آثار و دیدگاه های شهید کاوه (1)

اخيرا گروهي به نام پانك و يا بي بند و باري در آذر بايجان، تهران، سبزوار و اينها تشكيل شده اند. اينها يكي از همان افرادي هستند فكر مي كنم كه در همه جا بودن آن افرادي كه سوسول بودند اينها طفلكها سازماني نداشتند . حالا يك سازماني براي خودشان درست كرده اند البته خوب منافقين هم كمك كردند و به آنها منافقين هم به اينها خط دادند و گروهي به نام بي بند و بار تشكيل شده ، تشكيل حالا اين را من بخوانم براي برادرها برادر ها گوش بدهند . تشكيل يك گروه بي بند و بار در سبزوار گزارش
سه‌شنبه، 27 مرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آثار و دیدگاه های شهید کاوه (1)
آثار و دیدگاه های شهید کاوه (1)
آثار و دیدگاه های شهید کاوه (1)

اخيرا گروهي به نام پانك و يا بي بند و باري در آذر بايجان، تهران، سبزوار و اينها تشكيل شده اند. اينها يكي از همان افرادي هستند فكر مي كنم كه در همه جا بودن آن افرادي كه سوسول بودند اينها طفلكها سازماني نداشتند . حالا يك سازماني براي خودشان درست كرده اند البته خوب منافقين هم كمك كردند و به آنها منافقين هم به اينها خط دادند و گروهي به نام بي بند و بار تشكيل شده ، تشكيل حالا اين را من بخوانم براي برادرها برادر ها گوش بدهند . تشكيل يك گروه بي بند و بار در سبزوار گزارش رسيده است .
حاكي است كه گروهي است به نام گروه پدر ، ما در سبزوار تشكيل شده است كه رهبر آن جواني است به نام بهرام ، بهرام دادجو بعهده دارد . اين گروه را كه آنها تشكيل مي دهند از ايدئولوژي «سانگ ميان» سانگ نويسنده خارجي، دفاع از فلان مي تواند افراد تشكيل دهنده اين گروه تعصبي نسبت به دين و مذهب ندارند و اكثرا افراد مرفه هستند و اين گروه، زير پوشش يك شركت تعاونی خصوصي بافندگي فعاليت مي كنند . اخيرا گروه كوچكي در نقاط مختلف كشور با برنامه بي بندوبار تشكيل شده اند .
***
برادران گشت ثار الله در خيابان آذربايجان به شخصي برخورد كه لباس گروه پانك را به تن داشت، پس از بازجويي، نامبرده اظهار داشت كه اين لباس را براي جلب توجه و براي اينكه دخترها بگويند من پسر خوبي هستم مي پوشم در همين رابطه دو نفر ديگر هم دستگير شدند كه يكي از آنها را حالا بعد به شما مي گوييم . پانك به معني مسخره ، كثافت ،‌آشغال كه اين گروه بي بند و باري خودشان هم اقرار دارند. كه اين اسمها را روي خودشان گذاشته اند بي بند و بار يعني گروه پانك يعني كثافت . ديگر هر چه اينها خودشان قبول دارند و اعتراف هم كرده اند و باز آن را انتخاب نمودند و پيروان اين گروه چنين نظر دارند كه انسان بايد بي بند و بار باشد و از لحاظ پوشش ظاهر هيچگونه هماهنگي بين لباس و وضعيت ظاهر شخص وجود نداشته باشد . افراد اين گروه در تهران بيشتر در فلان جا هستند، حالا اسمش را نمي برم، چون كه سري است. در پشت لباسهاي خود، عكسهاي مبتذل خوانندگان و هنر پيشگان خارجي را چاپ مي كنند . اينها پوشيدن شلوار ها تا زير زانو، يا طوري كه يك طرف آن كوتاه و طرف ديگر بلند است، استفاده از زنجير و طناب به عنوان كمر بند، استفاده از قفل و كليد به عنوان قلاب كمر بند . استفاده دختر ها از مانتو با رنگهاي زننده مانند قرمز، صورتي و زرد كه از دو طرف تا پهلو چاك دارد مي باشد و آرايش غليظ از كارهاي افراد اين گروه است . اين گروه بي بند و بار كه نه دنيا دارند و نه آخرت، اين بدبختها الان تحت تعقيب هستند و دارند با اين كارشان گور خودشان را مي كنند. اينها همان ژگولها و همان سوسولها هستند كه ما قبلا مي ديديم مي آمدند سركوچه به دخترهاي مردم متلك مي گفتند، آن طوري كار مي كردند و الان هم خوب منافقين آمده اند به آنها سازمان داده اند، برنامه داده اند؛ گفتند برويد اين كار را بكنيد يك سازمان به نام گروه پانك تشكيل داده اند كه اين بدبختها نگفته اند كه دنيا دارند نه آخرت . آخرت اينها اين است كه بروند در عذاب جهنم بسوزند، در اين عذاب اينقدر بايد بسوزند كه بعد ديگر گروه پانك تبديل مي شود به گروه چي ؟ پاك الان هم كه بدست مردم، بدست رزمندگان، ان شاء الله جلوي آنها گرفته خواهد شد .
