خواجـه نصيـر ستاره درخشان تمدن ايراني ـ اسلامي
در طي قرون و اعصار پيشين، دانشمندان و نوابغ بسياري از سرزمينهاي مختلف برخاسته و توانستهاند فرهنگ و تمدن را با انديشه و تفكر در هم آميزند و ياد و نام خود را هميشه ايام زنده نگه دارند و بشريت را متوجه خود كنند. در اين ميان، قرن هفتم و سرزمين پارس اسلامي از ويژگي خاصي برخوردار است. زيرا در قرن هفتم ق حكيمان و شاعران توانمند و مشهور بسياري در ايران پا به عرصه حيات گذاشتند و توانستند جاودانه بمانند. در همين قرن، نابغهاي كه توانست علم وسياست را با دين و اخلاق الفتي جانانه زند و علم و دانش را روح و جاني تازه ببخشد خواجه نصير طوسي است، اين در زماني بود كه ايران فرهنگ دوست و تمدن ساز مورد حمله و تاخت و تاز مغول قرار گرفته بود و قتل و كشتار گريبانگير اين سرزمين و مهد علم شده بود.
محمد بن حسن مكي ابو جعفر معروف به خواجه نصيرالدين طوسي در سال 597 قمري در طوس ديده به جهان گشود. دوران كودكي و نوجواني خود را در طوس گذراند و دروس مقدماتي و شرعي را نزد پدرش آموخت و بعد از طي دوره سطح عالي در نيشابور براي ادامه تحصيل به شهر ري و از آنجا به قم رفت. سپس، به عراق مهاجرت كرد و در آنجا علم فقه را فرا گرفت و در سال 619 موفق به اخذ اجازه روايت از معين الدين گشت. خواجه سپس در موصل نجوم و رياضي را ميآموزد و بعد از مدتها دوري و غربت به خراسان برمي گردد.
وي در75 سال عمر پر ثمر خود از محضر استاداني چون فريدالدين داماد نيشابوري در عقليات، كمالالدين محمد حاسب و كمالالدين يونس موصلي و قطب الدين مصري و ابوالسعادات اصفهاني در رياضيات بهرمند گرديد. در شرعيات نيز شاگرد پدر روحاني خود بوده است. از القاب خواجه نصيرالدين طوسي ميتوان به «استادالبشر»، «محقق طوسي»، «خاتم فلاسفه» و «عقل حادي عشر» اشاره كرد. وي را «معلم ثالث» نيز خطاب كردهاند.
از شاخصترين شاگردان وي علامه حلي است كه ميتوان گفت ادامه حيات علمي خواجه به شاگردش علامه حلي بستگي داشته است كه شرحي بركتابهاي خواجه نوشته كه شرح تجريدالاعتقاد او در علم كلام از بهترين و مشهورترين آنهاست.
علامه حلي در باره خواجه ميگويد: «خواجه نصير افضل عصر ما بود و از علوم عقليه و نقليه مصنفات بسيار داشت. او اشرف كساني است كه ما آنها را درك كردهايم. خدا نوراني كند ضريح او را.» البته علامه و خواجه متقابلا در درس يكديگر شركت ميكردند؛ يعني خواجه در درس اصول فقه علامه و وي نيز در درس حكمت خواجه حاضر ميگشت.
ابن ميثم بحراني، اديب، فقيه و فيلسوف و شارح بزرگ نهج البلاغه و خواجه اصيل الدين يكي از فرزندان خودش كه بعد از پدر امور رصد خانه را اداره ميكرد، از ديگر شاگردان برجسته خواجه نصير بودند.
يكي از عوامل ايجاد تمدن و ابزار رشد و ترقي، علما و دانشمندان هستند كه خواجه نصيرالدين طوسي با استفاده از موقعيتي كه در دربار هلاكو پيدا كرد و با هوشياري و زيركي كه داشت، توانست تا حدودي آرامش و امنيت را به جامعه برگرداند و جنگ و خونريزي را مهار كند. طبيعتا با آسايش و امنيت است كه يك ملت ميتواند متمدن شود و پايههاي تمدن محكمتر شود و امروزه ما نيز بخشي از تمدن خود را مديون افكار و آثار اين نابغه اسلامي هستيم.
