مسیر جاری :
توحید عاشقانه و تنزیه عالمانه در مثنوی
«چارق» نوعی کفش است که چوپانان میپوشیدند و بندی داشت که به مچ پا میبستند. «مدبر شدی» یعنی بدبخت شدی، حرفی زدی که خدا از تقصیر تو نمیگذرد. «ژاژ» سخن بیهوده. «فُشار» دشنام و هذیان و سخن جنونآمیز است....
شاهدی بر هستی مطلق در مثنوی
سخن از زیباییهای طبیعت و رویش سبزه و گل و آوای پرندگان میباشد و نیز این که همهی اینها از آثار قدرت حق است. «آن حلهها» همین زیباییها و پدیدههای گوناگون است که کلّ آنها را پروردگار کریم و رحیم داده...
میناگر هستی در بیان مثنوی
به پروردگار عرض میکنیم: سخنانی بر زبان ما بگذار که بیان حقایق باشد و تو را به خشم نیاورد و بر ما مهربانتر کند. اطلاق سلطان سخن به پروردگار از این نظر است که هر سخنی به فرمان او بر زبان ما میآید و همهی...
بینش توحیدی در مثنوی
هستی یکی بیش نیست و آن چه هست خداست. جلوههای گوناگون این هستیِ مطلق در عالم ماده و تعین متعدد است و ما این نمودها را به چشم ظاهر میبینیم. در این جا مولانا از مذاهب دیگر رفع اتهام میکند و میگوید: معتقدان...
آفتاب معرفت در بیان مثنوی
مولانا میگوید: هر صفتِ پروردگار، آفتابی است که به ما نور معرفت میافشاند؛ آفتابی که چرخ را بر جای خود متحیر و میخکوب میکند. ما صفات متعددی را برای خدا میشمریم اما یک صفت بیش نیستند. او یگانهی محض...
توحید ناب در مثنوی
هرچه ما میکنیم بازتاب تأثیر الهی است. انسانِ کامل هیچ نگاه استقلالی به افعال خود ندارد و این همان وصف فنای افعالی است؛ یعنی سقوط رؤیتِ فعلِ خود و شهود فعلِ حق تعالی. در این حالت هرچه از انسان سر میزند...
گنج مخفی در مثنوی
حضرت حق همانند گنجی نهان بود که از شدّت فزونی و پُری، هستی و آفرینش را شکافت. مولانا به این حدیث نبوی اشاره میکند: «قال داود (علیهالسلام): یا ربّ لماذا خلقت الخلق؟ قال: کنت کنزا مخفیاً فاحببت ان اُعرف...
فعل حق در بیان مثنوی
هستی، یک عالم معنا یا عالم غیب دارد و یک عالم صورت. عالمِ صورت محدود به زمان و مکان و قید و تعیّن است. عالم معنا، ازلی و ابدی و مطلق است و تابع هیچ شرط و قیدی نیست. گاه مولانا به طور صریحتر میگوید: معنا...
مثنوی و شرح شیدایی و حیرانی
نباید مسئله معرفت الهی را با خود و با امکان و ادراک خود قیاس کرد؛ زیرا ما را از حقیقت دور میکند. در مورد سرگذشت حضرت موسی آمده است که او خضر را دید و با او همراه شد. خضر با این شرط همراهی او را پذیرفت...
توفیق ادب بندگی از نگاه مثنوی
توجه انسان به خدا و این که بتواند وظیفهی بندگی و ادب را مراعات کند باید با توفیق خداوندی و ایجاد موافقت میان ارادهی بنده و قضای الهی باشد. کسی که ادب بندگی را مراعات نکند از لطف پروردگار محروم میماند...