***
اگر شما نگاه بكنيد مي بينيد كه چه گوارا، مثلا در فيلم، وقتي نشانش مي دهند مي گويند عجب آدمي! با چند نفر، يك تيپ و لشكر را در عمليات از بين مي برد . اينها روي همان حساب آمده بودند گفته بودند كه مثلا فيلمهايي كه مي ديدند در سينما ،‌فيلمهايي كه در تلويزيون مي ديدند اينقدر اين ها را بزرگ كرده بود و اينطوري ولي وقتي كه اين سازمان تشكيل شد و اين ها ، اولين ضربه هايی كه اينها بايد اجرا مي كرد بعد شروع جنگ بود . اين ها برايشان بزرگ بود، جناب سرهنگها مي گفتند: آقا شما از همين الان شروع كنيد شش ماه وقت داريد، شش ماه هم تابستان وقت داريد . اگر توانستيد از جاده ی پيرانشهر به سردشت ، از جاده ی پيرانشهر از اول جاده حدود 15 كيلومتر باز بكنيد؛ ظرف اين شش ماه خوب مشخص است كه اسمتان واقعاً تيپ ويژه ی شهداست .
***
ما امروز مساله ی كيفيت و مساله ی كميت ها را در جنگ نداريم، با مساله ی تعدد روبرو نبوده و تجربه ی ثابت كرده ايم كه در اين باره مساله اي نداريم؛ بلكه مسئله ی مدد داريم و اين كه از خدا مدد بخواهيم ، اين جاست كه خدا كمك مي كند .
***
هميشه بايد شهداي ما مورد توجه همه قرار داشته باشند، چرا كه اگر واقعا در بعضي از مواقع بخواهيم شهداي خودمان را فراموش بكنيم، بايد بدانيم كه در اشتباه بوده و راه اشتباه را پيش گرفته ایم . چون اين شهدا هستند كه محرك واقعي اين انقلاب هستند و دارند ما را به سمت معنويات هدايت مي كنند .
***
به اين معتقد هستيم كه بايستي حتما در انقلابمان روشي را در پيش بگيريم كه روش انبياء ما و معصومين بوده است. جنگ را بايد سر لوحه ی اين انقلاب بدانيم.باید جنگ را در رابطه با اين انقلاب از همه چيز بالاتر و مهمتر بدانيم . اين وظيفه اي است كه در اين انقلاب به دوش ما سپاهيها گذاشته شده است . يعني در اين انقلاب كار سپاه فقط جنگ است و بس. كار سپاه جهاد است و بس .
***
در طول تاريخ و از صدر اسلام تا به حال، تمامي حركتهاي انبياء و تمامي حركتهاي معصومين ما در رابطه با جنگ و جهاد بوده است . تمام انبياء ما زندگي خودشان و تمام انقلاب خودشان را در رابطه با مبارزه با قدرتهاي شيطاني، قدرتهاي الحادي و كفر صرف كرده اند .
***
خداوند زماني ما را از اين زندگي و از اين دنيا به دنياي ديگري مي فرستد . همه مي دانيم كه هيچ دستي جز دست خدا نيست كه اجل ما را نزديك بكند . همه مي دانيم كه مرگ دست خداست و از آن خداست و هيچ احدي نمي تواند در مرگ دخالت بكند .
***
انسان هر كجا به پايگاههاي اين چنيني ، پايگاههايي اسلامي و پايگاههايي كه آنجا بوي معرفت ، بوي اسلام ،‌بوي خدا و قرآن ميدهد قدم بگذارد، به ياد شهدا مي افتد . بياد شهدائي كه با دلي باز و آگاه به ميدان آمدند تا زندگي دنيوي و زندگي دنيا را كه بايد در آن جنگيد و شمشير زد تا آماده شود را براي همگان ،‌براي آيندگان و براي مسلمين تامين بشود .
***
نبرد مقدس امروز ما، احتياج به هوشياري جامعه ی اسلامي و رزمنده هاي انقلابي دارد . نبردهاي انقلابي و اسلامي در صدر اسلام تا به حال همين گونه بوده است. مسلمانان هوشيار بودند و انقلاب خودشان را توانستند حفظ كنند، هوشياري مردم به اين است كه بايستي ايمان، اعتقاد خودشان را حفظ بكنند چرا كه ايمان خودش رمز موفقيت و ضمانت پيروزي اسلام است .
