زيرعنوان: ( بررسي چالشهاي فراسوي حکومت اسلامي با تأکيد بر ديدگاه امام )
3- استراتژي حکومتي حضرت امام خميني (رحمه الله)
حضرت امام خميني (رحمه الله) از ابتداي انقلاب، تا تأسيس حکومت اسلامي و هدايت جريان امور در جمهوري اسلامي ايران، پيرو استراتژي مشخصي بودند که ريشه در آيه کريمه زير داشت:« محمد فرستاده خداست و ياران او بر يکديگر بسيار مشفق و بر کافرين سخت گير هستند. » (2)
بنابراين امام يک گسست کلي در گستره ي جهاني ترسيم کرده بودند که براساس تمييز بين کافر - غيرکافر عمل مي کرد. لذا در هر مرحله تاريخي چون مسايل اصولي اتفاق نظر حاصل مي آمد، امام از پذيرش همياري و همکاري ساير گروهها دريغ نمي ورزيدند. تأکيد بر گسستهاي اصولي و امحاء گسستهاي فرعي با عنايت به شکاف فوق معنا مي يافت. بر اين اساس چون به حوزه جغرافيايي خاص مانند ايران مي نگريم، مشاهده مي شود که سعي اوليه امام بر از بين بردن شکاف فقير - غني، نزديک کردن هر چه بيشتر افراد و گروههاي انقلابي به يکديگر، امحاء شکاف ارزشي با گسترش تربيت اسلامي و نهايتاً ارائه سيمايي جذاب از ولايت فقيه که ضمن بهره وري از مباني فقه جواهري، پاسخ گوي نيازهاي فعلي است، مي باشد.
در گستره جهاني نيز، امام به دنبال تقويت مباني اقتصادي کشور و نيل آن به استقلال لازم براي حفظ جايگاه درخوري در معادلات جهاني بودند. ايشان از نظر سياسي به جز چند کشور خاص همکاريهاي متعارف با ساير کشورها را جايز و ضروري دانسته و بويژه بر نفي شکافهاي تصنعي بين کشورهاي اسلامي تأکيد داشتند. همين وضعيت در حوزه نظري ( تئوريک ) نيز قابل مشاهده است به گونه اي که شکاف شيعي - غيرشيعي را به هيچ وجه دامن نزدند. اما در حوزه فرهنگ شکاف غيرخودي - خودي براي امام اهميت ويژه اي داشت که مقتضاي زمان تأسيس و معرفي جامعه تازه اسلامي بود.
از آنجا که گستره انديشه هاي حضرت امام (رحمه الله) وسعيتر از آن است که در حد مقاله حاضر، حق آن ادا شود در اينجا صرفاً به کليت بينش امام استناد مي شود و از شرح جزئيات مي گذريم. براي اين منظور موضوع گسستهاي چهارگانه را در دو بعد داخلي و خارجي به بحث مي گذاريم:
الف) گسستهاي داخلي
بينش امام در اين بعد کاملاً مبتني بر اصل وحدت و جذب نيروهايي بود که به نحوي مي توانستند با جريان کلي انقلاب همراه شوند. امام قايل به يک گسست بودند و آن هم «خودي - دشمن » که مطابق نظر ايشان، دشمنان افرادي بودند که در مقام براندازي انقلاب اسلامي برآمده بودند. به عنوان مثال در هر چهار محور سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظري، مشاهده مي شود که:1- در بعد اقتصادي تأکيد زيادي بر رفع تبعيض و توجه به محرومان داشتند به گونه اي که شکاف فقير/ غني در جامعه اسلامي از بين برود. شايد هيچ موضوعي به اين اندازه مورد توجه حضرت امام (رحمه الله) نبوده که کراراً مي خوانيم:
« دولت موظف است بيش از همه به طبقات محروم برسد و رعايت حال ايشان بکند ... ضمناً خود دولتمردان نيز براي راحتي خيال محرومان بايد در ساده ترين وضع ممکن به سر ببرند تا اين شکاف کشنده، بر محرومان بيش از اين فشار وارد نسازد. » (3)
در مجموع، نگرش اقتصادي امام متوجه محرومان و بهبود وضعيت معيشتي ايشان بود که در آن شرايط با تأييد مهندس ميرحسين موسوي و برنامه هاي اقتصادي ايشان، خود را نشان مي دهد.
2- در حوزه سياسي نگرش امام آنقدر فراگير بود که به هنگام مبارزه، طيف متنوعي از نيروها را بر گرد اصل اوليه سقوط رژيم پهلوي و تأسيس حکومت اسلامي گرد آورده بودند و هنگام تأسيس نيز با رعايت چهارچوب اصلي، بر « جمهوري بودن » نظام هم تأکيد ورزيده و در مقابل کساني که تقاضاي تأسيس « حکومت اسلامي » و يا « حکومت جمهوري » را داشتند، ايستادند و اظهار داشتند: حکومت جمهوي اسلامي نه يک کلمه کم و نه يک کلمه زياد. ايشان حتي به طرد کساني که در ذيل عنوان « مجاهدين خلق » گرد آمده بودند و براي براندازي نظام سلاح برداشته بودند، راضي نبودند. لذا خطاب به اين جوانان فريب خورده کراراً پيغام مي دادند که:
« من سفارش مي کنم به اين اشخاصي که از اين گروهها بازي خورده اند، اينها يک مقايسه اي بين حکومت حالا و حکومت سابق بکنند ... و بعد ببينند واقعاً راهشان چه راهي است؟ .... (4) ما ميل نداريم که شما هر وقتي گرفتار شديد جوري باشد که اسلام حکمي جزمي کرده باشد و دادگاهها نتوانند تخلف بکنند. ما ميل داريم که جوري باشد که دست اين دادگاهها باز باشد براي اينکه شما را عفوتان کنند، شما را رهاتان کنند. » (5)
توجه به اين شيوه و منش امام براي آن دسته از نيروهاي سياسي که امروزه در چهارچوب نظام جمهوري اسلامي و بدون قصد براندازي يکديگر با هم به رقابت مشغول لند، حائز کمال اهميت است. رويکرد خوش بينانه در عضويت مجدد معاندين در جرگه انقلابيون! اوج روحيه جاذبه امام مي باشد که درسيره عملي امام نيز تجلي دارد. به عنوان مثال، اقدام انقلابي امام در مکلَّف نمودن مرحوم بازرگان به تأسيس دولت موقت آنهم در ابتداي راه، معناي جاذبه را براي پيروان خط امام تبيين مي کند. اما آنچه که امام در مقابله با ملي گرايي فرموده اند، جنبه واکنشي داشته و براي جلوگيري از پخش ايده هاي يکسويه در جامعه بوده است. مثلاًچون خبرنگار روزنامه آلمانيِ « دنياي سوم » سعي مي نمايد « ايراني » بودن را در مقابل « اسلامي » بودن قرار دهد، ايشان اظهار مي دارند:
« اسلامي بودن، بيش از ايراني بودن بين افراد ملت ايران روابط مستحکم برقرار کرده است. » (6)
لذا کليه گسستهاي سياسي در حوزه داخلي از منظر امام مردود بودند و تا آنجا که جنبه اختلاف سليقه داشتند تأييد مي شدند. « روحانيت » و «روحانيون » مبارز به عنوان دو سليقه سياسي در درون تفکر سياسي اسلامي از سوي امام پذيرفته شد، اما فعاليتهاي صنفي و حذفي را توجيه و مجاز ندانسته شديداً نهي مي کردند. لذا خارج کردن ياران امام و انقلاب تحت عناويني چون راست و چپ، حزب اللهي و غير حزب اللهي، ملتزم و غيرملتزم، ذوب شده و غيرذوب شده، تندرو و کندرو و ... قطعاً با سيره عملي و نظري امام مطابق نبوده و درست در مقابل آن قرار دارد چرا که تأييد کننده سياست دفع است تا جذب.
