مسیر جاری :
چنين است در سفرهاي قديم
چنين است در سفرهاي قديم شاعر : جامي ز فيثاغرس آن الهي حکيم چنين است در سفرهاي قديم جهان را گهرريز ازين راز کرد که چون قفل درج سخن باز کرد گشا يک نفس گوش حکمتنيوش!...
به بقراط شد علم طب آشکار
به بقراط شد علم طب آشکار شاعر : جامي به او گشت قانون آن استوار به بقراط شد علم طب آشکار دو صد خرقهي تن رفو يافتهست ز هر تار حکمت که او تافتهست بدان نکتههايي که...
زهي گنج حکمت که سقراط بود
زهي گنج حکمت که سقراط بود شاعر : جامي مبرا ز تفريط و افراط بود زهي گنج حکمت که سقراط بود همه نور حکمت ز سر تا به پاي شد از جودت فکر ظلمتزداي فلاطون از آنها يکي در...
فلاطون که فر الهيش بود
فلاطون که فر الهيش بود شاعر : جامي ز دانش به دل گنج شاهيش بود، فلاطون که فر الهيش بود زبان را به تمهيد شکر و سپاس گشاد از دل و جان يزدانشناس پسين ميوهي باغ هفت...
دبير خردمند دانشپژوه
دبير خردمند دانشپژوه شاعر : جامي نويسندهي قصهي هر گروه دبير خردمند دانشپژوه که چون سلطنت يافت بر وي قرار، نوشت از سکندر شه نامدار خردنامههاي حکيمان نوشت چو...
چنين گفت دانشور روم و روس
چنين گفت دانشور روم و روس شاعر : جامي که چون رخت بست از جهان فيلقوس چنين گفت دانشور روم و روس صلايي به بالغدلان در فکند سکند برآمد به تخت بلند که هستيم با يکدگر خواجهتاش...
سکندر چو ز آلايش جهل پاک
سکندر چو ز آلايش جهل پاک شاعر : جامي شد از علم يونانيان بهرهناک، سکندر چو ز آلايش جهل پاک نگونسار شد دولت فيلقوس ز ناسازي روزگار شموس به گوش آمدش بانگ طبل رحيل ...
شناساي تاريخهاي کهن
شناساي تاريخهاي کهن شاعر : جامي چنين رانده است از سکندر سخن شناساي تاريخهاي کهن چو آراست روي زمين چون عروس که مشاطهي دولت فيلقوس خداداد پيرانهسر يک پسر ز دمسازي...
سخن ز آسمانها فرود آمدهست
سخن ز آسمانها فرود آمدهست شاعر : جامي بر اقليم جانها فرود آمدهست سخن ز آسمانها فرود آمدهست بود گردش نه سپهر از سخن بود تابش ماه و مهر از سخن به تخصيص وقتي که...
دلا ديدهي دوربين برگشاي!
دلا ديدهي دوربين برگشاي! شاعر : جامي درين دير ديرينهي ديرپاي دلا ديدهي دوربين برگشاي! به خورشيد و مه، عالم افروزياش! ببين غور دور شباروزياش! دو پيمانهي عمر پيمايياند...