مسیر جاری :
در کدامين چمن اي سرو به بار آمدهاي؟
در کدامين چمن اي سرو به بار آمدهاي؟ شاعر : صائب تبريزي که ربايندهتر از خواب بهار آمدهاي در کدامين چمن اي سرو به بار آمدهاي؟ خانهپردازتر از سيل بهار آمدهاي با گل...
بهار گشت، ز خود عارفانه بيرون آي
بهار گشت، ز خود عارفانه بيرون آي شاعر : صائب تبريزي اگر ز خود نتواني، ز خانه بيرون آي بهار گشت، ز خود عارفانه بيرون آي نگشته است صبا تا روانه بيرون آي بود رفيق سبکروح...
يارب آشفتگي زلف به دستارش ده
يارب آشفتگي زلف به دستارش ده شاعر : صائب تبريزي چشم بيمار بگير و دل بيمارش ده يارب آشفتگي زلف به دستارش ده دلي از سنگ خدايا به پرستارش ده تا به ما خسته دلان بهتر ازين...
صبح شد برخيز مطرب گوشمال ساز ده
صبح شد برخيز مطرب گوشمال ساز ده شاعر : صائب تبريزي عيشهاي شب پريشان گشته را آواز ده صبح شد برخيز مطرب گوشمال ساز ده چنگ را بگذار، قانون محبت ساز ده هيچ ساز از دلنوازي...
يارب از عرفان مرا پيمانهاي سرشار ده
يارب از عرفان مرا پيمانهاي سرشار ده شاعر : صائب تبريزي چشم بينا، جان آگاه و دل بيدار ده يارب از عرفان مرا پيمانهاي سرشار ده اين پريشان سير را در بزم وحدت بار ده هر...
به ساغر نقل کرد از خم، شراب آهسته آهسته
به ساغر نقل کرد از خم، شراب آهسته آهسته شاعر : صائب تبريزي برآمد از پس کوه آفتاب آهسته آهسته به ساغر نقل کرد از خم، شراب آهسته آهسته که خواهد خورد خونم چون کباب آهسته آهسته...
عقدهاي نگشود آزادي ز کارم همچو سرو
عقدهاي نگشود آزادي ز کارم همچو سرو شاعر : صائب تبريزي ز يربار دل سرآمد روزگارم همچو سرو عقدهاي نگشود آزادي ز کارم همچو سرو مصرع برجستهي باغ و بهارم همچو سرو محو نتوان...
زبان چو پسته شود سبز در دهن بيتو
زبان چو پسته شود سبز در دهن بيتو شاعر : صائب تبريزي گره چو نقطه شود رشتهي سخن بيتو زبان چو پسته شود سبز در دهن بيتو برون ز خانه دود شمع انجمن بيتو نفس گسسته چو تيري...
ز گل فزود مرا خارخار خندهي تو
ز گل فزود مرا خارخار خندهي تو شاعر : صائب تبريزي که نيست خندهي گل در شمار خندهي تو ز گل فزود مرا خارخار خندهي تو که نشکند قدح گل، خمار خندهي تو مرا ز سير گلستان...
عقل سالم ز مي ناب نيايد بيرون
عقل سالم ز مي ناب نيايد بيرون شاعر : صائب تبريزي کشتي کاغذي از آب نيايد بيرون عقل سالم ز مي ناب نيايد بيرون تيرگي از دل سيلاب نيايد بيرون تا به روشنگر دريا نرساند خود...