3- شکاف ارزشي - ضد ارزشي البته در جامعه ايران متعاقب انقلاب بسيار نقش ساز بود و اين اقتضاي تأسيس حکومت اسلامي بود که با فرهنگش شناخته مي شد. البته سياست امام تهييج اين شکاف نبود، بلکه بالعکس خطاب را متوجه متوليان امور فرهنگي - همچون دانشگاه ها، سازمانهاي تبليغاتي، مساجد، راديو و تلويزيون، مطبوعات و کليه دولتمردان (7) - نموده، بروز هرگونه فعاليتي در اين حوزه را ناشي از کمکاري آنها مي دانستند. به عنوان مثال در خطابي آسيب شناسانه مي فرمايند:
« از اولي که راديو و تلويزيون در اختيار جمهوري اسلامي واقع شد، راجع به آن نگراني داشتم براي اينکه اين سازماني است که اگر خوب باشد، مملکت ما خوب مي شود و اگر فاسد باشد ممکن است که بسيار فساد ايجاد کند ... » (8)
4- بحث از ولايت فقيه اگرچه در دوره امام چندين چندين بار به تهييج فضاي فکري جامعه منتج شد، وليکن نظر به اکثريت داشتن پيروان اين ديدگاه و عدم توجه عمومي به نظرگاه اقليت، چندان تأثيرگذار نگرديد و عملاً ديدگاه امام خميني (رحمه الله) به اجرا درآمد. استعداد بالاي امام در به نمايش گذاردن ولايت مطلقه اي که در آن مردم، متفکران و اصحاب قلم نيز نقش داشتند، - به گونه اي که ميزان رأي مردم مي شد - بهترين دليل براي خاموش کردن اين شکاف بود. لذا امام به هيچ وجه تفسيري مستبدانه از ولايت را - آنگونه که برخي گمان مي کردند - که حساسيت برانگيز بود، ارائه نکردند و با اعطا سهم سياسي هر عنصر، بر شکاف مزبور فايق آمدند. بحث از ولايت فقيه و نقش و جايگاه مردم، موضوع مستقلي است که پيرامون آن بسيار تحقيق شده است. (9)
ب) گسستهاي خارجي
در گستره جهاني اگرچه نگرش عمومي به جمهوري اسلامي چندان مساعد نبود، با وجود اين، استراتژي کلان امام در چهار حوزه سابق را مي توان موفق ارزيابي نمود:1- حضرت امام (رحمه الله) در زماني که اذهان متوجه ارزشهاي ديني بود و کمتر به مقولاتي چون اقتصاد جهاني توجه مي شد، صراحتاً اين بعد را مورد تأکيد قرار داده به عنوان يکي از اصول اصلي برنامه دولتهاي مختلف بهبود آن را خواستار شدند. براي اين منظور امام مردم را به قناعت و همکاري با دولت، سياستگذاران را به جديّت، افراد و گروهها را به جهاد اقتصادي و دولت را به همکاري با ساير دول مشابه، (10) دعوت نمودند. تا از اين طريق بنيان اقتصادي کشور رونق گرفته، شکاف بين کشور ما با ساير کشورهاي پيشرفته کاهش يابد. با اينحال بايد پذيرفت که علي رغم تلاش به عمل آمده، اين گسست در همان ايام هم فعال بود و به خاطرخارج بودن روند کلي آن از حيطه تأثير يک کشور خاص - بويژه کشوري در حال توسعه مثل ايران - توفيقي در رفع آن حاصل نيامد.