***
با وجود تمام مشكلات و كمبودهايي كه اوائل داشتيم و كمبود نيرو و تجهيزات آن زمان كه با دشمن بعث مي جنگيديم، اين را مي دانستيم كه اسلام و دين اسلام هميشه برنده است. ايمان و اعتقاد راسخي به انقلابمان داشتيم. اين گونه نبود كه ما در آن زمان، با آن تعداد كم نيرو ، ايمان و اعتقادمان را از انقلاب و اسلام از دست بدهيم. ما در همان زمان هم كه خيلي نيروهايمان كم بود، قدرت ايمان داشتيم، قدرت روحيه داشتيم .
***
اين خونهايي كه دشمن ريخته ، اثراتش امروز در كاروانهاي كربلا ديده مي شود . خونهاي عظيم، عجيب و مومني در جبهه ها ريخته شده است ما نيروهاي مومن و پاك باخته اي را در كردستان، در جبهه ها از دست داده ايم؛ امروز ديگر ما مهارت پيدا كرده ايم، تجربه پيدا كرده ايم و در اين جنگ پخته شده ايم که همه ی اين ها همزمان با شروع حركت كاروانهاي كربلا نمود پيدا كرده است .
***
زمانيكه مسئله ی كردستان و جنگ كردستان پيش آمد، من يك مقدار روي اين مسئله كار كردم؛ فكر كردم به اين نتيجه رسيدم كه مسئله ی كردستان، يكي از الطافي بود كه بايستي به آن تن بدهيم . جمهوري اسلامي، انقلاب اسلامي عدم وابستگي اش، خودش را به تمام ابرقدرتها نشان داده. ما هم بايستي به مسئله ی كردستان و به اين جنگ تن بدهيم .
***
از برادران عزيز مي خواهم كه، در اين مكان مقدس، كه خونها داده و در اين تشكيلات كه فرماندهان محترمي مانند شهيد محمد بروجردي، شهيد ناصر كاظمي، شهيد قمي، شهيد شيخي، شهيد طالقاني و . . . را از دست داده، بردارند، وقتي به ياد اين شهدا مي افتيم، ياد آن ها ما را براي ادامه، مبارزه تحريك مي كند .
***
من به هيچ وجه فكر نمي كردم زنده بمانم تا امروز بتوانم از فداكاري و رشادت شما رزمندگان عزيز تشكر و قدر داني بكنم. رزمندگان ما مصمم و قاطع ايستاده بودند كه با كمال افتخار شهادت را به آغوش بگيرند، تا به دشمنان اسلام بفهماند که در زندگي خود، هيچ ترسي از شهادت ندارند که اين حركت و فداكاري شما برادران است و بس .
***
براي شهيد هيچكس نمي تواند اجري قائل بشود جز خدا، كه فقط او مي تواند براي شهيد نظر بدهد و درجه اش را به حساب بياورد؛ نه فرشته اي مي تواند، نه ملائكه اي و نه انساني مي تواند جز خدا .
***
اعتقاد داشتن به خدا و داشتن انگيزه ، خودش رمز پيروزي و هوشياري است . امروز ايمان به خدا، سرلوحه ی يك رزمنده قرارگرفته است . اعتقاد و ايمان به خدا، از مهمترين خصوصيات يك رزمنده است .
***
بزرگترين ضمانت پيروزي ما ايمان و اعتقاد ماست . اين بهترين ضمانتي است كه ما با تكيه بر آن مي توانيم بگوئيم پيروزي از آن ماست. دليل و شاهد زنده اي كه خودمان هميشه در صحنه هاي نبرد احساس مي كنيم، همين پيروزيهاي پي در پي رزمندگان اسلام در جبهه ها بوده و هست .
***
اين شهدا، امروز زير بناي مكتب ما را تقويت و محكم كرده اند . امروز اگر نبود آن آداب اسلامي و اگر نبود دستورات خدا ، ما كجا مي توانستيم در جبهه هاي خودمان و در مكانهاي پرخطري كه امروز مورد هجوم دشمنان است، اين مكانها را مزين داشته باشيم به نيروهاي مخلص فداكار و از جان گذشته .
***
ما تربيت شده هاي زمان انقلاب كه به شيوه ی اسلامي و به شيوه ی تربيت شدگان زمان حضرت رسول (ص) قدم مي گذاريم و بر مي داريم؛ بايستي براي ما، آن آداب و رسوم اسلامي، محكم و جا افتاده باشد؛ اين بوده كه امروز در جبهه هاي خودمان شاهد اين همه فداكاري ، اين همه از جان گذشتگي و اين همه ايثار و مقاومت مي باشيم .
***
خداوند فرموده است كه، «شما حركت بكنيد، من نصرت مي دهم» امروز هم راه از بين بردن صدام و حزب بعث، حركت مردم است، دست روي دست گذاشتن، اين كار را پيش نخواهد برد . ما بايستي بياييم، در جبهه ها حضور پيدا كنيم و در گردانهاي كربلا كه امروز دارند در همه جا تقسيم مي شوند شركت كنيم .
