مسیر جاری :
![نظم و ترتيب در جنگ نظم و ترتيب در جنگ](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03571.jpg)
نظم و ترتيب در جنگ
شهيد علمي فردي بسيار منظم و مقيد بود. چه از نظر ظاهري و چه در انجام کارها. هيچگاه ايشان را با سر و وضع نامناسب و آشفته نمي ديديم. هميشه ظاهري آراسته و مرتب داشت. چفيه بر گردن، کفش هاي واکس زده و شيک و...
![هميشه آراسته هميشه آراسته](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03570.jpg)
هميشه آراسته
بهرام، زمان بندي کلاس هاي ورودي پنجاه و چهار را گرفت و با برنامه ي اساتيد کنار هم گذاشت. بعد، يک برنامه ي هماهنگ، از مجموع آنها تنظيم کرد و به هر کلاسي- براي حضور در سالن هاي کار عملي و کارورزي- يک برنامه...
![اول درس بعد ورزش اول درس بعد ورزش](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03398.jpg)
اول درس بعد ورزش
من داور بازي بودم. ايرج در مقابل بازيکني حرکتي انجام داد و من به او کارت زرد دادم. ساعت ده شب، ايرج به منزلمان آمد. جلوي در ايستاد و گفت: « کيومرت گفته شما فردا عازم جبهه هستيد، آمدم براي عذرخواهي. » گفتم:...
![ميل باستاني با پوکه ي گلوله ي توپ! ميل باستاني با پوکه ي گلوله ي توپ!](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03406.jpg)
ميل باستاني با پوکه ي گلوله ي توپ!
باشگاه شلوغ بود. بچّه ها حلقه زده بودند دور استاد. من هم گوشه اي ايستاده بودم و نگاه مي کردم. حرف هاي استاد وسوسه ام مي کرد که در کلاس جودو ثبت نام کنم. تصميم گرفتم يکي، دو جلسه به جهت آشنايي با بچّه ها...
![آقاي گل مسابقات آقاي گل مسابقات](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03405.jpg)
آقاي گل مسابقات
يادم است که تيم واليبال دسته ي يک کرج را براي مسابقه به « عمليات سپاه » دعوت کرده بوديم. يک تيم قوي بود. چهار – پنج نفر از بازيکنان مطرح واليبال در آن تيم حضور داشتند. مسابقه شروع شد. آنها متوجّه شده بودند...
![زورخانه در پادگان! زورخانه در پادگان!](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03404.jpg)
زورخانه در پادگان!
يک روز آمد تهران. پرسيد: « امروز بازي نگذاشتي؟ » گفتم: « چرا! فردا ظهر بازي است، ساعت دو بازي داريم. » گفت: « خيلي خوب، فردا نمي روم. احتمالاً شنبه يا يکشنبه مي روم. »
![ورزش صبحگاهي ورزش صبحگاهي](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03403.jpg)
ورزش صبحگاهي
يکي از روزها نيرويي از گروهان سه به دسته ي ما آمد که از همان اوّل، حرکاتش برايم سؤال انگيز شده بود. با هر چه که دم دستش مي رسيد، مخصوصاً قابلمه ي غذا، ضرب مي گرفت. خيلي راحت و روان مي نواخت. خيلي که حوصله...
![عدم غفلت از پرورش جسم عدم غفلت از پرورش جسم](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03402.jpg)
عدم غفلت از پرورش جسم
نوده حاجيلر در ميان کوهي مشرف به زيارت گاه معروفش پير آباد هميشه براي مسافران جاده ي شاهرود مي درخشيد و هر روز صبح صداي بلندگوي پادگان نوده در سحرگاهان با نداي ملکوتي مسجد نوده براي گوش اهالي، صداهاي
![حرمت پيشکسوت حرمت پيشکسوت](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03401.jpg)
حرمت پيشکسوت
از همان ابتدا شاگرد زرنگ و باهوشي بود و در کنار درس و مشق، به تقويّت جسم خود نيز مي پرداخت. ورزش هاي کشتي و کاراته را بيشتر از بقيه ي ورزش ها دوست داشت و از هر فرصتي براي تمرين اين ورزش ها استفاده مي کرد....
![پنجاه صلوات براي برنده شدن پنجاه صلوات براي برنده شدن](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/03400.jpg)
پنجاه صلوات براي برنده شدن
توي باشگاه با او آشنا شدم. از همان جا هم شيفته اش شدم. توضيح مي دهم چرا؟
تکواندو کار مي کردم. من مبتدي بودم و هميشه او را کمربند سفيد مي ديدم. به خيال اين که علي هم مثل من مبتدي است