1-7-2- کلام 1. آيات 215 تا 220
پاسخ به پرسشها و شبهات ناشي از بيان احکام
168. در فاز پيشين يعني دستورات مربوط به اجتماعي شدن، احکامي مطرح شده است و نسبت به اين احکام اعتراضاتي در جامعه پديد آمده است که خداي متعالي در اين مقطع از سوره پاسخ آنها را مطرح مي کند. نظم مطالب اين کلام تابع تربيت پديد آمدن اين پرسشها در جامعه و يا تربيت اهميت آنها است.169. مطلب 1. پرسشي درباره انفاق:
در پايان دستور به قتل در فصل گذشته، دستور به انفاق مطرح شده بود، و در اين کلام به پرسشي در اين باره پاسخ مي دهد. پاسخي که خداي متعالي در مقابل اين پرسش بيان فرموده است به نوعي تصحيح جهت پرسش محسوب مي شود و همين امر نشان مي دهد که اين پرسش همراه نوعي شبهه و يا اعتراض بوده است. تکرار اين پرسش پس از چند آيه نيز مؤيد همين مطلب است: از تو مي پرسند: «چه چيزي انفاق کنند؟» بگو: «هر مالي انفاق کنيد، به پدر و مادر و نزديکان و يتيمان و مسکينان و به در راه مانده تعلّق دارد، و هرگونه نيکي کنيد البتّه خدا به آن داناست.» يسْأَلُونَكَ مَاذَا ينْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيرٍ فَلِلْوَالِدَينِ وَالْأَقْرَبِينَ وَالْيتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ«215»170. مطلب 2. شبهه اي درباره قتال در ماه هاي حرام:
در فصل پيشين درباره ضرورت قتال با دشمنان و دفع فتنه ايشان مطالبي بيان شده بود، در همان مقطع قتال در ماه هاي حرام به اندازه مقابله به مثل جايز شمرده شده بود: «الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ(194)» از آيات اين مطلب به خوبي دانسته مي شود که برخي به بهانه حفظ حرمت ماه هاي حرام، قتال در اين ايام را زير سئوال مي بردند و بدين ترتيب آگاهانه يا ناآگاهانه آب به آسياب دشمن مي ريختند، خداي متعالي در مقام پاسخ به اين شبهه پيش از طرح سئوال به بيان وجوب قتال و ناگواري ظاهري و خير واقعي آن مي پردازد و به اين ترتيب مي فهماند که ريشه اصلي اين گونه از شبهات حرمت ماه هاي حرام نيست، بلکه سختي اطاعت از امر به قتال است و سپس شبهه را مطرح فرموده و پاسخ مي دهد: بر شما کارزار واجب شده است، در حالي که براي شما ناگوار است. و بسا چيزي را خوش نمي داريد و آن براي شما خوب است، و بسا چيزي را دوست مي داريد و آن براي شما بد است، و خدا مي داند و شما نمي دانيد كُتِبَ عَلَيكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيئًا وَهُوَ خَيرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ«216» از تو درباره کارزار در ماه محرم مي پرسند. بگو: «کارزار در آن، گناهي بزرگ و باز داشتن از راه خدا و کفر ورزيدن به او و [ باز داشتن از ] مسجد الحرام [ حج ]، و بيرون راندنِ اهل آن از آنجا، نزد خدا گناهي بزرگتر، و فتنه شرک از کشتار بزرگتر است.» و آنان پيوسته با شما مي جنگند تا -اگر بتوانند- شما را از دينتان برگردانند. و کساني از شما که از دين خود برگردند و در حال کفر بميرند، آنان کردارهايشان در دنيا و آخرت تباه مي شود، و ايشان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود آنان که ايمان آورده، و کساني که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نموده اند، آنان به رحمت خدا اميدوارند، خداوند آمرزنده مهربان است يسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا يزَالُونَ يقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى يرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَمَنْ يرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ«217» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ يرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ«218»171. مطلب 3. پرسشي درباره شراب و قمار:
يکي از مسائل تنش زا در بدو تشکيل حکومت اسلامي حرمت شراب و قمار بود، که جايگاهي تثبيت شده در تجارت و فرهنگ مردم داشت و افرادي که نظر اسلام را در اين باره منفي مي ديدند با طرح منافع شراب و قمار نظر اسلام را در اين باره جويا مي شدند. مي توان گفت که اين پرسش تابع طرح آياتي نظير «كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيبًا (168)» بوده است. درباره شراب و قمار، از تو مي پرسند، بگو: «در آن دو، گناهي بزرگ، و سودهايي براي مردم است، ولي گناهشان از سودشان بزرگتر است.» * يسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا172. مطلب 4. تکرار پرسش درباره انفاق:
اين پرسش يک بار در آغاز اين قول مطرح شده بود و اين بار دوم است. بار نخست خداي متعالي در پاسخ به اين پرسش از افراد شايسته انفاق سخن گفت و اين بار به نحو ديگري پاسخ داد. و از تو مي پرسند: «چه چيزي انفاق کنند؟» بگو: «مازاد بر نيازمندي خود را.» اين گونه، خداوند آيات خود را براي شما روشن مي گرداند، باشد که بينديشيد در کار دنيا و آخرت وَيسْأَلُونَكَ مَاذَا ينْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يبَينُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ«219» فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ173. مطلب 5. پرسشي درباره يتيمان:
توجه خاص اسلام به حفظ حقوق يتيمان ممکن بود بهانه اي براي کناره گيري از ايشان و رها ساختن امور مرتبط با ايشان باشد: و درباره يتيمان از تو مي پرسند، بگو: «به صلاح آنان کار کردن بهتر است، و اگر با آنان همزيستي کنيد، برادران ديني شما هستند. و خدا تباهکار را از درستکار بازمي شناسد.» و اگر خدا مي خواست در اين باره شما را به دشواري مي انداخت. آري، خداوند توانا و حکيم است وَيسْأَلُونَكَ عَنِ الْيتَامَى قُلْ إِصْلَاحٌ لَهُمْ خَيرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ وَاللَّهُ يعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ«220»2-7-2- کلام 2. آيات 221 تا 242
احکام و حقوق خانواده
174. بيان احکام و حقوق خانواده به عنوان اولين و مهمترين واحد اجتماعي جايگاه ويژه اي در تبيين و رفتارهاي اجتماعي دارد. توضيح بيشتر در اين باره در ابتداي اين فصل آمده است.175. مطلب 1. آسيب شناسي ازدواج:
اين مطلب با تأکيد بر ترک ازدواج با مشرکان مي فهماند که اساس تشکيل خانواده بايد بر توحيد و ايمان استوار باشد و مهمترين آسيب در نخستين گام تشکيل خانواده، ازدواج با مشرکان است. همانطور که گفته شد خانواده مهمترين واحد تشکيل دهنده جامعه است و اگر اين واحد بر محور توحيد تشکيل نگيرد نمي توان به جامعه اي توحيدي دست يافت، از اين رو خداي متعالي مي فرمايد: و با زنانِ مشرک ازدواج مکنيد، تا ايمان بياورند. قطعاً کنيزِ با ايمان بهتر از زنِ مشرک است، هرچند زيبايي او شما را به شگفت آوَرَد. و به مردانِ مشرک زن مدهيد تا ايمان بياورند. قطعاً برده با ايمان بهتر از مردِ آزاد مشرک است، هرچند شما را به شگفت آوَرَد. آنان شما را به سوي آتش فرا مي خوانند، و خدا به فرمان خود، شما را به سوي بهشت و آمرزش مي خواند، و آيات خود را براي مردم روشن مي گرداند، باشد که متذکّر شوند وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَئِكَ يدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيبَينُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يتَذَكَّرُونَ«221»176. مطلب 2. آسيب شناسي همبستري:
همبستري به منظور توليد نسل، دومين گام در تشکيل خانواده است و مهمترين آسيبي که متوجه اين امر است، مقاربت به هنگام عادت ماهيانه زنان است که مي تواند نتايجي سوء در تشکيل خانواده و به تبع آن در جامعه به بار آورد. از اين رو خداي متعالي مسئله همبستري را با حرمت نزديکي در ايام حيض آغاز مي کند و سپس اصل مقاربت با همسر به منظور توليد نسل شايسته را تأييد و تأکيد مي نمايد:177. از تو درباره عادت ماهانه زنان مي پرسند، بگو: «آن، رنجي است. پس هنگام عادت ماهانه، از آميزش با زنان کناره گيري کنيد، و به آنان نزديک نشويد تا پاک شوند. پس چون پاک شدند، از همان جا که خدا به شما فرمان داده است، با آنان آميزش کنيد.» خداوند توبه کاران و پاکيزگان را دوست مي دارد وَيسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ«222» زنانِ شما کشتزار شما هستند. پس، از هرجا که خواهيد به کشتزار خود درآييد، و براي شخص خودتان [ در بهره مندي از آنها ] پيشدستي کنيد و از خدا پروا کنيد و بدانيد که او را ديدار خواهيد کرد، و مؤمنان را [ به اين ديدار ] مژده ده نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ«223»
