0
مسیر جاری :
کاروان نیزه سایر اشعار عاشورایی

کاروان نیزه

می‌آیم از رهی که خطرها در او گم است از هفت منزلی که سفرها در او گم است از لابه‌لای آتش و خون جمع کرده‌ام اوراق مقتلی که خبرها در او گم است
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ سایر اشعار عاشورایی

کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ

می‌سرایم غزلی از تب آیینه و من غزلی سهمیه‌ی امشب آیینه و من غزلم، کام به هم دوخته‌ی خورشید است ناله‌ام، از جگر سوخته‌ی خورشید است
قلم اینک... سایر اشعار عاشورایی

قلم اینک...

قلم اینک به تمنای تو در رقص آمد این چه نی بود که بانای تو در رقص آمد این چه نی بود که برصفحه به جز « لا» ننوشت تا که بر کرسی «الا» ی تو در رقص آمد
قصه‌ی عطش یاران! سایر اشعار عاشورایی

قصه‌ی عطش یاران!

دوباره در دوغم این آشنای دیرینه سکوت زخمی فریادهای دیرینه دوباره حج عطش، این طواف خون آلود حروف خاطره‌ی کربلای دیرینه
قصه تاریخ سایر اشعار عاشورایی

قصه تاریخ

در طلب مثنوی دیگرم عشق حسین است در این دفترم مثنوی و عشق حسین آتش است کرب و بلا خوانی ما دلکش است
فصل عطش سایر اشعار عاشورایی

فصل عطش

هنگامه برپا کرده طوفان می‌خروشد خون می‌زند، موج بیابان می‌خروشد هرگوشه نخلی زخمی دست تبرها گل‌ها لگد کوب هجوم نیشترها
فرهنگ عاشورایی سایر اشعار عاشورایی

فرهنگ عاشورایی

وقتی که دست سرد زمین توی تب نشست خورشید، بین غربت دستان شب نشست وقتی که آسمان، خبر از روشنی نداشت مردی شهید بود که پیراهنی نداشت
فراز عشق سایر اشعار عاشورایی

فراز عشق

سلطان کربلا شه عاشق نواز عشق آن پادشاه کون و مکان، شاهباز عشق شاهی که بوده طالب قرب وصال دوست ماهی که خواند نزد خدایش نماز عشق
فرات مهربانی سایر اشعار عاشورایی

فرات مهربانی

به طاق آسمان امشب گل اختر نمی‌تابد بنات النعش اکبر بر سر اصغر نمی‌تابد به شام کربلا افتاده در دریای شب ماهی که هرگز آفتابی این چنین دیگر نمی‌تابد
غنچه‌ای در عطش سایر اشعار عاشورایی

غنچه‌ای در عطش

...و آسمان به درگاه چشمان تو، سجده می‌کند آن گاه که ابرهای اندوهم عاشقانه می‌بارد و بی قراری من در لابه لای کلمات