خواجه نصيرالدين طوسي در تمام امور كشوري و لشگري مغول براي نيل به مقاصد عالية خود دخالت داشت و تا اندازهاي كه ميتوانست از پيش آمدها و سختيهاي ناگوار كه متوجه جامعه مسلمين ميشد جلوگيري ميكرد، گاهي با سخنان علمي و زماني با گفتگوهاي مختلف و هنگامي با اندرزهاي سياسي مقاصد مهم اساسي خود را پيش ميبرد. پيشرفتهاي علمي و نوازش فضلاء و علما با دست خواجه صورت ميگرفت و بدين ترتيب، روزبهروز در دربار هلاكو محبوبتر شد. خواجه نصيرالدين هميشه اصول مقاصد ديني را نصب العين خود قرار داد و تمام حركات سياسي و علمي كه شايسته يك مرد ديني آشنا به مصالح اجتماعي و سياسي اسلامي است بهكار ميبست. يكي از اقدامات مهم خواجه نصيرالدين طوسي تشويق هلاكوخان به فتح بغداد و برانداختن دودمان عباسي و كشتن خليفه به دست ايلخان مغول در سال 656 بود. وي همچنين باعث احترام و تكريم علما و دانشمندان شد و تاسيس رصد خانه مراغه را شروع كرد و دانشمندان و صاحب نظران را به آنجا دعوت كرد.
حضرت امام خميني (ره) در باره خواجه نصير ميفرمايد: «اينكه خواجه نصير در اين دستگاه(حاكميت هولاكو) وارد ميشد، نميرفت وزارت بكند، ميرفت آنها را آدم كند؛ نميرفت براي اينكه در تحت نفوذ آنها باشد، ميخواست آنها را مهار كند تا آن اندازهاي كه بتواند؛ كارهايي كه خواجه نصير براي مذهب كرد آن كارهاست كه خواجه نصير را خواجه نصير كرد.»
علامه طباطبائي(ره) صاحب تفسيرالميزان معتقد است كه قرن هفتم اوج شكوفايي و گسترش و اقتدار عرفان و تصوفاست. ايشان در اين باره ميگويد: «رابطه بين عقل وشرع از بيانات دو فيلسوف بزرگ ابونصرفارابي و ابن سينا است كه جامع فلسفهيونان بودهاند. و پس از آنها شيخ شهاب الدين سهروردي ميان ذوق و برهان را جمع كرد و فلسفه اشراق را تجديد نمود وپس از آن در قرن هفتم خواجه نصيرالدين طوسي به توفيق ميان عقل و شرع پرداخت و درحقيقت وارث آن سه بزرگوار گرديد.
اين رصد خانه در طرف غربي شهر مراغه بر بالاي كوهي ساخته شده و از لحاظ وضع جغرافيايي و طبيعي مناسبترين جا براي بناي رصد خانه است. همچنين كتابخانه عظيمي در كنار رصدخانه ساخته شد كه تعداد كتب آن به چهارصدهزار ميرسيد. يك سراي عالي نيز در همان حوالي براي خواجه و ديگر علما ساخته شد كه خواجه و علما و دانشمندان دعوت شده به رصد خانه در آنجا نشسته و بحث علمي و گفتگو ميكردند. محصول گفتگوهاي آنان در باره نجوم كتابي است بهنام «زيج ايلخاني» (کتابي درباره افلاک و کواکب) كه توسط خواجه نصيرالدين به رشته تحرير در آمد كه به منزله ميوه و ثمره رصدخانه مراغه است. كار احداث رصد خانه 13 سال بهطول انجاميد تا اينكه ايلخان مغول در سال 663 در گذشت. با اين حال، خواجه تا آخرين دقائق عمر خود اجازه نداد كه خللي در كار آنجا رخ دهد.
در سال 672 هجري قمري، خواجه نصير با جمعي از شاگردان خود به بغداد رفت كه بقاياي كتابهاي به تاراج رفته را جمعآوري کند و به مراغه بياورد، اما اجل مهلتش نداد و در 18 ذيحجه همان سال در بغداد دار فاني را وداع گفت و جسدش را به كاظمين انتقال دادند و به خاك سپردند.
عشق به اهل البيت در خواجه نصير اين دانشمند بزرگ شيعه آنچنان است كه در هنگام فوت با نهايت تواضع و فروتنيوصيت ميكند كه مرا در حرم امام موسي ابن جعفر (ع) دفن نماييد.