2- در ارتباط با سياست جهاني، امام خواهان استراتژي صلح و وحدت بودند و فقط در مورد کشورهايي چون اسرائيل، آمريکا و آفريقاي جنوبي ( در دوره آپارتايد ) استثنا قائل شده بودند. مرحوم سيد احمد خميني با عنايت به همين مطلب است که سياست اصولي امام را در ارتباط با ساير کشورها « رعايت احترام متقابل » و « عدم دخالت در امور داخلي » ذکر کرده، صلح طلبي امام را در سطح جهاني تعريف مي کنند. (11)
حضرت امام (رحمه الله) نيز خود صراحتاً اظهار داشته اند:
« ما صلح مي خواهيم ... ما مي خواهيم مسالمت با همه دنيا داشته باشيم. » (12)
در مورد کشورهاي اسلامي اين تأکيد بيشتر مي شود و اصل وحدت عنوان مي گردد:
« برنامه ما که برنامه اسلام است، وحدت کلمه مسلمين است، اتحاد ممالک اسلامي است، برادري با جميع فرق مسلمين است در تمام نقاط عالم (13) ... پيام من براي برادران عرب و مسلمان اين است که بياييد و اختلافات را کنار بگذاريد و دست برادري به يکديگر بدهيد و همگام و هم پيمان با همه برادران مسلمان غيرعرب، تنها اسلام را تکيه گاه خود قرار دهيد. » (14)
بدين ترتيب در عرصه سياست خارجي امام سعي داشتند با تأکيد بر اصل صلح طلبي و اخوت، شکافهاي موجود را از بين برده، وحدتي عام را جايگزين سازند.
3- حضرت امام (رحمه الله) بنا به اقتضاي حرکت انقلابي شان، لاجرم تکيه بر شکاف ارزشي خودي - غيرخودي را به عنوان يک استراتژي برگزيدند تا بتوانند شأن و جايگاه ايران را تثبيت نمايند. لذا شاهد تأکيد امام بر اين نکته بوديم که جهانيان بايد وجود فرهنگ سياسي تازه را بپذيرند.
« بر هيچ يک از مردم و مسئولين پوشيده نيست که دوام و قوام جمهوري اسلامي ايران بر پايه سياست نه شرقي و نه غربي استوار است و عدول از اين سياست، خيانت به اسلام و مسلمين و باعث زوال عزت و اعتبار و استقلال کشور و ملت قهرمان ايران خواهد بود. » (15)
به همين خاطر است که امام صراحتاً مي فرمايند چنانچه دنيا در مقابل دين ما بايستد ما نيز در مقابل همه آنها مي ايستيم.
4- شکاف تئوري شيعي - غيرشيعي؛ با اينکه ايران اولين کشوري بود که جمهوري اسلامي مبتني بر فقه سياسي تشيع را تأسيس کرده بود، هيچگاه از سوي امام به مثابه ابزاري براي سرکوب ديگر حکومتهاي اسلامي مورد استفاده قرار نگرفت. امام اهل تسنن را برادر خوانده، (16) حکومتهاي سني مذهب را به وحدت با ايران دعوت نموده (17) و در يک کلام معتقد بودند که همگان جزو يک پيکره مي باشيم:
« الآن بر رؤساي اسلام، بر سلاطين اسلام، بر رؤساي جمهوراسلام تکليف است که اين اختلافات جزئي و موسمي را که گاهي دارند، اين اختلافات را کنار بگذارند، عرب و عجم ندارد، ترک و فارس ندارد. » (18)
نتيجه گيري: چشم انداز آينده
در آخرين بخش از اين نوشتار لازم است تا ملاحظات پيشين را به کار گرفته، ميزان آسيب پذيري کشور اسلامي مان را در دهه سوم حياتش ارزيابي نماييم. اين ارزيابي مي تواند براي وضع سياستهاي اصلاحي به منظور جلوگيري از فساد احتمالي مؤثر باشد. در مجموع دو خطر عمده متوجه انقلاب اسلامي در آينده مي باشد:1- فعال شدن بعد داخلي شکافهاي اجتماعي
در رهگذر دو دهه از حيات سياسي - اجتماعي انقلاب اسلامي، ابعاد داخلي شکافهاي چهارگانه نسبت به ابعاد خارجي از تهييج و تحرک بيشتري برخوردار بوده اند. ( نگاه کنيد به نمودار شماره 4 )نمودار شماره (4)
ميزان تهييج شکافهاي اجتماعي در دو بعد داخلي و خارجي
معناي نمودار فوق آن است که در بعد خارجي، حضور حکومت اسلامي بسيار خوب بوده و توانسته است به ميزان زيادي بر شکافهاي موجود فايق آيد. به جز يک مورد اقتصادي که همچنان در حال تعميق يافتن بوده و تلاشهاي به عمل آمده به بهبود وضعيت کمک چنداني نکرده است. البته در اين خصوص نبايد فراموش کرد که برنامه هاي توسعه تا حدودي در کاهش فرآيند رو به تزايد تعميق شکاف بين ايران و جهان صنعتي مؤثر بوده اند. اما به علت وجود فن آوري مدرن و سرعت بيش از حد تحولات اقتصادي در جهان غرب، عملاً تلاشهاي کشورهايي همچون ايران تأثير لازمه را نگذاشته و فاصله اقتصادي همچنان وجود دارد و تأثيرات خود را مي گذارد.
