چو هست قرب حقيقي چه غم ز بعد مزار

چو هست قرب حقيقي چه غم ز بعد مزار شاعر : خواجوي کرماني نظر بقربت يارست ني بقرب ديار چو هست قرب حقيقي چه غم ز بعد مزار تفاوتي نکند از دنو و بعد مزار چو زائران حرم را وصال روحانيست ز حد گذشت و بپايان نمي‌رسد طومار رسيد عمر بپايان و داستان فراق که روز و شب سبق عشق مي‌کند تکرار بباغ بلبل خوش نغمه سحر خوان بين زدند بر در دل حلقه‌ي در خمار بيا که حلقه نشينان بزمگاه الست کنار گل نبري گر کني کناره ز خار بکش جفاي رقيب ار حبيب مي‌خواهي اگر ز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چو هست قرب حقيقي چه غم ز بعد مزار
چو هست قرب حقيقي چه غم ز بعد مزار
چو هست قرب حقيقي چه غم ز بعد مزار

شاعر : خواجوي کرماني

نظر بقربت يارست ني بقرب ديارچو هست قرب حقيقي چه غم ز بعد مزار
تفاوتي نکند از دنو و بعد مزارچو زائران حرم را وصال روحانيست
ز حد گذشت و بپايان نمي‌رسد طوماررسيد عمر بپايان و داستان فراق
که روز و شب سبق عشق مي‌کند تکراربباغ بلبل خوش نغمه سحر خوان بين
زدند بر در دل حلقه‌ي در خماربيا که حلقه نشينان بزمگاه الست
کنار گل نبري گر کني کناره ز خاربکش جفاي رقيب ار حبيب مي‌خواهي
اگر ز هجر بسوزي بساز و وصل انگارچه هجر و وصل مساويست در حقيقت عشق
بحکم آنکه روان مي‌رود درين بازاردرست قلب من ار شد شکسته باکي نيست
که پشت بر دو جهان کرد و روي بر ديواربروي خوب وي آنکس نظر کند خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط