مسیر جاری :
واژه شناسی قرآنی: ابتلاء، امتحان، تَمحیص، فِتنه
«اِبتلاء» از «بَلوى» (باء، لام، و او و یاء) دارای دو معنای اصلی است: الف) کهنه و فرسوده کردن یک چیز؛ ب) نوع خاصی از امتحان و آزمودن.
واژه شناسی قرآنی: اِبتغاء، اجتراح، اراده، اِقتراف، اِلتماس، اَمر، بَحث، تجسّس، تحرّی، تحسّس، سؤال، شَهوت، طَلب، عزم، قصد، کسب
«بَغیة» مصدر و ریشه «ابتغاء» است. «بغی» (باء، غین و یاء) دارای دو معنای اصلی طلب و فساد است.
واژه شناسی قرآنی: اِباق، حَیَد، فِرار، مَحیص، مَناص و هَرَب
«إِباق» اسم از «أبق» (همزه، باء و قاف) به معنای فرار برده از مولای خویش و گریختن غلام است. برخی اهل لغت ماده یادشده را به رفتن و فرار بنده بدون ترس از مولا و شدت عمل او معنا کردهاند.
واژه شناسی قرآنی: باء، اِدبار، اِعراض، تَولّی، صَدّ، صَدَف، عَدل، عَسعَسَ
«إدبار» از «دُبُر» (دال، باء و راء) به معنای آخر و پشت یک شیء اشتقاق یافته است. اهل لغت «إدبار» را به معنای پشت کردن و اعراض و خلاف و نقیض اقبال دانستهاند.
واژه شناسی قرآنی: أب، والد
«أب» از «أبو» (همزه، باء و واو) - که بر تربیت و تغذیه دلالت دارد - گرفته شده و به همین دلیل پدر «أب» نامیده شده است.
واژه شناسی قرآنی: آیه، اثر، سیما، علامه
«أثر» از ھمزہ، ثاء و راء دارای سه معنای اصلی مقدم داشتن، یادکردن و نشانه گذاشتن برای باقیمانده از یک شیء. و جمع آن «آثار» است. از شواهد کتب لغت استفاده میشود که مادّهی «أَثَرَ» به معنای رسم و نشانه
واژه شناسی قرآنی: اَنیه، اِبریق، جِفان، سِقایه، صِحاف، صُواع، قُدور، کَأس، کُوب، وِعاء
«إناء» واحد «آنیة» و جمع «آنیة»، «أوانی» است و أوانی از «أنی» (همزه، نون و یاء) گرفته شده است. برخی اهل لغت آن را ظرفی دانستهاند که در آن طعام و غیر طعام قرار داده میشود
واژه شناسی قرآنی: آن، آناء، أجل، أمّة، أمَد، حقب، حین، دهر، ساعة، عدّة، عصر، عمر، مدّة، میقات، وقت
«آن» ظرف و مبنی بر فتح است (معمولاً به صورت «ألآن» به کار میرود) ؛ الف و لام آن برای تعریف نیست و به گفته فرّاء از واژه «أوان» (وقت) گرفته شده است.
واژه شناسی قرآنی: آلاء، مِنّة، نعمة
«مَنّ» (میم و نون) دارای دو معنای اصلی است: الف) قطع؛ ب) انجام دادن کار خیر و نیک (انعام). از معانی «منّ» انعام و نعمت دادن است و «منة» اسم به شمار میآید.
واژه شناسی قرآنی: اَل، أَهل، رَحِم، قُربی، نَسَب، مَوالی
«آل» از «أَول» (همزه، واو و لام) به معنای رجوع، اشتقاق یافته است و اهل لغت آن را در قالب مضاف و مضاف الیه یا کلمات دیگر معنا کردهاند؛ مانند: «آلُ الرّجل»: اهل و خویشاوندان انسان، اهل (خانواده و