*** اينها مي خواهند جبهه هاي ما را از معنويت خاص خودش دور كرده و در جبهه معنويت را از ما بگيرند . امروز بايستي هوشياري در درمردم و ملت مسلمان در راس مسائل باشد. بايد هوشيار باشيم ، اماده باشيم و گوش به زنگ باشيم، كه همواره گوش به زنگ بودن كار اصلي ماست . ما گوش به زنگ نبوديم، كردستان داشت از دست مي رفت. گوش به زنگ نبوديم ، خوزستان داشت از دست مي رفت. گوش به زنگ نبوديم، تركمن صحرا داشت از دست مي رفت. با اين همه ضربه هايي كه ما تا به حال خورده ايم ، امروز ديگر بايد مواظب باشيم كه اين ضربه ها را نخوريم .
***
سطح مقاومت فرماندهان ما در كردستان به حدي است كه ما اينها را يك معجزه ی الهي در كردستان مي دانيم . بچه ها در بدترين شرايط جوي و در بدترين و سخت ترين نقاط منطقه كردستان ، اين منطقه را حفظ كرده و نگه مي دارند اينكه مي گويم جنگ تخصصي توام با ايمان اين در همه جا وجود دارد . و صدق مي كند ولي اين مسئله در اينجا حالت عجيبي دارد و بچه ها در كردستان فرق عجيبي با نيروهاي ساير مناطق دارند و در عين اينكه ايمان دارند . در ايمان اين بچه ها يك فرقي نهفته است و آن هم اين است كه با شجاعت و انگيزه اي كه دارند كار كردستان را يكسره يم كنند . ما دقيقا در مقابل جنگهاي چريكي ضد انقلاب داريم جنگهاي پارتيزاني مي كنيم . يعني همانطور كه آنها با 10 : 20 نفر مي آيند ضربه مي زنند و به عنوان مثال يك ماشين آيفاي ما را در منطقه با آرپي جي مي زنند ما هم فهميده ايم كه بايستي به همين صورت و با همين شيوه با آنها روبرو شويم . يعني 10 ، 20 نفر از بچه ها حركت مي كنند . يك راه طولاني را مي پيمايند ومي روند يكي از مقرهاي مهم آنها را با آر پي جي مي زنند و بر مي گردند كه اينها ضد انقلاب شوكه شده و دچار حيرت دشه اند و مي گوشند كه اينها چه جوري از لا به لاي اين همه منطقه آلوده مي آيند و با 20 نفر مي روند ضربه شان را مي زنند و بر مي گردند .
***
قرآن و دستورات خدا ما را تشويق كدره و موظف مي كند . همان طور كه بيشتر مسلمانان خطاب است كه مسلمانها بايستي بر عليه ظلم و ستم بجنگند و ظلم و ستم را از روي زمين پاك كنند . اين يك چيز كلي است و همه آن را بارها خوانده و شنيده و مطالعه كرده ايم . اگر نگاه بكنيم مي بينيم كه دستورات خدا دستورات انبياء و قرآن در رابطه با تاكتيكها بسيار مؤثر واقع شده اند ولي ما امروز از آنها غافليم . امروز ما از دستوراتي كه خدا درباره جنگ و جهاد دو در رابطه با تدابير و شيوه هاي جنگي و در رابطه با مسائل ديگر به ما داده است غافليم تا اينكه بتوانيم از اينها براي پيبرد كارمان استفاده بكنيم .
***
اخيرا ما با يك فرد سپاهي ناشكر برخورد داشتيم كه اصلا در وجود اين شخص شكر وجود نداشت . ويي دفعه نشد كه ميان صحبتش بگويد خدا را شكر ، آمده بود و مي گفت كه من مشكلات دارم و با اين وضعي كه الان توي سپاه به وجود آمده من مي خواهم استعفا بدهم . من هم نشستم و با او صحبت كردم و نصيحتش كردم از اتفاق در همين مرخصي كه اخيرا به مشهد رفته بودم . با يك سپاهي با سواد و ديپلمه برخورد داشتم كه دوسال پيش از سپاه بيرون آمده بود خانواده اين فرد آنقدر به اين مرد فشار آورده بودند كه تو بايد از سپاه بياي بيرون خلاصه مشكلات اين فرد بقدري زياد مي شود كه باعث مي شود اين استعفا بدهد . بعد هم به يكي از كارخانجات رفته و در آنجا شروع به كار مي كند حقوقش كه هم مشخص است حقوق بالائي است ديگر استراحت هم مي كند و در رفاه به سر مي برد و ماموريت هم ندارد .
