آمادگي جسماني و روحيه ي پهلواني در ميان شهدا

رعايت اخلاق در ورزش

شهيد علي مرادي به ورزش، به خصوص رشته ي وزنه برداري، علاقه ي فراوان داشت و بارها با پدرش مشورت کرد تا در خور موج باشگاهي را تأسيس کند و به پرورش جوانان بپردازد. حتّي چند بار هم با مسئولان استان در اين باره مشورت و
جمعه، 26 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رعايت اخلاق در ورزش
 رعايت اخلاق در ورزش

 

نويسنده: موسسه فرهنگي هنري قدر ولايت




 

 آمادگي جسماني و روحيه ي پهلواني در ميان شهدا

مدالها و موفقيتهاي چشمگير

شهيد علي مرادي

شهيد علي مرادي به ورزش، به خصوص رشته ي وزنه برداري، علاقه ي فراوان داشت و بارها با پدرش مشورت کرد تا در خور موج باشگاهي را تأسيس کند و به پرورش جوانان بپردازد. حتّي چند بار هم با مسئولان استان در اين باره مشورت و پيشنهاداتي ارائه داد که به علت کمبود امکانات موفّق نشد. شهيد علي مرادي در رشته ي وزنه برداري بارها قهرمان بوشهر شد و به مسابقات مهم کشوري در تبريز – شيراز – اصفهان – تهران اعزام گرديد که در تمام سفرها به مدالها و موفقيتهاي چشمگيري نايل گرديد. پنج جام قهرماني، دو مدال برنز و يک مدال نقره، حاصل تلاش هاي شهيد در سطح کشور بود و اميد داشت در المپيک هم براي مملکت افتخار کسب کند. (1)

ورزشِ پاک و با اخلاق

شهيد نعيم مشعلي

نعيم مشعلي را همه ي اهل خوزستان و حتّي تا حدودي در سطح کشور مي شناختند. او يکي از ورزشکاران مؤمن و متعهد و دلسوز جامعه ي ورزشي ما بود و در رشته هاي رزمي و يا بهتر بگويم در مجموع يک سري از رشته هاي رزمي استاد و سرآمد بود. بعد از انقلاب شهيد نعيم مشعلي تلاش فراواني کرد تا آثار ضد فرهنگي و تبليغ مکاتب مختلف را که تا بيخ و بن رشته هاي ورزشي نفوذ کرده بود پاک نمايد و چنان در اين کار اصرار داشت که اجازه ي کمترين حرکت ناپسند آن هم در جزيي ترين کارها را به شاگردان خود نمي داد. به شکلي که در طول زمان جنگ بارها از همين باشگاههاي ورزشي که در زمان گذشته مشکل ساز بودند کاروانهاي زيادي عازم جبهه ي جنگ شدند و شهيد مشعلي هميشه قافله سالار اين کاروانها بود. (2)

نتوانستند با ايشان رقابت کنند!

شهيد محمود خضرايي

کمي آن طرف تر گروهاني با صفوف نظامي به سمت مسجد مي دويدند. از آن جا که هنرآموزان آن گروهان هنوز بدون سردوشي بودند و خيلي به دستورات ارشد خود توجه نداشتند و فرامين را به خوبي اجرا نمي کردند، جناب خضرايي از ارشد خواست تا گروهان را متوقّف کند. او نيز چنين کرد و جملگي باز ايستادند. آن گاه خطاب به آنان گفت: « شما ماشاء الله جوان هستيد و من دست کم دو برابر شما از سنّم گذشته است. اگر موافق باشيد مسيري را به اتّفاق بدويم ؟ » سپس نقطه اي را به آنان نشان داد و ازآنان خواست تا همزان با صدور فرمانش به سمت آن نقطه بدوند. او يادآور شد که شما در اوج قدرت و نشاط هستيد و بالطبع نبايد از من عقب بيفتيد.
من نيز به اتّفاق چند نفر از کارکنان ديگر نظاره گر اين مسابقه بوديم. با فرمان ايشان هنرآموزان به طور همزمان دويدند و هر يک سعي مي کرد تا از قافله عقب نماند، ما همچنان به نقطه ي پاياني اين مسابقه چشم دوخته بوديم. سرانجام ايشان جزو نفرات اول بود و در واقع بسياري از هنرآموزان نتوانسته بودند با ايشان رقابت کنند. (3)

