واژه شناسی قرآنی: اِباق، حَیَد، فِرار، مَحیص، مَناص و هَرَب

«إِباق» اسم از «أبق» (همزه، باء و قاف) به معنای فرار برده از مولای خویش و گریختن غلام است. برخی اهل لغت ماده یادشده را به رفتن و فرار بنده بدون ترس از مولا و شدت عمل او معنا کرده‌اند.
يکشنبه، 18 تير 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
واژه شناسی قرآنی: اِباق، حَیَد، فِرار، مَحیص، مَناص و هَرَب
واژه شناسی قرآنی:  اِباق، حَیَد، فِرار، مَحیص، مَناص و هَرَب

نویسنده: گروه نویسندگان

 

معناشناسی لغوی

1. اِباق

«إِباق» اسم از «أبق» (1) (همزه، باء و قاف) (2) به معنای فرار برده از مولای خویش و گریختن غلام است. (3) برخی اهل لغت ماده یادشده را به رفتن و فرار بنده بدون ترس از مولا و شدت عمل او معنا کرده‌اند. (4)

2. حَیَد

اهل لغت در معنا کردن «حید» (حاء، یاء و دال) (5) از واژه‌های «عُدول» (6) (اعراض کردن)، «میل» (7) (انحراف از راه مستقیم) و «بُعد» (8) (دور شدن) استفاده کرده‌اند. واژه‌های یاد شده به معنای فرار نزدیک و لازمه فرار عدول و انحراف و دور شدن است.

3. فِرار

«فرار» از «فَرَّ، یَفِرُّ» (9) (فاء و راء) (10) گرفته شده است و از سیاق (11) یا صراحت (12) عبارت‌های اهل لغت استفاده می‌شود که به معنای گریختن (هرب) است.

4. مَحیص

«محیص» از «حیص» (حاء، یاء و صاد) (13) مشتق شده است و برخی اهل لغت معنای آن را فرار کردن و مَهرب دانسته‌اند. (14)

5. مَناص

«مناص» مصدر و از «نوص» (نون، واو و صاد) (15) است. بعضی اهل لغت در معنای آن از الفاظ «فرار» و «مهرب» استفاده کرده‌اند. (16)

6.هَرَب

«هَرَب» (هاء، راء و باء) (17) به معنای فرار (18) است. از عبارت برخی اهل لغت استفاده می‌شود که «فرار» و «هَرَب» در معنا یکی هستند و با یکدیگر فرقی ندارند؛ چون گفته‌اند «هَرَب» عین «فرار» است. (19) بعضی از اهل لغت «مُهرِب» را شخص نگران و فراری معنا کرده‌اند؛ (20) ولی از این معنا نمی‌توان استنباط کرد در معنای «هَرَب» نگرانی هم نهفته است؛ زیرا در معنای «مُهرب» کلمه «فزع» و «هارب» هر دو آمده است.

معناشناسی تفسیری

1. اِباق

«إباق» مصدر «أبَقَ» (21) و معنای آن به گفته‌ی مفسران در ذیل آیه «إِذ أَبَقَ إِلَی الفُلک...» (22) فرار است. (23) بعضی مفسران گفته‌اند «إِباق»، «هَرَب» و «فرار» به یک معنا هستند. (24) برخی محققان هم گفته‌اند: وقتی بنده فرار کند، گفته می‌شود «أبَقَ العَبدُ». (25) از عبارت برخی مفسران استفاده می‌شود که یونس (علیه السلام) بدون اجازه پروردگار از قوم خود فرار کرد و چنین امری مجازاً فرار از مولای خود یا نوعی گریختن از خدمت مولای خود (26) است؛ گرچه خدا آن را نهی نکرده بود. (27)

2. حَیَد

مفسران در ذیل آیه «وَجَاءت سَکرَة المَوتِ بِالحَقِّ ذَلِک مَا کنتَ مِنهُ تَحِیدُ» (28) (از مرگ راه فرار و نجاتی نیست) در معنای «تحید» از مادّه «هَرَب»، (29) «هَرَب و میل» (30) و «فرار و هَرَب» (31) استفاده کرده‌اند.

