زندگي نامه ي امام رضا عليه السلام در کتب زيديه (2)
در کتب تراجم، انساب و تاريخ زيديه و گاه در شمار آثار کلامي آنان از زندگي نامه ي علي بن موسي الرضا عليه السلام سخن به ميان آمده است که بعضاً مطابق با ديدگاه هاي شيعه ي اماميه بوده و در برخي موارد اختلاف هايي به چشم مي خورد. سال تولد آن حضرت مطابق با مشهورترين گزارش ها، 148 هجري قمري آمده است (قاسم رسي، 1419 ق، ص 70) اما در برخي سال شماره ها سال 156 ق ضبط شده است (محمد بن ابراهيم، بي تا، ص 63). در کتاب مطلع البدور علاوه بر سال 156، به عنوان قول ضعيف تر، سال 153 نيز به چشم مي خورد (ابن ابي الرجال، بي تا، ج 4، ص 325). در آثار نسب شناختي زيديه چهار فرزند به نام هاي حسن (3)، حسين، علي و موسي از براي حضرت رضا عليه السلام نام برده شده اند (ابوعلامه، بي تا، ص 118). (4)آنچه بيشتر در منابع زيديه در ارتباط با زندگي حضرت رضا عليه السلام بازتاب يافته، اطلاعات مربوط به شهادت و علت آن است. تقرير زيديه از وفات امام رضا عليه السلام به مانند ديدگاه غالب در اماميه است چرا که آنان نيز معتقدند آن حضرت با حيله ي مأمون مسموم و به شهادت رسيدند (شهاري صنعاني، 1423 ق، ص 263؛ هادي بن ابراهيم الوزير، بي تا، برگ 7645؛ عبدالله بن حمزه، بي تا، ص 59). (5) اين مطلب در فصل بعض المحن التي جرت علي آل البيت از کتاب المنصور بالله نيز آمده است (المنصور بالله، 1422 ق، ج 1، ص 147؛ براي بازتاب اين مطلب در اشعار زيديه ر.ک: مؤيدي، بي تا الف، ص 52-53 (6)). (7) يکي از علماي زيدي به نام ابن صلاح شرفي انگيزه ي مأمون را ملامت اطرافيانش بابت اعطاي ولايت عهدي عنوان کرده است (ابن صلاح شرفي، 1415 ق، ج 2، ص 375). در توضيح اين مطلب آمده است مهم ترين انگيزه مأمون در به شهادت رساندن حضرت رضا عليه السلام، مخالفت هاي جدي عباسيان به خصوص برادرش معتصم با واگذاري ولايت عهدي به يک علوي بوده است (عباس محمد زيد، 1422 ق، ص 54). همچنين حسين بن بدرالدين هدف مأمون از به نکاح درآوردن دخترش به امام رضا عليه السلام را مقدمه چيني براي به شهادت رساندن آن حضرت دانسته است (ابن بدرالدين، 1422 ق، ص 464). در اين ميان اشاره به شهادت امام رضا عليه السلام در کتاب البدر المنير قابل توجه است. مؤلف کتاب به هنگام تفسير آيه قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى (شوري، 23/42) در مقام پاسخ به کسي برمي آيد که واژه ي قربي را در مورد تمامي نزديکان پيامبران - و نه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم - دانسته است. وي در ردّ اين ديدگاه به اين مطلب تمسک مي کند که تنها قومي که نسبت به اهل بيت پيامبر خود ظلم کردند، مسلمانان بوده اند؛ سپس براي اثبات گفته ي خود، به ذکر مصاديقي اشاره مي کند که يکي از آنها شهادت امام رضا عليه السلام به دست مأمون است (الهادوي، بي تا، ص 300-301).
نسبت دادن شهادت امام رضا عليه السلام به مأمون از سوي زيديان، به زمان بسيار متقدمي بازمي گردد چرا که خيلفه عباسي پس از شهادت امام رضا عليه السلام، نامه اي به عبدالله بن موسي بن عبدالله - از نوادگان امام مجتبي عليه السلام و داراي گرايش هاي زيدي - نوشت تا او را جانشين حضرت رضا عليه السلام کرده و با او به ولايت عهدي بيعت کند (ابوالفرج اصفهاني، بي تا، ص 498). اما عبدالله در پاسخ، به شهادت رساندن علي بن موسي الرضا عليه السلام را يادآور شد و اشاره کرد که نمي تواند او را بفريبد (همان اثر، ص 499؛ با اندکي اختلاف: مؤيدي، بي تا الف، ص 55).
در پايان به برخي از مدايح و القابي که به حضرت رضا عليه السلام نسبت داده اند اشاره مي شود: الامام الحجة (قاسمي، بي تا، ج 2، ص 256)؛ من سادات العترة و اقمارها (محلي، بي تا ب، ص 81)؛ الإمام الأکبر الأعظم (شهاري صنعاني، 1423 ق، ص 269)؛ کان من العلم و الفضل و الزهد و العباده بحيث لم يکن في عصره مثله (ابن ابي الرجال، بي تا، ج 4، ص 325)؛ أو کعلي ذي المناقب الرضا / المدره الحبر بن موسي المرتضي (مؤيدي، بي تا الف، ص 53). همچنين چهار لقب مشهور امام در کتب زيديه رضا، صابر، رضي و وفي است (قاسم رسي، 1419 ق، ص 70). در اينجا بايد با نسخه ي زيدي قصيده ي دعبل خزاعي يعني مدارس آيات الله اشاره کرد که در آن بيتي در مدح علي بن موسي الرضا عليه السلام وجود دارد (8) (ابن مرتضي، بي تا، ص 153) که معمولاً در منابع اماميه به چشم نمي خورد (به عنوان نمونه قس: ابن بابويه، 1378 ق، ج 2، ص 263-265؛ حلي، 1408 ق، ص 283-291؛ در موردي نادر: اربلي، 1381 ق، ج 2، ص 323).
توجه به مضجع و زيارت حضرت رضا عليه السلام
از ديگر مطالبي که در ارتباط با امام رضا عليه السلام در منابع زيديه منعکس شده، اشاره به مشهد آن جناب و احترام ويژه زيديان به آن است. به عنوان نمونه در کتاب الافادة في تاريخ ائمة الزيدية به هنگام بحث از مدفن اميرالمؤمنين علي عليه السلام و تلاش معاندان براي پنهان کردن آثار خاندان پيامبر، از اقدام مأمون در خاکسپاري حضرت رضا عله السلام در کنار پدرش سخن به ميان آورده، آن را نوعي حيله براي رفعت بخشي به هارون ارزيابي مي کند. نويسنده در ادامه به منظور محقق نشدن اين امر اشاره مي کند که طوس از آن زمان به بعد به مشهد - به دليل محل دفن امام رضا عليه السلام - تغيير نام پيدا کرده و کسي از دفن هارون خبري ندارد (هاروني، 1417 ق، ص 47). همچنين اشاره مي شود اکثر افرادي که وارد شهر مشهد مي شوند قصد زيارت آن حضرت را داشته، حتي افراد غير شيعه نيز به مضجع ايشان تبرک جسته و حوايج خود را در آنجا طلب مي کنند (همانجا). همچنين در آثار زيديه، از مقبره ي امام رضا عليه السلام به مشهد شريف ياد شده و برخي از وقايع مرتبط با آن منعکس گرديده است. به عنوان نمونه در رساله ي مربوط به ابوطالب يحيي بن حسين هاروني آمده است که ترکان در سال 620 بر منطقه ي تحت فرمان محمد بن تکش خوارزم شاه حمله ور شدند، مشاهد مشرفه از جمله مقبره ي امام رضا عليه السلام در طوس را تخريب کردند (مادلونگ، 1987 م، ص 321). نيز در شعر زير که شاعري گرگاني به نام محمد بن احمد الوارق (9) از راي ليلي بن نعمان ديلمي شاهي (10) - سروده، او را به احترام و گرامي داشت مضجع حضرت رضا عليه السلام دعوت مي کند:أصيب به آل الرسول فأصبحوا *** خضوعاً و أمسي شعبهم متصدعاً
و أصبح جاراً للرضي و ضريحه *** فأکرم بمثواه مَقيلاً و مَضجعاً (11)
در کنار جايگاه والاي مشهد و مضجع آن حضرت، روايات زيادي در خصوص ثواب زيارت علي بن موسي الرضا عليه السلام به چشم مي خورد. به عنوان نمونه ي روايت نبوي زير با بسامد بالايي در کتب زيديه نقل شده است: ستلقي بضعة مني بأرض خراسان لايزورها مؤمن إلا أوجب الله له الجنة، و حرم جسده علي النار (قاسم بن محمد، 1421 ق، ص 198؛ ابن صلاح شرفي، 1415 ق، ج 2، ص 374؛ صلاح بن احمد، بي تا، ص 11؛ الهادوي، بي تا، ص 78؛ محلي، بي تا ب، ص 81 (12)). همچنين روايتي ديگر به صورت ستلقي بضعة منّي بأرض خراسان ما زارها مروب إلّا فرّج الله کربه، و لامذنب إلّا غفر الله ذنبه در منابع زيدي بازتاب يافته است (ابن صلاح شرفي، 1415 ق، ج 2، ص 374-375). قابل توجه آن که سخني نيز از امام باقر عليه السلام در اين باره نقل شده است: من زار قبر إبني بطوس غفر الله له ما تقدم من ذنبه، و إذا کان يوم القيامه نصب له منبر بحذا منبر رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم (ابن بدرالدين، 1422 ق، ص 464). فارغ از موارد فوق سخني نيز از خود حضرت رضا عليه السلام به چشم مي خورد که به رحلت خودشان بواسطه سم و دفنشان در منطقه اي غريب، به همراه فوايد زيارتشان اشاره شده است: ألا و إني مقتول بالسم ظلماً، و مدفون في موضع غربة، من شدّ رحله إلي زيارتي استجيب دعاؤه، و غفر ذنبه (همان اثر، ص 464).
