اسوه مجاهدت
از میلاد تا مدرسه
مادرش بانو ((نجمه )) فرزند مرحوم سید محمدتقی میردامادی ، زنی با ایمان و موقر، پاکدامن و صبور و فداکار بود.
نیاکان از و اغلب از عالمان دین بوده اند. او نیز از نوجوانی و پس از گذراندن دوره مکتب خانه ، در دوازده سالگی به توصیه پدر عالمش ، از خمینی شهر عازم اصفهان می شود و دروس حوزه را با اخلاص و ایمان و پشتکار آغاز می کندو طی ده سال سکونت در حوزه علمیه اصفهان ،دوره های مقدمات و سطح فقه و اصول را در محضر اساتیدی همچون آیت الله سید مهدی درچه ای و سید محمد نجف آبادی به پایان می برد. سپس به قم هجرت کرده ، دوره عالی و اجتهادی فقه و اصول را در محضر بزرگانی مانند شیخ عبدالکریم حائری ، حاج سید محمد تقی خوانساری ، سید صدرالدین صدر، سید محمد حجت و آیت الله بروجردی و فلسفه را از امام خمین فرامی گیرد.فعالیتهای فوق العاده او در تنظیم وتقریر دروس آیت الله بروجردی ، استاد را بر آن داشته تا به حجره اش رفته و ایشان را مورد عنایت ویژه خود قرار دهد و همین گام اولیه موجب دوستی و ایجاد علاقه فوق العاده ای بین شاگرد و استاد گردید.
تدریس
آثار قلمی
1. البیان ، در موضوع علوم قرآن ، به زبان فارسی
2. تفسیر قرآن ، خلاصه ای از تفاسیر شیعه و سنی
3. مجمع الشتات ، در اصول دین و عقاید و کلام ، به زبان عربی در چهار جلد.
4. مجموعه ای پیرامون حروف مقطعه قرآن ، به زبان فارسی
5. کتابی در موضوع ((غیبت امام عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف))
آثار عمرانی و مراکز دینی
1. ساختمان مکتب الزهراء
2. مسجد ولی عصر (عج ) در خمینی شهر
3. مسجد امام حسین علیه السلام در خمینی شهر
4. حوزه علمیه امام خمین در کرمانشاه
5. ساختمان مسجدالنبی در کرمانشاه
6. توسعه مسجد آیت اللهبروجردی در کرمانشاه
شیوه نیکو
حضرت آیت الله مرعشی (رحمت الله علیه) می فرمود: همیشه قبل از اذان صبح که به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) مشرف می شدم یا اولین نفر من بودم یا حاجی آقای اشرفی انس و الفت به قرآن مجید و حفظ آیات قرآن و نیز تشکیل جلسات تفسیر قرآن ، و ادامه آنها تا آخرین لحظات عمر، از وی سیمایی ملکوتی ساخته بود.
خواندن زیارت عاشورا و دلدادگی وی به امام حسین علیه السلام به گونه ای بود که فرزندشان می گوید: هیچگاه زیارت عاشورای او قطع نمی شد. او از تربت مقدس امام حسین علیه السلام شفا می گرفت و دیگران را نیز به این عمل سفارش می کرد.
از هنگام تکلیف تا پایان عمر شریف خویش ، در شب های جمعه ، هیچگاه زمزمه دعای کمیل ایشان ترک نمی شد.
آیت الله اشرفی در برخوردهای اجتماعی خویش ، آدابی نیکو داشت . در برخوردهای او همواره تواضع و فروتنی نمایان بود و از تکبر پرهیز داشت . هیچگاه در برابر دیگران پایش را دراز نمی کرد. چون آن را بی ادبی می دانست . توقع نداشت که کارهای شخصی اش را دیگران انجام دهند. در طول اقامتشان در قم و کرمانشاه ، هیچ کس از خانواده اش به یاد ندارد که حتی برای یک بار از کسی خواسته باشد مثلا یک لیوان آب به او بدهند.
او در زندگی خانوادگی اش کوچکترین اختلافی با همسرش نداشت و بارها بیان می کرد که من زن را برای کار کردن نیاورده ام بلکه او هم در اسلام وظیفه ای برایش مشخص شده است .
هنگامی که بر سر سفره ای وارد می شد هر چند غذای مختلفی تهیه شده بود، اما او تنها از یک نوع غذا استفاده می کرد.
به فرزندان خویش توصیه می کرد که به کسی حسادت نورزند و خود نیز اینگونه بود. اعتقاد داشت که خدا به کسی که بخواند عزت می دهد و اگر لایقش نداند عزت را از او خواهد گرفت . پذیرفتن دعوت ثروتمندان برای او بسیار مشکل بود اما با اقشار ضعیف ، کشاورزان و کارگران ساده رفت و آمد داشت و خیلی زود دعوت آنان را می پذیرفت .