بعد از دوسال ، حدود يك ماه پيش اين شخص آمده بود پيش ما و با برادر ايزدي جمع بوديم و داشتيم با هم صحبت مي كرديم . اين فرد در اين دوسال بسيار رنجور و لاغر مردني شده بود . مي گفت : ما الان در زندگي خودمان و در محيط خانواده خودمان هيچ بركتي احساس نمي كنيم . الان مدتي است كه خانم من اين قدر به من فشار مي آورد كه پاشو برو داخل سپاه هر جائي بروي مي آيم و هر جاي منطقه هم كه تو را بفرستند من هم مي آيم . برو كه ما از اين عذاب و از اين رنج بياييم بيرون . زماني كه اين برادر مي خواست از سپاه برود من به او گفتم برو فكر كن ، الان گرم كاري و هيچي نمي فهمي . اگر استعفا بدهي بعد از دوسال ديگر خواهي آمد كه ديگر جيا تو در اينجا نخواهد بود . سپاه متعلق به مردم انقلابي ايران و خانواده شهدا است . چهار پنج سال در سپاه زحمت كشيده اي چهار ، پنج سال خونها بغل پايت ريخته است اين كار آينده بسيار بدي دارد . اين كار ممكن است كه وضع فعلي تو را بطور قطعي حل بكند . ولي در آينده تو نا اميد و فردي بيچاره و بسيار ضعيفي خواهي بود .
***
ما در رابطه با جنگمان با انگيزه مي جنگيم . ما مي دانيم كه يك زمان بايستي با اين جنايتكاران و ستمگران مي جنگيديم . ولي چه بهتر كه الان خوشان حمله را شروع كردند و ما بايستي اينها را سر جاي خودشان بنشانيم . اين يك چيز مسلمي است كه ما در رابطه با جنگمان هيچ صلحي را نمي توانيم قبول بكنيم و بايستي جنگ را ادامه داده و آن را به پايان برسانيم هر چند كه ادامه جنگ به نفع ما نباشد . در رابطه با پيروزي و شكست ما در اين جنگ اين مطرح است كه اگر شكست بخوريم چه خواهد شد و اگر پيروز شويم چه مي شود اگر شكست بخوريم كه هيچ وقت نخواهند گفت ايران شكست خورد بلكه حتما خواهند گفت اسلام شكست اگر پيروز شويم حتما خواهند گفت كه آمريكا و شوروي و صدام شكست خوردند و اسلام پيروز شده است .
***
خداوند را بايد واقعا شكر كرد كه ما چقدر پيشرفت كرده ايم و اسلام توانسته تا اينجا خودش را به جهان و به مستضعفين و محرومين جهان نشان داده و براي آنها قوت قلبي باشد كه شما هم حركت كرده و به اين نحو دشمن را از پاي در بياوريم خداوند در سوره آل عمران آيات عجيبي را تعقيل مي دهد و ما را به آن متوجه مي سازد . برادرها به معناي اين آيه كه مي خوانم گوش بدهند و ببينند كه خداوند در اينجا چقدر به ما نصرت داده و ما را كمك كرده است : و الذكروا اذانتم قليل مستضعفون في الارض تخافون ان يتخطفكم الناس فاولكم و ايديكم به نصره و رزقكم بين الطيبات لعلكم تشكرون يعني به ياد آوريد زماني را كه شما تعداد قليل و اندك بوديد در زمين و در مقابل تعداد زيادي دشمن ضعيف بوده و ترس داشتيد از هجوم مردمان مشرك . پس به شما پناه داديم و به شما نيرو عطا كرده و به شما نصرت و ياري عطا كرديم و مهمات و غنايم و روزي به بر گردد و مجددا بدست نيروهاي انقلابي و اسلامي بيفتد . ولي مي بينيم كه رهبر آن جائيكه بايستي از خودش قدرت نشان مي داد و حركت نشان مي داد به مردم چه فرمود و ديديم كه مردم چه كردند . مردم پا برهنه و با چوب به امام فرموده بود جامعه عمل بپوشانيد كه در اين راه همه با يكديگر هم پا بودند و همين كار را هم كردند اين همه راه آمدند پياده هم آمدند ، وسيله هم نداشتند ، اسلحه هم نداشتند ،‌با همان نيستي كه باعث شد تكليفشان را عرض كنند آمدند و پيروز شدند .
