تحلیل رهبری از نقش آیت الله كاشانی در حادثه سی تیر
تحریف و یا نادیده انگاشتن نقش بی مانند مرحوم آیتآلله كاشانی در بستر سازی و تداوم نهضت ملی شدن نفت از پدیدههای در خور توجه و در عین حال تلخ تاریخنگاری معاصر است نیم نگاهی به پاره ای از آثاری كه تبیین این بخش مهم از تاریخ كشور كه عمدتا توسط وابستگان به جناح غیر مذهبی نهضت نفت نگاشته شده اند شاهدی بر این مدعاست در پی پیروزی انقلاب اسلامی و مجاهدت رهبران آن پردههای غفلت یا تحریف از چهره رهبران راستین نهضت نفت به یك سو رفت و پارهای از حقایق این جریان مهم تاریخی آشكار شدند. آنچه كه در پی میآید تحلیلی مستوفی از این واقعه است كه توسط رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای "دام ظله " و در روزنامه جمهوری اسلامی مورخه 30/4/ 63 منتشر شده است :
در مورد حادثه سی ام تیر باید عرض كنم كه این حادثه مورد یك تحریف بزرگ تاریخی قرار گرفته است. روزی كه در حقیقت باید روز كاشانی اسم پیدا میكرد و روز حضور فقاهت اسلام و حضور مظهریت دین و عواطف دینی در صحنه مبارزات سیاسی میبود. در طول زمان و تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی كمتر كسی باور می كرد كه حادثه مهم سی ام تیر به یك مرجع دینی به یك عالم بزرگ و یك فقیه ارزشمند مرحوم آیتالله كاشانی ارتباطی به این نزدیكی داشته باشد.
البته بسیاری از مردم ما حادثه سی ام تیر را به یاد دارند اما نه فقط جوانهایی كه متولد بعد از آن حادثه هستند یا در اوقات آن حادثه كم سن و خارج از گود و صحنه سیاسی بودند بلكه اكثر مردم ما هم تحلیل درستی از آن حادثه ندارند علت هم این است كه بعد از سی ام تیر تا روز پیروزی انقلاب اسلامی همیشه بلندگوهای تبلیغاتی در دست كسانی بود كه با كارگردان و صحنه گردان اصلی این حادثه یعنی مرحوم آیتالله كاشانی مخالف بودند یك مدتی كه دكتر مصدق بر سر كار بود و جبهه ملی مسئول امور كشور بود آن روز كه بلندگوهای آنها مرحوم آیتالله كاشانی را به صورت یك انسان ضد حركت آزادیخواهانه و عامل اختلاف و عامل تفرقه و تجزیه معرفی كردند. بعد هم كه آنها رفتند و جای خودشان را به كودتاگرها و آمریكاییها و عناصر و ایادی سلطنت طلب رژیم پادشاهی ایران دادند ، آنها هم عینا همین خط را تعقیب كردند همین راه را رفتند و معلوم شد كه هدفها در مورد كوبیدن روحانیت مبارز و شخص مرحوم آیت آلله كاشانی میان سلطنت طلبها و ملی گراها هدفهای مشتركی است
من فراموش نمیكنم آن روزگاری را كه شخصیت آیتالله كاشانی به كلی تحریف شده بود. شخصیت آیتالله كاشانی مرحوم آیتالله كاشانی یك مرد فاضل و یك ملای مجتهد تحصیلكرده بود. پدرش مرحوم سید مصطفی كاشانی از علمای بزرگ و مبارزی بود كه با فرزند خود در نجف بودند و مرحوم سید مصطفی كاشانی پدر مرحوم آیتالله كاشانی و هم خود مرحوم آیت الله كاشانی در بعد از پایان جنگ بین الملل اول در سال 1920 میلادی كه انگلیسیها حمله كردند برای اینكه عراق را بگیرند و در سرزمین عثمانی تجزیه و قطعه قطعه شود و تنها نقطه مقاومتی كه در سراسر این قلمرو وسیع وجود داشت مركز و پایگاه فقاهت شیعه یعنی نجف اشرف بود این دو بزرگوار در كنار علمای بزرگ و مبارز دیگر نجف مدتها با سلطه انگلیس جنگیدند مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی مرجع تقلید وقت میرزای دوم شیرازی قضیه تنباكو اشتباه نشود.(ایشان شاگرد میرزای شیرازی بزرگ بودند) پیشوای مبارزه بود و بعد از فوت ایشان مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی كه ایشان هم مرجع تقلید دیگری بودند و بعد از مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی مرجعیت شیعه و ریاست حوزه علمیه نجف به عهده گرفتند ، پی در پی و متوالی به كمك اغلب علما و فضلا و مدیران معروف نجف و طلاب در مقابل سلطه انگلیس ایستادند و به كمك عشایر و مردم مدتها مقاومت كردند.
البته یك جنگ نابرابر با ربود و طبیعی بود كه انگلیسیها بر مدافعین حصار محدود و كوچك نجف به راحتی پیروز شوند و پیروز هم شدند مرحوم آیتالله كاشانی كه سابقه علمیش در حد اجتهاد یك مرد مجتهد قوی بود. در دوران بعد از حادثه 28 مرداد ایشان چند سفر به مشهد آمده بودند. بنده درآن وقت طلبه كوچك و جوانی بودم و در مجلس ایشان حاضر میشدم . علمای بزرگ مشهد در شبهای ماه مبارك رمضان كه ایشان یك یا دو ماه در مشهد بودند در محضر ایشان میآمدند و بحثهای علمی میشد و همه متفق القول بودند كه از مرحوم آیتالله كاشانی استفادههای بزرگی میكردند یك چنین مردم عالم و فاضل و مجتهد و دانشمندی و آن هم مقام مبارزاتیش ، مبارزهاش با انگلیسیها ، كه همین مبارزه بعد از آمدن ایشان به ایران هم ادامه پیدا كرد، چه در دوران پهلوی و چه پیشتر، بعد از سال 1320 و رفتن پهلوی اول ، رضا خان قلدر از ایران و روی را آمدن محمدرضا این مبارزات ادامه پیدا كرد و به تبعید و زندانهای متعددی هم منتهی شد.