178. مطلب 3. آسيب شناسي سوگند:
ابتدا به نظر مي رسد سوگند، ربطي به مسائل خانواده ندارد، ولي توجه به مطلب بعد يعني مسئله ايلاء مي فهماند که غرض از طرح مسئله سوگند ورود به مسئله ايلاء يعني سوگند براي ترک همبستري است: از سوي ديگر آيه از سوگند براي ترک نيکي و اصلاح و آشتي نهي مي کند، که خود از آسيبهاي مهم در مسائل مربوط به خانواده است. و خدا را دستاويز سوگندهاي خود قرار مدهيد، تا بدين بهانه از نيکوکاري و پرهيزگاري و سازش دادن ميان مردم باز ايستيد، و خدا شنواي داناست وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيمَانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَينَ النَّاسِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ«224» خداوند شما را به سوگندهاي لغوتان مؤاخذه نمي کند، ولي شما را بدانچه دلهايتان از روي عمد فراهم آورده است، مؤاخذه مي کند، و خدا آمرزنده بردبار است لَا يؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيمَانِكُمْ وَلَكِنْ يؤَاخِذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ«225»179. مطلب 4. آشتي يا طلاق براي سوگند خورندگان به ترک همبستري:
براي کساني که به ترک همخوابگي با زنان خود، سوگند مي خورند [ ايلاء ]، چهار ماه انتظار و مهلت است، پس اگر به آشتي بازآمدند، خداوند آمرزنده مهربان است و اگر آهنگِ طلاق کردند، در حقيقت خدا شنواي داناست لِلَّذِينَ يؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَاءُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ«226» وَإِنْ عَزَمُوا الطَّلَاقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ«227»180. مطلب 5. لزوم عده داري زنان پس از طلاق:
در مطلب گذشته گفته شد، که سوگند به ترک همخوابگي با زنان، پس از چهار ماه، يا بايد به آشتي ختم شود و يا به طلاق و حال در اين کلام مي فرمايد که اگر طلاق مقرر شد، زنان بايد تا سه ظهر عده نگه بدارند و شوهران ايشان در اين مدت مي توانند از طلاق برگردند و بار ديگر پيوند زناشويي خويش را تثبيت کنند. نگاهي به سير مباحث تا اينجا نشان مي دهد که اهميت خانواده در اسلام تا چه حد است. در گام نخست ازدواج با مشرک را منع مي کند و در گام بعد از نزديکي به هنگام حيض نهي مي کند و به نزديکي براي توليد نسل تشويق مي کند و در گام بعد از سوگند براي ترک نيکي بر حذر داشته و نسبت به سوگند خورندگان براي ترک همخوابگي مهلت چهار ماهه تعيين مي کند و در صورت اراده طلاق فرصتي سه ماهه به ايشان مي دهد تا شايد خانواده برقرار بماند. و زنانِ طلاق داده شده، بايد مدّتِ سه پاکي انتظار کشند، و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان دارند، براي آنان روا نيست که آنچه را خداوند در رَحمِ آنان آفريده، پوشيده دارند؛ و شوهرانشان اگر سرِ آشتي دارند، به بازآوردن آنان در اين مدّت سزاوارترند. و مانند همان وظايفي که بر عهده زنان است، به طور شايسته، به نفع آنان بر عهده مردان است، و مردان بر آنان درجه برتري دارند، و خداوند توانا و حکيم است وَالْمُطَلَّقَاتُ يتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا يحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ«228»181. مطلب 6. طلاق رجعي:
پس از اينکه در مطلب گذشته به مناسبت ايلاء، از طلاق و امکان رجوع در عده سخن گفت در اين مطلب مستقلاً درباره طلاق رجعي چنين مي فرمايد: طلاقِ رجعي دو بار است. پس از آن يا بايد زن را بخوبي نگاه داشتن، يا بشايستگي آزاد کردن. و براي شما روا نيست که از آنچه به آنان داده ايد، چيزي بازستانيد. مگر آنکه طرفين در به پا داشتن حدود خدا بيمناک باشند. پس اگر بيم داريد که آن دو، حدود خدا را برپاي نمي دارند، در آنچه که زن براي آزاد کردن خود فديه دهد، گناهي بر ايشان نيست. اين است حدود احکام الهي؛ پس، از آن تجاوز مکنيد. و کساني که از حدود احکام الهي تجاوز کنند، آنان همان ستمکارانند الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيتُمُوهُنَّ شَيئًا إِلَّا أَنْ يخَافَا أَلَّا يقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ«229»182. مطلب 7. نحوه امکان پذيري رجوع از طلاق سوم:
و اگر شوهر براي بار سوّم او را طلاق گفت، پس از آن، ديگر آن زن براي او حلال نيست، تا اينکه با شوهري غير از او ازدواج کند [ و با او همخوابگي نمايد ]. پس اگر شوهر دوّم وي را طلاق گفت، اگر آن دو همسر سابق پندارند که حدود خدا را برپا مي دارند، گناهي بر آن دو نيست که به يکديگر بازگردند. و اينها حدود احکام الهي است که آن را براي قومي که مي دانند، بيان مي کند (آيه 230)183. مطلب 8. نحوه برخورد با زنان طلاق داده شده، پس از عده:
و چون زنان را طلاق گفتيد، و به پايان عدّه خويش رسيدند، پس بخوبي نگاهشان داريد يا بخوبي آزادشان کنيد. ولي آنان را براي آزار و زيان رساندن به ايشان نگاه مداريد تا به حقوقشان تعدّي کنيد. و هرکس چنين کند، قطعاً بر خود ستم نموده است. و آيات خدا را به ريشخند مگيريد، و نعمت خدا را بر خود و آنچه را که از کتاب و حکمت بر شما نازل کرده و به وسيله آن به شما اندرز مي دهد، به ياد آوريد؛ و از خدا پروا داشته باشيد، و بدانيد که خدا به هر چيزي داناست وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ«231» و چون زنان را طلاق گفتيد، و عدّه خود را به پايان رساندند، آنان را از ازدواج با همسران سابق خود، چنانچه بخوبي با يکديگر تراضي نمايند، جلوگيري مکنيد. هرکس از شما به خدا و روز بازپسين ايمان دارد، به اين دستورها پند داده مي شود. مراعات اين امر براي شما پربرکت تر و پاکيزه تر است، و خدا مي داند و شما نمي دانيد وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ ينْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَينَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ يعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ«232»184. مطلب 9. شيردهي مادران (پس از طلاق):
يکي از مسائلي که پس از طلاق پيش مي آيد نحوه شيردهي مادران به فرزندانشان است، از اين رو اين آيات مسئله شيردهي را بيان مي کنند: و مادران فرزندان خود را دو سال تمام شير دهند. اين حکم براي کسي است که بخواهد دوران شيرخوارگي را تکميل کند. و خوراک و پوشاک آنان [ مادران ]، به طور شايسته، بر عهده پدر است. هيچ کس جز به قدر وسعش مکلّف نمي شود. هيچ مادري نبايد به سبب فرزندش زيان ببيند، و هيچ پدري نيز نبايد به خاطر فرزندش ضرر ببيند. و مانند همين احکام بر عهده وارث نيز هست. پس اگر پدر و مادر بخواهند با رضايت و صوابديد يکديگر، کودک را زودتر از شير بازگيرند، گناهي بر آن دو نيست. و اگر خواستيد براي فرزندان خود دايه بگيريد، بر شما گناهي نيست، به شرط آنکه چيزي را که پرداخت آن را به عهده گرفته ايد، به طور شايسته بپردازيد. و از خدا پروا کنيد و بدانيد که خداوند به آنچه انجام مي دهيد بيناست * وَالْوَالِدَاتُ يرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَينِ كَامِلَينِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَيهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ«233»185. مطلب 10. عده وفات:
