مسیر جاری :
الهي! کمال الهي تو راست
الهي! کمال الهي تو راست شاعر : جامي جمال جهان پادشاهي تو راست الهي! کمال الهي تو راست کمال از حد آفرينش، برون جمال تو از وسع بينش، برون مقيد به اينها ندانم تو را ...
هر چند چو بحر تلخکامي،
هر چند چو بحر تلخکامي، شاعر : جامي اين کار تو را بس است، جامي! هر چند چو بحر تلخکامي، افتاد به ساحل اين سفينه کز موج معانيات ز سينه تسکينده درد بيقراران مرهمنه...
ليلي چو ز باغ مرگ مجنون
ليلي چو ز باغ مرگ مجنون شاعر : جامي چون لاله نشست غرقه در خون، ليلي چو ز باغ مرگ مجنون زد ساغر عيش خويش بر سنگ شد عرصهي دهر بر دلش تنگ از راحت خواب و لذت خورد ...
طغراکش اين فراقنامه
طغراکش اين فراقنامه شاعر : جامي اين رشحه برون دهد ز خامه طغراکش اين فراقنامه مقبول خرد به خردهيابي کز بر عرب يکي عرابي طياره ز حله راند بيرون سرزد ز دلش هواي...
رامشگر اين ترانهي خوش
رامشگر اين ترانهي خوش شاعر : جامي دستان زن اين سرود دلکش رامشگر اين ترانهي خوش کن مانده به چنگ غم گرفتار، بر عود سخن چنين کشد تار از تاب حرارت تموزي، روزي به...
چون يک چندي بر اين برآمد
چون يک چندي بر اين برآمد شاعر : جامي دودش ز دل حزين برآمد چون يک چندي بر اين برآمد ميزد به حريم دوست گامي بگرفت به کف شکستهجامي صد دلشده بيش ديد آنجا آن دلشده...
نيرنگزن بياض اين راز
نيرنگزن بياض اين راز شاعر : جامي صورتگري اينچنين کند ساز نيرنگزن بياض اين راز چون صورت چين بديعپيکر کان کعبهي بينظير منظر پاداش خوشيش ناخوشي کرد، با شوهر...
آن بانوي حجلهي نکويي
آن بانوي حجلهي نکويي شاعر : جامي و آن بانوي کاخ خوبرويي آن بانوي حجلهي نکويي آسايش تاج سروري شد، چو گوهر سلک ديگري شد وز عاشق خويش منفعل بود پيوسته ز کار خود...
طبال سراي اين عروسي
طبال سراي اين عروسي شاعر : جامي در پردهي عاج و آبنوسي، طبال سراي اين عروسي وين پردهي سينه کوب سازد اين طبل گران نوا نوازد و آوازه بلند کردهي عشق، کن زخم دوال...
گوهر کش اين علاقهي در
گوهر کش اين علاقهي در شاعر : جامي ز آن در کند اين علاقه را پر گوهر کش اين علاقهي در و آن حجلگي عماري راز، کان هودجي مراحل ناز حادي به حداگري فسون خواند چون بارگي...