مسیر جاری :
واژهی افك در قرآن
«افك» به معنای وارونه كردن شیء و بازگردان آن از جهت اصلیاش است. همچنین به معنای دروغ است. زمخشری در كشاف مینویسد: «افك» رساترین و آشكارترین دروغ و افتراست و گفته شده كه «افك» بهتانی است كه انسان به...
واژهی اعمی در قرآن
«اعمی» از ماده «عمی» است كه مؤنث آن عمیاء و جمع آن عُمی و عُمیان است؛ مثل كلام الهی كه میفرماید: «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ» و مثل «صُمّاً وَ عُمْیَاناً».
واژهی اظهار در قرآن
«اظهار» برگرفته از ماده «ظهر» به معنای قوت و آشكار شدن است و جمله «ظهر الشیء» بدین معناست كه آن شیء آشكار شد و به همین جهت است كه روشنترین زمان روز را «ظهر» گویند. اصل در تمامی معانی مادهی ظهر پشت انسان...
واژهی اصباح در قرآن
«اصبح» برگرفته از ماده «صبح» ضد «امساء» است و به معنای وارد بامداد شدن و صبح كردن است. ابن فارس در مقاییس مینویسد: معنای اصلی آن رنگ سرخ است و بدین جهت به سپیدهدمان صبح گفتهاند؛ زیرا در آن زمان، در...
واژهی اشترا در قرآن
«اشترا» از ماده «شری» از اضداد است كه به معنای فروختن و خریدن به كار میرود. در بیع كالا به كالا میتوان هر یك از دو طرف را بایع و مشتری لحاظ كرد و به همین دلیل است كه لفظ «بیع» و «شراء» به جای یكدیگر...
واژهی اسم در قرآن
به آنچه ذات شیء را مینمایاند، اسم گویند و به اعتقاد برخی در اصل برگرفته از «سموّ» به معنای رفعت و بلندی است؛ زیرا به وسیله آن یاد مسمی رفعت مییابد و شناخته میشود. و به دلیل اینكه «سُمی» و «اسماء» تصغیر...
واژهی اسلام در قرآن
اسلام از ماده «سلم» است. بیشترین كاربرد «سلم» در صحت و عافیت است؛ مثل كلمه «سلامت» كه به معنای دوری از عیب و ناراحتی است و مثل «سَلام» كه صفت الهی و به معنای منزه بودن پروردگار از عیوب و نقایص مخلوفات...
واژهی اسفل در قرآن
«اسفل» برگرفته از «سفل» ضد علو و بلندی است و فرق بین آن و كلمه «تحت» این است كه كاربرد تحت در مواردی است كه برای موجود زیرین، وجودی جداگانه و مستقل باشد، برخلاف كلمه اسفل كه موجود زیرین با بخش بالایی آن...
واژهی اسف در قرآن
«اسف» در لغت به معنای سختترین غم و اندوه و به معنای غضب و خشم است. راغب مینویسد: معنای اسف حزن توأم با غضب است و گاه در هر یك از این دو به صورت جداگانه كاربرد دارد و حقیقت آن، هیجان خون قلب برای گرفتن...
واژهی اسراف در قرآن
«اسراف» برگرفته از ماده «سرف» به معنای تجاوز از حد اعتدال است و سرف از باب «تَعِبَ» به معنای جهالت و غفلت است. راغب مینویسد: «سَرَف» تجاوزكردن از حد و اندازه در تمام كارهایی است كه انسان آن را انجام