منابع:
- شعباني، رضا، گزيده تاريخ ايران، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، 1381
- اقبال آشتيانى، عباس، تاريخ مغول، امير كبير، 1348
- مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، انتشارات صدرا
http://www.kntu.ac.ir/kntufa/tabid/860/Default.aspx
http://www.maragheh.org/shakhsyat/56.html
http://noorportal.net/951/1254/1304/6009/13357.aspx
http://www.ketabnews.com/detail-5238-fa-285.html
http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=10569
http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=searh
منبع : روزنامه اطلاعات
/خ
محمد بن حسن مكي ابو جعفر معروف به خواجه نصيرالدين طوسي در سال 597 قمري در طوس ديده به جهان گشود. دوران كودكي و نوجواني خود را در طوس گذراند و دروس مقدماتي و شرعي را نزد پدرش آموخت و بعد از طي دوره سطح عالي در نيشابور براي ادامه تحصيل به شهر ري و از آنجا به قم رفت. سپس، به عراق مهاجرت كرد و در آنجا علم فقه را فرا گرفت و در سال 619 موفق به اخذ اجازه روايت از معين الدين گشت. خواجه سپس در موصل نجوم و رياضي را ميآموزد و بعد از مدتها دوري و غربت به خراسان برمي گردد.
وي در75 سال عمر پر ثمر خود از محضر استاداني چون فريدالدين داماد نيشابوري در عقليات، كمالالدين محمد حاسب و كمالالدين يونس موصلي و قطب الدين مصري و ابوالسعادات اصفهاني در رياضيات بهرمند گرديد. در شرعيات نيز شاگرد پدر روحاني خود بوده است. از القاب خواجه نصيرالدين طوسي ميتوان به «استادالبشر»، «محقق طوسي»، «خاتم فلاسفه» و «عقل حادي عشر» اشاره كرد. وي را «معلم ثالث» نيز خطاب كردهاند.
از شاخصترين شاگردان وي علامه حلي است كه ميتوان گفت ادامه حيات علمي خواجه به شاگردش علامه حلي بستگي داشته است كه شرحي بركتابهاي خواجه نوشته كه شرح تجريدالاعتقاد او در علم كلام از بهترين و مشهورترين آنهاست.
علامه حلي در باره خواجه ميگويد: «خواجه نصير افضل عصر ما بود و از علوم عقليه و نقليه مصنفات بسيار داشت. او اشرف كساني است كه ما آنها را درك كردهايم. خدا نوراني كند ضريح او را.» البته علامه و خواجه متقابلا در درس يكديگر شركت ميكردند؛ يعني خواجه در درس اصول فقه علامه و وي نيز در درس حكمت خواجه حاضر ميگشت.
ابن ميثم بحراني، اديب، فقيه و فيلسوف و شارح بزرگ نهج البلاغه و خواجه اصيل الدين يكي از فرزندان خودش كه بعد از پدر امور رصد خانه را اداره ميكرد، از ديگر شاگردان برجسته خواجه نصير بودند.
خواجه نصيردر دستگاه ايلخان مغول
يكي از عوامل ايجاد تمدن و ابزار رشد و ترقي، علما و دانشمندان هستند كه خواجه نصيرالدين طوسي با استفاده از موقعيتي كه در دربار هلاكو پيدا كرد و با هوشياري و زيركي كه داشت، توانست تا حدودي آرامش و امنيت را به جامعه برگرداند و جنگ و خونريزي را مهار كند. طبيعتا با آسايش و امنيت است كه يك ملت ميتواند متمدن شود و پايههاي تمدن محكمتر شود و امروزه ما نيز بخشي از تمدن خود را مديون افكار و آثار اين نابغه اسلامي هستيم.
خواجه نصيرالدين طوسي در تمام امور كشوري و لشگري مغول براي نيل به مقاصد عالية خود دخالت داشت و تا اندازهاي كه ميتوانست از پيش آمدها و سختيهاي ناگوار كه متوجه جامعه مسلمين ميشد جلوگيري ميكرد، گاهي با سخنان علمي و زماني با گفتگوهاي مختلف و هنگامي با اندرزهاي سياسي مقاصد مهم اساسي خود را پيش ميبرد. پيشرفتهاي علمي و نوازش فضلاء و علما با دست خواجه صورت ميگرفت و بدين ترتيب، روزبهروز در دربار هلاكو محبوبتر شد. خواجه نصيرالدين هميشه اصول مقاصد ديني را نصب العين خود قرار داد و تمام حركات سياسي و علمي كه شايسته يك مرد ديني آشنا به مصالح اجتماعي و سياسي اسلامي است بهكار ميبست. يكي از اقدامات مهم خواجه نصيرالدين طوسي تشويق هلاكوخان به فتح بغداد و برانداختن دودمان عباسي و كشتن خليفه به دست ايلخان مغول در سال 656 بود. وي همچنين باعث احترام و تكريم علما و دانشمندان شد و تاسيس رصد خانه مراغه را شروع كرد و دانشمندان و صاحب نظران را به آنجا دعوت كرد.