يکي ديگر از مسائل مربوط به خانواده وفات شوهر و وظيفه زن در اين مورد است. وجه اشتراک اين بحث با مبحث طلاق در عده داري زنان است. و کساني از شما که مي ميرند و همسراني بر جاي مي گذارند، همسران چهار ماه و ده روز انتظار مي برند؛ پس هرگاه عدّه خود را به پايان رساندند، در آنچه آنان به نحو پسنديده درباره خود انجام دهند، گناهي بر شما نيست، و خداوند به آنچه انجام مي دهيد آگاه است وَالَّذِينَ يتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيذَرُونَ أَزْوَاجًا يتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ«234»186. مطلب 11. نحوه خواستگاري از زناني که همسرشان فوت کرده است:
و بر شما گناهي نيست درباره آنچه شما به طور سربسته، از زنان در عدّه وفات خواستگاري کرده، يا آن را در دل پوشيده داشته ايد. خدا مي دانست که شما به زودي به ياد آنان خواهيد افتاد، ولي با آنان قول و قرار پنهاني مگذاريد، مگر آنکه سخني پسنديده بگوييد. و به عقد زناشويي تصميم مگيريد، تا زمان مقرر به سرآيد، و بدانيد که خداوند آنچه را در دل داريد مي داند. پس، از مخالفت او بترسيد، و بدانيد که خداوند آمرزنده و بردبار است وَلَا جُنَاحَ عَلَيكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّى يبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يعْلَمُ مَا فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ«235»187. مطلب 12. طلاق پيش از نزديکي و تعيين مهر:
پس از بيان مسائل کلّي مربوط به طلاق و فوت اينک برخي از مسائل مورد ابتلا در اين باره بيان مي شود: اگر زنان را، مادامي که با آنان نزديکي نکرده يا برايشان مَهري معين نکرده ايد، طلاق گوييد، بر شما گناهي نيست، و آنان را به طور پسنديده، به نوعي بهره مند کنيد، توانگر به اندازه توان خود، و تنگدست به اندازه وسع خود. اين کاري است شايسته نيکوکاران لَا جُنَاحَ عَلَيكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ«236» و اگر پيش از آنکه با آنان نزديکي کنيد، طلاقشان گفتيد، درحالي که براي آنان مَهري معين کرده ايد، پس نصف آنچه را تعيين نموده ايد به آنان بدهيد، مگر اينکه آنان خود ببخشند، يا کسي که پيوند نکاح به دست او ببخشد؛ و گذشت کردنِ شما به تقوا نزديکتر است. و در ميان يکديگر بزرگواري را فراموش مکنيد، زيرا خداوند به آنچه انجام مي دهيد بيناست وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّا أَنْ يعْفُونَ أَوْ يعْفُوَ الَّذِي بِيدِهِ عُقْدَةُ النِّكَاحِ وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَينَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ«237»188. مطلب 13. معترضه: تأکيد بر محافظت از نماز:
چرا اين آيه در ميان مباحث مربوط به خانواده جاسازي شده است؟ در پاسخ به اين پرسش مي توان گفت که تأکيد بر معنويت در عين بيان احکام و حقوق خانواده، نشان مي دهد که جهت گيري قرآن در خصوص مسائل مربوط به خانواده معنوي است. قرآن در صدد حفظ و تحکيم نظام خانواده است و نماز عاملي مهم و تأثيرگذار در رسيدن به اين آرمان است. بر نمازها و نماز ميانه مواظبت کنيد، و خاضعانه، براي خدا به پا خيزيد. پس اگر بيم داشتيد، پياده يا سواره نماز کنيد؛ و چون ايمن شديد، خدا را ياد کنيد که آنچه نمي دانستيد به شما آموخت فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالًا أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ«239»189. مطلب 14. متاعي براي زنان شوهر از دست داده و طلاق داده شده در اموال شوهران:
و کساني از شما که مرگشان فرا مي رسد، و همسراني بر جاي مي گذارند، بايد براي همسران خويش وصيّت کنند که آنان را تا يک سال بهره مند سازند و از خانه شوهر بيرون نکنند. پس اگر بيرون بروند، در آنچه آنان به طور پسنديده درباره خود انجام دهند، گناهي بر شما نيست. و خداوند توانا و حکيم است وَالَّذِينَ يتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ«240» و فرض است بر مردان پرهيزگار که زنان طلاق داده شده را بشايستگي چيزي دهند وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ«241» بدين گونه، خداوند آيات خود را براي شما بيان مي کند، باشد که بينديشيد كَذَلِكَ يبَينُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ«242»3-7-2- کلام 3. آيات 243 تا 253