این ، شخصیت این مرد خستگی ناپدیر است. مرحوم آیت الله كاشانی انسان مبارزی بود كه ما در میان علمای مبارزمان نزدیك به این مرد را كم داشتیم. مردی بود قوی مردی بود پارسا ، آدمی بود بیطمع ،تهدید و تطمیع در او اثر نمیكرد. بسیار زیرك و هوشیارانه مسائل را میدید و زمینه چینین نفوذ آمریكا در كشور ما را بعد از واقعه خلع ید و روی كار آمدن دكتر مصدق به روشنی پیش بینی كرد . حتی به دكتر مصدق خبر هم داد كه متاسفانه اثری نكرد . یك چنین شخصیت با عظمتی را بعد از آنكه واقعه سی تیر گذشت . اول از طرف آن دولت ملی و كارگردانان دولت مصدق و بعد هم از طرف ایادی رژیم آنچنان زیر فشار قرار دادند كه این مرد سالهای متمادی از عمرش را كه بعد از آن زنده بود ( بیش از 10 سال بعد از این حادثه زنده بودند ) در غربت و انزوا به سر برد و با كمال قدرت و استقامت تحمل كرد. ماجرای نهضت ملی ایران را كه از حدود سال 1329 و از ماجرای خلع ید شروع شد باید تقریبا ابسته به مرحوم آیتالله كاشانی دانست.
این یك حقیقتی است در باب نهضت ملی . در اسلامی 29 و 30 و 31 كه نهضت ملی منتهی به حكومت مصدق شد و دو یا سه سال یك فصل جدید و بسیار مهمی را در كشور ما و در جامعه ما وجود آورد . این نهضت ماهیتا دینی و اسلامی بود. این یك نكتهای است كه متأسفانه در همه تحلیلهایی كه از نهضت ملی میشد مسكوت ماند و نخواستند از آن اسمی به میان بیاورند طبیعی است كه بعد از ماجرای نهضت ملی و شكست آن ،مدتها رژیم سر كار بود. آن كسانی هم كه راجع به قیام نهضت ملی حرف میزدند غالبا ملی گراهای بودند كه با دین ،میانه و سر و كاری نداشتند و همچنین خیلی علاقهای هم نداشتند و معتقد بر سیاست دینی نبودند اما این یك حقیقتی است. مردم كه در ماجراهای مصدق و قبل از روی كار آمدن مصدق اجتماعات بزرگی را تشكیل دادند ، مردم كه در ماجرای خلع ید انگلیسیها و شركت انگلیسی از نفت جنوب آن همه تظاهرات كردند شعر خواندند. سخنرانی كردند، تظاهرات در همه شهرهای بزرگ كشور به راه انداختند و مردم كه در ماجرای سی تیر در مقابل حكومت تحمیلی قوام السلطنه ایستادند و قدرت شاه را به زانو در آوردند ، این مردم كه تا این لحظات در صحنه بودند با یك انگیزه آمده بودند و آن انگیزه دینی بود.
اگر مرحوم آیت الله كاشانی را از نهضت ملی كنار می گذاشتیم اگر مرحوم كاشانی در نهضت ملی نبود، یقینا چیزی به نام نهضت ملی در كشور ما به وجود نمیآمد و من به شما عرض بكنم كه نهضت ملی یك از فصول مهم تاریخ ماست ،به خاطر اینكه در یك فصل حساسی از فصول تاریخ معاصر دنیا واقع شد آن زمانی كه ما در اینجا سرگرم مبارزه با انگلیسیها بودیم در هند هم انگلستان تازه شكست خورده بود در مصر هم با روی كار آمدن افسران آزاد و سقوط رژیم سلطنتی فاروق، انگلیسیها داشتند میلرزیدند . در یك چنین شریطی بود كه انگلیسیها در ایران از ناحیه مردم یك ضربه محكم خوردند، از ناحیه احساسات دینی مردم ، از ناحیه رهبری دینی و اسلامی مردم ، از ناحیه شخص آیتالله كاشانی . البته مطلب نهضت ملی به اینجا خاتمه پیدا نكرد نهضت ملی به دنبال خودش نهضتهای دیگری را هم آورد كه یكی از مهمترینش نهضت ضد سلطنتی بود كه سه یا چهار سال بعد در عراق انجام گرفت. بنابراین یك چنین حركت عظیمی در جامعه ما به وسیله روحانیت بیدار و مبارز و در صحنه به وجود آمد و متأسفانه توسط ملی گراها سقوط كرد و به لجن كشیده شد .
این یك حقیقتی است . اگر مرحوم آیتالله كاشانی نبود اگر نمایندگان مرحوم آیت الله كاشانی در سال 1330 نبود كه آنها را به تمام شهرها یا اغلب شهرها میفرستاد ،اگر ماجراهای 30 تیر و قبل از 30 تیر كه كاملا یادم هست ،از جمله آمدن نمایندگان مرحوم آیتالله كاشانی به مشهد و اجتماعات عظیمی كه در آن روز انجام گرفتند و آن چیزی كه همه احساس میكردند یك احساس مذهبی بود ،اگر اینها نبودند ،یقینا این اجتماعات تشكیل نمیشدند. این ،نقش مرحوم آیتآلله كاشانی بود. خوب، مرحوم كاشانی با علاقه و احساساتی كه مردم نسبت به او داشتند ،ارادتی كه داشتند سوابق مبارزاتی كه از او میشناختند محبت شدیدی كه در اعماق خانهها، خانوادهها و دلها از این مردم وجود داشت ، توانست حكومتی را كه از طرف شاه بود (حكومت رزمآرا ) متزلزل كند، برای تشكیل یك حكومت ملی و مردمی زمینه سازی كند و مصدق را بر سر كار بیاورد یعنی كارگر مرحوم كاشانی نبود مصدق یك گوشهای نشست بود و در صحنه سیاست هم نبود و كاری هم به سیاست نداشت.