حضرت امام خميني (ره) در باره خواجه نصير ميفرمايد: «اينكه خواجه نصير در اين دستگاه(حاكميت هولاكو) وارد ميشد، نميرفت وزارت بكند، ميرفت آنها را آدم كند؛ نميرفت براي اينكه در تحت نفوذ آنها باشد، ميخواست آنها را مهار كند تا آن اندازهاي كه بتواند؛ كارهايي كه خواجه نصير براي مذهب كرد آن كارهاست كه خواجه نصير را خواجه نصير كرد.»
علامه طباطبائي(ره) صاحب تفسيرالميزان معتقد است كه قرن هفتم اوج شكوفايي و گسترش و اقتدار عرفان و تصوفاست. ايشان در اين باره ميگويد: «رابطه بين عقل وشرع از بيانات دو فيلسوف بزرگ ابونصرفارابي و ابن سينا است كه جامع فلسفهيونان بودهاند. و پس از آنها شيخ شهاب الدين سهروردي ميان ذوق و برهان را جمع كرد و فلسفه اشراق را تجديد نمود وپس از آن در قرن هفتم خواجه نصيرالدين طوسي به توفيق ميان عقل و شرع پرداخت و درحقيقت وارث آن سه بزرگوار گرديد.
تاسيس رصدخانه مراغه
اين رصد خانه در طرف غربي شهر مراغه بر بالاي كوهي ساخته شده و از لحاظ وضع جغرافيايي و طبيعي مناسبترين جا براي بناي رصد خانه است. همچنين كتابخانه عظيمي در كنار رصدخانه ساخته شد كه تعداد كتب آن به چهارصدهزار ميرسيد. يك سراي عالي نيز در همان حوالي براي خواجه و ديگر علما ساخته شد كه خواجه و علما و دانشمندان دعوت شده به رصد خانه در آنجا نشسته و بحث علمي و گفتگو ميكردند. محصول گفتگوهاي آنان در باره نجوم كتابي است بهنام «زيج ايلخاني» (کتابي درباره افلاک و کواکب) كه توسط خواجه نصيرالدين به رشته تحرير در آمد كه به منزله ميوه و ثمره رصدخانه مراغه است. كار احداث رصد خانه 13 سال بهطول انجاميد تا اينكه ايلخان مغول در سال 663 در گذشت. با اين حال، خواجه تا آخرين دقائق عمر خود اجازه نداد كه خللي در كار آنجا رخ دهد.
كوه خواجه نصير در كره ماه
در سال 672 هجري قمري، خواجه نصير با جمعي از شاگردان خود به بغداد رفت كه بقاياي كتابهاي به تاراج رفته را جمعآوري کند و به مراغه بياورد، اما اجل مهلتش نداد و در 18 ذيحجه همان سال در بغداد دار فاني را وداع گفت و جسدش را به كاظمين انتقال دادند و به خاك سپردند.
عشق به اهل البيت در خواجه نصير اين دانشمند بزرگ شيعه آنچنان است كه در هنگام فوت با نهايت تواضع و فروتنيوصيت ميكند كه مرا در حرم امام موسي ابن جعفر (ع) دفن نماييد.
منابع:
- شعباني، رضا، گزيده تاريخ ايران، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، 1381
- اقبال آشتيانى، عباس، تاريخ مغول، امير كبير، 1348
- مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، انتشارات صدرا
http://www.kntu.ac.ir/kntufa/tabid/860/Default.aspx
http://www.maragheh.org/shakhsyat/56.html
http://noorportal.net/951/1254/1304/6009/13357.aspx
http://www.ketabnews.com/detail-5238-fa-285.html
http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=10569
http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=searh
منبع : روزنامه اطلاعات
/خ