مسیر جاری :
امام خمینی
دوست داشتن مثل پدر
به گریه سوز سازی ساز کرده ام بی تو اشکهای پر بهانه، یک ریز، می بارند با بهانه سرخ تو
امام خمینی
دلواپس آفتاب فردا
در هُرم عَطَش امید صحرا بود همسایه و پا به پای دریا بود چون حرف سپیده گفتنیهایش با نیلبک سحر همآوا بود
امام خمینی
دستت مریزاد
به شیون از چه مینالد چنین باد که را میخواند اینگونه به فریاد چرا کوبد به هر سو پیکرش را چو مادر در عزای تازه داماد ؟
امام خمینی
در رثای امام
در شب میلاد غربت مرغ عشق ناگهان از آشیانه پر کشید کاش ان شب، آن شب پرماجرا کار این دنیا به پایان می رسید
امام خمینی
در پناه تو
زمین این دایۀ پیر و اینک ای سترگ از دیر باز شکفتن تو را در آغوش خویش به آرزو نشسته بود
امام خمینی
در پردههای اشک و آه
فریاد، زقلب تنگ، بیرون آمد آه از دلِ سختِ سنگ، بیرون آمد شب در غم تو، سیاه بر تن پوشید خورشید (پریده رنگ) بیرون آمد
امام خمینی
در آستانه
گل، با تو از جوانه، سخن گفت آزادی از ترانه، سخن گفت آن دست کوچک از دو لب تو با کودکان خانه سخن، گفت
امام خمینی
در انتظار...
جاده در انتظار مسافر مسافر در انتظار سفر کسی انگار تصویر باران را در ذهن سادۀ ما
امام خمینی
داغ جماران
مه من شب شد و پیدا نشدی امشب آیینه فردا نشدی باغ از هجر نگاهت تب کرد آسمان رنگ جهان را شب کرد
امام خمینی
حالا که نیستی
فواره های سبز کنار خیابان فواره های زرد... تنها تو تکرار نمی شوی