در کتاب محاسن الازهار شعري براي زيارت آن حضرت سروده شده است (13) و در ينابيع النصيحة اشاره شده که قبر علي بن موسي الرضا در طوس بسيار زيارت مي شود (ابن بدرالدين، 1422 ق، ص 464). نيز ابن ابي الرجال در کتاب خويش قصيده اي از محمد بن منصور بالله عبدالله بن حمزه (14) نقل کرده که بيتي از آن تشجيع مخاطبان به زيارت امام رضا عليه السلام است:
و زُر بطوس خير (15) خير الوري *** و شر من يبعث في المحشر (16)
بنابراين بايد گفت زيديه به زيارت حضرت رضا عليه السلام توجه داشته اند هرچند بعد مسافت و مشکلات اقتصادي کمتر به آنها اجازه مي داد به طوس بيايند. نکته پاياني آن که با توجه به مطالب فوق، بايد در فهم روايتي از امام جواد عليه السلام که در تعليل برتري زيارت پدرشان بر سيدالشهداء عليه السلام، به عدم زيارت امام رضا عليه السلام از سوي غير خواص اشاره شده (17)، تجديد نظر نمود. توضيح آن که برخي از شارحان اين روايت، چنين نگاشته اند که تنها شيعه اثناعشريه به پابوس حضرت رضا عليه السلام آمده و شيعيان ديگر از جمله زيديه وقعي به آن نمي نهند (ابن بابويه، 1378 ق، ج 2، پاورقي از سيد مهدي لاجوردي، ص 261 به نقل از اللؤلؤه الغاليه). با توجه به مطالب فوق - يعني اهميت دادن زيديه به زيارت حضرت رضا عليه السلام - يا بايد زيديان را در شمار خواص شيعه داخل کرد يا آن که سخن امام نهم را بر سالبه جزئيه حمل نمود. راهکار سوم پذيرش برداشت علامه مجلسي است. ايشان خواص شيعه را به کساني که از فضيلت زيارت ايشان باخبرند تفسير کرده است (مجلسي، 1406 ق، ج 9، ص 216). (18) راه حل چهارم از آن محدث معاصر، علي اکبر غفاري است. ايشان معتقد است در زمان صدور روايت، اکثر شيعيان در منطقه ي عراق زندگي مي کردند و لذا زيارت امام رضا عليه السلام مستلزم طي مسير طولاني و تحمل مشقت فراوان بود و لذا تنها افرادي که از درجه ايمان بالايي برخوردار بودند به اين کار همت مي گمارند (ابن بابويه، 1413 ق، ج 2، ص 582). در جوامع روايي، حديثي نقل شده که به زيارت کم علي بن موسي الرضا عليه السلام از سوي شيعيان اشاره دارد که عدم قيد الخواص من الشيعة مي تواند معاضد دو برداشت اخير باشد (ابن بابويه، 1378 ق، ج 2، ص 259).
2. جايگاه ديني و علمي حضرت رضا عليه السلام از منظر زيديه
1-2. فضايل علمي و ديني
در کتب زيديه از امام رضا عليه السلام به عنوان يکي از علما و فضلاي بني الحسين ياد شده است (المتوکل علي الله، 1424 ق، ص 508). نيز حسين بن بدرالدين (وفات 663 ق) فصلي از کتاب خود را به روايات مرتبط با فضيلت امام رضا عليه السلام اختصاص داده و پس از درج 4 حديث، آنها را نشان دهنده ي فضيلت برجسته ي آن حضرت مي داند (ابن بدرالدين، 1422 ق، ص 464). همچنين شناخت زيديه از اقوال و روايات امام رضا عليه السلام به حدي است که نويسندگان زيدي اشاره مي کنند آراء و مذهب امام باقر عليه السلام را از طريق صحيح از علي بن موسي الرضا عليه السلام فرا گرفته اند (شهاري صنعاني، 1423 ق، ص 417؛ المؤيد بالله، 1421 ق، ج 1، ص 41؛ جرموزي، بي تا، ج 2 ص 225). همچنين آن حضرت از لحاظ علم، فضيلت و کمال در عصر خود منحصر به فرد به شمار آمده، و يک شيخ حديثي تمام عيار معرفي شده است (قاسمي، بي تا، ج 2، ص 256). در مقابل اين ديدگاه، مدعاي عجيب نويسنده اي زيدي قرار دارد که سه امام شيعه يعني امام صادق عليه السلام، امام کاظم عليه السلام و امام رضا عليه السلام را در شمار زاهداني دانسته که از تدريس، روايت و فتوا دوري مي جستند! (دامغاني، بي تا، ص 37).از منظر ديگر صاحب الجوهرة الخالصة امام رضا عليه السلام را جزء اوتاد اهل بيت معرفي کرده، کرامات و مقاماتي را به ايشان منتسب دانسته است؛ سپس در مقام مقايسه برآمده، صوفياني چون سقطي، فضيل و جنيد را موجد آنها نمي داند (همان اثر، ص 23 (19)). همچنين در کتب تراجم زيدي، امام رضا عليه السلام در شمار سرسلسله ي اقطاب صوفي ياد شده اند. به عنوان نمونه يحيي بن مهدي بن قاسم بن مطهر الحسيني - از علماي زيديه ي يمن - به هنگام ذکر سلسله ي طريق ذکر تهليل به رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، از معروف کرخي ياد مي کند، کسي که ذکر خود را علاوه بر داود طائي، از امام رضا عليه السلام دريافت کرده است (المؤيد بالله، 1421 ق، ج 2، ص 188، ج 3، ص 143؛ نيز: الهادي الي الحق، بي تا، ص 218؛ يحيي بن مهدي، بي تا، ص 141). (20)
2-3. اکتسابي دانستن علم امام رضا عليه السلام
در پاره اي از کتب زيديه، افرادي نام برده مي شوند که امام رضا عليه السلام از آنها علومي را فراگرفته است. به عنوان نمونه گفته شده که آن حضرت از يحيي بن عبدالله بن الحسن بن الحسن مطالبي را آموخته است (شهاري صنعاني، 1423 ق، ص 254) (21). در موضعي ديگر اين ادعا مطرح شده که امام رضا عليه السلام از اولاد عبدالله بن حسن مطالبي را دريافت نموده است (همان اثر، ص 263). در کتاب الجداول الصغري نيز فهرستي ارائه شده که حضرت رضا عليه السلام از آنها روايت نقل کرده است: علاوه بر پدر و اعمام حضرت، ابن ابي رافع و نصر بن علي الجَهضمي (قاسمي، بي تا، ج 2، ص 256) و الربيع حاجب الدوانيق (22) (همان اثر، ج 1، ص 402).3. ديدگاه زيديه درباره ي رويکردهاي سياسي امام رضا عليه السلام
3-1. کوشش براي کاستن فاصله سياسي امام رضا عليه السلام از مباني زيديهدر کتاب حقائق المعرفة، خاندان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم - با تعبير اهل بيت - به دو گروه تقسيم شده اند. گروه اول کساني هستند که معتقد به قيام بوده و به خود دعوت کرده باشند (براي مشاهده اسامي آنها ر.ک: المتوکل علي الله، 1424 ق، ص 481-491). در مقابل، گروه دوم اهل قيام نبوده، اما مخالفتي هم با قيام و جهاد نداشته اند (همان اثر، ص 497) (23). مؤلف کتاب، امام رضا عليه السلام را در شمار طبقه دوم قرار مي دهد (همانجا). نظير چنين توجيهي در مورد افعال ديگر ائمه عليهم السلام هم مشاهده مي شود. به عنوان نمونه صاحب الحکمة الدرية، امام محمد باقر عليه السلام، فرزندش جعفر عليه السلام و پيروان آنها را عامل به ستر دانسته و معتقد است چون آنان در زبان صادق و حقگو بوده اند، نزد خداوند متعال عذرشان پذيرفته خواهد شد! (المتوکل علي الله، بي تا، ص 47). در اثري ديگر از زيديه اقامه ي نماز با خليفه عباسي و به تزويج درآمدن فرزند حضرت با دختر مأمون در شمار افعالي آمده که هرچند متابعت از سلطان است، ولي موالات ظالمان به شمار نمي آيد (24) (محمد بن الوزير، بي تا، ص 371 به نقل از الرسالة المخرسة لاهل المدرسة). وي در اثر ديگرش، اين فعاليت ها را نرمش و تعاملي با حکم جور مي داند که مصلحت هاي خاصي در وراي آن نهفته است (براي توضيحات بيشتر ر.ک: محمد بن الوزير، 1994 م، ج 8، ص 204). همچنين گزارشي نقل مي شود که امام رضا عليه السلام پيش از ولايت عهدي مي دانستند خلافت به ايشان نمي رسد (ابن ابي الرجال، بي تا، ج 4، ص 327) تا هر گونه احتمال نزديکي به بني عباس منتفي گردد.