ایشان از ابتدای زندگی تا قبل از موضوع ترور شخصیت ها، خرید لوازم مورد نیاز خانه را خودشان انجام می دادند و در مسیر بازگشت از نماز جماعت از مغازه های قصابی ، نانوایی و میوه فروشی ، اقلام مورد نیاز را تهیه می کرد. به خانه می آورد
ساده زیستی
اما هرگز مشکلات ناشی از فقر، نتوانست مانعی بر سر راه علمی و معنوی او ایجاد نماید. در قم نیز قبل از آمدن آیت الله بروجردی وضع زندگی طلاب خوب نبود به گونه ای که آیت الله اشرفی با داشتن همسر و سه فرزند تنها هر دو ماه یکبار مبلغ بیست و پنج ریال شهریه می گرفت . اما بعد از آمدن ایشان ، آقای اشرفی اصفهانی ، چهل و پنج تومان شهریه می گرفت و نصف آن را برای همسر و دخترش که در خمینی شهر بودند، می فرستاد و نصف دیگرش را برای خود و دو فرزندش - حاج شیخ حسین و محمد - نگه می داشت . بدین گونه شانزده - هفده سال با دو فرزندش در یک حجره به سر برد و وضع نامساعد مالی اش اجازه نداد که خانواده اش را به قم بیاورد و خانه ای اجاره کند.
وقتی از طرف آیت الله بروجردی(رحمت الله علیه) ، به کرمانشاه رفت ، نزدیک به یک سال در مدرسه آیت الله بروجردی تنها بود، تااینکه پس از مدتی ، ایشان سفارش می کنند که او برای خود خانه ای اجاره کند. وی خانه ای اجاره کرد و خانواده اش را به آنجا برد و پس از گذشت سالها، خانه ای را که بیش از دو اتاق نداشت ، خرید.
او تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ، همچنان ساده زندگی کرد با اینکه وجوه شرعی فراوانی به دستش می رسید و از سوی فقهای بزرگ عصر اجازه داشت که از آن استفاده شخصی کند، تا آخر عمر در همان خانه کوچک و ساده و تنگ زندگی کرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، که ایشان نماینده امام و امام جمعه باختران شد و امکانات فراوانی در اختیارش بود، باز هم به همان زندگی ساده بسنده کرد و هیچ تغییری در وضع و حال زندگی اش نداد. یکی از دو اتاق خانه اش را برای استراحت خود و خانواده اش اختصاص داده بود و دیگری را برای مطالعه پذیرایی مسؤ ولان شهر، این وضع را به اطلاع امام راحل رسانده و گفته بودند که این خانه از نظر امنیتی و نیز آسایش زندگی ، مناسب نیست .
و امام فرموده بودند: به آقای اشرفی بگویید یک خانه بزرگ و امن و مناسب با شاءن خودشان ، تهیه کنند. ولی آیت الله اشرفی در جواب گفته بود:
((من بیش از چند روز دیگر، زنده نیستم ! و همین منزل خوب و مناسب است ، از جهت امنیتی هم - ان شاء الله - خطری ندارد))
هر وقت پیشنهاد می شد که خانه اش را تعمیر کنند، می گفت :
(( اگر راست می گویید، بروید خانه فقرا را تعمیر کنید، و همین برای من بس است . بسیاری از مردم در زیر چادرها (در زمان جنگ ) آواره هستند و امام و رهبر من در جماران ، روی موکت زندگی می کند، من چگونه اجازه بدهم که خانه ام را تعمیر و بازسازی کنید؟!))
او جسمی ضعیف داشت و کم غذا می خورد، وقتی به او گفته شد که با این وضع جسمی که شما دارید، کم خوردن غذا برای شما ضرر دارد، گفت :
((همین قدر هم برای ما زیاد است . در حالی که رزمندگان ما در خط مقدم جبهه های حق علیه باطل خیلی از اوقات نان خشک می خورند.))
بعد از انتصاب به امامت جمعه کرمانشاه ، هرچه به او گفته می شد که خدمتکاری برای خانه اش بیاورند، قبول نمی کرد و می گفت :
((من کی هستم که کسی بیاید و من به او امر و نهی بکنم ! او هم بنده خداست . من تا وقتی که قدرت روی پا ایستادن داشته باشم ، خودم کارهایم را انجام می دهم . آن وقت هم که از پا افتادم ، آن دیگر وظیفه دیگری است .))
حامی وحدت
((یکی از توطئه های بزرگ دشمن این است که می خواهد بین اقشار مختلف ، اختلاف بیندازد، بین شیعه و اهل سنت و دیگر فرق مسلمین تفرقه بیندازد... ما بدون وحدت نمی توانیم جامعه و انقلاب اسلامی را به پیش ببریم... امروز مساله مهم ، مساله اتحاد و اتفاق بین برادران شیعه وبرادران اهل سنت است))
یار و مرید امام
(( اینجانب بر حسب تشخیص خود و تفحصی هم که از شخصیتهای بزرگ علمی نجف اشرف و حوزه علمیه قم کردم ، حضرت امام خمینی را شایسته برای مقام مقدس مرجعیت معرفی نمودم و عامه مردم را در امر تقلید، به ایشان سوق دادم ، که این موضوع با مخالفت بعضی و کارشکنی آنها مواجه شد، و از سوی ساواک هم تهدید به تبعید گردیدم ، ولی به لطف خداوند بزرگ ، در انجام این امر الهی و وظیفه شرعی موفق شدم .))
