واژه‌ی لَمّا در قرآن

کلمه «لمّا» به معاني مختلفي آمده است: 1. به معناي «لم» که نفي فعل در گذشته است؛ زيرا اصل آن «لم» بوده که کلمه «ما» به آن اضافه شده است. 2. سببيّت همانند «ضربتُه لما يذهب» چون نرفته است او را زدم.
يکشنبه، 31 ارديبهشت 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
واژه‌ی لَمّا در قرآن
 لَمّا

نويسنده: عباس کوثري

 
کلمه «لمّا» به معاني مختلفي آمده است: 1. به معناي «لم» که نفي فعل در گذشته است؛ زيرا اصل آن «لم» بوده که کلمه «ما» به آن اضافه شده است. 2. سببيّت همانند «ضربتُه لما يذهب» چون نرفته است او را زدم. (1) 3. عَلَم براي زمان و ظرف وقوع شيء. (2) استثنا به معناي الا. (3) 5. برگرفته از ماده «لَمَم» به معناي جمع کردن امور متفرقه و ضميمه ساختن نصيب ديگري با نصيب خويش است. (4)

کاربردهاي لمّا در قرآن

1. نفي فعل در گذشته

در مواردي از قرآن کريم کلمه لمّا به معناي نفي فعل در گذشته تا زمان حال است؛ فعلي که بخشي از آن در آينده تحقق مي‌يابد: «وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ». (5) «وَآخَرِينَ» يا عطف بر «أُمِّيِّينَ» است يا عطف بر ضمير منصوبي در «يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ» در آيه پيشين آمده است. مقصود اين آيه چنين است: حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) براي گروه ديگري که هنوز به أُمِّيِّينَ ملحق نشده‌اند نيز رسول و پيامبر است؛ گروهي که تا الان وجود پيدا نکرده‌اند؛ اما به زودي موجود خواهند شد.
خداوند متعال در آيه‌اي ديگر مي‌فرمايد: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللّهِ وَلاَ رَسُولِهِ وَلاَ الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً»: (6) آيا گمان کرديد که رها مي‌شويد؛ درحالي‌که خداوند هنوز کساني را که از ميان شما جهاد کردند و غير از خدا و رسولش و مؤمنان، کسي را محرم اسرار خويش انتخاب ننمودند، مشخص نساخته است. کلمه لمّا مشخص شدن دو گروه ذکر شده در آيه را تا زمان حال نفي کرده است که البته زمان فرارسيدن آن نزديک است.

2. استثنا

خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَإِن كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ». (7) براساس مشدد خواندن لمّا که قرائت حفض از عاصم است، اين کلمه به معناي «الا» است و کلمه «اِنْ» نافيه است؛ يعني نيست هيچ فردي از آنان مگر آنکه همه آنان نزد ما احضار مي‌شوند. مؤلف کشاف (8) و مجمع البيان (9) به آن تصريح کرده‌اند. لمّا در آيه شريفه «إِن كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ» (10) نيز به همين معناست. کساني که لمّا را به تخفيف ميم قرائت کرده‌اند بر اين نظرند که «اِن» مخففه از مثقله است و کلمه «ما» براي تأکيد آمده است. (11)

3. وقت و زمان

قرآن کريم مي‌فرمايد: «فَلَمَّا أَن جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى‏ وَجهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً». (12) کلمه لمّا در اين آيه به معناي وقت است؛ (13) بنابراين ترجمه آيه چنين است: زماني که بشارت دهنده فرارسيد، آن (پيراهن) را بر صورت او افکند؛ ناگهان بينا شد. لمّا در آيات ذيل به همين معنا آمده است:
الف) «وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدتُّكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ»: (14) شيطان هنگامي که کار (حساب قيامت) پايان يافت، مي‌گويد: خداوند بر شما وعده حق دادد و من به شما وعده دادم و تخلف کردم.
ب) «فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَن يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ وَأَوَحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هذَا وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ». (15) هنگامي که او را با خود بردند و تصميم گرفتند وي را در نهانگاه چاه قرار دهند [کاري ناپسند انجام دادند] و به او وحي فرستاديم که آنان را در آينده از اين کارشان باخبر خواهي ساخت؛ درحالي‌که آنها نمي‌دانند.
ج) «إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا»: (16) مگر قوم يونس هنگامي که ايمان آوردند، عذاب رسواکننده را در زندگي دنيا از آنان برطرف ساختيم.

4. ضميمه کردن مال ديگري به مال خويش

خداوند متعال در سوره فجر مي‌فرمايد: «وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلاً لَمّاً». (17) کلمه لَمّا برگرفته از ماده «لمم» به معناي جمع است. زماني که گفته مي‌شود «لممت ما علي الخوان» يعني تمام آنچه را بر سفره بود خوردم. (18) در زمان جاهليت زنان و کودکان را از ارث محروم و نصيب آنان را تصاحب مي‌کردند و بدون توجه به حلال و حرام، همه اموال را براي خود برمي‌داشتند. (19)

پي‌نوشت‌ها:

1. اسماعيل جوهري؛ الصحاح؛ ج 5، ص 2033.
2. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 746.
3. خليل بن احمد فراهيدي؛ ترتيب کتاب العين؛ ج 3، ص 1652.
4. ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج 12، ص 332.
5. جمعه: 3.
6. توبه: 16.
7. يس: 32.
8. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 4، ص 14.
9. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 7 و 8، ص 660.
10. طارق: 4.
11. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 4، ص 14.
12. يوسف: 96.
13. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 746.
14. ابراهيم: 22.
15. يوسف: 15.
16. يونس: 98.
17. فجر: 19.
18. محمد بن حسن طوسي؛ التبيان؛ ج 10، ص 346.
19. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 4، ص 751.

منبع مقاله :
منبع‌مقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.