البته ناگفته نماند که گاه در متون زيديه، امام رضا عليه السلام به عنوان شخصيتي همسو با افکار آنها معرفي مي شود. بارزترين شاهد آن است که امام رضا عليه السلام را يکي از داعيان يحيي بن عبدالله (وفات 193 ق) دانسته اند (شهاري صنعاني، 1423 ق، ص 263) يا مسوري سه نسل از اولاد امام صادق عليه السلام را - که بالطبع علي بن موسي الرضا نيز در آن جاي مي گيرد - معتقد به باورهاي زيد بن علي مي داند (مسوري، بي تا، ص 261). همچنين احمد بن سليمان (وفات 566 ق)، علي بن موسي الرضا را يکي از شرکت کنندگان در گردهم آيي کوفه - در منزل محمد بن منصور مرادي - با حضور سران زيديه همچون قاسم بن ابراهيم، احمد بن عيسي بن زيد و موسي بن عبدالله بن حسن معرفي مي کند (المتوکل علي الله، 1424 ق، ص 507). در آن جلسه، پس از آن که از ستم هاي خلافت اموي و عباسي بر دين اسلام سخن گفته شد (همانجا)، مرادي از حاضران مي خواهد که با يک نفر براي قيام بيعت شود. سپس همه شرکت کنندگان از جمله امام رضا عليه السلام بر قاسم بن ابراهيم اجماع، و با او بيعت مي کنند (همان اثر، ص 508). (25) در نقد گزارش فوق بايد گفت منابع ديگري که از اين رويداد سخن به ميان آورده اند نامي از حضرت رضا عليه السلام نبرده اند، مضافاً اين که اين اتفاق مربوط به سال 220 هجري بوده است، زماني که امام رضا عليه السلام در قيد حيات نبوده اند (براي توضيحات بيشتر ر.ک: أبوالعباس الحسني، بي تا، ص 497-500؛ هاروني، 1417 ق، ص 122-123). (26)
2-4. زيديان و مسأله ولايت عهدي امام رضا عليه السلام
زيديه به دليل آن که به مانند اماميه، خلافت را حق اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي دانند، به اعطاي ولايت عهدي به ديده جايگاهي که حضرت رضا عليه السلام بر اثر گشاده دستي و افاضات مأمون به آن نائل آمده باشند نمي نگرند، بلکه آن را حق علويان مي دانند. در همين راستا مي توان به شعري از ابراهيم بن عباس صولي که در منابع زيديه انعکاس يافته است اشاره نمود. (27) نکته قابل توجه آن که از ديدگاه برخي از زيديان، پيشنهاد اعطاي ولايت عهدي به امام رضا عليه السلام از سوي فضل بن سهل مطرح شده بود (ابن ابي الرجال، بي تا، ج 4، ص 325) و حتي اقوالي ذکر شده که اصلاً مأمون چنين قصدي نداشته است (همان اثر، ص 327). اجباري بودن پذيرش ولايت عهدي (محمد بن ابراهيم، بي تا، ص 63)، نام بردن از امام رضا عليه السلام در خطبه ها و شعري که پس از آن مي خواندند از ديگر مطالب مرتبطي است که در کتب زيديه منعکس شده است (محلي، بي تا ب، ص 81؛ ابن ابي الرجال، بي تا، ج 4، ص 326) (28). نکته جالب توجه تلاش برخي از زيديه در تفسير و تأويل ولايت عهدي به امامت است. در کتاب التحف شرح الزلف آمده است که مأمون دستور داد نام حضرت را در خطبه هاي نماز جمعه بر زبان جاري کنند و از آن پس برخي خطيبان عبارت اللهم صل علي الإمام الرضا علي بن موسي الکاظم بن جعفر الصادق به کار مي بردند. مؤلف در ادامه به لفظ الامام تمسک کرده و بيعت با حضرت رضا عليه السلام را بيعت بر امامت مي داند (مؤيدي، بي تا الف، ص 53).اما برداشت و تحليل زيديه از پيشنهاد ولايت عهدي و همچنين پيامدهاي حاصل از آن بسيار متفاوت است. برخي از آنان به پيشنهاد ولايت عهدي به ديده مثبت نگريسته و آن را يکي از اقدامات مثبت مأمون به شمار مي آورند. از همين رو المنصور بالله به جاي آن که ولايت عهدي را به امام رضا عليه السلام نسبت دهد، آن را به اهل بيت نسبت مي دهد که نشان دهنده استقبال زيديده از اين مسأله است (المنصور بالله، 1422 ق، ج 1، ص 161). در مقابل بسياري از زيديه اعطاي ولايت عهدي به امام رضا عليه السلام را نوعي ظاهرسازي با هدف فرونشاندن خشم طالبيان - که در آن زمان بيشتر گرايش زيدي داشتند - تفسير مي کنند (29). از همين رو هنگامي که مأمون از عبدالله بن موسي بن عبدالله - که گرايش هاي زيدي داشت - خواست تا او را جايگزين امام رضا عليه السلام کند، عبدالله اشاره کرد نمي تواند او را بفريبد (ابوالفرج اصفهاني، بي تا، ص 499؛ با اندکي اختلاف: مؤيدي، بي تا الف، ص 55). از ديگر شواهدي که از سوي زيديه مطرح شده، توجه دادن به زمان اين پيشنهاد است چرا که معتقدند ولايت عهدي پس از قيام دو امام زيدي به نام هاي محمد بن ابراهيم (وفات 119 ق) و محمد بن محمد بن زيد (وفات 202 ق) - قيام هايي که منجر به کشته شدن بيش از دويست هزار سرباز عباسي شد - و در آستانه خروج قاسم رسي مطرح شد (عباس محمد زيد، 1422 ق، ص 54-55). همچنين در يکي از منابع زيديه آمده که عبدالله بن أبي سهل سوگند ياد کرد تنها هدف مأمون از اعطاي ولايت عهدي، آرام کردن مردم پس از استخفاف و وحشت هاي دوران هارون الرشيد بوده است (ابن ابي الرجال، بي تا، ج 6، ص 327).(30) قدرت گيري جريان هاي زيدي و خدعه مأمون در سرکوب قيام هاي آنان به عنوان يکي از اهداف اعطاي ولايت عهدي مورد قبول برخي از اماميان نيز قرار گرفته است (عاملي، 1416 ق، ص 234).
نکته ديگر آن که يکي از علماي زيديه معتقد است مأمون با هدف اختلاف افکندن ميان شيعه و عترت در مذهب اماميه دخالت نمود (حميدان، 1424 ق، ص 467). نويسنده اشاره اي به جريان ولايت عهدي و پيوند آن با اين موضوع نکرده است اما شايد بتوان آن را نيز در اين راستا ارزيابي کرد. با اين توضيح که احتمالاً منظور از اختلاف و جدايي، سرگرداني و حيرت برخي از شيعيان در ادامه قيام ها عليه حکومت عباسي باشد (31). در همين راستا کامل مصطفي شيبي معتقد است مأمون تلاش کرد با اعطاي ولايت عهدي به علي بن موسي الرضا و برتر دانستن علي عليه السلام بر ديگر صحابه، بر زيديه ضربه وارد ساخته و مانع قيام هاي آنان شود (شيبي، 2011 م، ص 36).
5 . زيديه و ميراث روايي حضرت رضا عليه السلام
1-5 . جايگاه حديثي - رجالي امام رضا عليه السلام
پيروان مذهب زيديه، علي بن موسي الرضا عليه السلام را به عنوان يکي از راويان حديث مي پذيرند و نه کسي که سخنش به مانند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم حجت باشد (32). تفاوت ديدگاه زيديه و اماميه در روايات صادره از ائمه اثناعشر را مي توان به وضوح در جمله زير جست و جو نمود. يکي از علماي زيديه به نام احمد بن سليمان (وفات 566 ق) معتقد است: برخي از ائمه اماميه جمله کلامي کلام أبي، و کلام أبي کلام جدي، و کلام جدي کلام رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم (33) را بر زبان جاري مي کنند و لذا پيروان آنان معتقدند مي توان روايت يکي از ائمه را به رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نسبت داد (المتوکل علي الله، 1424 ق، ص 499). او ديدگاه علماي غير امامي را مخالف سخن فوق دانسته و با ادله خود به نقد آن مي پردازد (همان اثر، ص 503، 508).به دليل همين تفاوت ديدگاه است که صاحب بلوغ الارب در فصلي که به طرق و اسانيد خود اختصاص داده، به سلسله سند رواياتي که به علي بن موسي الرضا عليه السلام مي رسد اشاره کرده و به ترتيب نام شش امام شيعه اماميه را تا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم برمي شمرد (شهاري صنعاني، 1423 ق، ص 423) (34). همچنين در رواياتي که پس از امام رضا عليه السلام نام شش امام ذکر نشده باشد، به صورت مختصر عبارت عن آبائه مرفوعا إلي علي، عن آبائه متصلا إلي علي، بسنده عن آبائه أب فأب عن علي، أخرجه عن آبائه قيد مي شود تا نشانگر اتصال روايت به رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم باشد (به عنوان نمونه ر.ک: شهاري صنعاني، 1423 ق، ص 184؛ احمد بن قاسم الشمط، بي تا، ص 106؛ بدرالدين الحوثي، بي تا، ص 19؛ مؤيدي، بي تا ب، ج 2، ص 585) (35). از همين رو در سلسله سند روايات رضوي عليه السلام که به رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ختم مي شود، نام فرد ديگري غير از ائمه ششگانه پيش از امام رضا عليه السلام مشاهده نمي شود (36). به همين دليل است که مؤلفي زيدي از سلسله سند اين روايات با تعبير بلاواسطه ياد مي کند و خورده گيري برخي از محدثان اهل سنت را برنمي تابد (37) (حل الاشکال، بي تا، ص 88). (38)
در کتاب لوامع الانوار به هنگام بحث از امام صادق عليه السلام، حضرت رضا عليه السلام به عنوان يکي از روات ايشان معرفي شده است (مؤيدي، بي تا ب، ج 1، ص 348). (39) نکته پاياني آن که زيديه از راوي بسياري از روايات امام رضا عليه السلام يعني ابوالصلت هروي دفاع کرده، وي را ثقه و از بهترين هاي شيعه دانسته اند (همان اثر، ج 2، ص 16؛ قس ديدگاه برخي از اهل سنت: ابن حبان، 1393 ق، ج 8، ص 456) تا از اين طريق رواياتي که وي از علي بن موسي الرضا عليه السلام نقل کرده است معتبر تلقي شود.
2-5. اهميت روايات رضوي در ميان زيديه
روايات منقول از حضرت رضا عليه السلام چنان اهميتي نزد زيديه دارد که گاه به عنوان معاضد رواياتي که وضعيت سندي خوبي ندارند قرار مي گيرد. به عنوان نمونه علي بن محمد مؤيدي در کتاب خود پس از ذکر چند طريق از روايت إذا اجمع الله الاولين و الآخرين يوم القيامه و نُصِبَ الصراطُ علي جسر جهنَّمَ لم يجز احد إلا مَنْ کانَ معهُ براءةٌ بولايه علي به نقدهاي افرادي مانند ذهبي که يکي از روات آن به نام ابراهيم بن عبدالله صاعدي را متروک مي دانند اشاره کرده، سپس براي نشان دادن صحت روايت فوق، سلسله سندي که به علي بن موسي الرضا عليه السلام مي رسد ارائه مي کند (مؤيدي يحيوي، بي تا، ص 11). وي پس از ذکر اين سلسله سند مي نويسد: و حينئذ فلابد من الحکم بصدق الحديث (همانجا).اهميت جايگاه حديثي - رجالي امام رضا عليه السلام نزد زيديه را مي توان در پاسخ به نقدهايي که برخي از اهل سنت نسبت به روايات رضوي روا داشته اند مشاهده نمود. به عنوان نمونه مؤلف يکي از کتب طبقات زيديه، گفتار ابن حبان و علي القاري و ابن طاهر در مورد علي بن موسي الرضا را نادرست شمرده، احاديث آن حضرت را صحيح و واجب الاتباع مي داند (قاسمي، بي تا، ج 2، ص 256). (40)
پربسامدترين روايت منقول از امام رضا عليه السلام در کتب زيديه، روايت مشهور به سلسلة الذهب است (به عنوان نمونه براي مشاهده متن اين روايت با طول و تفصيل فراوان نظير اشاره به حضور محدثاني از اهل سنت چون ابوزرعه رازي و محمد بن أسلم طوسي، گردهم آيي 20 هزار نفر املاکننده و نگارش آن با طلا و دفن آن با امراي ساماني ر.ک: مسوري، بي تا، ص 14، 229-230) (41). در برخي منابع زيديه اين روايت به گونه اي آمده است که تفاوت هايي با ورژن اماميه آن دارد. به عنوان نمونه در کتاب اجازات الائمة الزيدية چنين آمده است: انا الله الذي لا اله الا انا يا عبادي فمن جاء منکم شهاده لا اله الا الله بالاخلاص دخل في حصني و من دخل حصني امن عذابي (مسوري، بي تا، ص 16؛ نيز براي نقلي متفاوت ر.ک: المرشد بالله، 1422 ق، ج 1، ص 55؛ قس: ابن بابويه، 1398 ق، ص 25). مطلب ديگري که با بسامد بالايي در حاشيه اين حديث مطرح مي شود سخن احمد بن حنبل درباره خاصيت شفابخشي اين سلسله سند است که حتي مي تواند ديوانه اي را شفا دهد (مسوري، بي تا، ص 230؛ ابن الوزير، بي تا، ص 38). (42) ابن الوزير اين حديث را بدون هيچ گونه قيدي، اصح الاسانيد دانسته (همانجا)، در توضيح چنين بيان مي کند: صحيح ترين سند، سندي است که از جعفر بن محمد عليه السلام به رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ختم شود و راوي اين گونه روايات - که امام کاظم و امام رضا عليه السلام باشند - ثقه هستند (همانجا). حتي وي قصيده اي در پاسخ به انتقادات اهل سنت مبني بر مخدوش بودن اسانيد روايات اهل بيت ذکر مي کند که نشان دهنده ي حملات گسترده ي اهل سنت در اين زمينه است (43) (همان اثر، ص 37).