رعايت اخلاق در ورزش

شهيد علي لطيف پور

شهيد لطيف پور علاوه بر فعاليّت هاي مذهبي و انقلابي به ورزش به خصوص فوتبال علاقه داشت و به گفته ي دوستانش يکي از کساني بود که اخلاق را واقعاً در ورزش رعايت مي کرد. هيچ وقت حاضر نبود در محيط ورزشي با آبرو و حيثيت کسي بازي کند يا او را مورد جسارت يا توهيني قرار دهد. ورزش را با اخلاق درآميخته بود. (4)

مقام ورزشي

شهيد عبدالعلي پاسالار

عبدالعلي، از بهترين دروازه بانان تاريخ فوتبال وحدتيه هستند. تاکنون هيچ دروازه باني به شهامت، جسارت و مهارت ايشان در اين شهر يافت نشده است. در مهار ضربات پنالتي مهارت زيادي داشت و کسي نمي توانست به آساني او را مغلوب خود سازد. خاطراتي که دوستان ورزشکار هم دوره اش از وي نقل مي کنند شنيدني و در عين حالا اعجاب انگيز است. به پاس مقام ورزشي او، استاديوم وحدتيه را به نام وي نامگذاري کردند. (5)

نفر اوّل در دوي صحرانوردي

شهيد غلامرضا سليمي فرد

يکي از دوستان و همرزمانش، جناب آقاي سيّد حسن موسوي براي خانواده ي آن شهيد، نقل کرده که: « قرار بود مسابقه ي دوي صحرانوردي بين چهارصد نفر در لشکر 19 فجر برگزار گردد. « غلامرضا » هم ناويسي کرده بود. صبح او را ديدم که مشتش پر از خرما بود. گفتم: « اين چيه؟ چرا خرما مي خوري؟ » گفت: « مسابقه داريم. خرما، خيلي قوّت مي دهد. » پس از پايان مسابقه، نتيجه را که اعلام کردند او، نفر اول شده بود. » (6)

قهرمان کُشتي استان

شهيد حسين املاکي

همزمان با آغاز دوره ي دبيرستان رشد ناگهاني و عجيبي در او پايدار شد و قدرت بدني بالايي به دست آورد که طليعه ي جواني بود. اين قدرت را او با ثبت نام در کلاس هاي بدنسازي و سپس کشتي به حد اعلي رساند و البته در کنارش در رشته ي کاراته هم با جديّت فعاليّت خود را آغاز کرد.
رشد بدني و تقويّت قواي جسماني او آن قدر سريع بود که در چندين مسابقه ي استان، قهرمان استان شد از جمله: قهرمان کشتي استاني. استاد کشتي او آقاي محبّي بود. (7)

مثل آب خوردنه!

شهيد حسين املاکي

مشهدي رحمت به همراه محمّدرضا و محمّدعلي مشغول چيدن پرتقال بودند و حسين هم به جمع شان اضافه شد. صندوق هاي چيده شده را سه تا سه تا کول مي گرفت و مي برد. مشهدي رحمت داد مي زد: پسر جان يکي يکي ببر – دو تا دو تا ببر! سه تا سنگينه بابا!
و حسين مي خنديد و مي گفت: « نه بابا! چيزي نيست! مثل آب خوردنه! »
و بعد، صندوق هاي ميوه را به آرامي تا محل انبار مي برد و تمام مسيربرگشت را مي دويد. خستگي را نمي فهميد! و با دوندگي زياد، خود را دوباره پاي صندوق هاي پر از پرتقال مي رساند و پس از پايان کار، تازه به ورزش سنگين مي پرداخت و با تمام قوّت ورزش مي کرد. (8)

از قهرماني در ورزش تا قهرماني در ايثار

شهيد حسين املاکي

در هنگامي که کشاوري ما شروع مي شد، در زمان قبل از جنگ و يا در زمان جنگ، هنگامي که به مرخصي مي آمد. من اگر يک صندوق پرتقال را روي دوشم مي گذاشتم، او سه تا چهار صندوق پرتقال را روي شانه اش مي گذاشت. در دوره ي راهنمايي زيبايي اندام کار مي کرد. سپس به رشته ي کشتي روي آورد که پس از موفقيّت در شهرستان تنکابن از نظر مسابقات استاني به کشوري هم رفت و مقام هم آورد. و بعد در رشته ي رزمي ( کاراته و جودو ) مدت ها کار و تلاش کرد و ورزش را با تمام قدرت ادامه داد تا اينکه جنگ شروع شد و او از ورزش قهرماني باز ماند و قهرمان عرصه هاي ايثار و از خود گذشتگي شد. (9)

مسابقه ي دو ميداني براي حضور در جبهه!