نهادينه سازي فرهنگ جهاد
190. همانطور که در ابتداي فصل گفته شد، جهاد و انفاق به عنوان دو رکن اساسي در رفتارهاي اجتماعي در کلام سوم و چهارم مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد. پيش از اين درباره ضرورت قتال مطالبي مطرح شده بود، اما مباحث مربوط به جهاد در اين فصل ناظر به آسيب شناسي مسئله قتال و در راستاي نهادينه سازي روحيه جهاد در جامعه است.191. مطلب 1. بي فايده بودن فرار از مرگ:
يکي از دلايلي که برخي را از جهاد فراري مي دهد ترس از جان است و خداي متعالي با حکايتي تاريخي فرار از مرگ را بي فايده مي خواند. حکايت کساني که براي حفظ جان خود از جهاد سرباز زده و فرار کرده بودند، اما به مرگ دسته جمعي دچار شدند: آيا از حال کساني که از بيم مرگ از خانه هاي خود خارج شدند، و هزاران تن بودند، خبر نيافتي؟ پس خداوند به آنان گفت: «تن به مرگ بسپاريد» آنگاه آنان را زنده ساخت. آري، خداوند نسبت به مردم، صاحب بخشش است، ولي بيشتر مردم سپاسگزاري نمي کنند * أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يشْكُرُونَ«243»192. مطلب 2. تشويق به جهاد:
حال که با بيان حکايت مستند قبل معلوم شد که فرار از مرگ بي فايده است، مي فرمايد: و در راه خدا کارزار کنيد، و بدانيد که خداوند شنواي داناست وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ«244» کيست آن کس که به خدا وام نيکويي دهد تا خدا آن را براي او چند برابر بيفزايد؟ و خداست که [ در معيشت بندگان ] تنگي و گشايش پديد مي آورد؛ و به سوي او بازگردانده مي شويد مَنْ ذَا الَّذِي يقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يقْبِضُ وَيبْسُطُ وَإِلَيهِ تُرْجَعُونَ«245»193. مطلب 3. گروهي از بني اسرائيل که پس از تقاضاي انتخاب فرماندهي براي جهاد از نبرد گريختند:
اين مطلب جريان نبرد طالوت و جالوت است. حکايت مزبور به بررسي نقاط ضعف گروهي از بني اسرائيل مي پردازد که خودشان خواهان نبرد با متجاوزان بودند اما جمع بسياري از ايشان نتوانستند در ابتلاي جهاد پيروز شوند. اين حکايت را به نحوي مي توان آسيب شناسي مسئله جهاد دانست: آيا از حال سران بني اسرائيل پس از موسي خبر نيافتي آنگاه که به پيامبري از خود گفتند: «پادشاهي براي ما بگمار تا در راه خدا پيکار کنيم»، آن پيامبر گفت: «اگر جنگيدن بر شما مقرر گردد، چه بسا پيکار نکنيد.» گفتند: «چرا در راه خدا نجنگيم با آنکه ما از ديارمان و از نزد فرزندانمان بيرون رانده شده ايم.» پس هنگامي که جنگ بر آنان مقرر شد، جز شماري اندک از آنان، همگي پشت کردند، و خداوند به حالِ ستمکاران داناست أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِي لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ«246» ادامه مطلب، تفصيل حکايت همان گروه بني اسرائيلي است که تقاضاي انتخاب فرماندهي براي جهاد داشتند. بر اساس اين آيات يکي از نقاط ضعف اين گروه استنکاف از پذيرش فرمانده منتخب براي جنگ بود. اين آيات در عين حال ويژگيهاي مورد نياز براي فرماندهي را نيز بيان کرده است. و پيامبرشان به آنان گفت: «در حقيقت، خداوند، طالوت را بر شما به پادشاهي گماشته است.» گفتند: «چگونه او را بر ما پادشاهي باشد با آنکه ما به پادشاهي از وي سزاوارتريم و به او از حيث مال، گشايشي داده نشده است؟» پيامبرشان گفت: «در حقيقت، خدا او را بر شما برتري داده، و او را در دانش و نيروي بدن بر شما برتري بخشيده است، و خداوند پادشاهي خود را به هرکس که بخواهد مي دهد، و خدا گشايشگر داناست.» وَقَالَ لَهُمْ نَبِيهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَينَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ«247» و پيامبرشان بديشان گفت: «در حقيقت، نشانه پادشاهي او اين است که آن صندوقِ عهد به سوي شما خواهد آمد. که در آن آرامش خاطري از جانب پروردگارتان است و بازمانده اي از آنچه