در کنار حديث سلسلة الذهب، همواره روايت الإيمانُ معرفهٌ بالقلبِ و إقرارٌ باللسانِ و عملٌ بالأرکان نيز در کانون توجه زيديه بوده است (محمد بن الوزير، 1994 م، ج 4، ص 259؛ حل الاشکال، بي تا، ص 88). اين حديث از انديشه هاي کلامي زيديه دفاع مي کرد چرا که برخلاف معتقدات گروه هايي مانند مرجئه، ايمان به لقلقه ي زبان محدود نشده (الهادي الي الحق، 1421 ق، ص 171) و همچنين فاسق [مرتکب کبيره] مؤمن خوانده نمي شد (همان اثر، ص 155؛ ابراهيم المؤيدي، 1422 ق، ص 136). نويسنده ي کتاب العواصم و القواصم، نقل روايت فوق از سوي احمد بن حنبل و تحسين وي از سلسله سند آن (44) را نشان دهنده ي موالات احمد نسبت به اهل بيت دانسته است (محمد بن الوزير، 1994 م، ج 4، ص 259-260). در نسخه اي از اين روايت آمده است که افرادي چون يحيي بن يحيي، اسحاق بن راهويه، محمد بن رافع و احمد بن حرب در شهر نيشابور به دور حضرت حلقه زده و ابن راهويه، حضرت را به حق پدران طاهرينش قسم داد تا حديثي را براي آنها روايت کند (حل الاشکال، بي تا، ص 88).
حديث مشهور سفينه مَثَلُ أهلِ بيتي مَثَلُ نوحٍ مَنْ رَکِبَها نَجا - و مَنْ تَخَلَّفَ عنها زُخَّ في النار نيز بازتاب گسترده اي در منابع زيديه داشته است (احمد بن قاسم الشمط، بي تا، ص 106؛ با اندکي اختلاف: مؤيدي، بي تا ب، ج 1، ص 93). چنانچه بخواهيم روايات رضوي موجود در کتب زيديه را از نظر موضوعي بسامدسنجي کنيم، بايد گفت بيشتر آنها به فضايل اهل بيت و معتقدات کلامي شيعه اختصاص دارد و در رتبه ي بعد موضوعات فقهي، اخلاقي و طبي جاي دارند.
در اينجا به صورت فهرست وار به برخي از موضوعات پربسامد اشاره مي شود: فضايل اهل بيت (الهادي لدين الله الحسن بن يحيي، بي تا، ص 152) (45)؛ جايگاه امامت و ولايت (شهاري صنعاني، 1423 ق، ص 184)؛ حقانيت اميرالمؤمنين علي عليه السلام در جانشيني پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم (46)؛ وجوب نيکي به اهل بيت (ابن مرتضي، بي تا، ص 174) و عقوبت ظلم به آن ها (محلي، بي تا الف، ج 1، ص 4؛ الهادوي، بي تا، ص 160)؛ جايگاه رفيع شيعيان (الهادوي، بي تا، ص 160)، خواص القرآن (قاسم الحوثي، بي تا، ص 345).
همچنين به دليل اهميت زياد جهاد و قيام در مذهب زيديه، روايات رضوي مرتبط با اين مسأله مورد توجه آنها قرار گرفته است (الهادوي، بي تا، ص 130؛ محمد بن الوزير، 1994 م، ج 5 ص 151). علاوه بر آن گاه زيديان از روايات علي بن موسي الرضا عليه السلام در راستاي تقويت مباني کلامي مذهب خويش بهره مي گيرند. به عنوان نمونه فصلي از کتاب حقائق المعرفة به بحث شفاعت اختصاص يافته است که نويسنده پس از ذکر اقوال مختلف (المتوکل علي الله، 1424 ق، ص 367)، شفاعت را مستحق توبه کنندگان مي داند و نه کساني که مرتکب گناه کبيره شده باشند (همان اثر، ص 368). نويسنده براي اثبات ديدگاه خويش روايتي نبوي از حضرت رضا عليه السلام مي آورد تا مؤيد ديدگاهش باشد (همان اثر، ص 369). همچنين علماي زيدي براي اثبات جنبه هاي شعاري مذهب خود به روايات امام رضا عليه السلام مراجعه کرده اند. به عنوان نمونه يکي از زيديان براي اثبات ذکر حي علي خيرالعمل در اذان، به روايتي از امام رضا عليه السلام تمسک مي جويد (الهادي الي الحق، بي تا، ص 137).
نکته ديگر آن که در کتب زيديه، راويان حديث از امام رضا عليه السلام متفاوت اند اما گاه رواياتي وجود دارد که از ابناء الرضا عليه السلام نقل شده (47) و حضرت رضا عليه السلام در ميانه سلسله سند قرار دارند. به عنوان نمونه مسوري روايت مدمن الخمر کعابد وثن را از امام حسن عسکري عليه السلام با سلسله سندي که تمامي راويان آن در نقل سند از عبارت أُشْهَدُ باللهِ و أُشهِدُ اللهَ استفاده کرده اند ذکر مي کند. اين روايت نيز به مانند سلسله الذهب، حديث قدسي است با اين تفاوت که علاوه بر جبرئيل، ميکائيل و عزرائيل نيز در سلسله سند قرار دارند (مسوري، بي تا، ص 15).
3-5. جايگاه صحيفة الرضا عليه السلام نزد زيديه
از ميان کتاب هاي منتسب به حضرت رضا عليه السلام، اثري که مورد توجه ويژه زيديه قرار گرفته صحيفة الرضا است (48). اثري که زيدي ها در کنار نهج البلاغه، صحيفه زين العابدين و امالي ابوطالب قرارش داده و از آن به کتب ائمه ياد مي کنند (مؤيدي، بي تا ب، ج 1، ص 455). چاپ مکرّر اين اثر که گاه با مسند زيد بن علي عليه السلام همراه مي شود، گواه اهميت اين اثر است (49). همچنين وجود نسخه هاي متعدد اين اثر در کتابخانه هاي زيدي يمن، شاهدي ديگر بر جايگاه والاي صحيفة الرضا دارد (ر.ک: حبشي، بي تا، ص 368؛ سمان، 1984 م، ج 1، ص 402؛ وفادار، 1381 ش، ص 201). يکي از راهکارهاي نشان دادن ميزان رواج صحيفه رضويه در ميان زيديه، بررسي طرق نقل و اجازه اين کتاب است. وجود افراد زيدي مذهبِ بسياري که در سلسله سند اين کتاب به چشم مي خورند قابل توجه است. حتي اجازه علماي شيعه از نقل طرق زيدي، اين مدعا را تأييدي دوچندان مي کند (امين، بي تا، ج 2، ص 27؛ مرعشي، 1414 ق، ص 521).در امالي ابوطالب به هنگام برشمردن کتب اهل بيت نام صحيفة الرضا آمده است (ابوطالب، 1422 ق، مقدمه مصحح ص 15) و الهادي لدين الله در مقدمه کتاب فقهي خود، صحيفة الرضا را به عنوان يکي از منابع و مستندات خود معرفي مي کند (الهادي لدين الله قاسمي، بي تا، ص 2). همچنين علي بن عبدالله شهاري صنعاني (وفات 1190 ق) در ابتداي کتاب خود و در پي به دست دادن کتبي که به آنها اعتماد دارد، پس از تصانيف زيد بن علي و محمد بن عبدالله نفس زکيه، سومين منبع مورد اعتماد خود را تصنيف امام علي بن موسي الرضا عليه السلام برمي شمرد (شهاري صنعاني، 1423 ق، ص 26). صحيفة الرضا چنان براي آنها اهميت داشته و دارد که بررسي رجالي تمام راويان آن، به عنوان يکي از مقاصد نگاشته شدن کتاب الجداول الصغري - از کتب رجال و طبقات زيديه - دانسته شده است (قاسمي، بي تا، ج 1، ص 4). نظر به اهميت صحيفة الرضا نزد اين فرقه، روايات اين کتاب در جاي جاي کتب حديثي، فقهي و کلامي زيديه به چشم مي خورد (به عنوان نمونه ر.ک: صلاح بن احمد، بي تا، ص 487؛ عنسي الصنعاني، بي تا، ج 3، ص 289).
بر اساس گزارش هاي کتب اجازات و طبقات، تداول صحيفة الرضا به زماني متقدم بازمي گردد. به عنوان نمونه از ابواسحاق ابراهيم بن احمد الابنوردي [أنبوردي] ياد مي شود که در سال 372 هجري، صحيفة الرضا را در شهر مکه از حسن بن محمد بن حبيب استماع کرده است (قاسمي، بي تا، ج 1، ص 93) و يا پيش از آن محمد بن عبدالله بن جعده در سال 337 صحيفه را از حسن بن محمد بن حبيب سماع کرده است (المؤيد بالله، 1421 ق، ج 1، ص 313). نکته جالب توجه ديگر، اشاره به تاريخ صدور اين اثر حديثي از امام رضا عليه السلام مي باشد. در کتب زيديه آمده که در سال 194 هجري احمد بن عامر طائي بي واسطه صحيفه را از حضرت رضا عليه السلام دريافت کرده است (المؤيد بالله، 1421 ق، ج 2، ص 429؛ قاسمي، بي تا، ج 1، ص 122).
صحيفة الرضاي معتبر نزد اماميه با آنچه زيديه از اين کتاب منتشر کرده اند، همساني حداکثري دارد اما مواردي اختلاف ديده مي شود که بيشتر به صورت نقصان و اضافه است (به عنوان نمونه ر.ک: صحيفة الرضا شيعه ص 63 قس: صحيفة الرضا زيديه ص 460) (50). شايد به دليل همين اختلاف نسخه ها، نام الرضويات در کنار اسامي ديگر اين اثر به چشم مي خورد (نوري، 1415 ق، ج 1، ص 217؛ درايتي، 1389 ش، ج 7، ص 59) (51).
