0
مسیر جاری :
شاهزاده و نخود کودکان

شاهزاده و نخود

در یک کشور بزرگ شاهزاده‌ای بود که می‌خواست زن بگیرد اما او نمی‌خواست که با یک دختر معمولی ازدواج کند بلکه می‌خواست با یک شاهزاده خانم واقعی ازدواج کند، آن هم نه یک شاهزاده خانم قلابی بلکه یک شاهزاده خانم...
سکه‌ی نقره کودکان

سکه‌ی نقره

وقتی سكه از كارخانه درآمده بود خیلی خوشحال بود، چون می‌دانست كه حالا توی جیب‌ها و كیف‌ها می‌رود و دست به دست می‌چرخد و به او عزت و احترام گذاشته می‌شود و بعد خرج می‌شود. او به خودش می‌گفت كه چه كیفی دارد...
رییس و باغبان کودکان

رییس و باغبان

در سالیان خیلی دور و در یك شهر قصری وجود داشت كه بسیار قدیمی بود. این قصر نرده‌های خیلی محكمی داشت كه كسی نمی‌توانست به راحتی وارد آن بشود. تابستان كه می‌شد یك خانواده‌ی ثروتمند به آنجا می‌آمدند و كل تابستان...
نیروی خیال کودکان

نیروی خیال

در گذشته‌های دور مرد جوانی بود كه داستان خیلی دوست داشت. و دائم كتاب می‌خواند تا بتواند نویسندگی را یاد بگیرد و از این راه درآمد كسب كند. او قصد داشت بعد از نویسنده شدن ازدواج كند و با آرامش زندگی كند....
مار دریایی بزرگ کودکان

مار دریایی بزرگ

در یک کشور دور یک ماهی کوچولو در دریا زندگی می‌کرد که از نژاد خیلی خوبی بود. او خواهر و برادرهای زیادی داشت؛ شاید هم بالاتر از هزار تا خواهر و برادر داشت و همه‌ی آنها با هم به دنیا آمده بودند اما از وقتی...
کوه کوتوله‌ها کودکان

کوه کوتوله‌ها

در روزگاران گذشته یک درخت بود که در آن چند تا مارمولک با هم زندگی می‌کردند. مارمولک‌ها زبان همدیگر را می‌فهمیدند و به راحتی با هم صحبت می‌کردند. روزی یکی از مارمولک‌ها گفت: «من چند شبه که نمی‌تونم راحت...
جنگل رز کودکان

جنگل رز

در زمان‌های گذشته باغی بود که در آن باغ پر از گل‌های رز خوشبو بود و توی یکی از این گل‌های رز یک جن زندگی می‌کرد که همه‌ی خانه و زندگی‌اش همانجا بود. او آن قدر کوچک بود که آن گل رز برایش یک خانه‌ی بسیار...
گنج طلایی کودکان

گنج طلایی

در گذشته‌های دور شهرها برای خودشان تشکیلات عجیبی داشتند. مثلاً در هر شهری یک نفر مأمور می‌شد که هر اتفاقی افتاد را بلندبلند فریاد بزند. معمولاً این آدم‌ها دو طبل بزرگ دستشان بود که یکی از آنها کمی بزرگ‌تر...
ایب کوچولو و کریستینه کوچولو کودکان

ایب کوچولو و کریستینه کوچولو

در کشور دانمارک یک رودخانه وجود دارد که اسمش گودنا می‌باشد. گودنا به معنی الهه است و معنی رودخانه‌ی گودنا می‌شود رودخانه‌ی الهه. یک تپه‌ی بزرگ کنار این رودخانه وجود دارد که از یک جنگل رد می‌شود و تا دور...
داستانی از یوهنای سالخورده کودکان

داستانی از یوهنای سالخورده

وقتی باد در میان درختان بید می‌وزید انگار یک نفر داشت در آنجا آهنگ می‌نواخت و همراه آن چیزهایی می‌خواند اما کسی معنی آن کلمات را نمی‌دانست به جز یک نفر که نامش یوهنای پیر بود. یوهنا پیرزنی بود که از بچگی...