خاندان موسي و خاندان هارون در آن بر جاي نهاده اند درحالي که فرشتگان آن را حمل مي کنند مسلماً اگر مؤمن باشيد، براي شما در اين رويداد نشانه اي است.» وَقَالَ لَهُمْ نَبِيهُمْ إِنَّ آيةَ مُلْكِهِ أَنْ يأْتِيكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ«248» ادامه سخن مبين آن است که سرپيچي از فرامين الهي زمينه ساز احساس ضعف و زبوني در مقابل دشمن است و اين خود يکي از آسيب هاي جدي در اين زمينه است. اين آيات در عين حال به مؤمنان مي فهماند که گروه اندک با ايمان توان مقابله با گروه بسيار و پيروزي بر آنان را دارند. و چون طالوت با لشکريان خود بيرون شد، گفت: «خداوند شما را به وسيله رودخانه اي خواهد آزمود. پس هرکس از آن بنوشد از پيروان من نيست، و هرکس از آن نخورد، قطعاً او از پيروان من است، مگر کسي که با دستش کفي برگيرد. پس همگي جز اندکي از آنها، از آن نوشيدند. و هنگامي که طالوت با کساني که همراه وي ايمان آورده بودند، از آن نهر گذشتند، گفتند: «امروز ما را ياراي مقابله با جالوت و سپاهيانش نيست.» کساني که به ديدار خداوند يقين داشتند، گفتند: «بسا گروهي اندک که بر گروهي بسيار، به اذن خدا پيروز شدند، و خداوند با شکيبايان است.» فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيسَ مِنِّي وَمَنْ لَمْ يطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ«249» آيات بعدي پايان حکايت طالوت و جالوت است و پيروزي نهايي را از آن مؤمنان مي داند و در پايان فلسفه قتال را دفع فساد از زمين معرفي مي کند و هنگامي که با جالوت و سپاهيانش روبرو شدند، گفتند: «پروردگارا، بر دلهاي ما شکيبايي فرو ريز، و گامهاي ما را استوار دار، و ما را بر گروه کافران پيروز فرماي.» وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَينَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ«250» پس آنان را به اذن خدا شکست دادند، و داوود، جالوت را کشت، و خداوند به او پادشاهي و حکمت ارزاني داشت، و از آنچه مي خواست به او آموخت. و اگر خداوند برخي از مردم را به وسيله برخي ديگر دفع نمي کرد، قطعاً زمين تباه مي گرديد. ولي خداوند نسبت به جهانيان تفضّل دارد فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يشَاءُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ«251» اين ها آيات خداست که ما آن را بحق بر تو مي خوانيم و به راستي تو از جمله پيامبراني تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ«252»194. مطلب 4. وجود دو گروه مؤمن و کافر، عامل قتال:
اين مطلب که پايان بخش کلام مربوط به جهاد است، وجود دو گروه مؤمن و کافر را عامل جهاد مي داند قتال بين حق و باطل را به مشيت الهي منتسب مي کند: برخي از آن پيامبران را بر برخي ديگر برتري بخشيديم. از آنان کسي بود که خدا با او سخن گفت و درجات بعضي از آنان را بالا برد؛ به عيسي پسر مريم دلايل آشکار داديم، و او را به وسيله روح القدس تأييد کرديم؛ و اگر خدا مي خواست، کساني که پس از آنان بودند، بعد از آن همه دلايل روشن که برايشان آمد، به کشتار يکديگر نمي پرداختند، ولي با هم اختلاف کردند؛ پس، بعضي از آنان کساني بودند که ايمان آوردند، و بعضي از آنان کساني بودند که کفر ورزيدند؛ و اگر خدا مي خواست با يکديگر جنگ نمي کردند، ولي خداوند آنچه را مي خواهد انجام مي دهد * تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَينَا عِيسَى ابْنَ مَرْيمَ الْبَينَاتِ وَأَيدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَينَاتُ وَلَكِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ كَفَرَ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَلَكِنَّ اللَّهَ يفْعَلُ مَا يرِيدُ«253»ادامه دارد...
منبع مقاله :
طرح راهنماي مربي تدبر در سوره هاي قرآن کريم 3 و 4، دبيرخانه ي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، دبيرخانه ي شوراي تخصصي توسعه فرهنگ قرآني، بهار 1388
/ج