علاوه بر صحيفة الرضا، زيديان اثر ديگري به حضرت رضا عليه السلام نسبت مي دهند که از آن به مسند الرضا ياد مي کنند که از ديد بسياري نام ديگر صحيفة الرضاست (حسيني جلالي، 1422 ق، ج 1، ص 211). نکته جالب توجه آن که در منبعي از زيديه، امام جواد عليه السلام جزء راويان مسند پدرش علي بن موسي الرضا عليه السلام معرفي شده است (قاسمي، بي تا، ج 2، ص 454). روات اين مسند پس از امام جواد عليه السلام، علي بن محمد الهادي عليه السلام، عبدالعظيم بن عبدالله و جعفر بن هارون بن زياد معرفي شده اند (همانجا). همچنين در آثار زيديه از فردي به نام داود بن سليمان بن يوسف الغازي (52) ياد مي شود که علي بن موسي الرضا عليه السلام مدتي به صورت پنهاني در منزلش - در شهر قزوين - سکونت داشته است. وي جزء راويان حضرت دانسته شده که مجموعه مسموعات خود را به رشته تحرير درآورده و مردم قزوين آن را روايت مي کرده اند (قاسمي، بي تا، ج 1، ص 386) (53). يکي از علماي زيدي دليل مخالفت اهل سنت با احاديث داود را تعصبات مذهبي مي داند چرا که آنان با نقل رواياتي با مضامين شيعي مخالف بوده اند (مؤيدي، بي تا ب، ج 1، ص 408) (54).
6. توجه به اقوال و سيره ي عملي امام رضا عليه السلام
علاوه بر نقل رواياتي از امام رضا عليه السلام در کتب زيديه، توجه به اقوال و افعال آن حضرت نيز بازتاب نسبتاً وسيعي داشته است. به عنوان نمونه علي بن محمد مؤيدي به منظور اثبات برابري اطاعت از خدا و اميرالمؤمنين علي عليه السلام، به سخني از حضرت رضا عليه السلام تمسک مي کند (مؤيدي يحيوي، بي تا، ص 12). همچنين گاه گزاره هاي تاريخي منقول از امام رضا عليه السلام نيز به چشم مي خورد (به عنوان نمونه فراخواندن امام صادق عليه السلام از سوي منصور دوانيقي و نحوه ي رهايي آن حضرت: ابوطالب، 1422 ق، ص 477؛ محلي، بي تا ب، ص 237). از ديگر سخنان علي بن موسي الرضا عليه السلام که با بسامد بالايي در کتب زيديه ذکر شده، مطلبي با عنوان اسباط دوازده گانه رسول الله است. امام رضا عليه السلام در پاسخ به عبدالله (55) بن عبدالله بن حسن، اسباط پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را به تعداد اسباط يعقوبي نبي عليه السلام دانسته، 6 تن از آنان را از اولاد امام حسن عليه السلام و 6 تن ديگر را از اولاد امام حسين عليه السلام معرفي نموده و تأکيد کردند اعقاب خاندان اهل بيت از اين 12 نفر نشأت گرفته است (56) (شهاري صنعاني، 1423 ق، ص 248-249؛ مؤيدي، بي تا الف، ص 192-193؛ در منبعي ديگر علاوه بر مطالب فوق، نام دوازده سبط بني اسرائيل نيز ذکر شده است ر.ک: المتوکل علي الله، بي تا، ص 185-186) (57). تمسک به محتواي مناظره حضرت رضا عليه السلام با عمران صابي نيز ديده مي شود (المتوکل علي الله، 1424 ق، ص 160).از سوي ديگر گاه در کتب زيديه توجه به سيره عملي آن حضرت - به مثابه ي کسي که فعلش قابل تمسک است - مشاهده مي شود. اين افعال معمولاً به عنوان شاهدي بر احکام فقهي - سياسي در نظر گرفته شده است. به عنوان نمونه ابن الوزير احکام فقهي مربوط به نرمش و تعامل در قبال حاکمان جور را در پنج حالت متصور مي داند (محمد بن الوزير، 1994 م، ج 8، ص 190-204). او يکي از شروط تعامل با ظالمان را حفظ مصلحت هاي عامه - مانند حمايت از فقرا و مظلومان - و خاصه - مانند نصيحت امرا و تعليم احکام دين به آنها - معرفي مي کند. وي که حکم چنين عملي را مستحب و غير مکروه مي شمارد (همان اثر، ج 8، ص 203) در جهت تأييد ديدگاه فقهي خويش، به افعال حضرت رضا عليه السلام همچون اقامه نماز با مأمون، رضايت به ازدواج فرزندش محمد با دختر خليفه و افزون کردن جمعيت همراه مأمون تمسک مي کند (همان اثر، ج 8، ص 204). اين بحث که براي مؤلف مهم بوده است، در صفحات بعد نيز بحث مخالطه را پيش کشيده و با يک تقسيم بندي که مي توان آن را پيشينه يابي دانست، به طبقات افرادي پرداخته که با بدکاران و ستم پيشگان در تعامل بوده اند. طبقه ي اول به سيره ي پيامبران، دسته ي دوم صحابه و ائمه ي اهل بيت و در طبقه ي سوم به عملکرد برخي فقها اشاره کرده است (همان اثر، ج 8، ص 207-209). مؤلف مشهورترين سيره ي طبقه ي دوم که بتوان به آن تمسک کرد را تعامل علي بن موسي الرضا عليه السلام با مأمون مي داند (همان ار، ج 8، ص 208).
همچنين المنصور بالله (وفات 614 ق) به هنگام بحث از جواز پذيرش قضاوت از ظالم، به سيره ي امام رضا عليه السلام در پذيرش منصب امارت حج (58) تمسک مي کند چرا که معتقد است آن عمل براي خدا - و نه خليفه ي عباسي - انجام شده است (المنصور بالله، 1422 ق، ج 2، ص 131). نتيجه ي ديگري که مؤلف از اين سيره به دست مي دهد آن است که به عهده گرفتن منصب از حاکم جائر به شرطي که آن کار اهميت چنداني نداشته باشد، و فرد مذکور با قصد قربت کاري انجام دهد که مرتبط با اعمال عبادي مردم باشد جايز است (همانجا). اين سخن، جواب مؤلفِ کتاب به شبهه ي يکي از علماي مطرفي (59) به نام سليمان بن حمزه است که در آن با تمسک به افعالي از امام علي عليه السلام و اولاد ايشان - از جمله پذيرش منصب امارت حج از سوي امام رضا عليه السلام - آن را شاهدي بر عدم اختصاص امامت به فاطميان دانسته بود، چرا که اگر خلافت مختص فاطميان مي بود، نمي بايست اين افراد منصبي را از ديگراني که چنين حقي نداشتند مي پذيرفتند (همان اثر، ج 2، ص 130).
پينوشتها:
1. دانشجوي دوره دکتري دانشگاه امام صادق عليه السلام Y.Mirhoseini@gmail.com
2. علت توجه و علاقه زيديه به علي بن موسي الرضا عليه السلام و برخي اطلاعاتي که با عنوان اين پژوهش هم خواني دارد، در همين مجموعه و با نام مناسبات دوسويه امام رضا عليه السلام و جريان هاي زيديه تدارک شده است.
3. نکته قابل توجه آن که در منابع زيديه احاديثي از وي نقل شده است (ر.ک: الهادي لدين الله الحسن بن يحيي، بي تا، ص 77).
4. حال آن که در منابع غير زيدي از دو فرزند ياد مي شود (ابن ابي ثلج، 1410 ق، ص 109؛ ابن حزم، 1418 ق، ص 61).
5. البته برخي از زيديان به اشتباه شهادت امام رضا عليه السلام را در زمان هارون و در سمي مي دانند که يحيي بن خالد در انگور يا رطب تعبيه کرده بود (المتوکل علي الله، 1424 ق، ص 500). اگرچه در سطر پيش از آن از امام موسي کاظم عليه السلام ياد مي کند که ممکن است نسخه نويسان مطالب را جا به جا کرده و چنين اشتباهي به وجود آمده باشد.
6. و مأمونُهُم سمَّ الرضا و ابنَ جعفرٍ... محمداً الصوامَ فالخطبُ فاجِع
باءوا بقتل الرضا من بعد بيعته... و أبصروا بعض يومٍ رشدهم وعموا
7. قابا مقايسه است با نظر برخي از مورخان اهل سنت که وفات امام را طبيعي و ناگهاني مي دانند؛ ابن اثير، 1385 ق، ج 6، ص 351؛ ابن عبري، 1992 م، ص 134. گاه اين نظر اهل سنت بر زيديان نيز اثر گذاشته است: ر.ک: ابن ابي الرجال، بي تا، ج 4، ص 327.
8. اين بيت از اين قرار است: عليُ بن مُوسي أرشَدَ اللهُ أمرَهُ / و صَلَّي عليه أفضل الصَّلوات.
9. وي گرايش هاي شيعي داشته و اشعاري در مدح طالبيان سروده بوده است (صفدي، 1420 ق، ج 2، ص 27).
10. وي يکي از سرداران سپاه اطروش بود که در جنگ با سامانيان در سال 309 کشته شد (ابن خلدون، 1408 ق، ج 3، ص 475؛ ابن اثير وي را از سرداران فرزندان اطروش دانسته است؛ ر.ک: ابن اثير، 1385 ق، ج 8، ص 124-125).
11. ر.ک: مادلونگ، 1987 م، ص 50.
12. براي مشاهده نقل اين روايت از اميرالمؤمنين عليه السلام ر.ک: ابن بدرالدين، 1422 ق، ص 463.
13. اذا کنت تامل او ترتجي من الله في حالتک الرضي / فلازمه موده الي الرسول و جاوز علي بن موسي الرضي (محلي، بي تا ب، ص 81-82).
14. شرح حالي از وي به دست نيامد اما پدر وي در شمار بزرگان زيديه بوده است (صفدي، 1420 ق، ج 17، ص 80)
15. در نسخه اي ديگر به جاي خير، قبر نقل شده که به نظر مي رسد صحيح تر باشد.
16. ر.ک: ابن ابي الرجال، بي تا، ج 3، ص 248.