مرحوم آیتالله كاشانی زمینهسازی كرد و دو دستی حكومت و دولت را به دكتر مصدق و ملیگراها داد. البته لازم است كه ما یك تجربهای اینجا از آن وضعیت بگیریم . همان طور كه گفتم ، درس سی ام تیر برای ما یك درس فراموش نشدنی است كه من بعد از جمعبندی این مطلب ،به صورت كوتاهی عرض خواهم كرد. درسهای سیام تیر مجلس هفدهم در اوایل سال 1331 تشكیل شد كه به طور اجمال گزارش این تاریخ را لازم است عرض بكنم كه همه مطلع بشوند این ، یك سالی بود كه حكومت مصدق سركار بود، چون مجلس جدید تشكیل شده بود. دولت استعفا داد و به دنبال استعفا ، مجددا انتخاب شد و یك مشكلی پیش آمد كه دولت مصدق پیش شاه رفت و استعفای خودش را به شاه داد یا اینكه مجلس رای اعتماد به دولت مصدق داده بود مصدق بدون اینكه هیچ كس را در جریان بگذارد یا با مرحوم آیتآلله كاشانی مشورت بكند یا به آن كسانی كه عوامل اصلی در صحنه نگه داشتن مردم بودند چیزی بیان كند یا با مردم چیزی را در میان بگذارد استعفا داد و ناگهان همه مطلع شدند كه مصدق استعفا كرده است .
شاه هم از فرصت استفاده كرد و یكی از مهره های قدیمی دست نشانده استعمار انگلیس از نوكرهای دیرین خانه زاد انگلیس یعنی قوام السلطنه را به سركار آورد. البته قوام السلطنه قبلا هم نخستوزیر بود و در دوران حكومت دست نشانده انگلیس در ایران سوابق خیلی زیادی داشت. وقتی كه قوام السلطنه به سر كار آمد، اعلامیه بسیار تند و شدید اللحنی را منتشر كرد بنده یادم هست و فراموش نمیكنم آن فضای پر از رعبی را كه به خاطر اعلامیه قوام السلطنه به وجود آمده بود من در مشهد با پدرم میرفتم كه دیدم افراد به هم كه میرسند ،از جمله به پدر من آهسته از اعلامیه تهدید آمیز و خطرناك قوام السلطنه حرف میزنند در این اعلامیه ،قوامالسلطنه مردم و سردمداران نهضت را تهدید كرده بود كه خشونت به خرج خواهد داد سركوب خواهد كرد و هر مانعی را از سر راه خودش بر خواهد داشت . به هر حال ، همه را تهدید كرده بود .
درباره این اعلامیه هم یك نكتهای است كه بعدا عرض خواهم كرد در مقابل این اعلامیه در نقطه مقابل این اعلامیه در نقطه مقابل این توپ و تشر بسیار قوی كه البته متكی به ارتش و به گروههای مسلح هم بود و به انگلیسیها در خارج هم متكی بود ،فقط یك نفر مقام و مبارز فریادش را بلند كرد و بلند كردن فریاد او ترس و محیط رعب را شكست ،به مردم وارد صحنه شدند و نتیجه به عكس آنجا چی شد كه شاه و درباریها و پشتیبانانش میخواستند آن شخص مرحوم آیتالله كاشانی بود بعد از آنكه قوام السلطنه اعلامیه را منتشر كرد ، آیتالله كاشانی ، متقابلا یك اعلامیه تندی داد و گفت ، " من مقاومت میكنم من حكومت قوام را قبول نمیكنم اگر قوام السلطنه كنار نرورد و ان حكومت دست نشانده عقب ننشیند ،من كفن میپوشم و بیرون میآیم" اجتماعات مدرم را تشكیل داد و هنز 48 ساعت نشده بود كه با حضور مردم در صحنه و با مقاومتشان و خود نداد نشان و كشتههایی كه دادند دولت قوام سقوط كرد و مجددا مصدق را از خانه بیرون آوردند و نخست وزیر كردند حادثه سیام تیر این بود در روز سی ام تیر ،مردم به دعوت آیت الله كاشانی برای مقابله با حكومت تحمیلی شاه كه قوام السلطنه را نخست وزیر كرده بود و این ، مقدمهای بود برای اینكه مجددا انگلیسیها برگردند و دوباره امتیاز نفت به آنها داده شود و همان سلطههای قدیمی انگلیس مجددا از سر گرفته بشود به خیابانها آمدند . عامل و قهرمان و صحنه گردان اصلی این ماجرا مرحوم آیتآلله كاشانی بود. مصدق فكر میكرد مردم از او پشتیبانی میكنند!!
آن نكتهای كه فوق العاده اهمیت دارد این نكته است كه بعد از آنكه مجددا دولت مصدق روی كار آمد . اولین عكس العملی كه نشان داده شد بیاعتنایی به مرحوم آیتالله كاشانی است. مصدق دید مردم آمدند توی خیابانها و شعار دادند و یا مرگ یا مصدق گفتند و یك عدهای كشته شدند و مطلب برای مشتبه شد و خیال كرد این مردم از او حمایت میكنند، در حالی كه مردم از دین و از احساسات دینشان حمایت میكردند. همان اشتباهی كه آن رو سیاه فراری هم همیشه در ایران داشت كه میگفت مردم فلان قدر به من رای دادند. یك وقتی در خدمت امام بودیم، صحبت بود و امام فرمودند كه مردم به اشخاص رای نداند، مردم به دین رای دادند، به اسلام و قرآن رای دادند تا وقتی با قرآن و اسلام باشید ، مردم با شما هستند و اگر پشت كردید به اسلام مردم از شما بر میگردند و دیدید كه همین طور هم شد. آن روزی كه به اسلام پشت كردند . آن روزی كه خودشان را از اسلام و از قرآن و از احكام اسلامی و از فقاهت اسلامی جدا كردند، مردم به آنان آن چنان پشت كردند كه در تاریخ به عنوان یك درس باقی ماند. مرحوم دكتر مصدق هم درست همین اشتباه راكرد .
