بخوبي چو يار من نباشد ياري

بخوبي چو يار من نباشد ياري شاعر : خواجوي کرماني نگاري مهوشي بتي عياري بخوبي چو يار من نباشد ياري چو خالش کو مهره‌ئي چو زلفش ماري چو رويش کو لاله‌ئي چو قدش سروي خط سبزش گرد گل کشد پرگاري شب زلفش بر قمر نهد زنجيري سمن سا هندويش پريشان کاري شکار افکن آهويش خدنگ اندازي ز چشمش در هر طرف بود بيماري ز زلفش در هر سري بود سودائي دلم باري جز غمش ندارد باري اگر باري از غمم ندارد بر دل ولي جز دل بردنش نباشد کاري بدلداري کردنش نباشد ميلي ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بخوبي چو يار من نباشد ياري
بخوبي چو يار من نباشد ياري
بخوبي چو يار من نباشد ياري

شاعر : خواجوي کرماني

نگاري مهوشي بتي عياريبخوبي چو يار من نباشد ياري
چو خالش کو مهره‌ئي چو زلفش ماريچو رويش کو لاله‌ئي چو قدش سروي
خط سبزش گرد گل کشد پرگاريشب زلفش بر قمر نهد زنجيري
سمن سا هندويش پريشان کاريشکار افکن آهويش خدنگ اندازي
ز چشمش در هر طرف بود بيماريز زلفش در هر سري بود سودائي
دلم باري جز غمش ندارد بارياگر باري از غمم ندارد بر دل
ولي جز دل بردنش نباشد کاريبدلداري کردنش نباشد ميلي
نباشد جز با بتان مرا اقراريگر انکارم مي‌کنند کو بيدينست
وليکن جان را کجا بود مقداريچو خواجو خواهم که جان برو فشانم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.