

بگذار جاودانگى شهیدان عشق را كه در قربانگاه‏‌ها به شهادت ایستادند، ما نیز شاهد شویم كه شهیدان پیام خویش را سرخ سرخ در سینه‏‌هاى ما نگاشتند. چه كسى كربلاى سالار ما، حسین‏ علیه السلام را دوباره به پا كرد؟ لحظه‌‏هایى كه زبان در كلام ماندمان قادر به اعتراض نبود، و شرافت و تقوى، شعور و غیرتمان به غارت میرفت، كدامین تن در ظهر بلوغ و عصیان سرخى عاشورا را به چشمان بی‌نورمان تاباند و جز شهید چه كسى باور كرد، كه زندگى در غلظت‏ سیاه شب تنها فریب خویش است.

زندگینامه شهید

شهید زین‏‌الدین در مهرماه 1338 در تهران متولد شد. هنگامى كه متولد شد مسؤولیت مادر او در تربیت و پرورش این فرزند، بیش از پیش شد و این معلم قرآن فرزندش را با آیه آیه كتاب عشق پروراند، از كودكى، قرآن را یاد گرفت. در 5 سالگى به دلیل فعالیت‏‌هاى مبارزاتى پدرش به همراه خانواده به خرم‏آباد مهاجرت نمود. از كودكى داراى نبوغ فكرى بسیار بالا بود. در جوانى علاوه بر كار و تلاش در كنار پدرش در بیش‏تر فعالیت‏‌هاى فرهنگى - دینى شركت می‌كرد.

فعالیت‏‌هاى سیاسى شهید

فعالیت‏ سیاسى او از زمانى آغاز شد كه آیت‏‌الله مدنى به خرم‏آباد تبعید شد. مهدى به شدت جذب ایشان شد و در خدمت او بود و در آنجا شكل سیاست و مبارزه را آموخت. در همان سنین جوانى كه به دبیرستان میرفت‏حزب رستاخیز تشكیل شد و در تمام خرم‏آباد دو جوان پیدا شدند كه عضویت این حزب را نپذیرفتند. یكى از از این دو جوان آقا مهدى بود. بر این اساس آقامهدى از مدرسه اخراج شد. پس از مدتى به همراه خانواده به قم آمد و به واسطه فعالیت‏هاى سیاسى، پدرش روانه زندان شد. این در حالى بود كه آقامهدى در دبیرستان امام صادق علیه السلام قم به تحصیل مشغول بود، پس از پایان تحصیلات و همزمان با تبعید پدرش به سقز، در كنكور شركت نمود و در دانشگاه شیراز با رتبه چهارم قبول شد.
پس از پیروزى انقلاب وارد جهادسازندگى و سپس وارد سپاه شد.
جنگ كردستان كه شروع شد به همراه دوستان داوطلبانه به كردستان رفت و از اتوبوسى كه آنان را برده بود، تنها شش نفرشان بازگشتند و بقیه دوستان به شهادت رسیدند. در آغاز طوفان‏ها و بحران‏هاى انقلاب در قم در سن 20 سالگى مسؤول اطلاعات سپاه شد و با زكاوت و درایت فتنه خلق مسلمان را در شهر قم خاموش نمود.
با آغاز جنگ پس از دیدن دوره‏هاى نظامى به منطقه اعزام شد. پس از مدتى به فرماندهى اطلاعات سپاه دزفول برگزیده شد. آقامهدى یكى از عناصر فعال و كارآمد اطلاعات عملیات قرارگاه بود.

چگونگى شكل‏گیرى لشگر همیشه پیروز على بن ابیطالب علیه السلام

سخن از لشگرى است كه به نام مقدس «على بن ابیطالب علیه السلام‏» مفتخر میباشد و در دامان خود دلاورمردان بسیارى را پرورانده است.
پس از مدتى شهید زین‏الدین در سن 23 سالگى فرمانده تیپ 17 على بن ابیطالب علیه السلام شد. اندكى نگذشته بود كه آقامهدى، مدیریت و فرماندهى قوى خود را در عملیات رمضان به نمایش گذاشت. در عملیات محرم، آقا مهدى به عنوان یكى از لایق‏ترین فرماندهان وارد عملیات شد.
پس از مدتى تیپ 17 به لشگر ارتقا یافت و آقامهدى فرمانده این لشگر شد. عملیات‏هاى "والفجر" كه سپرى شدند، زمزمه آزادسازى جزایر مجنون برخاست. آقا مهدى به عنوان طراح و برنامه‏ریز اصلى عملیات وارد عمل شد. نبرد خیبر آغاز شد و مهدى دلاور، سرافراز و سربلند از جزایر مجنون بیرون آمد و دشمن مایوس و ناتوان از فرمانده جوان 23 ساله‏اى كه باعث‏شكستش شده بود، با عنوان «خیبرشكن‏» نام میبرد. تا آنجا كه به گفته فرماندهان عالیرتبه جنگ، آقا مهدى نخستین كسى بود كه طلسم نبرد روز را شكست.
این لشگر در تب و تاب نبرد قهرمانانه با خصم زبون، قدرتمند وارد عرصه پیكار شد و از این نقطه، پاى در راهى طولانى و پر مخاطره نهاد. به بركت‏خون شهدایش و با استوارى رزمندگان از جان گذشته‏اش، در لحظات حساس و سرنوشت‏ساز، به شایستگى ماموریت‏خود را به انجام رسانید و به عنوان لشگرى خطشكن در عملیات‏هاى "والفجر مقدماتى، والفجر 3، والفجر 4 و خیبر" و... پیروزیهاى افتخارآفرینى را به دست آورد و تا آخرین لحظات جنگ راه روشن دفاع و مقاومت را ادامه داد.