سراب مرم و پشتیبانی مردم او را فریب داد و خیال كرد مردم از اوست كه دارند حمایت میكنند ،در حال كه مردم از دین حمایت میكردند. " نه " آیتالله كاشانی هم شخصیتش مهم نبود. فكرش ،راهش ،حركتش و اعتقادش مهم بود. اگر خدای ناكرده یك روحانی هم پیا بشود كه به اهداف اسلامی پشت بكند، مردم از او هم بر میگردند، اگر یك مرجع تقلید هم به ارزشهای اسلامی بیاعتنایی بكند ،به احساسات مردم بی اعتنایی كند و تحقیر كند، به او هم پشت میكنند در نظر مردم ، اشخاص ملاك نیستند ، مردم اسلام را میخواهند این ایمان قلبی مردم و احساسات عمیق دینی آنهاست كه آنها را در صحنهها حاضر نگه داشته است . آن روز هم این طور بود امروز هم این طور است و این یك درس بزرگی است . پشت كردن مصدق به آیتالله كاشانی اینجا و درس وجود دارد یكی این درس تلخ كه آن كسانی كه با كمك دین ،با كمك علما ،با كمك احساسات دینی مردم سر كار آمدند تا در طول تاریخ ، اندك فرصتی پیدا كردند لگد زدند. این درسی است كه ما در مشروطه هم گرفتیم در نهضت ملی هم این درس تكرار شد، در انقلاب خودمان هم این درس پیش آمد و این برای ما یك حقیقت تلخی است . مردم اینها را نمیشناختند در یك گوشهای بودند در انزوا بودند و دلشان خوش بود كه دو كلمه یك جا بنوسند آن هم اگر جرئت پیدا میكردند كه بنویسند . پیشوایی علمای دین اشاره و تایید آن كسانی كه مورد تایید مردمند .
نفس گرم آن كسانی كه مردم به نفس آنها احترام میگذاشتند و اعتماد میكردند ، اینها را وارد صحنه كرد و به مجرد اینكه وارد صحنه شدند و احساس كردند كه زیر پایشان محكم است ، پشت كردند ، بیوفایی كردند، بیصفایی كردند و از ریشهای كه بر آن روییده بودند، خودشان را قطع كردند ،همان حالتی كه در مشروطیت پیشآمد در مشروطیت هم همین طور بود اولین كاری كه آن كسانی كه در راس كار قرار گرفتند ،انجام دادند،این بود كه مشروطیت را از مادر او كه از سینه او شیر نوشیده بود، جدا كردند یعنی از دامن علمای اسلام و فقهای دین همین كاری هم كه در نهضت ملی متاسفانه پیش آمد ،مصدق بعد از سی تیر احساس كرد كه دیگر به آیت آلله كاشانی احتیاج ندارد. حالا من نمیخواهم راجع به احساسات دكتر مصدق كه از آن ،درست خبر هم ندارم، صحبت كنم ،اما آن چیزی كه در عمل نشان داده شد ،این بود كه به مرحوم كاشانی پشت كرد . مرحوم آیتالله كاشانی میخواست اسلام پیاده شود لذا بر روی احكام اسلام پافشاری میكرد و این امر از نظر ملی گراهای آن روز ،یك نوع ارتجاع به حساب میآمد .
تذكرات مرحوم كاشانی نسبت به افراد كه این آدم ، آدم خطرناكی است چرا این شخص را در رأس كار گذاشتهاید یا این اقدام ، یك اقدام لازمی است، چرا انجام نمیدهید ،دخالت و فضولی به حساب میآمد و میگفتند " اینها دخالت و فضولی میكنند. " دلشان میخواست علمای اسلام بیایند مردم را حركت بدهند، هدایت كنند در صحنه حاضر كنند ، خون بدهند ،سینههایشان را سپر كنندو بعد حكومت را در اختیار آنها بگذارند و بگویند خداحافظ شما و بروند در مدرسههایشان بنشینند همان طوری كه بعضیها بعد از پیرزوی انقلاب بزرگ و شكوهمند خودمان اینقدر گستاخی و وقاحت به خرج دادند كه این حرف را به زبان هم آوردند و در مشروطیت ،این كار را با قلدری بیشتری ا نجام دادند. در نهضت ملی البته یك مقدار مردم آگاهتر بودند ، علما یك مقدار روشن تر و باهوش تر بودندو این كار در آنجا با شكل دیگری انجام گرفت . خوشبختانه در انقلاب شكوهمند ما ،به كلی نقشههایشان خنثی شد و نتوانستند این كار را انجام بدهند . به هر حال نتیجه این شد كه بین مرحوم آیت الله كاشانی و مرحوم دكتر مصدق بر اثر همین تصورات واهی و غلطی كه مرحوم دكتر مصدق داشت جدایی افتاد و آن نهضتی كه با این همه خون دل به وجود آمده بود، شكست خورد اعلامیه قوام السلطنه همان احساسات ملیگراها بود!
یك نكته دیگری را من دراعلامیه قوامالسطلنه بگویم كه این نكته خیلی نكته تكان دهنده عجیبی است من احساس میكنم تصورات و احساسات قوامالسلطنه و سلطنت طلبها و انگلیسیها در مورد روحانیت درست همان احساساتی بوده كه ملی گراها داشتند این یك چیز عجیبی است . اینكه هر دو ا هم دشمن و مخالف بودند اما در مقابله با دین و حضور علمای دین و دخالت افكار اسلامی ،یك فكر داشتند . اگر در اعلامیه قوم السلطنه دقت كنید . دكتر مصدق تحقیر شده اما با مرحوم آیت آلله كاشانی با خصومت برخورد شده است در این اعلامیه، قوام السلطنه میگوید كه ، " من از عوامفریبی سیاسی بودم میآید." و اشاره میكند به مصدق چون مصدق میآمد با مردم دوست میداشتند ولی آن مردم سیاستمدار انگلیسی مستبد از این كارها بدش میآمد و اسم این را عوامفریبی سیاسی میگذاشت بعد میگوید " من از ریاكاری دینی هم بدم میآید و اینكه شما بیایید به بهانه ترس از تسلط خرابكاران سرخ ،ارتجاع سیاه را بر كارها مسلط كنید. "یعنی میگوید من از مصدق متنفر و منزجرم به خاطر اینكه كاشانیها و دینیها را بر سر كار آورده است. پیداست آن كسی كه نقطه مقابل حركت انگلیسیها در ایران است آن كسی كه دستگاه استبداد شاه و انگلیسیها و كمپانیها و سوءاستفادهچیها او را در واقع سد و مانع در راه خودشان میدانند ،او مصدق نیست بلكه او كاشانی است با مصدق هم بد هستند كه چرا كاشنیها را سر كار آورده است .