اما حوزه داخلي روندي مخالف با بعد خارجي را طي کرده است. بدين صورت که فضاي منسجم و به دور از تشنجات بنيادين دهه اول، به تدريج گسست برداشته و جناح بنديهايي متولد شده اند که در نيمه دهه اول اصلاً مطرح نبودند. تعبير صريح در خصوص وضعيت اين بعد آن است که در حوزه داخلي، ما نه با کاهش شکافها بلکه با تشديد آنها مواجهيم!
نتيجه اي که حاصل مي آيد، اين است که: اگر تهديدات عليه انقلاب اسلامي را به دو دسته بزرگ داخلي و خارجي تقسيم کنيم، دهه سوم دهه طرح تهديدهاي داخلي است. متأسفانه هر چهار گسست فرهنگي، سياسي، اقتصادي و فکري به نحوي تحريک شده اند و هم اکنون در حال تأثيرگذاري مي باشند. جبهه انقلابيون به علل مختلف - که اصلاً موضوع بحث فعلي ما نيست - به تفاسير متنوعي دل بسته اند که آنها را در گروههاي مختلف قرار داده است.تحليلگراني که از بيرون به عرصه فعاليتهاي سياسي نگاه مي کنند، متأسفانه چشم انداز پرتنشي را پيش روي خود مي بينند. انتصاب اوصافي چون « ضد ولايت فقيه »، « مخالف رهبري »، « ليبرال »، « سرمايه دار»، « متعصب »، « خشونت طلب »، « دگرانديش » و ... به افرادي که در بستر تحولات انقلابي رشد کرده اند و ياران دوران مبارزه و تأسيس حکومت اسلامي بوده اند، آنهم توسط افراد و گروههايي از درون جبهه انقلابيون مسلمان، نتيجه ناميمون تهييج شکافهاي داخلي مي باشد. از اين منظر، اصل اوليه و ضروري براي دهه سوم انقلاب اسلامي وحدت گروههاي مختلف انقلابي است. يعني همان مطلبي که امام امت کراراً بر آن تأکيد داشتند که:
« اينجانب با کمال تواضع دست خود را به طرف تمام جناحها که در خدمت اسلام هستند دراز مي کنم و از همه استمداد مي کنم که با هم پيوستگي همه جانبه در راه بسط عدالت اسلامي که يگانه راه سعادت ملت است، کوشا باشند ... اکنون لازم است وحدت کلمه خود را که به حمدالله حاصل است با کمال جديت حفظ کنيد ... » (19)
نکته تأمل برانگيز ديگر، تهييج بيش از اندازه گسست نظري در بعد داخلي مي باشد که به هيچ وجه مثبت ارزيابي نمي شود. پس از دو تجربه حکومتي، تئوري ولايت فقيه حضرت امام (رحمه الله)، - که امام از فرط بداهت آن را مستغني از هرگونه استدلالي دانسته بودند (20) در کمال صداقت مردم و نخبگان فکري - انقلابي آن زمان نيز آن را چنين ديده و پذيرفته بودند - به يکباره مورد تفاسير متنوع و مختلف قرار مي گيرد که در پاره اي از موارد قابليت سياسي اش را از دست داده و به برداشتي مسيحي از حکومت و سياست نزديک مي شود. اين موضوع نشان دهنده اين حقيقت است که افکار عمومي - چه به شکل طبيعي و چه به شکل تحميلي - دستخوش تحول شده و براي يقينيّات سابق خود به دنبال استدلال است. از آنجا که ولايت فقيه، رکن رکين حکومت اسلامي به شمار مي رود، بايد نسبت به تحول فوق حساس بوده، مقدمات لازم براي فايق آمدن بر گسست را فراهم آوريم. نکته حساس در اين زمينه آن است که تفاسير جديد از ولايت فقيه از سوي کساني مطرح مي شود که متعلق به حوزه انديشمندان و فقهاي انقلابي - مسلمان هستند و چنين نيست که بتوان با انتصاب چند وصف مذموم آنها را از صحنه به در کرد.