***
ما بايستي توجه داشته باشيم كه رهبرمان تا به اينجا با شيوه اسلامي پيروز شده است . ما هم بايستي آن شيوه و آن طرح را دنبال بكنيم تا اينكه بتوانيم براي رهبرمان افرادي باشيم كه رهبر بتواند به رهبري خودش ادامه بدهد . اگر ما انسانهايي بز دل و افرادي ترسو باشيم و از هر چيزي زود برنجيم و عقب گرد و عقب نشيني بكنيم خب ! مشخص است كه رهبر نمي تواند راهش را به پايان برساند . امروز زماني رهبر مي تواند راه اسلامي را به پايان برساند كه نيروهاي قوي ،‌شجاع ،‌با ايمان و با تقوا در اختيار داشته باشد كه الحمد لله امروز مي بينيم كه در جبهه و پشت جبهه ها اين نيروها وجود دارد و هر زمان كه امام و رهبر براي جنگ و براي انقلاب اسلامي احساس خطر مي كنند . افرادي هستند كه چطور قدم برداشته و پيشگام مي شوند و پيش مرگ در همين كردستان بود كه سال 58 رهبر از مردم كمك خواست و مردم لبيك گفتند . كردستان داشت سقوط مي كرد و هيچ كس باورش نمي شد كه كردستان به حالت اولش برگردد و مجددا بدست نيروهاي انقلابي و اسلامي بيفتد . ولي مي بينيم كه رهبر آن جا ئيكه بايستي از خودش قدرت نشان مي داد و حركت نشان مي داد به مردم چه فرمود و ديديم كه مردم چه كردند . مردم پا برهنه و با چوب به امام فرموده بود جامه عمل بپوشانيد كه در اين راه همه با يكديگر هم پا بودند و همين كار را هم كردند اين همه راه آمدند پياده هم آمدند ، وسيله هم نداشتند ، اسلحه هم نداشتند ، با همان نيستي كه باعث شد تكليفشان را عوض كنند آمدند و پيروز شدند .
آن جوري كه امروز به نظر مي رسد و ما به عنوان يك سؤال و به عنوان يك اتفاق از خودمان سوال مي كنيم اين حركتها و اين حوادثي است كه امشب در كشور دارد اتفاق مي افتد حوادث خوب، ارزنده و جالبي كه روز به روز بطور بي نظيري در جبهه هايمان و كشورمان مشاهده مي كنيم. ما هيچ وقت به نظرمان نمي رسيد كه در جبهه ها پاسخ رزمندگانمان، آنقدر ارزنده و نيرومند باشد كه ارتش مدرن و مجهز شده عراق را از پاي در آورد .
***
مي خواهم يك تشويق و يك ترغيبي هم در اين اردوگاه از همه آنهايي كه زحمت كشيدند در اردوگاه، كه از طريق مسئولين استان پيگيري شدو اين اردوگاه برقرار شد من اين را خواستم كه در جاي ديگر عرض بكنم، با برادران راديو و تلويزيون هم صحبتي شد. ما كه كاري نكرديم، ما فقط نگاه مي كرديم و فقط اين برادران بودند كه واقعا زحمت كشيدند در اينجا، واردوگاه را به سروسامان رساندند. با جلساتي كه در خراسان مي شد، پيگيريهايي كه مي شد.
فكر مي كنم كه كار بسيار ارزشمند و ارزنده اي اين برادران در اين اردوگاه انجام دادند كه تقدير و تشكر بايد خدا بكند . رزمنده ها هم با يك رضايت خوبي اين كار را استقبال كردند و بنده از جانب همه رزمنده هايمان به اين برادران احترام مي گذارم، رضايت خودمان را اعلام مي كنيم، انشاء الله كه اين كارها در همه جا تداوم داشته باشد، چون ما در آينده بيشتر با اين اردوگاهها مواجه خواهيم شد؛ بيشتر با اين مسائل مواجه خواهيم شد خوب است كه اين كارها تداوم داشته باشد نقاط ضعف اين مرحله اول گرفته شود نقاط قوتش هم بررسي شود و تا دفعات ديگر اردوگاههاي مجهز تر و بهتري انشاء الله به وسيله همين افراد بوسيله همين اكيپها زده بشود. باز من از جانب همه ی برادران به شما برادران عزيز خوش آمد مي گويم از طرف خودم و همه رزمندگان اين اردوگاه و تيپ.
***
بگوئيد زودتر بيايند خوشان را تسليم بكنند ،‌زودتر بيايند اينجا اسلحه هايشان را بدهند، ما هيچ كاربا اينها نداريم، حتي وقتي اينها مي آيند، مي گوييم خيلي خوش آمديد، ما خيلي خوشحال شديم كه شما فهميديد، جمهوري اسلامي را درك كرديد، حكومت الله را درك كرديد. اين است كه شما با اينها بهتر رابطه داريد .
***
دشمن الان در ناتواني بسر مي برد و ما در يك وضع بسيار جالب، هميشه در حال آماده باش، هميشه در حال آموزش و سازماندهي . روحيه هاي رزمنده هاي ما هم كه هيچ وقت فروكش نكرده. حتي روحيه همه ما بالا رفته، نسبت به جنگ و نسبت به وضعيت سياسي جنگ. همه اينها را ما مي بينيم هر روز، در ‌اخبار راديوها مي بينيم كه چقدر رزمنده ها، هجوم مي آورند به سمت جبهه ها به سمت سازمانها، سمت لشگرها و تيپها. اين همان چيزهاي است كه ما عيناً با چشمان مي بينيم .