شهيد سيّد جمشيد صفويان

دو ماه از مجروحيت دست سيّد در عمليّات فتح المبين گذشته بود و بايد براي ادامه ي معالجه به تهران مي رفت. علاقه و دوستي بين ما باعث شد که او را در اين سفر همراهي کنم. يکي از شب ها که با هم صحبت مي کرديم، محور سخنانمان فضاي معنوي جبهه، ياد و خاطره ي دوستان شهيد و عمليّات فتح المبين بود. با اين که از درد زخم دستش رنج مي برد امّا به فکر دور ماندن از جبهه و منطقه ي عمليّاتي و دور ماندن از دوستان و همرزمان بسيجي بود. او از اين مي ترسيد که مبادا کار معالجه به طول بيانجامد يا به گونه اي باشد که نتواند در عمليّات بعدي شرکت نمايد. اين دغدغه باعث شد که مسير حرف ها به اين جا برسد که پس از مراجعت به دزفول کداميک از ما به جبهه برود، زيرا دو نفرمان در روابط عمومي کميته ي انقلاب اسلامي خدمت مي کرديم و به خاطر ضرورت کار هميشه يکي از ما اجازه داشتيم به جبهه اعزام بشويم. لذا اين موضوع بر دغدغه ي سيّد افزود و بحث گرمي بين ما دو نفر به وجود آمد در نهايت اين بحث و علاقه ي هر دو نفر ما به حضور در جبهه با پيشنهاد يک مسابقه از طرف سيّد فروکش کرد. امّا چه مسابقه اي؟ او گفت: پس از مراجعت به دزفول مسابقه ي دوميداني برگزار کنيم. من که دنبال بهانه اي بودم تا او را از جبهه رفتن منصرف و خود به جاي او اعزام بشوم، مجروحيت دستش را بهانه کرده و گفتم: اولاً شما با اين دست مجروح نمي تواني در مسابقه شرکت کنيد، دوماً بگذار تا قدري زخم دستت بهبود يابد. ولي هر چه تلاش مي کردم کمتر نتيجه مي گرفتم. بالاخره اصرار او باعث شد تا يکي از روزها را براي مسابقه انتخاب کنيم و در روز موعود با وجود زخم دستش تمام تلاش و همت خود را به کار گرفت و با پيروزي در مسابقه ي دوميداني، حضور در جبهه را نصيب خود کرد. (10)

مسير 10 کيلومتري را دويد!

شهيد رضا افضلي مجرّد

حدود سال 1360 بود که با ايشان در بسيج پايگاه مالک اشتر آشنا شدم. شهيد افضلي، فوق العاده علاقه مند به برگزاري و انجام مراسم فرهنگي و مذهبي بود. جلسات انس با قرآن و اردوهاي رزمي، تفريحي را براي جوانان برگزار مي کرد. حدود سالهاي 60- 61، گروه هنري فرهنگي بسيج پايگاه در شهر و روستاهاي اطراف برنامه هاي متنوع، سرود و تئاتر را اجرا مي کرد. شبي پس از اتمام برنامه تصميم گرفت، يک مسير 10 کيلومتري را پياده طي کند. همراهان اصرار مي کردند که ايشان منصرف شود ولي او قبول نکرد و بالاخره مسير برگشت تا منزل را يکسره دويدند و اين، حکايت از عزم و اراده ي قوي او داشت. » (11)

پي‌نوشت‌ها:

1- شقايق هاي بيرم، صص 325-324.
2- آه باران، صص 41-40.
3- فروغ پرواز، ص 34.
4- آيين عاشقي، ص 125.
5- در کوي نيکنامي (2)، صص 116-115.
6- در کوي نيکنامي (2)، صص 223-222 .
7- اينجا چراغي روشن است، ص 14 .
8- اينجا چراغي روشن است، ص 15 .
9- اينجا چراغي روشن است، ص 169 .
10- آخرين ديدار، صص 53- 52 .
11- هزار و يک دليل سرخ، ص 158 .

منبع مقاله :
مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت،(1390)، آمادگي جسماني، روحيه پهلواني؛ سيره ي شهداي دفاع مقدس (28)، تهران: مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.