مسیر جاری :
انصاف، بالای طاعت است
بندگی خدا به کثرت نماز و روزه نیست، بلکه توجه به حلال و حرام و رعایت حقوق دیگران و ستم نکردن به آنان است؛ تجاوز به حقوق دیگران کار افراد با ایمان نیست. کاربرد: این ضربالمثل برای کسی به کار میرود که در...
اندازه نگهدار که اندازه نکوست
پیام این ضرب المثل رعایت اعتدال و میانهروی در همه کارهاست. و در دعوت به میانهروی به کار میرود.
الجار ثُمَّ الدار
در اسلام درباره احترام به همسایه، تأکید فراوانی شده است. روایت شده است که یکی از شبها که حضرت زهرا(س) مانند همیشه با خدا راز و نیاز میکرد، امام حسن(ع) که در آن هنگام خردسال بود، حالات و گفتار مادر را...
اگر قاطر کسی را رم ندهی کسی با تو کاری ندارد
ملّا نصر الدین از کنار قبرستانی عبور میکرد. پایش به سنگ قبری گرفت. به رو در افتاد، تمام سر و صورتش پر از گرد و خاک شد. در این حال به خاطرش رسید که خوب است خود را مرده قلمداد کند، بلکه نکیر و منکر بیایند...
اگر رفیق شفیقی، درستپیمان باش
در زمان ماضی در آذربایجان زرگری و نجاری با هم دوستی داشتند. مرد نجار «شفیق» و زرگر «رفیق» نام داشت. چنین اتفاق افتاد که هر دو پریشان شدند. شفیق مردی عاقل بود، با یار خود گفت: «منافع سفر بسیار است بیا تا...
اگر خدا بخواهد، از نر هم میدهد
ابهلی را پرسیدند: به جای گوسفندان نر، چرا میش نگه نمیداری تا شیر و برهشان سودت دهد؟ گفت: اگر خدای عالم بخواهد، از نر هم میدهد.
اگر پادشاهی ببخش، اگر قصّابی بکش، اگر تاجری بفروش
از خطاها و کارهای نادرست دیگران مخصوصاً زیردستان باید گذشت کرد و این مثل بیشتر در ترغیب انسانها به گذشت و اغماض از اشتباهات دیگران به کار میرود.
اگر برای خداست چه به اسم من چه به اسم کَل عباس
بانی مسجدی مشغول تماشای چسباندن کاشی سر در آن بود که اسمش روی آن حک شده بود. کسی رسید و گفت: «بگو آن را برداشته به اسم من نصب کند که اگر برای خداست چه به اسم من چه به اسم کَل عباس».
استخوان، لای زخم میگذارد
شخصی بر روی زمین افتاد، ساعدش شکست. به جراح طمّاعی مراجعه کرد. جرّاح، استخوانهای شکسته او را ترمیم کرد و زخم را بخیه زد و به او دستور داد که هر روز برای شستوشوی زخم به مطب او مراجعه کند. مجروح، همه...
اُستای پنبهزن، پنبهات را بزن، هر چه دیدی دم نزن
ندّافی برای پنبهزنی و دوختن لحاف به خانهای رفت. در تمام روز مشاهده کرد که اهل خانه مثل سگ و گربه به جان هم افتادهاند و ضمن نزاع و جرّ و بحث و مجادله، دشنامهای زشت به یکدیگر میدهند. نزدیک غروب مزدش...