***
خودم به برادر ها گفتم که این صندوق ها را بیاورند تا خودمان مطالعه بكنيم. صندوقهاي پيشنهادات و انتقادات كه خيلي چيزها دستمان آمده، ولي بعضي از برادرها يكسري چيزهايي نوشتند مثلا براي كار در روستاها، كه چرا اين طوري برخورد مي كنيد ؟ بزنيد، بكشيد، فلان بكنيد، به ما اينطور چيزها را ياد داده بودند؛ ولي خوب اينطور چيزها را ننويسيد . حالا ما ميخواهيم كه انتقاد ،‌پيشنهاد بنويسيد ،‌بزنيد ،‌بكشيد كه كار صدام بوده كه كشته ولي آن با همان ، پيش نيفتاده اين است كه يكسري چيزهاي بهتري بنويسيد كه ما استفاده بكنيم .
به برادراني كه زمان خدمتشان گذشته بايستي عرض بکنم که من خودم به اين نتيجه رسيدم كه برادران مشمول نبايد 18 ماه بيشتر خدمت كنند، ولي گاهي ضرورت پيش مي آمد مثل آماده باش هايي كه مي زديم. عده اي از برادران آمدند پيش ما، نشستيم با هم صحبت كرديم كه ما نياز داريم. برادران حركت كردند اين باعث شد كه ما بيشتر به برادران مشمول علاقه مند شويم و در كنار يكديگر به انجام ماموريت خودمان بيشتر اميدوار بشويم. اين خيلي اميدوار كننده بود براي ما، كه در روحيه برادران پاسدار مشمول، اين را ديديم و از طرفي هم فرماندهان گروهان و گردان، خيلي از شما برادران در جلساتي كه با آنها داشتيم تعريف كردند .
***
با اينكه يك مقدار هم از ماموريت برادران گذشته، امكان دارد بر حسب ضرورت يك مقدار شما را بيشتر از 18 ماه نگه داريم. خود برادران ضرورت آماده باش را ديدند كه چقدر مهم بوده، و بايستي در اين آماده باش اين كار انجام مي شد. من زياد صحبت ندارم. هيچ مانعي نيست كه ترخيص بشويد و تشريف ببريد به مشكلاتتان برسيد، ولي از طرفي معتقدم رضايت مشمول واحد و مسئول گردان هم خيلي مهم است، از برادران خواهش مي كنم رضايت مسئول را جلب بكنند .
بدانيد در واحدها هم خيلي مشكلات داريم، مثلا الان نياز شدید به راننده داريم. برادران مي توانند يك مقدار صبر كنند. تا برادراني كه دارند مي آيند را جايگزين كنيم . اين خواهش من است. برادران مي توانند هر طور كه صلاح مي بينند عمل كنند. انشاء الله كه موفق و مؤيد باشيد .
***
لازم است كه در پايان صحبتها از برادر عزيزمان كرمانشاهي كه زحمات زيادي در تيپ كشيدند تشکر کنیم از همان اول ايشان در تيپ مسئول پرسنلي بودند، پرسنلي ما وضع نادرستي داشت، تشكيلات نداشت، مرتب نبود، ايشان سريع آمد تجهيزات پرسنلي را راه انداخت، پرسنلي خوب شد و تحويل برادران داد و بعد ما ايشان را در ستاد بكار گرفتيم، ديديد در مدتی هم كه اينجا بودند به عنوان مسئول ستاد ، قائم مقام و يا معاون دوم فرماندهي در تيپ خدمت کردند. و خيلي ممنون هستيم از زحمات و كار ايشان. از برادران همكاري هم كه در تشكيلات ايشان كار مي كردند خيلي تشکر مي كنيم. برادرمان مشكلات فراواني دارند، دو تا برادر در سپاه هستند. خوب مشكلات را مطرح كردند که براي ما قابل قبول بود. بر اين شديم كه ايشان بروند و تا جايي كه مي توانند مشكلاتشان را حل بكنند و اگر توفيق پيدا شد، برگردند. برادرمان اعتدالي تشريف آوردند که ایشان به عنوان مسئول ستاد معرفي مي كنيم، اميدواريم برادرمان بتوانند آن هدف، كار، راه شهدا و همرزمانشان را ادامه بدهند .
***
ان شاءالله افرادي كه جديد جابجا شدند را معرفي خواهيم كرد . اين برادران كه اسمشان خوانده مي شود بيايند . برادر كشميري ،‌برادر بزرگي ،‌برادر جوادي ،‌جليلي ،‌ترابي ،‌شعبانيان ،‌برادر نجاري، اينها بياييند اينجا كه معرفيشان بكنيم.
از طرف كليه برادراني كه در اين مكان مقدس نشستند به شما برادران عزيز كه تازه تشريف آورديد که خدمت می کردند، خير مقدم مي گوييم مقدم شما را به اين تيپ گرامي مي داريم. انشاء الله كه وجود شما برادران بتواند حركت نويني را در سطح تيپ به دنبال داشته باشد.