17. عَنْ عَليِّ بِنْ مَهزيارَ قال: قُلتُ لِأبي جعفر عليه السلام جُعلتُ فِداکَ زيارهُ الرِّضا أفضلُ أم زيارهُ أبي عبداللهِ الحسين؟ فقالَ: زيارهُ أبي أفضلُ و ذلکَ أنَّ أبا عبداللهِ يزورُهُ کُلُّ الناسِ و أبي لا يَزورُهُ إلا الخواصُّ مِنَ الشيعة (کليني، 1365 ش، ج 4، ص 584؛ ابن قولويه، 1356 ق، ص 306-307).
18. البته ايشان در دو اثر ديگرش، اين وجه را به عنوان يکي از اقوال در نظر گرفته است؛ ر.ک: مجلسي، 1403 ق، ج 99، ص 39؛ همو، 1404 ق، ج 18، ص 312.
19. البته وي در کنار نام حضرت رضا عليه السلام، از امام زين العابدين عليه السلام، صادقين عليه السلام، امام موسي کاظم عليه السلام، عبدالله بن حسن و فرزندان وي نيز نام مي برد. مؤلف اين مطلب را در نقد جهال صوفيه که در سلوک خود به اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم توجهي ندارند بيان کرده است (همانجا).
20. در منبعي ديگر آمده است که معروف سلسله سند طريق الي الله و اسناد ذکر خالص را از امام رضا عليه السلام دريافت کرده است (مؤيدي، بي تا ب، ج 2، ص 98).
21. صنعاني امام رضا عليه السلام را در کنار قاسم بن ابراهيم، دو داعي يحيي بن عبدالله - در زماني که وي در زندان هارون الرشيد وفات کرد - معرفي مي کند. شايد ذکر وي به عنوان استاد امام رضا عليه السلام از اين لحاظ بوده باشد (شهاري صنعاني، 1423 ق، ص 263).
22. نام وي عيسي بن روضه پرده دار منصور دوانيقي (يعقوبي، بي تا، ج 2، ص 389؛ مسعودي، بي تا، ص 296) و صاحب کتابي در حوزه امامت است (نجاشي، 1407 ق، ص 294؛ ابن داود، 1383 ق، ص 367). وي نه تنها اولين نگارنده شيعي در حوزه کلام، بلکه به عنوان نخستين مسلمان در اين زمينه به شمار آمده است (امين، بي تا، ج 1، ص 134؛ صدر، بي تا، ص 65) هر چند برخي با اذعان به ثقه و صدوق بودن، او را غير شيعه دانسته اند (حميري، 1413 ق، ص 334).
23. وي سه عامل را در عدم قيام گروه دوم مؤثر مي داند: 1) عدم اعوان و انصار؛ 2) خوف از اشرار؛ 3) برآورده کردن اهداف و حاجات خود از طريق ياران خود در دستگاه اموي و عباسي (همانجا).
24. وجه پذيرش اين سخن اين چنين بيان شده است: افعال ظهوري ندارد پس تأويل آنها ممکن است.
25. مؤلف کتاب اين گزارش را به جهت اثبات عدم وجود نص بر امامت - برخلاف ديدگاه اماميه - و عدم برتري بني الحسين بر بني الحسن و امکان قيام از سوي آنان نقل مي کند چرا که سه تن از شرکت کنندگان از جمله امام رضا عليه السلام از فرزندان امام حسين عليه السلام مي باشند.
26. نکته قابل توجه آن که زيديان در راستاي ارائه چهره اي از علي بن موسي الرضا عليه السلام که متناسب با مباني سياسي - ديني فرقه خودشان باشد، چشم خود را بر روي شواهدي از جمله مخالفت هاي حضرت رضا عليه السلام با قيام هاي زيدي بسته اند!
27. شعر ابراهيم پس از اعطاي ولايت عهدي سروده شد: يمن عليکم بأموالکم / و تعطون من مائه واحداً (المنصور بالله، 1422 ق، ج 1، ص 162؛ نيز: عبدالله بن حمزه، بي تا، ص 67). در اين که سراينده شعر چه مذهبي داشته، اختلاف نظر وجود دارد (تستري، 1422 ق، ج 10، ص 517-518) اما نشانه هاي زيادي از زيدي بودنش در منابع رجالي مشاهده مي شود (ر.ک: کشي، 1348 ش، ص 501).
28. در منابع زيدي آمده است در پي اعطاي ولايت عهدي، پرده مشکي رنگ خانه خدا نيز تغيير کرد (مؤيدي، بي تا الف، ص 53) حال آن که در منابع غالباً به تغيير رنگ لباس اشاره شده است (ابن کثير، 1407 ق، ج 10، ص 275؛ قس: برنارد لوئيس (B. Lewis) با ارجاع به نوشته هاي دو مستشرق ديگر به نام هاي وايل (Weil) و گابريلي (Gabrieli) ارتباط رنگ سبز به خاندان علي را - در آن زمان متقدم - بعيد مي داند (Lewis, vl, p400)
29. صاحب کتاب ائمة اهل البيت پا را فراتر نهاده، ولايت عهدي را تلاشي در راستاي فرونشاندنه خشم و غضب معارضان عامه و خاصه معرفي کرده است (عباس محمد زيد، 1422 ق، ص 55).
30. تأييد اين سخن را مي توان در خطبه اي که عبدالجبار بن سعيد مساحقي - عامل مأمون در مدينه - براي بيعت گرفتن بر ولايت عهدي امام رضا عليه السلام ايراد کرد مشاهده نمود: يا أيها الناس هذا الأمر الذي کنتم فيه ترغبون و العدل الذي کنتم تنتظرون و الخير الذي کنتم ترجون (عمري، 1409 ق، ص 366).
31. برخي از مورخان غير شيعه نيز به سخت شدن کار بر بني هاشم به واسطه اعطاي ولايت عهدي به امام رضا عليه السلام اشاره کرده اند: فشَقَّ ذلک علي بني هاشم (مقدسي، بي تا، ج 6، ص 110-111؛ ابن عبري، 1992 م، ص 134).
32. آنان حتي احاديث پيشواي خود يعني زيد بن علي را به دليل اتصالش به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي پذيرند (مسوري، بي تا، ص 261).
33. اين مضمون در منابع شيعي به اين صورت ضبط شده است: عن الصادق عليه السلام: حَديثي حَديثُ أبي و حديثُ أبي حديث جَدِّي و حديثُ جدي حديث الحسينِ و حديثُ الحسينِ حديث الحسن و حديثُ الحسنِ حديثُ أميرالمؤمنين عليه السلام و حديثُ أميرالمؤمنين حديثُ رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و حديثُ رسولِ الله قولُ الله عزوجل (کليني، ص 1365 ش، ج 1، ص 53).
34. نکته جالب توجه اهميتي است که نويسنده به اين سلسله سند مي دهد چرا که آن را شفاي بيماري ها و روشني بخش روز متلاطم دانسته، همه روات آن را جزء ائمه اکابر و درياهاي بخشنده معرفي مي کند: هذه السلسلة التي هي شفاء الأقسام و نور ليوم الزحام (همانجا).
35. در مواردي نادر به خصوص در صحيفة الرضا، روايات به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و يا اميرالمؤمنين عليه السلام ختم نمي شود (به عنوان نمونه ختم روايت به امام سجاد عليه السلام (الهادوي، بي تا، ص 263).
36. در نمونه اي نادر روايتي از امام رضا عليه السلام نقل مي شود که سلسله سند آن تا امام باقر عليه السلام پيش مي رود، آنگاه جابر بن عبدالله انصاري راوي روايت است (شهاري صنعاني، 1423 ق، ص 176).
37. توضيح آن که نويسنده در استخراج حکمي فقهي به روايت المرتضي محمد بن الهادي - با سلسله سندي که از آبائش به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي رسد - تمسک کرده، سپس نحوه اسناد آن را به مانند روايات فقهي و عقايدي امام رضا عليه السلام که آن ها نيز مسلسل و بي واسطه اند دانسته، و انتقادات اهل سنت نسبت به آن را رد مي کند (حل الاشکال، بي تا، ص 88).
38. شايان ذکر است علاوه بر روايات رضوي، احاديث ديگري نيز در ميان زيديه رواج دارد که آن ها هم واسطه ديگري غير از پدر و اجداد يک علوي ندارد. به عنوان نمونه سلسله الابريز بالسند العزيز از حسن بن علي بن ابي طالب الحسيني البلخي (وفات 532 ق). براي توضيحات بيشتر ر.ک: حسن بن علي، 1414 ق، ص 27.
39. شايد درج اين مطلب، ارجاعي بينامتني به کتب اهل سنت داشته باشد. توضيح آن که برخي از علماي غير شيعه مانند حاکم نيشابوري صحيح ترين سلسله سند حديثي اهل بيت را روايت جعفر بن محمد صلي الله عليه و آله و سلم از آبائش - به شرطي که راوي از امام ثقه باشد - مي دانند (حاکم نيشابوري، 1400 ق، ص 55) و لذا مؤلف زيدي خواسته با ارائه سلسله بندي صحيح تا امام صادق عليه السلام از گفته علماي اهل سنت بهره برداري نمايد.
40. نکته جالب آن که علي القاري را با وصف الشقي توصيف مي کند که نشان دهنده شدت عصبانيت مؤلف است.
41. آيه الله مرعشي نجفي اين حديث را از طرق زيديه سماع و روايت کرده است (مرعشي، 1414 ق، ص 437).
42. برخي از زيديه با تمسک به سخن فوق معتقدند هرچند ائمه چهارگانه اهل سنت با برخي از اقوال اهل بيت مخالف اند اما سلسله سندهاي متصل به آنان را بر اسناد ديگران برتري مي دهند (مؤيدي، بي تا ب، ج 1، ص 517).
43. به عنوان نمونه ابن الوزير از فردي نام مي برد که اهل سنت او را تنها به واسطه نقل حديث سلسلة الذهب مذمت و جرح کرده اند (ابن الوزير، بي تا، ص 125).
44. احمد درباره سلسله سند آن گفته است: اگر اين سلسله سند بر مجنوني خوانده شود، شفا مي يابد (ابن ماجه، بي تا، ج 1، ص 26). براي مشاهده تحير نويسنده اي زيدي از موضوع دانستن طريق روايت از سوي برخي از محدثان و در مقابل اشاره به ويژگي هاي منحصر به فرد روايت ر.ک: حل الاشکال، بي تا، ص 89).
45. به صورت مصداقي، غالب روايات فضايل مرتبط با اميرالمؤمنين علي عليه السلام است (ر.ک: الهادوي، بي تا، ص 163، 208؛ الهادي لدين الله الحسن بن يحيي، بي تا، ص 129). پس از آن مناقب حسنين عليه السلام (ر.ک: بدرالدين الحوثي، بي تا، ص 32-33) و حضرت زهرا عليهاالسلام (ر.ک: الهادي لدين الله الحسن بن يحيي، بي تا، ص 140، 142-143) به چشم مي خورد.