شهید از زبان همسر شهید

برخورد اولى كه با ایشان داشتم، تمام مسائل را براى من گفته بود. او میگفت: «انتهاى راه من شهادت است. اگر جنگ هم تمام شود و من شهید نشوم هركجا كه جنگ حق علیه باطل باشد، آنجا میروم تا شهید شوم.» مشكلات نبودن در خانه را چون قبلا برایم گفته بود، پذیرش و تحمل آن براى من راحت‏بود. براى این‏كه سراپا محبت‏بود. دوست داشت همه از دستش راضى باشند. با این وجود هیچ‏گونه وابستگى به خانه نداشت.»

شهید، به روایت‏ یاران

در این‏جا یك پرسش مطرح است كه چگونه آقامهدى موفق شد به این موقعیت عالى دست‏یابد و روشن گرداند و ما را بیش از پیش با این چهره درخشان جنگ آشنا سازد. در این‏جا نگاهى داریم به سجایاى اخلاقى شهید از زبان یاران و همرزمان شهید:
«این سردار عزیز را باید در قلب بسیجیها و پاسداران لشگر 17 جست‏وجو كرد. نیروهاى زیر دستش به ایشان عشق میورزیدند و هنوز هم آثار این رابطه نزدیك و قلبى كه یك فرمانده باید با رزمنده داشته باشد، در روح و قلب افراد لشگر مشهود است.» (سردار احمد فتوحى)
آقامهدى به خوبى میدانست كه اگر فرمانده، ذره‏اى پاى بلرزاند و خود را ببازد، نیروهایش تمام توان و استقامت‏خویش را از دست میدهند، این روحیه آقا مهدى باعث میشد كه وظیفه‏اى مضاعف را بر دوش خود احساس كند.
«ما كمتر دیدیم كه ایشان در پذیرش مسؤولیت و ماموریت، روحیه منفى پیدا كند. در ماموریت‏هاى رزمى استقامت و قاومت‏خوبى داشت و همین روحیه موجب میشد كه یگان تحت فرماندهیاش نیز به همین استقامت و مقاومت دست پیدا كند.» (سپهبد شهید على صیاد شیرازى)
عاملى كه موجب شد محبت آقامهدى را در دل‏ها گستراند شخصیت پرجاذبه او بود. ایشان به دور از هرگونه ریا و در كمال صداقت و پاكى، طورى رفتار میكرد كه دیگران خواسته و ناخواسته به حوزه نفوذ و دوستى او كشیده میشدند. هرگز در پى تشریفات و در بند ظواهر نبود. به راحتى و بیتكلف سخن میگفت. هرگز كسى را به دلیل ضعف‏هایش در كار، از خود دور نمیكرد.
«اگر میدید كه یك نیرویى مدیریتش ضعیف است، او را طرد نمیكرد، میآورد پیش خودش. یك مدتى در فرماندهى میآورد و به او راه و رسم كار و آن چیزهایى را كه باید بیاموزد، میآموخت. بعد دوباره در جایى مناسب از همان نیرو استفاده میكرد. در این چند سال ما ندیدیم كه ایشان كسى را طرد كند.» (خاطره‏اى از یك رزمنده)
برخورد خوش و چهره خندان او زبانزد خاص و عام بود. كسانى كه در طول سال‏هاى حضورش در جنگ، او را در لحظات سخت و طاقت‏فرسا همراهى كرده‏اند هرگز به یاد ندارند كه با وجود موقعیت فرماندهى، خشمگین شود.
«اولین برخوردى كه با او داشتم و نظر من را جلب كرد; حسن اخلاق و ویژگیهاى اخلاقى ایشان بود. به نظر من همانطور كه خداوند به پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله میگوید به خاطر حسن خلق توست كه ما آن‏ها را گرد تو جمع كرده‏ایم. این اخلاق حسنه شهید زین‏الدین بود كه محور ارتباطات و بسیج نیروهاى لشگر بود.» (سردار استكى)
شهید زین‏الدین از خلوص ایمان در قلب و تقواى الهى در میدان عمل برخوردار بود. پاى تقوا كه به میان میآید، شاهد ماجرا كس دیگرى است. او كه نیك و بد اعمال آگاه است و «انما یتقبل الله من المتقین‏» (مائده:27) را فرموده است. آقا مهدى پیش از همه به دریافت این نشان و افتخار و قبولى نائل آمد. آنجا كه جان را نیز بر سر رضاى دوست نهاد.
از ویژگیهاى شهید زین‏الدین عارفى متعبد، خداجو و خداترس بود.
«برادر مهدى زین‏الدین فرماندهى بود كه مقبول مولاى متقیان «زهاد فى اللیل و اسد فى النهار» بود. برادرى مؤمن و متعبد بود.» (سرلشگر سیدرحیم صفوى)
روحى كه با دعا و عبادت پیوند خورده باشد، آن‏چنان زیبا و ستودنى میگردد كه چون شمع، پروانه‏صفتان را به گرد خویش میخواند. هرگاه زبان به دعا میگشود جز مهر معبود چیزى نمیگفت:
«بار الها، چه در پیروزى و چه در شكست، قلب‏هاى ما متوجه توست، خدایا این قلب‏هاى شیفته خودت و شیفته حسینت و شیفه اولیاات و شهدایت را از بلایا و خبایث دنیایى پاك گردان.» (از نیایش‏هاى شهید زین‏الدین)