***
برادر كشميري بفرمائيد بالا! ایشان فرمانده گردان امام حسن (ع) بودند و سابقه ی بسيار زيادي در كردستان دارند . از همان اول که در باختران ،‌سنندج ، سقز، تا الان كه اينجا خدمت مي كنند يكي از برادران بسيار مقاوم ما در كردستان هستند كه هنوز دارند خدمت مي كنند، روحيه ايشان در سطح بسيار بالائي قرار دارد؛ ايشان را بعنوان فرماندهي گردان امام سجاد (ع) معرفي مي كنم، ان شاء الله ‌برادران جديد ايشان را بشناسند ، كمال همكاري و هماهنگي را با برادر عزيزمان كشميري. فرماندهي گردان داشته باشند .
***
آن زمان فردی بوديم كه هنوز ريشمان كم بود و بچه سال بوديم، همين جوري شد. هيچكس تحويلمان نمي گرفت؛ بعد ما رفتيم يك طرح مرتب و منظمی نوشتيم، منتها آقايانی كه كمي ادعا داشتند، سرهنگ ها بودند و مسئولينی كه دوره هاي بالائي را گذرانده بودند، بودند.
***
نمي خواهم مسئله را بزرگش كنم، ولي برادران بايد بدانند و نگذارند اين مسئله پيش بيايد. مقدار اندكي بودند كه آمدند، ترخيص شدند و رفتند اين بي انصافها، همان بیست نفري بودند كه اينطور برخورد كردند با پرسنلي. مي توانستيم با اين بيست نفر برخورد كنيم . برادران گفتند : پرونده ی ايشان را مي خواهيم بفرستيم. اگر برادرها پرونده هايشان را مي فرستادند، در شهرستان، در آن پايگاهشان و در محلي كه زندگي مي كنند افتضاحشان مي كردند. در زمان جنگ، كسي حق ندارد فرار كند اينها بايستي رعايت بشود.
***
پنج سال گذشت چقدر ما روي اين مسائل پافشاري كنيم . برادران نكنيد اين كار را ،‌ يك ماشه است، يك حلب است ، دستت را بگذاري روي ماشه شليك می كند ، پدرت را در مي آورد و بعد اتفاقات عجيبي رخ مي دهد . ما از برادرها مي خواهيم برای چندمین بار مي گوييم تير و فشنگها را بگذارند براي دشمن. اينطوري بي توجهي نكنید.
***
مطلبي يادداشت كرده بودم در مورد شهيد ناصر كاظمي، برادرانی كه رفتند مشهد زيارت، قرار شده ششم برگردند. ششم هم همان طور كه اطلاع داريد، سالگرد سردار رشيد بزرگ اسلام شهيد ناصر كاظمي است يكي از افراد بسيار ممتاز و ‌نمونه ی سپاه بود كه ما او را از دست داديم . فكر نمي كنم برادران ايشان را ديده باشند، آنهائي كه ديدند، حتما مو در بدنشان راست شوه است. ‌ششمي كه مي آيد ،‌سالگرد اين شهيد است. فكر نمي كنم در سپاه مثل ايشان داشته باشيم. در كل سپاه بگرديد، مانند شهيد ناصر كاظمي نمي توانيد پيدا كنيد . از اخلاق ، از ‌خصوصيات معنوي؛ ‌يك فرد بسيار قاطع، با انگيزه و بسيار مرتب بود. ‌روشها و تاكتيكهائي كه الان داريد دنبال مي كنيد و مي جنگيد، از وجود مبارك ايشان است. مي خواهيم از برادران تبليغات كه ششم در پادگان مراسم بسيار بزرگ داشته باشند و تمام برادران را به ياد آن شهيد بيندازند .
***
از قرارگاه اعلام تكليف كرديم كه زمان چي مي شود ؟ گفتند: زمان همان زمان است خواستيم زمان دقيق را به ما بگويند، گفتند : دقيقا همان زمان است. يعني قرار بوده اگر در زمان تغييراتی ايجاد بشود، به ما سريع اعلام كنند، ولي متاسفانه هنوز نه ‌تغييراتي كه در زمان بوجود آمده به ما گفته اند و نه از ما خواستند كه در همین رابطه برويم اعلام آمادگي بكنيم گفته شد وضعيت طوري است كه هم نيروهاي ما در آماده باش هستند و مرخصي شان به همين زودي مي رسد، ترخيص بسيجي هايمان هم مي رسد ، وضعيت دشمن است كه الان دارد متوجه مي شود كه چه خبر خواهد شد توي منطقه اينها را و اين چيز را ما داديم به اعلام خطر را به مسئولين داديم كه متوجه باشند كه هم وضعيت نيروهاي ما چه شكلي خواهد شد و هم وضعيت دشمن كه الان دارد بيدار مي شود و حتما كار ما را باز سخت تر خواهد كرد .
ادامه دارد .....
منبع: سایت ساجد




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.