شاعر: سالم سبزی
به گریه سوز سازی
ساز کردهام بی تو
اشکهای پر بهانه، یک ریز، میبارند
با بهانه سرخ تو
از پس این شب خردادی
ماهی به کرشمه بتابان
تا چند در این گردونه
پریشان بچرخم و نیابمت
هیهات از تو
از چشمی که گرفتی از من
از شبی که با یک راز ستاره دور
تنهایم گذاشتی
شکوفهای از چشمت نچیدم و رفتی
سیر ندیدمت هرگز از نزدیک
دوستت داشتم مثل پدر
اینک گریههای یتیمی را
بگو کجا ببارم
سر به کوچههای شبانه گذاشتهام
در بدر به دنبالت
کاش جایی همین جاها
همین نزدیکیها صدایم کنی
با همان لحجه کهربایی شیرینت