مسیر جاری :
#اشعارخواجوی کرمانی در راسخون
#اشعارخواجوی کرمانی در مقالات
#اشعارخواجوی کرمانی در فیلم و صوت
#اشعارخواجوی کرمانی پرسش و پاسخ
#اشعارخواجوی کرمانی در مشاوره
#اشعارخواجوی کرمانی در خبر
#اشعارخواجوی کرمانی در سبک زندگی
#اشعارخواجوی کرمانی در مشاهیر
#اشعارخواجوی کرمانی در احادیث
#اشعارخواجوی کرمانی در ویژه نامه
سبحان من يسبحه الرمل في القفار
سبحان من يسبحه الرمل في القفار شاعر : خواجوي کرماني سبحان من تقدسه الحوت في البحار سبحان من يسبحه الرمل في القفار منصور کرد بريزک خيل زنگبار صانع مقدري که شه نيمروز را...
اي نغمهي خوشت دم داود را شعار
اي نغمهي خوشت دم داود را شعار شاعر : خواجوي کرماني وي عندليب را نفست کرده شرمسار اي نغمهي خوشت دم داود را شعار و اعجاز عيسوي ز دمت گشته آشکار انفاس روح بخش تو جانرا...
ماه يا جنتست يا رخسار
ماه يا جنتست يا رخسار شاعر : خواجوي کرماني شهد يا شکرست يا گفتار ماه يا جنتست يا رخسار صيد آن آهوان مردمدار آهوان صيد مردمند و دلم که بجز قصد ما ندارد کار کار ما...
چو هست قرب حقيقي چه غم ز بعد مزار
چو هست قرب حقيقي چه غم ز بعد مزار شاعر : خواجوي کرماني نظر بقربت يارست ني بقرب ديار چو هست قرب حقيقي چه غم ز بعد مزار تفاوتي نکند از دنو و بعد مزار چو زائران حرم را وصال...
بجز نسيم که يابد نصيبي از گلزار
بجز نسيم که يابد نصيبي از گلزار شاعر : خواجوي کرماني که يک گلست در اين باغ و عندليب هزار بجز نسيم که يابد نصيبي از گلزار تو هم ببوي قناعت کن از نسيم بهار چو از گل آرزوي...
طره بفشان و مرا بيش پريشان مگذار
طره بفشان و مرا بيش پريشان مگذار شاعر : خواجوي کرماني پرده بگشاي و مرا بسته هجران مگذار طره بفشان و مرا بيش پريشان مگذار لاله را اين همه در سايهي ريحان مگذار ماه را...
برو اي خواجه و شه را بگدا باز گذار
برو اي خواجه و شه را بگدا باز گذار شاعر : خواجوي کرماني مهرباني کن و مه را بسها باز گذار برو اي خواجه و شه را بگدا باز گذار ذره بي سر و پا را بهوا باز گذار تو که يک ذره...
مرا زمانه ز بي مهري از تو دور افکند
مرا زمانه ز بي مهري از تو دور افکند شاعر : خواجوي کرماني زهي زمانهي بد مهر و چرخ کژ رفتار مرا زمانه ز بي مهري از تو دور افکند کنون بزاري زارم قرين نالهي زار نبودمي...
مسيح وقتي ازين خسته دم دريغ مدار
مسيح وقتي ازين خسته دم دريغ مدار شاعر : خواجوي کرماني ز پا در آمدم از من قدم دريغ مدار مسيح وقتي ازين خسته دم دريغ مدار تفقدي بزبان قلم دريغ مدار ورم قدم بعيادت نمينهي...
زهي تاري ز زلفت مشگ تاتار
زهي تاري ز زلفت مشگ تاتار شاعر : خواجوي کرماني گل روي تو برده آب گلنار زهي تاري ز زلفت مشگ تاتار نميبايد نمودن زر به طرار از آن پوشم رخ از زلفت که گويند دلم پر نار...