مسیر جاری :
افعال معین و نمایش نمود در زبان فارسی
در دستورهای فارسی بر خلاف مقولههای دستوری «زمان» و «وجه»، به مقولهی مهم «نمود» توجه کمتری شده است. طبق تعریف، کلیهی امکانات دستوری (با منشأ فعلی) که برای رمزگذاری زمان نمود و وجهیّت در
بررسی کلمات ربط تقابلی فارسی و چگونگی تکوین آنها
در زبانها از راه کارهای مختلفی برای پیوند دادن بندهای همپایه استفاده میشود. گاهی تنها معنا و کاربردشناسی ناظر بر ارتباط دو بند است، ولی در اکثر مواقع کلمات ربط میانبندی هستند که موجب ارتباط دو بند...
دستوریشدگی افعال حرکتی در زبان فارسی
به طور کلی در زبانهای مختلف از امکانات تحلیلی، ترکیبی یا هر دو آنها برای بیان مفاهیم دستوری استفاده میشود. امکانات تحلیلی شامل کلمات نقشی آزاد میشود، امکانات ترکیبی نیز واژهبستها و وندهای تصریفی...
از واژهبست تا وندِ تصریفی
زبانشناسان برای تمایز کلمات، واژهبستها و وندهای تصریفی از هم، ملاکهایی را ارائه کردهاند. با این حال، آنها خود به این موضوع اذعان دارند که ملاکهای مزبور قطعی نیستند و بیشتر میتوان از آنها در مقام
کاربرد دستوریشدگی در تحلیل برخی تغییرات عام در فارسی نو
زبان همواره در حال تغییر است. بررسی اصول، فرایندها، علل و سیر تحول واحدهای زبانی، از دلمشغولیهای زبانشناسان تاریخی است. یکی از مهمترین فرایندهای تغییر زبانی، دستوریشدگی است. در این فرایند،
چگونگی شناسایی موارد بروز دستوریشدگی
در طی فرایند دستوریشدگی عناصر واژگانی تبدیل به امکانات دستوری میشوند، یا اجزای دستوری جدیدی را کسب میکنند. زبانشناسان با مطالعهی گسترهی وسیعی از زبانها سعی نمودهاند تا سازوکارها و اصول حاکم
تکوین و تحول معانی وجهی «باید» براساس فرایند معینشدگی
«باید» در کتب دستور زبان فارسی، فعلی شبهمعین معرفی شده است که بازنمایی مفاهیم «اجبار»، «الزام» و «ضرورت» انجام عملی را برعهده دارد (احمدی گیوی 1384 : 341). براساس پیشینهی
نمود دستوری و تصویرگونگی در زبان فارسی
استفاده از امکانات تحلیلی با کلمات نقشی آزاد، یکی از روشهای بیان مفاهیم دستوری در زبانهای دنیاست. افعال معین از اجزای مهم دستوری هستند که میتوانند به صورت کلمات نقشی آزاد در بیان مفهوم دستوری
نمود تکمیلی در زبان فارسی
«نمود دستوری» یکی از مقولههای معنایی فعل است که بازنمایی ویژگیهای مرتبط با «دیرش» زمانی آن را برعهده دارد. با آنکه در پیشینهی مطالعات زبانشناختی، نمود دستوری، بازنمودن جریان زمان درونی یک
ساخت غیابی در زبان فارسی
براساس دیدگاه دوگروت (2000)، ساخت غیابی، ساختی است که از رهگذر آن، «غیابِ» فاعل در جمله رمزگذاری میشود، بیآنکه به لحاظ واژگانی مکان وی در خارج از مرکز مکانی گفتگو مورد اشاره واقع