46. در کتاب لوامع الانوار نام امام رضا عليه السلام در کنار صادقين عليهماالسلام و 11 تن از بزرگان زيديه به عنوان مهم ترين کساني ياد شده که آيه 67 سوره مائده را به جريان غدير مرتبط دانسته و عبارت من کنت مولاه فهذا علي مولاه را روايت کرده اند (مؤيدي، بي تا ب، ج 1، ص 45).
47. باور به صحت اين اسناد را مي توان با ديدگاه برخي از اهل سنت مقايسه نمود. به عنوان نمونه ابن حبان رواياتي از امام رضا عليه السلام را معتبر مي داند که از طريق اولاد ايشان، شيعيان و ابوالصلت هروي نقل نشده باشد (ابن حبان، 1393 ق، ج 8، ص 456).
48. محمدحسين حسيني جلالي معتقد است زيديه معمولاً از صحيفه الرضا به مسند الرضا تعبير مي کنند (حسيني جلالي، 1422 ق، ج 1، ص 224). درباره اين مطلب بايد گفت هر چند زيديه گاه از نام مسندالرضا سود مي جويند اما چنين غلبه اي مشاهده نمي شود.
49. به عنوان نمونه مي توان به چاپ اين اثر با عنوان مسندالرضا به تحقيق عبدالواسع يماني (صنعاء: چاپخانه متوکليه، 1353 هجري قمري) و همچنين در تتمة مسند الامام زيد (بيروت: دار مکتبه الحياه 1966 ميلادي) اشاره نمود (ر.ک: حسيني جلالي، 1422 ق، ج 1، ص 227؛ حسيني جلالي، 1420، ص 104). همچنين گاه صحيفة الرضا به همراه کتاب هاي ديگري استنساخ شده و در ذيل کتب مجاميع آمده است (عزي، 1383 ش، ص 96، مخلوط رقم 200 به ضميمه شرح الثلاثين المسأله و امالي المؤيد بالله الهاروني الحسيني، تاريخ نسخ: 1028 ق).
50. برخي علماي اماميه نيز به اختلاف نسخه هاي صحيفة الرضا توجه داشته و آن را تذکر داده اند (نوري، 1415 ق، ج 1، ص 217؛ امين، بي تا، ج 2، ص 27).
51. براي بررسي تاريخ تداول صحيفة الرضا، مشاهده سلسله سندهاي مختلف و همچنين پراکندگي آن در سرزمين هاي مختلفي چون مکه، بصره و گرگان از رهگذر منابع زيديه ر.ک: المؤيد بالله، 1421 ق، ج 1، ص 263، 277 و 313؛ ج 2، ص 242، 270 و 429؛ ج 3، ص 191؛ قاسمي، بي تا، ج 1، ص 93 و 122؛ ج 2، ص 74، 254 و 437.
52. در برخي منابع اهل سنت، القاري ثبت شده است (ابن حجر، 1404 ق، ج 7، ص 338).
53. اهل سنت نيز به وجود چنين نسخه اي منسوب به امام رضا عليه السلام اشاره کرده اند (ذهبي، 1382 ق، ج 2، ص 8؛ مزي، 1413 ق، ج 21، ص 148).
54. دفاع از اعتبار صحيفة الرضا در برابر انتقادات اهل سنت و نگارش آثاري پيرامون اين کتاب از جمله شرح از ديگر بايسته هاي قابل ذکرند که به دليل گنجايش محدود اين مقاله به فرصتي ديگر موکول مي شود.
55. در منبع ديگري عبيدالله ذکر شده است (المؤيد بالله، 1421 ق، ج 1، ص 252).
56. در اين دوازده نام، اسم رئيس فرقه زيديه يعني زيد بن علي نيز به چشم مي خورد، و همين نام يکي از دلايل اصلي توجه زيديه به اين سخن است.
57. زيديان برداشت هاي مختلفي از اين سخن کرده اند. به عنوان نمونه صنعاني معتقد است دين و اصول عقايد اين دوازده نفر از طريق اميرالمؤمنين، رسول الله و جبرئيل، نشأت گرفته از خداوند است و لذا خرق اجماع و مخالفت کلي با سخن آنان حرام است (شهاري صنعاني، 1423 ق، ص 250). در برداشتي ديگر، متن فوق نشانگر آن دانسته شده که خاندان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم در خلافت، وصايت و همچنين قيام نمودن شايسته تر از ديگران هستند (المتوکل علي الله، بي تا، ص 186).
58. در کتب تاريخي و روايي اشاره اي به منصب امارت حج و پذيرش آن از سوي امام رضا عليه السلام نشده است.
59. مطرفيه يکي از شعبه هاي مذهب زيديه - در مقابل مخترعه - است. براي اطلاع بيشتر ر.ک: المتوکل علي الله، 1424 ق، ص 101-102؛ المنصور بالله، 1422 ق، ج 1، ص 8؛ ابن صلاح شرفي، 1411 ق، ج 1، ص 142.
1. قرآن کريم.
2. مسند الرضا عليه السلام (بي تا)، منسوب به امام رضا عليه السلام در ذيل مسند زيد بن علي، بيروت: دارمکتبه الحياه.
3. صحيفة الإمام الرضا عليه السلام (1406 ق)، منسوب به امام رضا عليه السلام، مشهد: کنگره جهاني امام رضا عليه السلام.
4. ابراهيم المؤيدي، ابراهيم بن محمد بن احمد (1422 ق)، الإصباح علي المصباح في معرفة الملک الفتاح، صنعاء: مؤسسة الإمام زيد بن علي.
5. ابن ابي الثلج بغدادي، محمد بن احمد (1410 ق)، تاريخ أهل البيت، قم: مؤسسه آل البيت.
6. ابن أبي الرجال، أحمد بن صالح (بي تا)، مطلع البدور و مجمع البحور، به کوشش عبدالسلام الوجيه و محمد يحيي عزان، مرکز التراث و البحوث اليمني، نسخه نرم افزار مکتبه الشامله.
7. ابن اثر، عزالدين علي (1385 ق)، الکامل في التاريخ، بيروت: دارصادر.
8. ابن بابويه، محمد بن علي (1398 ق)، التوحيد، قم: انتشارات جامعه مدرسين.
9. همو (1378 ق)، عيون أخبار الرضا عليه السلام، تهران: انتشارات جهان.
10. همو (1413 ق)، من لايحضره الفقيه، به کوشش علي اکبر غفاري، قم: دفتر انتشارات اسلامي.
11. ابن بدرالدين، حسين (1422 ق)، ينابيع النصيحة في العقائد الصحيحة، به کوشش مرتضي محطوري، صنعاء: مکتبة البدر.
12. ابن حبان، محمد (1393 ق)، الثقات، حيدرآباد دکن: مؤسسه الکتب الثقافية.
13. ابن حجر عسقلاني (1404 ق)، تهذيب التهذيب، بيروت: دارالفکر للطباعه و النشر.
14. ابن حزم، علي بن محمد (1418 ق)، جمهرة انساب العرب، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بيروت: دارالکتب العلميه.
15. ابن خزار قمي، علي بن محمد (1401 ق)، کفاية الأثر في النص علي الأئمة الإثني عشر، قم: بيدار.
16. ابن خلدون، عبدالرحمان (1408 ق)، تاريخ، به کوشش خليل شحاده، بيروت: دارالفکر.
17. ابن داود حلي (1383 ق)، رجال، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
18. ابن صلاح شرفي، احمد (1411 ق)، شرح الأساس الکبير، به کوشش احمد عارف، صنعاء: دارالحکمة اليمانية.
19. همو (1415 ق)، عدة الأکياس في شرح معاني الأساس، صنعاء: دارالحکمة اليمانية.
20. ابن عبري، غريغوريوس (1992 م)، تاريخ مختصر الدول، بيروت: دار الشرق.
21. ابن قولويه قمي (1356 ق)، کامل الزيارات، نجف: انتشارات مرتضويه.
22. ابن کثير، اسماعيل بن عمر (1407 ق)، البداية و النهاية، بيروت: دارالفکر.
23. ابن ماجه، محمد بن يزيد (بي تا)، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقي. بيروت: دارالفکر.
24. ابن مرتضي، احمد بن يحيي (بي تا)، المنية و الامل في شرح الملل و النحل، نسخه ي عکسي دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
25. ابن الوزير، ابراهيم ابن محمد بن عبدالله (بي تا)، علوم الحديث، نسخه ي عکسي دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
26. ابوطالب يحيي بن حسين (1422 ق)، تيسير المطالب في أمالي أبي طالب، صنعاء: مؤسسه امام زيد بن علي.
27. أبوالعباس الحسني، أحمد بن إبراهيم (بي تا)، المصابيح في السيرة، نسخه نرم افزار مکتبه الشامله.
28. ابوعلامه (بي تا)، مشجر ابوعلامه، نسخه ي عکسي دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
29. ابوالفرج اصفهاني (بي تا، مقاتل الطالبيين، به کوشش احمد صقر، بيروت: دارالمعرفه.
30. احمد بن قاسم الشمط الاهنوي (بي تا)، الابحاث المفيدة في تصحيح العقيدة، نسخه ي عکسي دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ش 10033.
31. اربلي، علي بن عيسي (1381 ق)، کشف الغمة، تبريز: مکتبه بني هاشمي.
32. امين، سيد محسن (بي تا)، اعيان الشيعه، به کوشش حسن الامين، بيروت: دارالتعارف للمطبوعات.
33. بدرالدين الحوثي (بي تا)، رسائل للسيد بدرالدين الحوثي، بي جا: بي نا (موجود در نرم افزار مکتبه اهل البيت).
34. تستري، محمدتقي (1422 ق)، قاموس الرجال، قم: مؤسسه النشر الاسلامي.
35. جرموزي يمني، مطهر بن محمد (بي تا)، النبذة المشيرة الي جمل من عيون السيرة، نسخه نرم افزار مکتبه الشامله.
36. حاکم نيشابوري (1400 ق)، معرفه علوم الحديث، بيروت: دارالآفاق.
37. حبشي، عبدالله محمد (بي تا)، فهرس مخطوطات بعض المکتبات الخاصه في اليمن، به کوشش چوليان يوهانسين، لندن: مؤسسه الفرقان للتراث الاسلامي.
38. حسن بن علي بن ابي طالب الحسيني البلخي (1414 ق)، سلسلة الابريز بالسند العزيز، به کوشش حسيني جلالي، بيروت: مؤسسه الاعلمي للمطبوعات.
39. حسيني جلالي، محمدحسين (1422 ق)، فهرست التراث، به کوشش محمدجواد حسيني، قم: دليل ما.
