مسیر جاری :
واژهی نشوز در قرآن
«نشز» به معناي نافرماني و عصيان و رها کردن و جفا کردن است. «نَشَرتِ المرأة من زوجها» به معناي نافرماني زن از شوهرش است و «نشز الرّجل» يعني مرد همسر خود را رها کرد و به او جفا نمود. معناي اصلي
واژهی نبات در قرآن
«نبات» اسم مصدر از ماده «نبت» به معناي چيزي است که از زمين ميرويد و «اَنبت الغلام» به معناي روييدن موي نوجوان است. «وَنَبّت الشَجر» از باب تفعيل به معناي کاشتن و غرس درخت است.
واژهی ميزان در قرآن
«وزن» ماده اصلي «ميزان» و به معناي سنگيني است، نيز کنايه از اهميت و ارزشمندي است. جمله «ما اقمت له وزناً» يعني به او اهميتي ندادم و «ليس به وزنٌ» يعني اعتبار و ارزشي براي او نيست. کلمه «وزان» و
واژهی مَنّ در قرآن
«مَنّ» در لغت به معناي نعمت بخشيدن، يادآوري و شمارش کردن کارهاي انجام شده براي ديگري است، به گونهاي که موجب آزرده شدن خاطر وي گردد، قطع و بريده شدن، آنچه از آسمان افتد و برداشته شود،
واژهی مقام در قرآن
«مقام» به فتح ميم از ماده «قوم» مصدر، اسم مکان و اسم زمان است و به ضمّ ميم، در معناي اسم مفعولي نيز استعمال شده است؛ اگرچه در قرآن فقط به معناي مصدري به کار رفته است، چنانکه «مُقَامَةِ» در آيه «أَحَلَّنَا...
واژهی مستَقرّ در قرآن
«مستقر» برگرفته از «قرّ» به معناي جاي گرفتن و ثبات در مکان است. ماده «قرّ» داراي دو معناي اصلي است: 1. سردي؛ 2. استقرار و جاي گرفتن.
واژهی مسّ در قرآن
«مسّ» در لغت به معناي لمس کردن با دست، کنايه از جماع، وادار شدن و مجبور شدن است. جمله «مسّت الحاجة الي کذا» يعني نياز مرا به اين کار وادار ساخت و نيز به معناي رسيدن و اصابت است. وقتي گفته ميشود
واژهی مرض در قرآن
«مرض» به معناي خارج شدن از حد صحت و اعتدال است که اين بر دو قسم است: 1. مرضهاي جسماني؛ 2. رذايل اخلاقي، همانند جهل، ترس، بخل، کفر و مثل اينها که بيماريهاي قلباند.
واژهی محصنات در قرآن
«حصن» مکاني است که به جهت ارتفاع و بلندياش، قدرت بر دستيابي به آن نيست و «حصان» اسب ارزشمندي است که پشت آن براي سوارهاش همچون دژ محکم است و به همين دليل به آن حصان گويند. «حَصان» زن
واژهی لَمّا در قرآن
کلمه «لمّا» به معاني مختلفي آمده است: 1. به معناي «لم» که نفي فعل در گذشته است؛ زيرا اصل آن «لم» بوده که کلمه «ما» به آن اضافه شده است. 2. سببيّت همانند «ضربتُه لما يذهب» چون نرفته است او را زدم.