در قضیه دستگیری امام در اوایل نهضت نیز او از حامیان ایشانو تا آخرعمر هم وفادار امام بود. امام نیز از اوایل آشنایی به او عنایت و توجه داشت و در سال 1384 ق . اجازه نامه ای مبنی بر تصرف آیت الله اشرفی در امور حسبیه و وجوه شرعی برای وی نوشته است و همیشه در مکاتبات خویش ، با احترام و عظمت از او نام می برد.
در دوران انقلاب اسلامی ، آیت اللهاشرفی اصفهانی ، به عنوان یار و یاور امام ، محور مبارزات مردم کرمانشاه بود و رهبری امام را همواره تبلیغ و تاءیید می کرد و صمیمانه به ایشان عشق می ورزید.
در سنگر نماز جمعه
در اوایل پیروزی انقلاب ، علمای کرمانشاه با نوشتن طوماری ، از رهبر کبیر انقلاب امام خمینی خواستند که آیت الله اشرفی را به امامت جمعه آن شهر تعیین نمایند. امام نیز با شناختی که از دهها سال قبل از آیت الله اشرفی داشت . خواسته آنان را قبول کرد و در 14 ذیقعده سال 1399 ق . با صدور حکمی ، ایشان را به امامت جمعه کرمانشاه منصوب کرد.
در میدان جهاد
((خون من که از خون این بچه ها بالاتر نیست ، بگذارید شاید من هم در جبهه ها شهادت نصیبم گردد، شاید آن چیزی که سالهاست به دنبال آن (شهادت ) هستم ، در جبهه ها پیدا کنم .))
شهادت برترین معراج عشق است ...
آری این منافقان کوردل ناکام ، در ظهر جمعه 23 مهرماه 1361، در سنگر نماز جمعه کرمانشاه با منفجر کردن نارنجکی ، امام جمعه هشتاد ساله و مجاهد پیر راه اسلام ، آیت اللهشیخ عطاءالله اشرفی اصفهانی را به شهادت رساندند. و بدین سان چهارمین شهید محراب به پیشگاه ابدیت تقدیم شد.
شهادت میراث مردان خداست و ننگ و رسوایی نصیب منافقان و وارثان آل ابی سفیان و خوارج ...
آیت الله اشرفی اصفهانی با شهادت به آرزوی دیرین خود رسید، اما ننگ و نفرین ابدی و عذاب الهی دامنگیر منافقان گشت .
پیکر مطهر این لاله خونین پس از تشییع با شکوه مردم کرمانشاه به اصفهان انتقال داده شد و پس از مراسم با شکوه دیگری در گلستان شهدای تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.
امام خمینی(رحمت الله علیه) که یار وفادار و مجاهد راه اسلام را از دست داده و داغدار شده بود، در پیام مهمی به مناسبت شهادت این شهید محراب ، نوشت :
بسم الله الرحمن الرحیم .
انا لله و انا الیه راجعون
چه سعادتمندند. آنان که عمری را در خدمت به اسلام و مسلمین بگذرانند و در آخر عمر فانی به فیض عظیمی که دلباختگان به لقاءالله آرزو می کنند، نایل آیند... شهید عزیز محراب این جمعه ما از آن شخصیتهایی بود که اینجانب یکی از ارادتمندان این شخص والامقام بوده و هستم . این وجوه پر برکت متعهد را قریب شصت سال است می شناختم . مرحوم شهید بزرگوار حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا عطاءالله اشرفی را در این مدت طولانی به صفای نفس و آرامش روح و اطمینان قلب و خالی از هواهای نفسانی و تارک هوی و مطیع امر مولا و جامع علم مفید و عمل صالح می شناسم و در عین حال مجاهد و متعهد و قوی النفس بود... خداوند او را در زمره شهدای کربلا قرار دهد و لعنت و نفرین خود را بر قاتلان چنین مردانی نثار فرماید...
حضرت آیت الله خامنه ای ، رهبر معظم انقلاب اسلامی ، در دوره ریاست جمهوری خود، به مناسبت شهادت آیت الله اشرفی اصفهانی فرمودند:
مرحوم آقای اشرفی رضوان الله علیه یک انسان دوست داشتنی مطلوب بود... بسیار متواضع ، با اخلاص ، باصفا و بی ادعا بود. به طوری که احترام و تجلیل همگان را بر می انگیخت .
منبع: www.askquran.ir