0
مسیر جاری :
چوب را به ديوار مي زد! ادبیات دفاع مقدس

چوب را به ديوار مي زد!

«به علت اختلافي که با يکي از همسايگان برايمان پيش آمده بود نزاعي بين ما در گرفته بود و من را کتک زده بودند، لذا بسيار چشم انتظار بودم تا او از منطقه به مرخصي بيايد و موضوع را به او بگويم تا انتقام مرا...
کار فرهنگي هنگام بنّايي ادبیات دفاع مقدس

کار فرهنگي هنگام بنّايي

با برادرم - حسن - خدمت آقا محمود رسيديم. خسته نباشيدي گفت بابت فعاليتمان در مدرسه. نمي دانستم چه بگويم؟ او محمود بود و من، نوجوان حيران و غرق در وادي بحران هويت. متوجه حال و هوايم شده بود. با چند شوخي...
استفاده از موقعيت براي تعليم ادبیات دفاع مقدس

استفاده از موقعيت براي تعليم

کمي پايين تر، انواع و اقسام گناهان را رديف کرده و جلوي هر کدام را خالي گذاشته بود. اين برگه را تکثير کرده و به هر کدام از مربيان يک برگه داده بود و مي گفت: «شب که رسيد، بنشينيد و همه ي کارهايتان را بررسي...
بايد الگوي خوبي باشيم ادبیات دفاع مقدس

بايد الگوي خوبي باشيم

براي نمايش فيلم به کوهسرخ رفته بوديم. شب بود و هوا سرد. نمايش فيلم که تمام شد، ساعت به 12 رسيد. گفتيم صلاح نيست آن وقت شب بين جاده حرکت کنيم. شب را در همان محل بيتوته کرديم. نيمه هاي شب با صداي يکي از...
99 درصد جاذبه، يک درصد دافعه ادبیات دفاع مقدس

99 درصد جاذبه، يک درصد دافعه

برادر حسن خيلي هواي نيروهايش را داشت، چه از جنبه ي روحي و چه از جهت جسمي مراقبشان بود، درست مثل يک پدر، آن روز صبح زود براي شناسايي حرکت کرديم. هوا خيلي سرد بود و من هم ضعف جسماني داشتم. تا خاکريز
ايجاد رابطه ي عاطفي و قلبي ادبیات دفاع مقدس

ايجاد رابطه ي عاطفي و قلبي

شهيد ميرزايي عادت نداشت خيلي تذکر اخلاقي بدهد ولي با شيوه ي خاصّ خودش بچه ها را ترغيب به کارهاي عبادي مي کرد. تابستان بود. رفته بوديم ميدان مين خنثي کنيم.
تا مي تواني اطراف من نيا! ادبیات دفاع مقدس

تا مي تواني اطراف من نيا!

« همسرم از تهران به لشکر 28 سنندج منتقل شده بود. من دوست نداشتم به سنندج بروم و مي دانستم اگر به شوهرم بگويم که از نامجو کمک بگيرد، او اين کار را نخواهد کرد. لذا شخصاً در وزارت دفاع خدمت نامجور سيدم. اوّل...
مقررات بايد رعايت شود ادبیات دفاع مقدس

مقررات بايد رعايت شود

تازه آمده بودند. مي خواست از آنها بازديد کند. رفت سراغ نفر اوّل. فانسقه اش را کشيد. گفت: « خيلي شُله، فانسقه را همچين بايد محکم ببندي که دست داخلش جا نشود. »
مسواک نشانه ي نظم و پاکيزگي است ادبیات دفاع مقدس

مسواک نشانه ي نظم و پاکيزگي است

شهيد قجه اي سعي مي کرد از ساعات کار به نحو احسن استفاده کند. او به نظم و انضباط توجّه بسيار داشت، و همين توجّه به نظم بود که از او در صحنه هاي نبرد فردي پيشرو ساخت. در يکي از صفحات دفترچه ي او مي خوانيم:
من گواهينامه ندارم ادبیات دفاع مقدس

من گواهينامه ندارم

آن روز هم مثل هميشه با لبخندي مليح و دوست داشتني سراغم آمد. به صورت او خيره شدم و خنديدم: - « عموبهرام! بگو تا يادت نرفته. »