نتيجه آنکه، اگرچه در کل بعد داخلي گسستها نسبت به بعد خارجي از تحرک بيشتري برخوردار بوده و به همين خاطر دوست داران انقلاب بايد در اين زمينه تلاش بيشتري را در دهه سوم به انجام برسانند اما در اين ميان يک گسست داخلي، به هر علتي، بيشتر تهييج شده که همان گسست نظري مربوط به تئوري ولايت فقيه مي باشد. لذا چنين به نظر مي رسد که دهه سوم، دهه ولايت فقيه در ايران بوده و حجم قابل توجهي از تأملات نظري متوجه اين کانون مهم باشد. به همين خاطر است که بايد توفيق در نظريه ولايت فقيه امام را رسالت علمي تمامي عالمان دلسوز تعريف کرد تا از اين طريق هم نخبگان و هم مردم، پاسخهايي در خور فهمشان دريافت کرده، اين نظريه را - همچون دهه اول انقلاب - با عقل و دل، پذيرا شوند. هرگونه کاهلي در اين زمينه منجر به تعميق شکاف نظري در جامعه علمي، اختلاف آراي بيشتر و تضعيف مقام ولي فقيه در جامعه، در دهه سوم مي شود که مطلوب هيچ يک از گروههاي انقلابي و مسلمان موجود در جامعه امروزي نيست. ضمناً عدم توجه به اين مهم، ناديده گرفتن توصيه صريح امام است، آنجا که مي فرمايند:
« ان شاء الله تعالي کيفيت تشکيل ( حکومت اسلامي ) و ساير متفرعات آن را با مشورت و تبادل نظر بدست بياورند ... » (21)
2- متراکم شدن شکافها در بعد داخلي
از جمله تهديدات ديگر نسبت به آينده انقلاب اسلامي، متراکم شدن شکافهاي موجود در بعد داخلي مي باشد. تراکم شکافها منجر به تقويت آنها شده و در نتيجه ميزان تأثيرگذاريشان را در جامعه افزايش مي دهد. چنانکه از نمودار شماره (5) برمي آيد، وضعيت گسستهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و فکري در بعد داخلي نسبت به بعد خارجي نگران کننده تر مي نمايد.ترکيب گسستهاي چهارگانه در دو بعد داخلي و خارجي
نمودار شماره (5)
با لحاظ کردن دو نکته زير مشخص مي شود که ترکيب فوق در بعد داخلي از پتانسيل بيشتري براي فعاليت برخوردار است و چنانچه به آن توجه لازم نشود، چه بسا در دهه سوم جنبشهايي را به دنبال داشته باشد:
اولاً: اگرچه حالت تقاطع در ترکيب شکافهاي اجتماعي در بعد داخلي به چشم مي خورد وليکن از نقش واسطه اي دو شکاف نظري و فرهنگي نبايد غافل شد. دو شکاف مزبور با قرار گرفتن در ميانه گسستهاي سياسي و اجتماعي، فاصله آن دو را کاهش داده همچون کاتاليزور عمل مي نمايند. لذا تجمع چهار شکاف فعال در عرصه داخلي آنهم با ترکيبي اينچنيني، مؤيّد مدعاي تراکم گسستها مي باشد.
