0
مسیر جاری :
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 91

الهی از کُشتهٔ تو خون نیاید و از سوختهٔ تو درد، کُشتهٔ تو بکُشتن شاد است و سوختهٔ تو بسوختن خوشنود
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 90

الهی اگر خامم پخته ام کن و اگر پخته ام سوخته ام کن.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 89

الهی بروز کار آمدم بنده وار با لب پُر توبه و زبان پُر استغفار، خواهی بکرم عزیز دار خواهی خوار که من خجلم و شرمسار و تو خداوندی و صاحب اختیار.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 88

الهی بر عجز خود آگاهم و بر بیچارگی خود گواهم ف خواست خواست تو است من چه خواهم. گر درد دهد بما و گر راحت دوست ا ز دوست هر آنچیز که آید نیکوست ما را نبود نظر بخوبی و بدی مقصود...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 87

الهی در سر خمار تو داریم در دل اسرار تو داریم و بزبان اشعار تو داریم ف اگر گوییم ثنای تو گوییم و اگر جوییم رضای تو جوییم
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 86

الهی اگر مستم و اگر دیوانه ام از مقیمان این آستانه ام، آشنایی با خود ده که از کاینات بیگانه ام
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 85

الهی تا بتو آشنا شدم، از خلق جدا شدم، در دو جهان شیدا شدم، نهان بودم و پیدا شدم نی از تو حیات جاودان می خواهم نی عیش و تنعم جهان می خواهم نی کام دل و راحت جان می خواهم هر چیز...
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 84

الهی مرا دل بهر تو در کار است وگر نه مرا با دل چکار است، آخر چراغ مرده را چه مقدار است ؟
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 83

الهی چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر و چون در خود نگرم از جملهٔ خاکسارانم و خاک بر سر.
عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 82

الهی از هر دو جهان محبت تو گزیدم و جامهٔ بلا بُریدم و پردهٔ عافیت دریدم. یارب ز شراب عشق سرمستم کن وز عشق خودت نیست کن و هستم کن از هر چه بجُز عشق خودت تهی دستم کن یکباره به...