3. فِرار

مفسران «فِرار» را در ذیل آیه «فَفَرَرتُ مِنکم...» (32) رفتن همراه با اجتناب و فاصله گرفتن معنا کرده و گفته‌اند: «هَرَب» هم مثل فرار است. (33) برخی دیگر پس از ذکر «... أَینَ المَفَرُّ» (34) اظهار داشته‌اند: «مَفَرّ» مصدر است (35) و از صراحت عبارت بعضی از آنان استفاده می‌شود که «مفرّ» به معنای گریختن و «هَرَب» است. (36) بعضی مفسران به دلیل واضح بودن معنای «فرار» همان کلمه «مَفرّ» (37) یا «فرار» (38) را در ذیل آیه یادشده ذکر کرده‌اند. از عبارت بعضی محققان استفاده می‌شود که «فرار» مصدر «فَرَرتُ» است. (39)

4. مَحیص

مفسران در ذیل آیه «...مَا لَنَا مِن مَّحِیصٍ: (40) (مستکبران می‌گویند:) ما از عذاب خدا راه فرار و نجات نداریم» گفته‌اند: «مَحیص» مهرب و فرارکردن است. (41) برخی دیگر در ذیل بعضی آیات به همین معنا تصریح کرده و اظهار داشته‌اند: «مَحیص» مصدر میمی از «حاص» و معنای آن شروع به فرار کردن و کج کردن راه و مسیر است. (42)

5. مَناص

برخی مفسران در ذیل آیه «کم أَهلَکنَا مِن قَبلِهِم مِّن قَرنٍ فَنَادَوا وَلَاتَ حِینَ مَنَاصٍ: (43)
چه بسیار از اقوامی که هنگام هلاکت فریاد کمک خواهی سردادند؛ ولی وقت فرار از عذاب گذشته بود» واژه «مَناص» را به مفرّ و فرار معنا کرده‌اند. (44)

6. هَرَب

مفسران در ذیل آیه «... وَلَن نُّعجِزَهُ هَرَبًا» (45) نوشته‌اند: جنیان مؤمن اعتراف کرده‌اند هیچ چیز با هر شکلی از فرار نمی‌تواند از قلمرو قدرت خدا خارج شود. (46) برخی گفته‌اند: «هَرَب» (در این آیه) معنای مجازی دارد و منظور از آن خلاصی و خارج شدن از اراده خداست (47) (هیچ چیز از اراده خدا خلاصی نمی‌یابد و از حیطه قدرت او خارج نمی‌شود).