ثانياً: در مقايسه با بعد خارجي، معلوم مي شود که بعد داخلي به خاطر اينکه چهار گسستش فعال مي باشد از حساسيت بيشتري برخوردار است. در بعد خارجي دو گسست از فعاليت افتاده اند و يکي نيمه فعال است و فقط شکاف اقتصادي است که همچنان نقش ايفا مي کند. لذا با اطمينان مي توان اظهار داشت که در دهه آينده، گذشته از پاره اي از تأثيرات ناشي از شکاف اقتصادي در عرصه جهاني، بيشتر تعهدات صبغه داخلي دارند.
پينوشتها:
1- دانشجوي دکتراي علوم سياسي و عضو هيأت علمي دانشگاه امام صادق و سردبير نشريه مطالعات راهبردي.
2- قال الله تعالي: « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ... » ( قرآن کريم، سوره مبارکه الفتح، آيه شريفه 29 ).
3- در جستجوي راه از کلام امام، دفتر اول، ص 88 و 89؛ همچنين:
- انديشه هاي اقتصادي امام خميني (رحمه الله)
4- در جستجوي راه از کلام امام، دفتر 13، ص 9- 188.
5- همان، ص 188.
6- همان، دفتر 12، ص 67.
7- اصغر افتخاري، آينده انقلاب اسلامي از ديدگاه امام، در: فجر انقلاب، تهران، معاونت پژوهشي سازمان تبليغات اسلامي، 1374.
8- در جستجوي راه از کلام امام، دفتر 18، ص 454.
9- در اين ارتباط با جايگاه مردم در تئوري ولايت فقيه امام نک:
- انديشه هاي فقهي - سياسي امام خميني (رحمه الله)، پيشين ( يادداشت شماره 38).
- جمهوريت و انقلاب اسلامي ( مجموعه مقالات )، سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، وزارت ارشاد، 1377، ص 35.
10- محسن آژيني، انديشه هاي اقتصادي حضرت امام خميني (رحمه الله)، تهران، سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، 1374.
11- سيد احمد خميني (رحمه الله)، اتکاء امام به خدا و مردم در سياست خارجي، در: مجموعه مقالات چهارمين سمينار بررسي سيره نظري و عملي حضرت امام خميني (رحمه الله)، تهران، جمعيت زنان جمهوري اسلامي ايران، 1373، ص 15.
12- صحيفه نور، ج 18، ص 231.
13- در جستجوي راه از کلام امام، دفتر 15، ص 134.
14- همان، ص 146.
15- صحيفه نور، ج8، ص 36.
16- تبيان، دفتر پانزدهم ( وحدت )، پيشين ( بويژه ص 20- 21) که مجموعه بيانات امام را در باب وحدت شيعي و سني آورده است.
17- سخنراني مورخه 59/5/20 امام ناظر بر همين معناست.
18- صحيفه نور، ج1، ص 1- 120.
19- دو فراز از بيانات امام به نقل از: تبيان ( دفتر پانزدهم، وحدت ) پيشين، ص 3-222.
20- روح الله الموسوي الخميني، ولايت فقيه و جهاد اکبر، تهران، دفتر چاپ الست فقيه، بي تا، ص 6-5.
21- در جستجوي راه از کلام امام، دفتر 12، ص 60.
-، (1385)، ايدئولوژي رهبري و فرآيند انقلاب اسلامي (جلد اول)، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ دوم