چرا آیتالله كاشانی را به تصور آنها و به قول آنها به قدرت رسانده . البته آنها هم اشتباه میكردند از باب اینكه قدرت آیت الله كاشانی وابسته به مصدق و امثال او نبود بلكه مصدق و امثال او قدرتشان وابسته به آیت الله كاشانی بود اما آنها از این جهت ناراحت بودند . آن چیزی كه ایادی استكبار را آن روزها ناراحت میكرد ،آیت الله كاشانی و امثال او بودند چرا؟ آیا با شخص آیتالله كاشانی مخالف بودند چون روحانی بود؟ "نه" آن روز بودند روحانیونی كه در مقابل آیتالله كاشانی قرار داشتند . آیت الله كاشانی مبغوض و مغضوب دستگاه استكبار بود به دلیلی اینكه منادی دین و اسلام بود و میخواست اسلام بر این كشور حكومت كند.
منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی /س
در مورد حادثه سی ام تیر باید عرض كنم كه این حادثه مورد یك تحریف بزرگ تاریخی قرار گرفته است. روزی كه در حقیقت باید روز كاشانی اسم پیدا میكرد و روز حضور فقاهت اسلام و حضور مظهریت دین و عواطف دینی در صحنه مبارزات سیاسی میبود. در طول زمان و تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی كمتر كسی باور می كرد كه حادثه مهم سی ام تیر به یك مرجع دینی به یك عالم بزرگ و یك فقیه ارزشمند مرحوم آیتالله كاشانی ارتباطی به این نزدیكی داشته باشد.
البته بسیاری از مردم ما حادثه سی ام تیر را به یاد دارند اما نه فقط جوانهایی كه متولد بعد از آن حادثه هستند یا در اوقات آن حادثه كم سن و خارج از گود و صحنه سیاسی بودند بلكه اكثر مردم ما هم تحلیل درستی از آن حادثه ندارند علت هم این است كه بعد از سی ام تیر تا روز پیروزی انقلاب اسلامی همیشه بلندگوهای تبلیغاتی در دست كسانی بود كه با كارگردان و صحنه گردان اصلی این حادثه یعنی مرحوم آیتالله كاشانی مخالف بودند یك مدتی كه دكتر مصدق بر سر كار بود و جبهه ملی مسئول امور كشور بود آن روز كه بلندگوهای آنها مرحوم آیتالله كاشانی را به صورت یك انسان ضد حركت آزادیخواهانه و عامل اختلاف و عامل تفرقه و تجزیه معرفی كردند. بعد هم كه آنها رفتند و جای خودشان را به كودتاگرها و آمریكاییها و عناصر و ایادی سلطنت طلب رژیم پادشاهی ایران دادند ، آنها هم عینا همین خط را تعقیب كردند همین راه را رفتند و معلوم شد كه هدفها در مورد كوبیدن روحانیت مبارز و شخص مرحوم آیت آلله كاشانی میان سلطنت طلبها و ملی گراها هدفهای مشتركی است
من فراموش نمیكنم آن روزگاری را كه شخصیت آیتالله كاشانی به كلی تحریف شده بود. شخصیت آیتالله كاشانی مرحوم آیتالله كاشانی یك مرد فاضل و یك ملای مجتهد تحصیلكرده بود. پدرش مرحوم سید مصطفی كاشانی از علمای بزرگ و مبارزی بود كه با فرزند خود در نجف بودند و مرحوم سید مصطفی كاشانی پدر مرحوم آیتالله كاشانی و هم خود مرحوم آیت الله كاشانی در بعد از پایان جنگ بین الملل اول در سال 1920 میلادی كه انگلیسیها حمله كردند برای اینكه عراق را بگیرند و در سرزمین عثمانی تجزیه و قطعه قطعه شود و تنها نقطه مقاومتی كه در سراسر این قلمرو وسیع وجود داشت مركز و پایگاه فقاهت شیعه یعنی نجف اشرف بود این دو بزرگوار در كنار علمای بزرگ و مبارز دیگر نجف مدتها با سلطه انگلیس جنگیدند مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی مرجع تقلید وقت میرزای دوم شیرازی قضیه تنباكو اشتباه نشود.(ایشان شاگرد میرزای شیرازی بزرگ بودند) پیشوای مبارزه بود و بعد از فوت ایشان مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی كه ایشان هم مرجع تقلید دیگری بودند و بعد از مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی مرجعیت شیعه و ریاست حوزه علمیه نجف به عهده گرفتند ، پی در پی و متوالی به كمك اغلب علما و فضلا و مدیران معروف نجف و طلاب در مقابل سلطه انگلیس ایستادند و به كمك عشایر و مردم مدتها مقاومت كردند.
البته یك جنگ نابرابر با ربود و طبیعی بود كه انگلیسیها بر مدافعین حصار محدود و كوچك نجف به راحتی پیروز شوند و پیروز هم شدند مرحوم آیتالله كاشانی كه سابقه علمیش در حد اجتهاد یك مرد مجتهد قوی بود. در دوران بعد از حادثه 28 مرداد ایشان چند سفر به مشهد آمده بودند. بنده درآن وقت طلبه كوچك و جوانی بودم و در مجلس ایشان حاضر میشدم . علمای بزرگ مشهد در شبهای ماه مبارك رمضان كه ایشان یك یا دو ماه در مشهد بودند در محضر ایشان میآمدند و بحثهای علمی میشد و همه متفق القول بودند كه از مرحوم آیتالله كاشانی استفادههای بزرگی میكردند یك چنین مردم عالم و فاضل و مجتهد و دانشمندی و آن هم مقام مبارزاتیش ، مبارزهاش با انگلیسیها ، كه همین مبارزه بعد از آمدن ایشان به ایران هم ادامه پیدا كرد، چه در دوران پهلوی و چه پیشتر، بعد از سال 1320 و رفتن پهلوی اول ، رضا خان قلدر از ایران و روی را آمدن محمدرضا این مبارزات ادامه پیدا كرد و به تبعید و زندانهای متعددی هم منتهی شد.