جمع بندی و تحلیل نهایی

1. «اباق» گریختن بدون دلیل، «فرار» و «هَرَب» مطلق گریختن و «تحید»، «مَحیص» و «مَناص» به معنای فرار است.
2. «اباق» رفتن بنده بدون خوف و شدّت عمل مولاست و چنانچه از روی خوف و مشقت باشد، او‌هارب و فراری است، نه آبِق نیست. (48)
برخی محققان گفته‌اند: «إباق» و «هرَب» در رفتن بدون اذن مشترک هستند؛ ولی در «إباق» قید بدون خوف و شدّت عمل هم نهفته است. (49) در مقابل، برخی اهل لغت «هرَب» را عین «فرار» (50) و بعضی مفسران «هرَب» را مثل «فرار» (51) می‌دانند. با توجه به نظر یادشده (نظر ابن درید و شیخ طوسی) و با عنایت به اینکه هیچ کس در معنای «فرار» اذن را لحاظ نکرده است، نمی‌توان فرق مذکور (نهفته بودن قید بدون خوف و شدت عمل در «اباق») را تأیید کرد.
3. در فرق بین «فرار» و «هَرَب» نوشته‌اند: «فرار» حرکت سریع برای خلاصی یافتن از یک گرفتاری و «هَرَب» حرکت سریع از یک مقصد به نقطه دیگر است. (52) بر اساس این نظر، «هَرَب» اعم از «فرار» است؛ ولی نظر بعضی اهل لغت و تفسیر - چنان که نقل شد - برخلاف فرق یادشده بود.
بررسی آیات مربوط به فرار نشان می‌دهد فرار ممکن است از ترس حیوان درنده، (53) خوف حاکمان ظالم، (54) بیم مرگ (55) و امثال آن باشد؛ امّا از این موارد نمی‌توان نتیجه گرفت «فرار» گریختن از بلا و گرفتاری و «هَرَب» مطلق است؛ بلکه از کربرد فرار و مشتقات آن در قرآن می‌توان استنباط کرد فرار بیشتر به دلیل ترس از یک چیز است و همین معنا در «هَرَب» هم وجود دارد؛ گرچه در قرآن نیامده است. امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید : «... وَ مَن خافَ مِن شیئٍ هَرَبَ مِنهُ»: (56) هر کس از چیزی بترسد، از آن می‌گریزد.
از سخن برخی از مفسران هم استفاده می‌شود که «فرار» در غیر ترس و گرفتاری هم کاربرد دارد و فرقی که بعضی محققان بین «فرار» و «هَرَب» نهاده‌اند، مخدوش است؛ برای نمونه طبرسی (ره) در ذیل آیه «یَومَ یفِرُّ المَرءُ...» (57) چهار علت برای فرار انسان از برادر، مادر، پدر و... در قیامت ذکر می‌کند: 1. ترس از...؛ 2. اشتغال به امر خود؛ 3. منفعت نداشتن و بی اثر بودن بستگان؛ 4. ایمان داشتن آدمی و جهنمی و دشمن بودن خویشاوندان. (58)
4. برخی محققان پس از ذکر معنای «حَید» به نقل از اهل لغت اظهار داشته‌اند:
معنای اصلی در مادّه «حَید» انحراف از راه مستقیم بدون دورشدن از آن است و در ذیل آیه «مَا کنتَ مِنهُ تَحِیدُ» (59) گفته‌اند: مشرکان در عین انحراف از حق از پیمودن راه مرگ و معاد دور نشده‌اند و مفهوم «حید» مطلق انحراف از حق است. (60) این محقق در مادّه «مَحیص» می‌نویسد: معنای اصلی آن «حَیَد» است و بیشتر در خلاصی، فرار و نجات به کار می‌رود؛ (61) همچنین در مادّه «مَناص» می‌گوید: معنای اصلی آن فرار از شرّ و ابتلای مستقیم و رودررو و از مصادیق آن مطلق فرار است و در صورت استعمال در مطلق فرار، کاربردی مجازی است. (62)
از مجموع مطالب یاد شده می‌توان نتیجه گیری کرد استعمال واژگان «حَیَد»، «مَحیص» و «مَناص» در معنای فراکاربردی مجاز است؛ چنان که عبارت‌های اهل لغت هم مفید معنای مزبور (مجاز بودن معنای فرار برای الفاظ یاد شده) است. فرق اصلی سه واژه مذکور با واژگان «اباق»، «فرار» و «هرب» در همین نکته است.

پی‌نوشت‌ها:

1. ابن درید؛ جمهرةاللغه؛ ج 1، ص 40. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 2.
2. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج 1، ص 38.
3. ابن درید؛ جمهرةاللغه؛ ج1، ص 40. اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ابومنصور محمدبن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج 9، ص 355. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج 1، ص 38.
4. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج 1، ص 61. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 2.
5. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج 2، ص123.
6. اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ج 2، ص 467.
7. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج 2، ص123.
8. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 158.
9. ابن درید؛ جمهرةاللغه؛ ج 3، ص 25. ابومنصور محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج15، ص 172. اسماعیل بن حمّاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ج 2، ص 780. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج4، ص 438. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 467.
10. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج4، ص 438.
11. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج 3، ص 1383. ابن درید؛ جمهرة اللغه؛ ج2، ص 26. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج4، ص 439.
12. ابومنصور محمدبن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج 15، ص 172. اسماعیل بن حقاد جوهری؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ ج 2، ص 780. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر ص 467.
13. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج2، ص124.
14. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج2، ص 418. بیشتر اهل لغت الفاظی نزدیک به مهرب (فرار کردن) را در معنای «محیص» آورده‌اند: خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج1، ص 449. ابن درید؛ جمهرة اللغه؛ ج 1، ص 478. ابومنصور محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ج5، ص 162 - 163.
15. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج5، ص 369.
16. ابومنصور محمد بن احمد ازهری؛ تهذیب اللغه؛ ص 327. برخی اهل لغت در معنای «مناص» و «نَوص» از واژه‌هایی نزدیک به معنای فرار استفاده کرده‌اند؛ از جمله: خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج3، ص 1852.
17. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغه؛ ج 6، ص 49.
18. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج3 ص 1879. احمد بن محمد فیومی؛ المصباح المنیر؛ ص 637.
19. ابن درید؛ جمهرة اللغه؛ ج3، ص 512.
20. خلیل بن احمد فراهیدی؛ العین؛ ج3، ص 1879.
21. ابن عاشور؛ التحریر والتنویر؛ ج23، ص 83.
22. صافات: 140.
23. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 8، ص 528، محمود بن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 4، ص 61، فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 8، ص 716. محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج17، ص 163. ابن عاشور؛ التحریر والتنویر؛ ج 23، ص 83. نظام الدین حسن بن محمد نیشابوری؛ تفسیر غرائب القرآن؛ ج5، ص575.
24. اقتباس از: محمدبن حسن طوسی؛ البیان فی تفسیر القرآن؛ ج 8، ص 528.
25. راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 59.
26. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 4. ص 61.
27. محمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج 17، ص 163.
28. ق: 19.
29. محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 26، ص 207. محمدبن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 9، ص 365. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج4، ص386.
30. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 9-10، ص 217.
31. ابن عاشور؛ التحریر والتنویر؛ ج 26، ص 255.
32. شعراء: 21. در قران واژه «فِرار» سه بار، «مَفرّ» یک بار و مشتقات «فرار» در ماضی، مضارع و فعل امر شش بار ذکر شده است.
33. محمد بن حسن طوسی؛ البیان فی تفسیر القرآن؛ ج 8، ص 13.
34. القیامة: 10.
35. محمدبن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 10، ص 193 (به نقل از زجاج). محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج4، ص 660، ابن عاشور؛ التحریر والتنویر؛ ج 29، ص 320.
36. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 10، ص 193. ابومحمد بن عاشور ثعلبی؛ الکشف و البیان؛ ج 10، ص 84.
37. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج4، ص660.
38. ابن عاشور؛ التحریر والتنویر؛ ج 29، ص 320.
39. راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 627.
40. ابراهیم: 21.
41. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج6، ص 288. محمودبن عمر زمخشری؛ الکشاف؛ ج 2، ص 549. واژه «محیص» در پنج آیه ذکر شده است.
42. ابن عاشور؛ التحریر و التنویر؛ ج 25، ص 168 (ذیل شوری: 35).
43. ص: 3.
44. محمدبن جریر طبری؛ جامع البیان؛ ج 23، ص 145. محمدبن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 8، ص 542. ابوالفضل شهاب الدین آلوسی؛ روح المعانی؛ ج 16، ص 160.
45. جن: 12.
46. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 10، ص 152.
47. ابن عاشور؛ التحریر والتنویر؛ ج 29، ص 217. راغب واژه «هَرَب» را در مفردات ذکر نکرده است؛ ولی در معنای «اباق» کلمه «هَرَب» را آورده است (راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 59).
48. ابومنصور ثعالبی؛ فقه اللغه؛ ص 36.
49. حسن مصطفوی؛ التحقیق فی کلمات القرآن؛ ج 1، ص 24.
50. ابن درید؛ جمهرة اللغه؛ ج2، ص 512.
51. محمدبن حسن طوسی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج 10، ص 193 (به نقل از زجاج).
52. اقتباس از: حسن مصطفوی؛ التحقیق فی کلمات القرآن؛ ج 9، ص 53. مرحوم مصطفوی در حرف‌هاء متعرض واژه «هَرَب» نشده است.
53. مدثر: 51.
54. شعراء: 21.
55. احزاب: 16.
56. ابوجعفر محمدبن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 68، ح5. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 67، ص357.
57. عبس: 34.
58. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج 9-10، ص 668.
59. ق: 19.
60. حسن مصطفوی؛ التحقیق فی کلمات القرآن؛ ج2، ص 325.
61. همان، ص327.
62. همان، ج12، ص295-296.

منبع مقاله :
جمعی از محققان؛ (1394)، فرهنگ نامه تحلیل واژگان مشابه در قرآن جلد اوّل: اخر - احصاء، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.