40. حسيني جلالي، محمدرضا (1420 ق)، ثبت الاسانيد العوالي الي مرويات السيد محمدرضا الحسيني الجلالي، به کوشش احمد حسيني، قم: مجمع الذخائر الاسلاميه.
41. حل الاشکال في سند فقه الائمه الآل (بي تا)، به کوشش عبدالوهاب بن صلاح بن علي، نسخه ي عکسي دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
42. حلي، رضي الدين علي بن يوسف (1408 ق)، العدد القوّية لدفع المخاوف اليومية، قم: کتابخانه آيه الله مرعشي.
43. حميدان بن يحيي قاسمي (1424 ق)، مجموع السيد حميدان، صعده: مرکز أهل البيت للدراسات الإسلاميه.
44. حميري، عبدالله بن جعفر (1413 ق)، قرب الإسناد، قم: مؤسسه آل البيت عليهم السلام.
45. دامغاني، عبدالصمد بن عبدالله العلوي (بي تا)، الجوهرة الخالصة عن الشوائب في العقايد الناقمة علي جميع المذاهب، نسخه ي عکسي دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
46. درايتي، مصطفي (1389 ش)، فهرست واره دست نوشت هاي ايران (دنا)، تهران: مرکز اسناد مجلس شوراي اسلامي.
47. ذهبي (1382 ق)، ميزان الاعتدال، به کوشش علي محمد بجاوي، بيروت: دارالمعرفه.
48. سمان، علي بن علي (1984 م)، فهرست مخطوطات مکتبه الجامع الکبير صنعاء، به کوشش احمد الرقيحي، عبدالله الحبشي و علي الانسي، دمشق: مطبعه الکاتب العربي.
49. شهاري صنعاني، علي بن عبدالله (1423 ق)، بلوغ الأرب و کنوز الذهب في معرفة المذهب، عمان: مؤسسه ي الإمام زيد بن علي.
50. شيبي، کامل مصطفي (2011 م)، الصلة بين التصوف و التشيع، بيروت: منشورات الجمل.
51. صدر، سيد حسن (بي تا)، الشيعة و فنون الاسلام، بي جا: بي نا.
52. صفدي (1420)، الوافي بالوفيات، به کوشش احمد أرنؤوط و ترکي مصطفي، بيروت: داراحيا التراث.
53. صلاح بن احمد المؤيدي (بي تا)، لطف الغفار الموصل الي هدايه الافکار، نسخه ي عکسي دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
54. عاملي، سيد جعفر مرتضي (1416 ق)، الحياة السياسية للإمام الرضا عليه السلام، قم: جامعه مدرسين، چاپ سوم.
55. عباس محمد زيد (1422 ق)، ائمة اهل البيت عليهم السلام، صنعاء: مکتبه الامام زيد بن علي الثقافيه.
56. عبدالله بن حمزه (بي تا)، مجموع يحتوي علي مؤلفات للإمام عبدالله بن حمزه [المتحف البريطاني]، نسخه عکسي موجود در دايره المعارف بزرگ اسلامي.
57. عزي، عبدالله حمود (1383 ش)، فهرست نسخه هاي خطي موجود در کتابخانه مزار امام يحيي بن حسين الهادي الي الحق در شهر صعده، قم: کتابخانه آيت الله مرعشي.
58. عمري، علي بن محمد (1409 ق)، المجدي في أنساب الطالبيين، به کوشش مهدوي و مرعشي، قم: مکتبه آيه الله مرعشي.
59. عنسي الصنعاني، أحمد بن قاسم (بي تا)، البحر الزخار الجامع لمذاهب علماء الأمصار، ناشر مکتبه اليمن، نسخه نرم افزار مکتبه الشامله.
60. قاسم بن محمد بن علي الحسني المنصور بالله (1421 ق)، الأساس لعقائد الأکياس، صعده: مکتبه التراث الإسلامي.
61. قاسم الحوثي، قاسم بن أحمد بن الإمام المهدي محمد (بي تا)، المسنونات و المندوبات، نسخه نرم افزار مکتبه الشامله.
62. قاسم رسي، قاسم بن ابراهيم (1419 ق)، تثبيت الامامة، به کوشش صالح ورداني، بيروت: الغدير.
63. قاسمي، عبدالله بن الإمام الهادي الحسن بن يحيي (بي تا)، الجداول الصغري مختصر الطبقات الکبري، عمان: مؤسسه الإمام زيد بن علي الثقافية، نسخه نرم افزار مکتبه الشامله.
64. کشي، محمد بن عمر (1348 ش)، رجال، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد.
65. کليني، محمد بن يعقوب (1365 ش)، الکافي، تهران: دار الکتب الإسلاميه.
66. مادلونگ، ويلفرد (1987 م)، اخبار الائمة الزيدية في طبرستان و ديلمان و جيلان، بيروت: المعهد الآلماني للأبحاث الشرقيه.
67. المتوکل علي الله، احمد بن سليمان (1424 ق)، حقائق المعرفة في علم الکلام، صنعاء: مؤسسه الإمام زيد بن علي.
68. همو (بي تا)، الحکمة الدرية و الدلالة النبوية، نسخه ي خطي دايره المعارف بزرگ اسلامي.
69. مجلسي، محمدباقر (1406 ق)، ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، قم: کتابخانه آيه الله مرعشي.
70. همو (1403 ق)، بحارالأنوار، بيروت: دار إحياء التراث العربي.
71. همو (1404 ق)، مرآه العقول، تهران: دارالکتب الإسلاميه.
72. محلي، حميد بن احمد (بي تا / الف)، حدائق الوردية في احوال الائمة الزيدية، بي جا: دار اسامه.
73. همو (بي تا / ب)، محاسن الازهار في تفصيل مناقب العتره الاطهار، نسخه ي عکسي دايره المعارف بزرگ اسلامي.
74. محمد بن ابراهيم (بي تا)، ارشاد الطالب الي معرفه بعض وفاه ابي طالب و غيرهم، نسخه ي عکسي دايره المعارف بزرگ اسلامي.
75. محمد بن الوزير، محمد بن ابراهيم اليماني (1994 م)، العواصم و القواصم في الذب علي سنة ابي القاسم، به کوشش شعيب ارنؤوط، بيروت: مؤسسه الرساله.
76. همو (بي تا)، ايثار الحق علي الخلق في رد الخلافات الي المذهب الحق، نسخه نرم افزار مکتبه الشامله.
77. المرشد بالله يحيي بن حسين شجري جرجاني (1422 ق)، الأمالي الخميسية، بيروت: دارالکتب العلميه.
78. مرعشي نجفي، شهاب الدين (1414 ق)، الاجازة الکبيرة او الطريق و المحجة لثمره المهجة، به کوشش سماي حائري و محمود مرعشي، قم: مکتبه آيه الله المرعشي.
79. مزي، جمال الدين يوسف (1413 ق)، تهذيب الکمال، بيروت: مؤسسه الرساله.
80. مسعودي، علي بن حسين (بي تا)، التنبيه و الإشراف، القاهره: دار الصاوي.
81. مسوري، احمد بن سعد ا لدين (بي تا)، اجازات الائمة الزيدية، نسخه خطي مؤسسه الامام زيد بن علي الثقافيه.
82. مقدسي، مطهر بن طاهر (بي تا)، البدء و التاريخ، بور سعيد: مکتبة الثقافة الدينية.
83. المنصور بالله (1422 ق)، مجموع رسائل الإمام المنصور بالله، صنعاء: مؤسسه ي الإمام زيد بن علي.
84. المؤيد بالله، ابراهيم بن قاسم (1421 ق)، طبقات الزيدية الکبري [بلوغ المراد الي معرفه الاسناد]، عمان: مؤسسه الامام زيد بن علي.
85. مؤيدي، مجد الدين بن محمد (بي تا الف)، التحف شرح الزلف [التحف الفاطمية علي الزلف الامامية]، بي جا: بي نا.
86. همو (بي تا ب)، لوامع الأنوار في جوامع العلوم و الآثار و تراجم أولي العلم و الأنظار، صعده: مرکز أهل البيت عليهم السلام للدراسات الإسلامية، نسخه نرم افزار مکتبه الشامله.
87. مؤيدي يحيوي، علي بن محمد بن يحيي العجري (بي تا)، حل اللبس و الاشکال فيما يقع في الغدير من الاحتفال، نسخه ي عکسي دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
88. نجاشي، احمد بن علي (1407 ق)، رجال، قم: انتشارات جامعه مدرسين.
89. نوري، ميرزاحسين (1415 ق)، خاتمه المستدرک، قم: مؤسسه آل البيت لإحياء التراث.
90. وفادار مرادي، محمد (1381 ش)، "معرفه الآثار"، مجموعه مقالات نسخه شناسي و مجموعه هاي خطي، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد.
91. الهادوي، محمد بن علي بن احمد (بي تا)، البدر المنير في معرفه الله العلي الکبير، نسخه ي خطي دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
92. الهادي الي الحق، يحيي بن الحسين (1421 ق)، مجموع رسائل، صنعاء: مؤسسه ي الإمام زيد بن علي.
93. همو (بي تا)، تاريخ و تراجم، نسخه ي عکسي دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
94. الهادي بن ابراهيم الوزير (بي تا)، نهاية التنوية، نسخه ي عکسي دايره المعارف بزرگ اسلامي.
95. الهادي لدين الله الحسن بن يحيي، عبدالله بن اميرالمؤمنين (بي تا)، حاشية کرامة الاوليه في مناقب خيرالاوصياء و عترته الاصفياء، نسخه ي عکسي دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
96. الهادي لدين الله القاسمي، عبدالله بن الحسن بن يحيي بن علي الضحياني (بي تا)، نجوم الانظار غالبه منتزعة من البحر الزخار و يليه مواهب الغفار، نسخه ي عکسي دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
97. هاروني، يحيي بن حسين بن هارون (1417 ق)، الافادة في تاريخ ائمة الزيدية، به کوشش محمد يحيي سالم عزان، صنعاء: دارالحکمه اليمانيه.
98. يحيي بن مهدي بن قاسم الحسيني (بي تا)، صلة الإخوان في حلية برکة أهل الزمان، نسخه ي خطي دايرة المعارف بزرگ اسلامي.
99. يعقوبي، احمد بن أبي يعقوب (بي تا)، تاريخ، بيروت: دار صادر.
100. Lewis, B. (1986), "Ali Al-Rida", The Encyclopaedia of Islam, Leiden: Brill, , New Edition.
منبع مقاله :
هوشنگي، حسين؛ (1392)، ابعاد شخصيت و زندگي حضرت امام رضا (عليه السلام)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، اول