این ، شخصیت این مرد خستگی ناپدیر است. مرحوم آیت الله كاشانی انسان مبارزی بود كه ما در میان علمای مبارزمان نزدیك به این مرد را كم داشتیم. مردی بود قوی مردی بود پارسا ، آدمی بود بیطمع ،تهدید و تطمیع در او اثر نمیكرد. بسیار زیرك و هوشیارانه مسائل را میدید و زمینه چینین نفوذ آمریكا در كشور ما را بعد از واقعه خلع ید و روی كار آمدن دكتر مصدق به روشنی پیش بینی كرد . حتی به دكتر مصدق خبر هم داد كه متاسفانه اثری نكرد . یك چنین شخصیت با عظمتی را بعد از آنكه واقعه سی تیر گذشت . اول از طرف آن دولت ملی و كارگردانان دولت مصدق و بعد هم از طرف ایادی رژیم آنچنان زیر فشار قرار دادند كه این مرد سالهای متمادی از عمرش را كه بعد از آن زنده بود ( بیش از 10 سال بعد از این حادثه زنده بودند ) در غربت و انزوا به سر برد و با كمال قدرت و استقامت تحمل كرد. ماجرای نهضت ملی ایران را كه از حدود سال 1329 و از ماجرای خلع ید شروع شد باید تقریبا ابسته به مرحوم آیتالله كاشانی دانست.
این یك حقیقتی است در باب نهضت ملی . در اسلامی 29 و 30 و 31 كه نهضت ملی منتهی به حكومت مصدق شد و دو یا سه سال یك فصل جدید و بسیار مهمی را در كشور ما و در جامعه ما وجود آورد . این نهضت ماهیتا دینی و اسلامی بود. این یك نكتهای است كه متأسفانه در همه تحلیلهایی كه از نهضت ملی میشد مسكوت ماند و نخواستند از آن اسمی به میان بیاورند طبیعی است كه بعد از ماجرای نهضت ملی و شكست آن ،مدتها رژیم سر كار بود. آن كسانی هم كه راجع به قیام نهضت ملی حرف میزدند غالبا ملی گراهای بودند كه با دین ،میانه و سر و كاری نداشتند و همچنین خیلی علاقهای هم نداشتند و معتقد بر سیاست دینی نبودند اما این یك حقیقتی است. مردم كه در ماجراهای مصدق و قبل از روی كار آمدن مصدق اجتماعات بزرگی را تشكیل دادند ، مردم كه در ماجرای خلع ید انگلیسیها و شركت انگلیسی از نفت جنوب آن همه تظاهرات كردند شعر خواندند. سخنرانی كردند، تظاهرات در همه شهرهای بزرگ كشور به راه انداختند و مردم كه در ماجرای سی تیر در مقابل حكومت تحمیلی قوام السلطنه ایستادند و قدرت شاه را به زانو در آوردند ، این مردم كه تا این لحظات در صحنه بودند با یك انگیزه آمده بودند و آن انگیزه دینی بود.
اگر مرحوم آیت الله كاشانی را از نهضت ملی كنار می گذاشتیم اگر مرحوم كاشانی در نهضت ملی نبود، یقینا چیزی به نام نهضت ملی در كشور ما به وجود نمیآمد و من به شما عرض بكنم كه نهضت ملی یك از فصول مهم تاریخ ماست ،به خاطر اینكه در یك فصل حساسی از فصول تاریخ معاصر دنیا واقع شد آن زمانی كه ما در اینجا سرگرم مبارزه با انگلیسیها بودیم در هند هم انگلستان تازه شكست خورده بود در مصر هم با روی كار آمدن افسران آزاد و سقوط رژیم سلطنتی فاروق، انگلیسیها داشتند میلرزیدند . در یك چنین شریطی بود كه انگلیسیها در ایران از ناحیه مردم یك ضربه محكم خوردند، از ناحیه احساسات دینی مردم ، از ناحیه رهبری دینی و اسلامی مردم ، از ناحیه شخص آیتالله كاشانی . البته مطلب نهضت ملی به اینجا خاتمه پیدا نكرد نهضت ملی به دنبال خودش نهضتهای دیگری را هم آورد كه یكی از مهمترینش نهضت ضد سلطنتی بود كه سه یا چهار سال بعد در عراق انجام گرفت. بنابراین یك چنین حركت عظیمی در جامعه ما به وسیله روحانیت بیدار و مبارز و در صحنه به وجود آمد و متأسفانه توسط ملی گراها سقوط كرد و به لجن كشیده شد .
این یك حقیقتی است . اگر مرحوم آیتالله كاشانی نبود اگر نمایندگان مرحوم آیت الله كاشانی در سال 1330 نبود كه آنها را به تمام شهرها یا اغلب شهرها میفرستاد ،اگر ماجراهای 30 تیر و قبل از 30 تیر كه كاملا یادم هست ،از جمله آمدن نمایندگان مرحوم آیتالله كاشانی به مشهد و اجتماعات عظیمی كه در آن روز انجام گرفتند و آن چیزی كه همه احساس میكردند یك احساس مذهبی بود ،اگر اینها نبودند ،یقینا این اجتماعات تشكیل نمیشدند. این ،نقش مرحوم آیتآلله كاشانی بود. خوب، مرحوم كاشانی با علاقه و احساساتی كه مردم نسبت به او داشتند ،ارادتی كه داشتند سوابق مبارزاتی كه از او میشناختند محبت شدیدی كه در اعماق خانهها، خانوادهها و دلها از این مردم وجود داشت ، توانست حكومتی را كه از طرف شاه بود (حكومت رزمآرا ) متزلزل كند، برای تشكیل یك حكومت ملی و مردمی زمینه سازی كند و مصدق را بر سر كار بیاورد یعنی كارگر مرحوم كاشانی نبود مصدق یك گوشهای نشست بود و در صحنه سیاست هم نبود و كاری هم به سیاست نداشت.
مرحوم آیتالله كاشانی زمینهسازی كرد و دو دستی حكومت و دولت را به دكتر مصدق و ملیگراها داد. البته لازم است كه ما یك تجربهای اینجا از آن وضعیت بگیریم . همان طور كه گفتم ، درس سی ام تیر برای ما یك درس فراموش نشدنی است كه من بعد از جمعبندی این مطلب ،به صورت كوتاهی عرض خواهم كرد. درسهای سیام تیر مجلس هفدهم در اوایل سال 1331 تشكیل شد كه به طور اجمال گزارش این تاریخ را لازم است عرض بكنم كه همه مطلع بشوند این ، یك سالی بود كه حكومت مصدق سركار بود، چون مجلس جدید تشكیل شده بود. دولت استعفا داد و به دنبال استعفا ، مجددا انتخاب شد و یك مشكلی پیش آمد كه دولت مصدق پیش شاه رفت و استعفای خودش را به شاه داد یا اینكه مجلس رای اعتماد به دولت مصدق داده بود مصدق بدون اینكه هیچ كس را در جریان بگذارد یا با مرحوم آیتآلله كاشانی مشورت بكند یا به آن كسانی كه عوامل اصلی در صحنه نگه داشتن مردم بودند چیزی بیان كند یا با مردم چیزی را در میان بگذارد استعفا داد و ناگهان همه مطلع شدند كه مصدق استعفا كرده است .
شاه هم از فرصت استفاده كرد و یكی از مهره های قدیمی دست نشانده استعمار انگلیس از نوكرهای دیرین خانه زاد انگلیس یعنی قوام السلطنه را به سركار آورد. البته قوام السلطنه قبلا هم نخستوزیر بود و در دوران حكومت دست نشانده انگلیس در ایران سوابق خیلی زیادی داشت. وقتی كه قوام السلطنه به سر كار آمد، اعلامیه بسیار تند و شدید اللحنی را منتشر كرد بنده یادم هست و فراموش نمیكنم آن فضای پر از رعبی را كه به خاطر اعلامیه قوام السلطنه به وجود آمده بود من در مشهد با پدرم میرفتم كه دیدم افراد به هم كه میرسند ،از جمله به پدر من آهسته از اعلامیه تهدید آمیز و خطرناك قوام السلطنه حرف میزنند در این اعلامیه ،قوامالسلطنه مردم و سردمداران نهضت را تهدید كرده بود كه خشونت به خرج خواهد داد سركوب خواهد كرد و هر مانعی را از سر راه خودش بر خواهد داشت . به هر حال ، همه را تهدید كرده بود .
درباره این اعلامیه هم یك نكتهای است كه بعدا عرض خواهم كرد در مقابل این اعلامیه در نقطه مقابل این اعلامیه در نقطه مقابل این توپ و تشر بسیار قوی كه البته متكی به ارتش و به گروههای مسلح هم بود و به انگلیسیها در خارج هم متكی بود ،فقط یك نفر مقام و مبارز فریادش را بلند كرد و بلند كردن فریاد او ترس و محیط رعب را شكست ،به مردم وارد صحنه شدند و نتیجه به عكس آنجا چی شد كه شاه و درباریها و پشتیبانانش میخواستند آن شخص مرحوم آیتالله كاشانی بود بعد از آنكه قوام السلطنه اعلامیه را منتشر كرد ، آیتالله كاشانی ، متقابلا یك اعلامیه تندی داد و گفت ، " من مقاومت میكنم من حكومت قوام را قبول نمیكنم اگر قوام السلطنه كنار نرورد و ان حكومت دست نشانده عقب ننشیند ،من كفن میپوشم و بیرون میآیم" اجتماعات مدرم را تشكیل داد و هنز 48 ساعت نشده بود كه با حضور مردم در صحنه و با مقاومتشان و خود نداد نشان و كشتههایی كه دادند دولت قوام سقوط كرد و مجددا مصدق را از خانه بیرون آوردند و نخست وزیر كردند حادثه سیام تیر این بود در روز سی ام تیر ،مردم به دعوت آیت الله كاشانی برای مقابله با حكومت تحمیلی شاه كه قوام السلطنه را نخست وزیر كرده بود و این ، مقدمهای بود برای اینكه مجددا انگلیسیها برگردند و دوباره امتیاز نفت به آنها داده شود و همان سلطههای قدیمی انگلیس مجددا از سر گرفته بشود به خیابانها آمدند . عامل و قهرمان و صحنه گردان اصلی این ماجرا مرحوم آیتآلله كاشانی بود. مصدق فكر میكرد مردم از او پشتیبانی میكنند!!
آن نكتهای كه فوق العاده اهمیت دارد این نكته است كه بعد از آنكه مجددا دولت مصدق روی كار آمد . اولین عكس العملی كه نشان داده شد بیاعتنایی به مرحوم آیتالله كاشانی است. مصدق دید مردم آمدند توی خیابانها و شعار دادند و یا مرگ یا مصدق گفتند و یك عدهای كشته شدند و مطلب برای مشتبه شد و خیال كرد این مردم از او حمایت میكنند، در حالی كه مردم از دین و از احساسات دینشان حمایت میكردند. همان اشتباهی كه آن رو سیاه فراری هم همیشه در ایران داشت كه میگفت مردم فلان قدر به من رای دادند. یك وقتی در خدمت امام بودیم، صحبت بود و امام فرمودند كه مردم به اشخاص رای نداند، مردم به دین رای دادند، به اسلام و قرآن رای دادند تا وقتی با قرآن و اسلام باشید ، مردم با شما هستند و اگر پشت كردید به اسلام مردم از شما بر میگردند و دیدید كه همین طور هم شد. آن روزی كه به اسلام پشت كردند . آن روزی كه خودشان را از اسلام و از قرآن و از احكام اسلامی و از فقاهت اسلامی جدا كردند، مردم به آنان آن چنان پشت كردند كه در تاریخ به عنوان یك درس باقی ماند. مرحوم دكتر مصدق هم درست همین اشتباه راكرد .
سراب مرم و پشتیبانی مردم او را فریب داد و خیال كرد مردم از اوست كه دارند حمایت میكنند ،در حال كه مردم از دین حمایت میكردند. " نه " آیتالله كاشانی هم شخصیتش مهم نبود. فكرش ،راهش ،حركتش و اعتقادش مهم بود. اگر خدای ناكرده یك روحانی هم پیا بشود كه به اهداف اسلامی پشت بكند، مردم از او هم بر میگردند، اگر یك مرجع تقلید هم به ارزشهای اسلامی بیاعتنایی بكند ،به احساسات مردم بی اعتنایی كند و تحقیر كند، به او هم پشت میكنند در نظر مردم ، اشخاص ملاك نیستند ، مردم اسلام را میخواهند این ایمان قلبی مردم و احساسات عمیق دینی آنهاست كه آنها را در صحنهها حاضر نگه داشته است . آن روز هم این طور بود امروز هم این طور است و این یك درس بزرگی است . پشت كردن مصدق به آیتالله كاشانی اینجا و درس وجود دارد یكی این درس تلخ كه آن كسانی كه با كمك دین ،با كمك علما ،با كمك احساسات دینی مردم سر كار آمدند تا در طول تاریخ ، اندك فرصتی پیدا كردند لگد زدند. این درسی است كه ما در مشروطه هم گرفتیم در نهضت ملی هم این درس تكرار شد، در انقلاب خودمان هم این درس پیش آمد و این برای ما یك حقیقت تلخی است . مردم اینها را نمیشناختند در یك گوشهای بودند در انزوا بودند و دلشان خوش بود كه دو كلمه یك جا بنوسند آن هم اگر جرئت پیدا میكردند كه بنویسند . پیشوایی علمای دین اشاره و تایید آن كسانی كه مورد تایید مردمند .
نفس گرم آن كسانی كه مردم به نفس آنها احترام میگذاشتند و اعتماد میكردند ، اینها را وارد صحنه كرد و به مجرد اینكه وارد صحنه شدند و احساس كردند كه زیر پایشان محكم است ، پشت كردند ، بیوفایی كردند، بیصفایی كردند و از ریشهای كه بر آن روییده بودند، خودشان را قطع كردند ،همان حالتی كه در مشروطیت پیشآمد در مشروطیت هم همین طور بود اولین كاری كه آن كسانی كه در راس كار قرار گرفتند ،انجام دادند،این بود كه مشروطیت را از مادر او كه از سینه او شیر نوشیده بود، جدا كردند یعنی از دامن علمای اسلام و فقهای دین همین كاری هم كه در نهضت ملی متاسفانه پیش آمد ،مصدق بعد از سی تیر احساس كرد كه دیگر به آیت آلله كاشانی احتیاج ندارد. حالا من نمیخواهم راجع به احساسات دكتر مصدق كه از آن ،درست خبر هم ندارم، صحبت كنم ،اما آن چیزی كه در عمل نشان داده شد ،این بود كه به مرحوم كاشانی پشت كرد . مرحوم آیتالله كاشانی میخواست اسلام پیاده شود لذا بر روی احكام اسلام پافشاری میكرد و این امر از نظر ملی گراهای آن روز ،یك نوع ارتجاع به حساب میآمد .
تذكرات مرحوم كاشانی نسبت به افراد كه این آدم ، آدم خطرناكی است چرا این شخص را در رأس كار گذاشتهاید یا این اقدام ، یك اقدام لازمی است، چرا انجام نمیدهید ،دخالت و فضولی به حساب میآمد و میگفتند " اینها دخالت و فضولی میكنند. " دلشان میخواست علمای اسلام بیایند مردم را حركت بدهند، هدایت كنند در صحنه حاضر كنند ، خون بدهند ،سینههایشان را سپر كنندو بعد حكومت را در اختیار آنها بگذارند و بگویند خداحافظ شما و بروند در مدرسههایشان بنشینند همان طوری كه بعضیها بعد از پیرزوی انقلاب بزرگ و شكوهمند خودمان اینقدر گستاخی و وقاحت به خرج دادند كه این حرف را به زبان هم آوردند و در مشروطیت ،این كار را با قلدری بیشتری ا نجام دادند. در نهضت ملی البته یك مقدار مردم آگاهتر بودند ، علما یك مقدار روشن تر و باهوش تر بودندو این كار در آنجا با شكل دیگری انجام گرفت . خوشبختانه در انقلاب شكوهمند ما ،به كلی نقشههایشان خنثی شد و نتوانستند این كار را انجام بدهند . به هر حال نتیجه این شد كه بین مرحوم آیت الله كاشانی و مرحوم دكتر مصدق بر اثر همین تصورات واهی و غلطی كه مرحوم دكتر مصدق داشت جدایی افتاد و آن نهضتی كه با این همه خون دل به وجود آمده بود، شكست خورد اعلامیه قوام السلطنه همان احساسات ملیگراها بود!
یك نكته دیگری را من دراعلامیه قوامالسطلنه بگویم كه این نكته خیلی نكته تكان دهنده عجیبی است من احساس میكنم تصورات و احساسات قوامالسلطنه و سلطنت طلبها و انگلیسیها در مورد روحانیت درست همان احساساتی بوده كه ملی گراها داشتند این یك چیز عجیبی است . اینكه هر دو ا هم دشمن و مخالف بودند اما در مقابله با دین و حضور علمای دین و دخالت افكار اسلامی ،یك فكر داشتند . اگر در اعلامیه قوم السلطنه دقت كنید . دكتر مصدق تحقیر شده اما با مرحوم آیت آلله كاشانی با خصومت برخورد شده است در این اعلامیه، قوام السلطنه میگوید كه ، " من از عوامفریبی سیاسی بودم میآید." و اشاره میكند به مصدق چون مصدق میآمد با مردم دوست میداشتند ولی آن مردم سیاستمدار انگلیسی مستبد از این كارها بدش میآمد و اسم این را عوامفریبی سیاسی میگذاشت بعد میگوید " من از ریاكاری دینی هم بدم میآید و اینكه شما بیایید به بهانه ترس از تسلط خرابكاران سرخ ،ارتجاع سیاه را بر كارها مسلط كنید. "یعنی میگوید من از مصدق متنفر و منزجرم به خاطر اینكه كاشانیها و دینیها را بر سر كار آورده است. پیداست آن كسی كه نقطه مقابل حركت انگلیسیها در ایران است آن كسی كه دستگاه استبداد شاه و انگلیسیها و كمپانیها و سوءاستفادهچیها او را در واقع سد و مانع در راه خودشان میدانند ،او مصدق نیست بلكه او كاشانی است با مصدق هم بد هستند كه چرا كاشنیها را سر كار آورده است .
چرا آیتالله كاشانی را به تصور آنها و به قول آنها به قدرت رسانده . البته آنها هم اشتباه میكردند از باب اینكه قدرت آیت الله كاشانی وابسته به مصدق و امثال او نبود بلكه مصدق و امثال او قدرتشان وابسته به آیت الله كاشانی بود اما آنها از این جهت ناراحت بودند . آن چیزی كه ایادی استكبار را آن روزها ناراحت میكرد ،آیت الله كاشانی و امثال او بودند چرا؟ آیا با شخص آیتالله كاشانی مخالف بودند چون روحانی بود؟ "نه" آن روز بودند روحانیونی كه در مقابل آیتالله كاشانی قرار داشتند . آیت الله كاشانی مبغوض و مغضوب دستگاه استكبار بود به دلیلی اینكه منادی دین و اسلام بود و میخواست اسلام بر این كشور حكومت كند.
منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی /س