مسیر جاری :
صبح وصل از افق مهر بر آيد روزي
صبح وصل از افق مهر بر آيد روزي شاعر : خواجوي کرماني وين شب تيرهي هجران بسر آيد روزي صبح وصل از افق مهر بر آيد روزي گرد آئينهي روي تو در آيد روزي دود آهي که بر آيد ز...
اگر تو عشق نبازي بعمر خويش چه نازي
اگر تو عشق نبازي بعمر خويش چه نازي شاعر : خواجوي کرماني که کار زندهدلان عشق بازي است نه بازي اگر تو عشق نبازي بعمر خويش چه نازي درون کعبه چه باک از مخالفان حجازي مرا...
سحر چون باد عيسي دم کند با روح دمسازي
سحر چون باد عيسي دم کند با روح دمسازي شاعر : خواجوي کرماني هزار آوا شود مرغ سحر خوان از خوش آوازي سحر چون باد عيسي دم کند با روح دمسازي بزن دستي و از رندان تفرج کن سراندازي...
گرفتمت که بگيرم عنان مرکب تازي
گرفتمت که بگيرم عنان مرکب تازي شاعر : خواجوي کرماني کجا روم که فرس بر من شکسته نتازي گرفتمت که بگيرم عنان مرکب تازي که در نشيمن عنقا کنند دعوي بازي تو شاهبازي و دانم...
ميا در قلب عشق ايدل که بازي نيست جانبازي
ميا در قلب عشق ايدل که بازي نيست جانبازي شاعر : خواجوي کرماني مکن بر جان خويش آخر ز راه کين کمين سازي ميا در قلب عشق ايدل که بازي نيست جانبازي که کبک خسته نتواند که با بازان...
چو چشم مست تو با خواب ميکند بازي
چو چشم مست تو با خواب ميکند بازي شاعر : خواجوي کرماني دو چشم من همه با آب ميکند بازي چو چشم مست تو با خواب ميکند بازي چرا بگوشهي محراب ميکند بازي چنين که غمزهي...
گل سوري دگر بجلوه گري
گل سوري دگر بجلوه گري شاعر : خواجوي کرماني ميکند صيد بلبل سحري گل سوري دگر بجلوه گري ميبرند آب لاله برگ طري بطراوت سمن رخان چمن يا نسيم بنفشهي طبري بوي گيسوي...
اي که بر ديدهي صاحبنظران ميگذري
اي که بر ديدهي صاحبنظران ميگذري شاعر : خواجوي کرماني پرده بردار که تا خلق ببينند پري اي که بر ديدهي صاحبنظران ميگذري تا تو يک ره ز سر لطف در ايشان نگري ميروي فارغ...
اي مهر ماه روي ترا زهره مشتري
اي مهر ماه روي ترا زهره مشتري شاعر : خواجوي کرماني بر مشتريت پردهي ديباي ششتري اي مهر ماه روي ترا زهره مشتري بر گرد روي خوب تو هم ديو و هم پري لعلت نگين خاتم خوبي وصف...
بخوبي چو يار من نباشد ياري
بخوبي چو يار من نباشد ياري شاعر : خواجوي کرماني نگاري مهوشي بتي عياري بخوبي چو يار من نباشد ياري چو خالش کو مهرهئي چو زلفش ماري چو رويش کو لالهئي چو قدش سروي خط...