عروج عاشقانه

در آذرماه 1363 در یكى از ماموریت‏ها در منطقه غرب در كنار برادرش هنگامى كه با ماشین راهى منطقه بودند به یكى از كمین‏هاى دشمن برخورد میكنند. پس از اصابت موشك آر. پى. جى به سقف ماشین، مجید به شهادت رسیده و مهدى از ماشین پیاده شده و به دنبال پناهگاهى حركت میكند كه از پشت مورد اصابت رگبار گلوله قرار گرفته و به شهادت میرسد. آقا مهدى، در 17 آذر ماه 1363 به آرزوى خود رسید و فرداى آن روز وقتى صاعقه وحشت‏زاى خبر پركشیدن او را به بچه‏هاى لشگر عشق دادند، همه شانه‏هاى ستبرشان لرزید و باران در باران چشم‏هاى بهارى آنان را خیس از اشك كرد.

خطبه‌‏هاى زینب‌‏گونه مادر شهید

همه كسانى كه روز تشییع پیكر پاك این دو برادر قهرمان را به یاد دارند، میدانند كه سخنان این مادر در آن روز، چه شورى آفرید و چه غوغایى به پا كرد و این حماسه‏آفرینى، حكایت همه مادران و زنان سرزمین خونرنگ ماست كه نام و یاد راهى كه زینب برگزید همیشه فراروى خود قرار داده‏اند.
«... شما را قسم به خون همه شهیدان و این دو جگر گوشه من، استقامت داشته باشید و در همه مراحل و سختیها، ایستادگى كنید و راه این شهیدان را ادامه بدهید. نگذارید خونشان هدر رود. این رهبر بزرگ و نستوه را تنها نگذارید، این تكیه كلام مهدى بود.
... اى لشگر على بن ابیطالب علیه السلام هر كجا هستید، پیام مادر مهدى را بشنوید "فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون" خوف شما را نگیرد. هرگز محزون نشوید حركت كنید; حركتى حسینى، حماسه‏سرایى كنید، هدف مقدس را دنبال كنید از حركت‏باز نایستید، مهدى و آقاى او مهدى صاحب‏الزمان (عج) را خشنود سازید. میدانید كه او همیشه به رزم و جهاد دعوت میكرد. انقلابمان را تنها نگذارید و آن را ادامه دهید.
من آرزو میكنم، كاش به تعداد رگ‏هاى بدنم پسر داشتم و در راه اسلام میدادم و با خون آن‏ها درخت اسلام را آبیارى میكردم. السلام علیك یا ابا عبدالله.»
«هرگز مفقودین و شهدایمان را فراموش نخواهیم كرد. خاطره عزیزان ما هرگز از یاد شما نخواهد رفت چون ما در صحنه‏هاى پیكار با هم بودیم و هیچ وقت نمیتوانیم قلبا همدیگر را فراموش كنیم. یاد آنهاست كه به ما همت، غیرت و جوانمردى میدهد كه بتوانیم بیش‏تر از پیش بجنگیم.»
این جملات شهید زین‏الدین كه با شهیدان پیش از خود پیمان بست، همیشه در گوش رزمندگان باقى ماند و چه پرشكوه و جاودانه، آنان نیز به این پیمان با فرمانده شهید خود وفادار ماندند.

كلام آخر

آرى، اگر همه چیز در این عالم خاكى خلاصه میشد و بس، شاید حتى اثرى از این شهید عزیز بر سنگ هم باقى نمانده بود; اما حقیقت دیگرى نیز وجود دارد، حقیقتى كه آیه مباركه «ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا» آن را جاودانه كرده است و براى همیشه.
آرى زین‏الدین‏ها راه خدا را زنده و جاوید نگه داشته‏اند و یاد آن‏ها را پاینده و ماندگار. پس بیایید به همچون سرداران و فاتحان قله‏هاى معنویت اقتدا كنیم تا در عالم محشر شرمنده آنها نشویم.
منبع: دیدار آشنا

 


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط