تکنولوژي شناختي و محيط هوشمند (1)

فناوري اطلاعات نيز تاکنون راه خود را در حوزه هاي نظامي و غيرنظامي يافته است. مي توان گفت که اين تکنولوژي قبلاً به نماد کنوني اش رسيده است. در حال حاضر، اين تکنولوژي در بسياري از تأسيسات دفاعي در سرتاسر دنيا
چهارشنبه، 1 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تکنولوژي شناختي و محيط هوشمند (1)
 تکنولوژي شناختي و محيط هوشمند (1)

 

نويسنده: آجي لل
مترجمان: سيد حسن صانعي، سيده بيتا مرتضوي، فائزه مسعودي فر



 

فناوري اطلاعات نيز تاکنون راه خود را در حوزه هاي نظامي و غيرنظامي يافته است. مي توان گفت که اين تکنولوژي قبلاً به نماد کنوني اش رسيده است. در حال حاضر، اين تکنولوژي در بسياري از تأسيسات دفاعي در سرتاسر دنيا بکار گرفته مي شود. ارتش ها به طور مداوم فناوري اطلاعات خود را ارتقا مي دهند تا با آخرين دانش نرم افزاري و سخت افزاري موجود منطبق شود. در طي دهه اخير، رشد اين تکنولوژي فوق العاده بوده است. از آنجايي که چنين رشدي از قانون مشهور مور ( Moor’s Law ) در دهه 1970 پيروي مي کند که در آن به طور مفصل خاطر نشان شده است تعداد ترانزيستورهاي قرار گرفته بر روي آي سي ( IC )، به طور تصاعدي افزايش يافته و در طي 18 ماه دو برابر مي شود. رشد نرم افزاري و سخت افزاري در حوزه IT بسيار سريع و پرشتاب است و انتظار مي رود که در سال هاي آينده نيز همين روند مشابه ادامه يابد. با اين وجود، بايد يادآور شد که تاکنون موفقيت هاي زيادي در قالب کنوني اين حوزه به دست آمده و ارتش هاي سرتاسر دنيا از آن استفاده مي کنند. پيشرفت هاي آينده در اين حوزه عملاً مستلزم پشتيباني ساير تکنولوژي ها مانند ميکروالکترونيک و نانوالکترونيک، محاسبات کوانتومي و غيره خواهد بود. بنابراين، اين فصل از نگريستن به فناوري اطلاعات مستقلاً به عنوان تکنولوژي استراتژيک پيش روي اجتناب مي کند.
با اين وجود، انديشيدن در عرصه IT و فراسوي آن از هوش مصنوعي تا محيط هوشمند ( AmI ) در حال پيشرفت است. اين محيط هوشمند به تصوير جامعه اطلاعاتي آينده اطلاق مي شود که از همگرايي کامپيوتري فراگير، ارتباطات فراگير و وجوه مشترک کاربرپسند هوش منشعب مي شود. به اين مفهوم است که مردم ممکن است با وجوه مشترک هوش و درک مستقيمي که در تمامي اشيا نهفته است احاطه شوند:
محيط مي تواند نيازها و خواسته هاي فردي و نيز تغييرات در افراد، نيازها، خواسته ها يا محيط را تشخيص دهد. با وجود اينکه تحت کنترل انسان ها باقي مي ماند، ولي ممکن است با روشي يک پارچه، بدون جسارت و اغلب نامحسوس پاسخ دهد. عوامل هوشمند بالاخره تصميماتي مي گيرند که خود به خود به انسان خدمت مي کند يا انساني را از نياز به تصميم گيري و انجام کاري مطلع مي کند. به طور خلاصه، به جاي اينکه مردم مجبور باشند تا با کامپيوترها هماهنگ شوند، کامپيوترها بايد با يادگيري مهارت هاي خاص و انجام وظايف طولاني با انسان ها هماهنگ شوند و احتياجات آنها را برطرف کنند. تعامل بين انسان ها و کامپيوترها بدون منحني هاي يادگيري پرشيب، آرامش دهنده و لذت بخش خواهد بود. (1)
نويسنده نيز ارتباط علوم شناختي را به عنوان عنصر مهمي از گستره تکنولوژي استراتژيک مي پذيرد ولي احساس مي کند که پيشرفت در اين حوزه شکل نامشخصي دارد و بشر هنوز در مراحل اوليه پيوند مغز انسان با مغز ماشين است. چنين تکنولوژي هايي از نزديک ترين و اساسي ترين مکانيسم هاي ارتباط بين افراد و جامعه تأثير مي گيرند و با جنبه هاي علمي – عصبي پيش بيني، تصوير ذهني، ثبت نورون ها (2) و غيره سرو کار دارند. وقتي که اين حوزه کاملاً توسعه يابد، ارزش خود را در محاسبات استراتژيک دولت هاي ملّي مي يابد. در حال حاضر، در اين حوزه کار زيادي توسط بسياري از کشورها انجام نشده است و بنابراين در اين فصل، اين موضوع با هدف معرفي اين تکنولوژي به عنوان راه پيش روي، در ابعاد کلان استفاده مي شود.
شايان ذکر است که وجوه مشترک قابل توجهي بين تکنولوژي هايي مانند محيط هوشمند، تکنولوژي هاي حاضر، تکنولوژي هاي شناختي و روباتيک وجود دارد. با اين وجود، يافته ها نشان مي دهد که اين تکنولوژي ها تدابير متفاوتي مخصوصاً در حوزه هاي دفاعي ارائه مي دهند. از ابعاد نظامي، چنين احساس مي شود که بايد تا حد امکان به اين تکنولوژي ها در حيطه قلمرو شخصي خودشان نگريست.

تکنولوژي شناختي

شناخت فرآيند کسب دانش از طريق فکر، تجربه و احساسات است (3). « شناخت شامل حوزه هاي دقت، حافظه، زبان، ادراک، عملکرد ديداري – فضايي، کنش و عملکرد اجرايي مي شود و معمولاً با عواطف يا احساسات فرق دارد » (4). مفهوم شناخت در زمينه هاي مختلف مانند عصب شناسي، فلسفه و علوم کامپيوتر معاني متفاوتي دارد. اصولاً در رشته هوش مصنوعي، علم شناختي به درک کار کردن مغز مربوط مي شود. اين امر نگرشي را براي راه هاي ارائه اطلاعات به بشر فراهم مي کند تا بتواند هر چه مؤثرتر از آن استفاده کند.
علم شناختي رشته مطالعاتي نسبتاً جديدي است که از همگرايي بخش هاي کوچکتر منظم تشکيل شده است. اين علم عمدتاً باهوش و سيستم هاي هوشمندي با توجه ويژه به رفتار هوشمند همانند محاسبه سرو کار دارد. شاخه خاصي از مهندسي که اکثراً بر اساس علم شناختي پايه ريزي شده است تکنولوژي شناختي نام دارد. تکنولوژي هاي شناختي روش هاي مبتني بر علم براي افزايش يا تکميل دانش، فکر و خلاقيت بشر است. در حال حاضر، بسياري از اين تکنولوژي ها کاربرد خود را در حوزه هاي آموزشي يافته اند و موضوع شناخت در پوشش پژوهش يک تعامل انساني – تکنولوژي است (5).
در حقيقت، تکنولوژي هاي شناختي قبلاً در چندين شکل ابتدايي خود وارد زندگي ما شده اند. مي توان گفت که آغاز انقلاب شناختي به زمان استفاده از ابزارهايي مانند گزينه کنترل املاء در واژه پرداز کامپيوتر، موتورهاي جستجوي مورد استفاده براي تشخيص و شناسايي اطلاعات در شبکه جهاني اينترنت، يا نرم افزار خودکار تشخيص صدا برمي گردد. به هر حال، ممکن است پيشرفت در اين حوزه آسان نباشد. براي مثال در دهه هاي پيشين، دانشمندان کامپيوتري درباره آسان بودن ايجاد هوش مصنوعي بسيار خوش بين بودند. ولي، جامعه علمي هنوز به همتاسازي کامل پيچيدگي هاي هوش بشر حتي نزديک نشده است. هدف کنوني جايگزيني هوش بشر نيست، بلکه تکميل آن است. در حال حاضر، به جاي طراحي و توليد روبات هاي انسان نما که بتواند مانند انسان راه برود و صحبت کند، دانشمندان سيستم هاي اطلاعات حجيم و کامپيوترهاي همراه مي سازند و وجوه مشترک کامپيوترها و انسان ها را براي افزايش راحتي و قابليت استفاده سيستم ها گسترش مي دهند (6).
از همه مهمتر، اين تکنولوژي ها در طي چند سال گذشته نقش هاي خود را متحول کرده اند و فعالانه بر تغيير خودِ شناخت انسان تأثير مي گذارند. اين تکنولوژي ها که ابزاري براي کمک به انسان هستند، امروزه با ساير تکنولوژي ها مانند نانوتکنولوژي، بيوتکنولوژي و فنآوري اطلاعات بيشتر توام شده و براي مقدور ساختن پيشرفت هاي شناختي، با راه هاي متعددي همگرا مي شوند:
نانوتکنولوژي تجهيزات پژوهشي براي بهبود و ارتقاي دانش ساختار و عملکرد مغز و نيز ابزارهاي جديد تحويل دارو را در اختيار مي گذارد. زيست شناسي عصبي گسترش افزايش درک چگونگي عملکرد مغزها و کار سيستم هاي عصبي مرتبط است. فنآوري اطلاعات ظرفيت هاي پردازش سيگنال را براي پژوهش زيست شناسي عصبي و براي وجوه مشترک بين حسگرها، کامپيوترها، مغزها و ابزارهاي پروتز را فراهم مي کند؛ همچنين مدل سازي و شبيه سازي براي محاسبات مربوط به علم اعصاب کمک مي کند. علم اعصاب شناختي، روانشناسي شناختي قديم را به قلمرو درک همبستگي بين ساختار و عملکرد مغز و شناخت مرتبط مي کند (7).
چند مؤسسه در غرب ( عمدتاً در ايالات متحده ) جنبه هاي مختلف مهندسي شناختي را تجربه مي کنند. در زير چند پروژه جالب و مرتبط با اين رشته (8) مطرح شده است که در حال انجام است و هر تکنيک آن مي تواند در چند شکل کاربري دفاعي داشته باشد.

شناخت تکميلي: ترکيب حافظه ديجيتالي و انسان

در اينجا مطلوبيت و کاربردپذيري هاي اين تکنولوژي به اين واقعيت بستگي دارد که انسان ها براي به خاطر آوردن اطلاعات بر اساس موقعيت مربوط به بدن آنها، و محلي که آن موضوع را آموخته اند، ماهر هستند. چنين تکنيک هايي وقتي مفيدند که از بشر انتظار مي رود تصميمات سريعي را ( در نيم ثانيه ) بر اساس انبوه اطلاعات بگيرد.

برنامه ريزي / نگاشت جلسات: تکنولوژي زبان براي معني دادن به تعامل انسان

تکنولوژي زبان کامپيوتري براي مطالعه پويايي گروهي جلسات با برنامه ريزي تغيير موضوعات بحث شده و نقش ها و ارتباطات اجتماعي افراد شرکت کننده استفاده مي شود. اين تکنيک مي تواند براي توليد خلاصه خودکار جلسات و تصميمات آنها مفيد باشد.

مديريت توجه انسان

در اينجا اين مفهوم به معناي يکپارچه کردن اصول روانشناسي اجتماعي، علوم کامپيوتري، اقتصاد و طراحي تعامل است. اين امر به گسترش تکنيک ها کمک مي کند تا خواسته هاي متناقض پاسخ دهي به مجموعه اي از درخواست هاي ارتباط، در حد تعادل نگه داشته شوند.

دسترسي جهاني براي اختلالات موقعيتي القا شده: مدل سازي، نمونه سازي و ارزشيابي

اين روش در خطوط مشابهي که براي توسعه تکنيک ها براي افراد هميشه معلول استفاده مي شود کار مي کنند. در اينجا از مفاهيم علوم شناختي و روش هاي IT براي رسيدگي به مشکل کمک به افراد عادي تحت شرايط نور ضعيف، در محيط هاي پر سر و صدا و به هنگام مسافرت، تحت شرايطي که خواسته هاي جسماني، شناختي يا ادراکي فراتر از حد توان کاربران، استفاده مي شود.

تکنيک هاي تصويرسازي ديجيتالي براي شبيه سازي و بهبود ديد کم

اين تکنولوژي دو مرحله دارد:
( الف ) به منظور توسعه روش هاي شبيه سازي براي اينکه به محققان و طراحان تکنولوژي که ديد طبيعي دارند نشان دهند که فردي با بينايي کم چه چيزي مي بيند و
( ب ) ايجاد ابزارهاي بهبود تصوير بينايي کم که مي تواند براي تبديل تصاوير دوربين هاي ديجيتالي يا برنامه هاي گرافيکي به تصاوير جديد مورد استفاده قرار گيرد.
تمام اين پروژه ها مي توانند قابليت کاربري نظامي داشته باشند. فرآيندهاي شناختي افراد در يادگيري و تفکر به عنوان اجزاي سيستم هاي اطلاعاتي پيچيده نظامي ضروري است. در حقيقت، کار آلن نيوئل ( Allen Newell ) از آزمايشگاه پژوهشي سيستم هاي ( SRL ) شرکت رَند ايالات متحده آمريکا همراه با هربرت اي سيمون ( Herbert A. Simon ) در اواخر دهه 1950 بخشي از تلاش هاي نظامي براي درک عامل انساني در سيستم سلاح هاي پيچيده انسان و ماشين است، آنها کار خود را « شبيه سازي شناختي » ناميدند که بعدها « هوش مصنوعي » خوانده شد (9).
اين تکنولوژي در بسياري از جنبه ها براي ارتش ها بسيار مفيد است:
( الف ) براي توسعه « سيستم هاي کاملاً هوشمند » خودکار و « سلاح هاي مستقل »،
( ب ) با پيچيدگي روزافزون سيستم هاي نظامي و چند برابر شدن نيازهاي آموزشي اين تکنولوژي وعده هاي بسيار زيادي را در عرصه نظامي نشان مي دهد.
( ج ) براي « افزايش » هوش انساني درون سيستم هاي انسان/ ماشين، مثلاً در مورد هواپيماهاي جنگنده هوايي برتر بسيار پيشرفته، خلبان بايد بر اساس جريان پيوسته اطلاعات به دست آمده از کامپيوترهاي نصب شده در هواپيما سريعاً تصميم بگيرد، که در اينجا توانايي هاي خلبان بايد با تطبيق جريان اطلاعات تبديل شود (10).
چنين کابين اطلاعاتي مي تواند از دو استراتژي اساسي استفاده کند: چندين نمايشگر فضايي پيرامون کاربر، به منظور درگير کردن حافظه انسان به محل و نمايش محيط متن ( به صورت ديداري يا شنيداري )، براي درگير کردن حافظه انسان به محل (11).
سال هاي زيادي که انديشه کمک به رايانه ها براي درک صاحبان آنها مطرح شده، اما هيچ پيشرفت تکنولوژيکي در اين زمينه آماده ارائه نيست. اما، با عبور رايانه هاي عصر جديد از همه موانع براي سرعت و ذخيره سازي داده ها، دانشمندان براي مقابله با مشکلات اعتماد به نفس بيشتري دارند. از آغاز اين قرن، تکنولوژيست هاي نظامي با کمک صنعت، براي طراحي سيستم هاي کامپيوتري کوشيده اند تا حالت شناختي کاربران را درک کرده و بر اساس آن پاسخ دهند. چنين سيستم هايي مي تواند کاربردپذيري گسترده تري از بکارگيري در ميدان جنگ تا تمرينات نظامي را براي ارتش به همراه داشته باشند. هدف اوليه اين نوع پژوهش ايجاد سيستم عملياتي براي ارتش است که بتواند حس کند، تجزيه و تحليل کند و مستقلاً حالت شناختي جنگنده ها را به حداکثر برساند. حجم زياد اطلاعات مي تواند يگان ها را در مسيرشان متوقف کند. تکنولوژيست هاي نظامي بر روي چگونگي تعيين زمان دريافت اطلاعات بسيار زياد توسط سربازان و نيز تکنولوژي چگونه مي تواند گنجايش شناختي اعضاي خدماتي را به گونه اي کاهش دهد تا اين اعضا بتوانند در موقعيت هاي خطرناک واکنش صحيحي نشان دهند (12).
برنامه هاي تحقيقاتي مانند « برنامه تقويت شناخت » علاوه بر، جمع آوري اطلاعات فيزيولوژيک در مورد سربازان در حال فعاليت، و توسعه حسگرهاي بدون تماس، کاربردهاي ديگري نيز در حوزه پزشکي دارند. دانشمندان به فکر استفاده از حسگرهاي EEG در کلاه سربازان براي نظارت بر آسيب هاي مغزي هستند. ممکن است سربازان در طي عمليات به دليل انفجار در نزديکي شان از آسيب مغزي رنج ببرند، ولي با ابزار مناسب، رهبران مي توانند زمان مناسب براي دور کردن سرباز از اين موقعيت را ارزيابي کنند. اين امر نيز مي تواند به آنها در تصميم گيري سريع در خصوص بکارگيري نيروهاي ذخيره کمک کند.
آزمايش ها و تجربه هايي براي مشخص کردن اينکه نياز به گماشتن سربازان روي خودرو بستگي به مقدار خودگرداني و اختيارات داده شده به خودرو به 2 يا 3 خدمه جنگ افزار دارد. به نظر تکنولوژيست هاي نظامي در زماني که خوردو عمليات خود را انجام مي دهد خدمه جنگ افزار بايد بتواند توجه بيشتري به عمليات جنگي داشته باشد. براي بهترين حالت اجراي اين هدف، بايد بار شناختي بر روي 2 خدمه نوع انسان معمولي در حين مأموريت را درک کرد. برنامه شناخت بيشتر مي تواند به اين سؤال ها پاسخ دهد که آيا دو يا سه خدمه مرد ترجيح داده مي شود و زماني که خودرو در حال حرکت است يک سرباز چه عملکرد مضاعفي مي تواند داشته باشد (13).
معمولاً، اصطلاح « شناختي »، مخصوصاً در سبک گفتگوي نظامي، استفاده بسيار گسترده اي دارد. ممکن است ويژگي هاي ادراک، توجه، حافظه، حل مسئله، يادگيري و حتي فعاليت هاي حرکتي را پوشش دهد، تکنولوژي في نفسه به تنهايي قادر نيست راه حل هاي متعددي براي مشکلات نظامي ارائه دهد اما زماني که با ساير تکنولوژي هاي همگرا توام شود، نتايج مي تواند عالي باشد. بيوتکنولوژي براي بهبود درک صحيح از مغز انسان، تجويز داروهاي بهبود دهنده معمولي و روانپژشکي و درک سيستماتيک شناخت عاطفي و هوش هيجاني داراي اهميت است. فنآوري اطلاعات در ايجاد، نگهداري و تجزيه و تحليل بانک هاي اطلاعاتي مختلف و فراهم آوردن ابزارهاي جديد براي برقراري ارتباط با ساير انسان ها مؤثر است. در اينجا از « هوش مصنوعي » انتظار مي رود که به تدريج مکمل ( و نه جايگزين ) قدرت ذهن خود ما باشد. نانوتکنولوژي مي تواند شيوه هاي مورد نياز براي پژوهش ذهن، حسگرهاي لازم براي کسب انواع جديد اطلاعات درباره محيط و اجزاي نانويي مورد نياز براي پردازش دقيق اطلاعات همراه را فراهم آورد. در عوض تکنولوژي هاي شناختي، راه هاي جديدي براي تصور کردن و برقراري ارتباط با قلمروهاي واقعي خود ارائه خواهد داد (14).
از منظر امنيت ملي، همگرايي تکنولوژي هاي NBIC ضروري است. اين تکنولوژي ها با همديگر مي توانند راه حل هاي مختلفي اساساً براي تغيير ماهيت کشمکش در قرن 21 و فرصت هايي براي تقويت معماري دفاع ملي را فراهم کنند.

محيط هوشمند

همانطور که قبلاً ذکر شد، بسياري از ارتش هاي سراسر دنيا براي استفاده نظامي شان مزاياي حاصل از پيشرفت هاي شکل گرفته در حوزه IT را هم براي دورن جنگ و هم براي خدمات دوران صلح با موفقيت در کنار هم قرار داده اند. امروزه، بيشتر ارتش هاي مدرن به دوراني منتقل شده اند که ابزارهاي مبتني بر IT بخشي و قسمتي از فعاليت هاي عادي شان شده است. با راههاي فراواني مي توان استدلال کرد که IT چگونه جنگنده هاي عصر جديد را هدايت مي کند که درگير نبرد شوند. به طور کلي فرماندهي نظامي (15)، چنين استدلال مي کند که « مديريت و فن آوري اطلاعات توانمندسازهاي استراتژيکي هستند که به مأموريت امروزي کمک مي کنند – پشتيباني نيازهاي فرماندهان يگان هاي رزمي را .
در طي اين سالها، کامپيوتر نقش مهمي در تحقيق و توسعه سيستم هاي تسليحاتي گوناگون و مهمات بر عهده داشته است. نقش کامپيوتر در زمينه توسعه سکوهاي مختلف مبتني بر زمين، دريا و هوا / فضا براي تحويل سلاح و ساير تدارکات گوناگون قابل تحسين است. همچنين IT اهميت ويژه اي براي طراحي و توسعه سکوهاي مختلف تحويل سلاح را دارد. ساختارهاي پشتيباني براي نيروهاي مسلح مانند رادارها، فرمان، سيستم هاي کنترل و ارتباطات وابستگي شديدي به IT دارند. کشورهاي داراي تسليحات هسته اي براي توسعه ساختارهاي مختلف به منظور توسعه بازدارنده مطمئن هسته اي کمک شاياني از IT دريافت کرده اند. IT براي استقرار سپر دفاع موشکي نيز کاربرد خود را دارد.
بخش عمده اي از علم کامپيوتر که به مراتب تحت عنوان بزرگتري از IT قرار گرفته است هوش مصنوعي ( AI ) نام دارد:
واژه « هوش مصنوعي » در سال 1956 توسط جان مک کارتي ( John McCarthy) در مؤسسه تکنولوژي ماساچوست ( MIT ) ابداع شد و اشاره به شاخه اي از علوم کامپيوتري دارد که مي کوشد از هوش انسان به شکل ماشين تقليد کند. زمينه هاي دورن AI شامل سيستم هاي مبتني بر دانش، سيستم هاي خبره، تشخيص الگو، يادگيري خودکار، درک زبان طبيعي، رباتيک و ساير موارد است. کاربردهاي تجاري AI متنوع است، از جمله کاربردهايي در پزشکي، سيستم هاي مالي و نرم افزار طراحي شده براي کمک به انسان هاي معلول ( صدا، تشخيص شخص ) از جمله آنها است. (16)
هوش مصنوعي را مي توان به عنوان علم و مهندسي ساخت ماشين هاي هوشمند، به ويژه برنامه کامپيوتر هوشمند در نظر گرفت. ماروين لي مينسکي ( Marvin Lee Minsky )، دانشمند آمريکايي علوم شناختي در رشته AI و از بنيانگذاران آزمايشگاه هوش مصنوعي MIT، در يکي از نوشته هايش يادآوري مي کند که هوش مصنوعي علم ساخت ماشين هايي است که چيزهايي را انجام مي دهد که اگر توسط انسان ها ساخته مي شد، به هوش نياز داشت (17).
بيش از پنج دهه از زمان آغاز بکار خود، AI به موفقيت هاي قابل توجهي دست پيدا کرده است و به طور فزاينده اي در نيروهاي دفاعي براي کاربردهاي مختلف استفاده مي شود. هنگامي که با در نظر گرفتن حجم زياد اطلاعات، بايد سريع و گاهي بلافاصله تصميم گرفته شود و زماني که زندگي افرادي در گرو است، هوش مصنوعي کمک حياتي مي کند. هوش مصنوعي قابليت کاربرد وسيع تري از توسعه برنامه هاي پرواز پيچيده هواپيماها گرفته تا بکارگيري سيستم هاي پيچيده تدارکاتي يا ايجاد تمرين هاي شبيه سازي آموزشي دارد. سال هاست که AI به يک شريک طبيعي در ارتش هاي مدرن تبديل شده است (18).
از آنجايي که AI به يکي از بخش ها و قسمت هاي ابزارهاي مختلف IT تبديل شده است، جامعه علمي براي پيشبرد اين تکنولوژي از نقطه نظر کاربرپسندتر شدن و سازگارتر کردن با محيط اطراف پيشرفت بيشتري مي کند. اين تلاش منجر به رشد رشته اي به نام محيط هوشمند ( AmI ) شده است که اشاره به تکنولوژي در حال توسعه اي دارد که مي تواند محيط زيست روزمره را نسبت به حضور ما حساس و پاسخگو سازد.
چنين تکنولوژي اي مي تواند به صورت نامرئي در محيط روزمره ما تعبيه شود (19). مفهوم AmI با پيشرفت هاي ديده شده در ساير زمينه هاي توسعه تکنولوژي اندکي فرق دارد. به بيان ساده تر، آنچه که سال ها در حوزه IT گسترش يافته است پيشرفت محسوب مي شود، مثلاً پيشرفت از کامپيوتر پنتيوم I تا پنتيوم IV و مواردي از اين قبيل. در واقع به معناي افزايش در سرعت محاسبات و فضاي بيشتري براي ذخيره سازي مي باشد. انسان هنوز هم براي تکنولوژي سودمند باقي مانده است.
اين مورد ممکن است کمي با تکنولوژي هاي AmI متفاوت باشد. از محيط AmI انتظار مي رود تا اين امکان را براي اتومبيل هاي در حال حرکت در جاده ها فراهم سازد تا به رانندگان در برابر خطرات هشدار دهد، محل دقيق خود را در آن رديابي کند و به موقع در انتخاب مسير مشاوره و رهنمود دهد. خانه هاي هوشمند به نظارت شرايط، پيگيري کارهاي معمول و برنامه ريزي رفتار گرما، نور آبياري باغ و مرکز سرگرمي کمک مي کنند. سيستم هاي در حال کار براي انسان تصميم گيري هاي ساده اي اعم از جلسات برنامه ريزي تا مذاکره براي خدمات مشترک در وب را انجام مي دهند. چنين سيستم هايي نيز بر حسب اولويت هاي انسان در طول زمان تغيير يافته و با آن وفق داده مي شود. به طور خلاصه، انسان هوش نرم افزاري ساده را به عنوان مشخصه فراگير محيطي در نظر خواهد گرفت (20).
پيشرفت هاي اوليه در اين حوزه در شرکت فيليپس انجام شد – پيشرو اصلي جهاني در صنايع الکترونيک است. در سال 1998، فيليپس مجموعه اي از کارگاه هاي داخلي خود را براي بررسي سناريوهاي مختلف سازماندهي کرده تا بتواند صنايع موجود الکترونيکي با حجم بالاي مصرف کننده را – که مبتني بر ويژگي بيشتري است – را به جهاني منتقل کند که در آن دستگاه هاي کاربرپسند از اطلاعات، ارتباطات و سرگرمي هاي حاضر پشتيباني مي کنند (21). چنين بحث هايي به اين نتيجه گيري منجر شده است که AmI مي تواند به عنوان يک تکنولوژي براي افرادي که زندگي آساني در محيط هاي ديجيتالي دارند در نظر گرفته شود، که در آن الکترونيک به گونه اي برنامه ريزي شود که نسبت به نيازهاي افراد حساس باشد و به احتياجات آنان جنبه شخصي داده، رفتار آنها را پيش بيني نمايد و به حضور و رفتار آنها پاسخ دهد.
هوش محيطي اساساً بر سه تکنولوژي کليدي اخير استوار است: محاسبات کامپيوتري فراگير، ارتباطات فراگير و ميانجي کمکي هوشمند. محاسبات کامپيوتري فراگير روشي براي گنجاندن ريزپردازنده ها در اشياي روزمره اي مانند؛ مبلمان، پوشاک، ملافه هاي سفيد، اسباب بازي و حتي نقاشي مي باشد.
ارتباطات فراگير برقراري ارتباط بين اين اشياء با يکديگر و با کاربر را به وسيله شبکه هاي موردي و بي سيم آسان مي سازد. ميانجي کمکي هوشمند به ساکنان محيط زيست AmI اين امکان را مي دهد که محيط زيست را به صورت طبيعي ( صدا، اشاره ها ) و به صورت شخصي ( ترجيحات، متن ) کنترل و با آن ارتباط برقرار کنند (22).
تحقيقات بر روي AI در طي دهه 1950 با پشتيباني عمده آژانس طرح هاي پژوهشي دفاع پيشرفته ايالات متحده DARPA ) ، که در دوره معيني آنرا ARPA مي ناميدند ) و واحد ديگري از وزارت دفاع ( DOD ) آغاز شد. يکي ديگر از آژانس هاي مهم سرمايه گذاري اداره ملّي هوانوردي و فضايي ( ناسا ) بود (23). چنين سرمايه گذاري هايي به گونه اي تمايل سازمان هاي دفاعي را براي توسعه اين علم به دليل کاربردپذيري دفاعي وسيع تر آن به تصوير مي کشند. سازمان هاي پژوهشي مرتبط با نيروهاي مسلح با آگاهي از اينکه چنين سرمايه گذاري هايي براي دفاع مفاهيم بلندمدتي دارند، تمايل مشابهي را به رشته AmI نشان مي دهند.
محاسبات کامپيوتري فراگير مفهوم ديگري است که همراه با مفهوم ديگري از AmI، ظرفيتي را براي کاربرد دفاعي وسيع نشان مي دهد. در حقيقت، محاسبات کامپيوتري فراگير و AmI کمابيش، در خدمت يک هدف هستند. محاسبات کامپيوتري فراگير را نيز ممکن است موج سوم در محاسبات کامپيوتري ناميده شود که مي توان گفت در آستانه توسعه قرار دارد. موج اول در کامپيوترها، کامپيوترهاي پردازنده مرکزي ( Mainframe Computers ) بودند. دوره کنوني عصر کامپيوترهاي شخصي است که در آن افراد و ماشين ها در سراسر دسکتاپ به صورت مضطرب به هم خيره مي شوند. از موج سوم انتظار مي رود که جزو محاسبات کامپيوتري فراگير يا عصر تکنولوژي آرام باشد که در آن تکنولوژي از پيش زمينه زندگي ما فاصله مي گيرد. هدف اين تکنولوژي کاهش هيجان ناشي از حجم زياد اطلاعات است به گونه اي که به کاربر اجازه مي دهد اطلاعاتي که در مرکز توجه آنها قرار دارند يا اطلاعات جانبي يا ثانوي را انتخاب کند. بايد تکنولوژي به گونه اي طراحي شود که به کاربران امکان حس کردن و کنترل کردن آنچه را که فوراً به آنها علاقمند مي شوند را بدهد، در حالي که هشياري جانبي از ساير امکانات اطلاعاتي را که هر زمان مي توانند با انتخاب خود بر روي آن متمرکز شوند، حفظ نمايد. از تکنولوژي آرام نه فقط انتظار مي رود که کاربر را راحت کند، بلکه بايد اطلاعات غيرضروري را به سمت يک رابطه پيش ببرد. چيزي که ممکن است در يک لحظه در حاشيه قرار گيرد ممکن است در لحظه بعدي در مرکز توجه قرار گيرد و به همين ترتيب تبديل به موضوع بااهميتي شوند (24).
مي توان گفت محاسبات کامپيوتري فراگير تقريباً مخالف واقعيت مجازي است. « واقعيت مجازي افراد را در داخل دنياي توليد شده کامپيوتري قرار مي دهد؛ محاسبات کامپيوتري فراگير کامپيوتر را وادار مي کند تا دنيا را با مردم سپري کند. (25) نيروهاي دفاعي در حين بررسي حجم زياد اطلاعات با دشواري هاي متعددي مواجه اند و پيشرفت هاي آينده در اين رشته آنها را به طور وسيعي، مخصوصاً براي بررسي مشکلات در سطوح تاکتيکي و تصميم گيري سريع در حين نبردهاي زنده کمک مي کند.
علاوه بر اين، درباره کاربردپذيري دفاعي AmI و محاسبات کامپيوتري فراگير، بايد گزينه هاي متعددي مدنظر قرار گيرد. با اين حال، کارهاي زيادي بايد در اين عرصه انجام شود زيرا اين تکنولوژي ها هنوز در حال تکامل هستند. القاي چنين تکنولوژي هايي، به محض تکامل، به تغييرات اساسي به سيستم هاي فناوري اطلاعات موجود ( زيرساخت سخت افزاري ) نياز دارند.

نتيجه گيري

هر دو تکنولوژي ارائه شده در اينجا بسيار نويدبخش هستند، اما در مراحل بسيار ابتدايي توسعه قرار دارند. از اين رو، ادعاي اين امر با سطح معيني از اطمينان امکان پذير نخواهد بود که دقيقاً چه زماني از آن ها در نيروهاي مسلح مي توان استفاده کرد. به هر حال، يادآوري اين مسئله ضروري است که پيشرفت فناوري اطلاعات در طي چند دهه اخير قابل توجه بوده است. قبلاً فقط از يک کامپيوتر ( عصر پردازنده مرکزي ) براي کارهاي سربازان در ميان آنها استفاده مي شد. در حال حاضر، ما در عصر کامپيوترهاي شخصي زندگي مي کنيم که در آن براي هر سرباز يک کامپيوتر شخصي وجود دارد. ارتش ها به سرعت به موقعيتي نزديک مي شوند که بايد کامپيوترهاي زيادي براي هر سرباز بکار گيرند.
عصر کامپيوترهاي زياد براي هر سرباز در حال تبديل به دوراني است که سربازان ممکن است حتي از تعداد کامپيوترهاي درگير براي پشتيباني از وظايف آنان آگاه نباشند. بسياري از چنين کامپيوترها در زمينه اي کار خواهند کرد تا نيازهاي سرباز را درک و فقط اطلاعاتي را ارائه دهند که براي اجراي موفقيت آميز بودن کارها لازم است. کامپيوتر کارهاي بسياري از جمله عملکرد به صورت ابزار روباتيکي تا جستجوي اطلاعات در اينترنت به منظور اسکن مغز سرباز براي درک نيازهاي ضروري او را انجام مي دهد.
انتظار مي رود که در آينده بتوان شاهد پيدايش سربازاني باشيم که اساساً در ارتباط با دستگاه هاي بيوالکترونيک باشند. تکنولوژي هاي NBIC نقش عمده اي در اين موضوع ايفا مي کنند. اثر متقابل توان فزاينده محاسبات و کامپيوتر، پيشرفت هايي در دستگاه هاي پروتز، ايمپلنت هاي مصنوعي و سيستم هايي که اجزاي الکترونيکي و بيولوژيکي را در هم مي آميزند، ادغام انسان با ماشين را آسان مي کنند (26). ارتش ها از سربازان آينده انتظار دارند که نه تنها به عنوان فرد، بلکه به عنوان ترکيبي از انسان و ماشين باشند.

پي‌نوشت‌ها:

1. Expert Group, ‘Foresighting the New Technology Wave’ (State of the Art Reviews and Related Papers, 14 June 2004), 106-07, http://ec.europa.eu/ research/ conferences/2004/ntw/ pdf/ soa_en.pdf (accessed on 16 September 2007).
2. Ibid., 112 – 26.
3. Compact Oxford Reference Dictionary (Oxford: Oxford University Press, 2001), 159.
4. James P.Tsai, ed., Leading-Edge Cognitive Disorders Research (New York: Nova Science Publishers, 2008), vii.
5. William Sims Bainbridge and Mihail C. Roco,eds, Managing Nano-Bio-Info-Cogno Innovations (London: Springer, 2005), 26, 38, 361.
6. Ibid., 208.
7. ‘Policy Implications of Technologies for Cognitive Enhancement’ (Workshop report, Arizona State University, 3-5 May 2006, www.cspo.org/documents / FinalEnhanced CognitionReport.pdf. (accessed on 25 July 2008).
8. William Sims Bainbridge and Mihail C. Roco, eds, Managing Nano-Bio-Info-Cogno Innovations (The Netherlands: Springer 2005), 361 – 63.
9. Douglas D. Noble, ‘Cockpit Cognition: Eduction, the Military and Cognitive Engineering’, in Cognition, Communication and Interaction, ed., Satinder P. Gill (London: Springer, 2008), 285, 289.
10. Ibid., 279 – 84.
11. http://www.alice.org/ stage3/ projects.html and http://www.infocockpits.org/ (accessed on 15 June 2008).
12. Maryann Lawlor, ‘Human-Computer Interface Gets Personal’, Signal Online, July 2006, http://www.afcea.org/ signal/ articles/ templates/ SIGNAl_Article_Template.asp? Articleid=1159&zoneid=188 (accessed on 28 February 2009).
13. Rita Boland, ‘Army Uses Advanced Systems to Understand What Soldiers Know’, Signal Online, March 2008, http://www.afcea.org/ signal/ articles/ templates/ Signal_Article Template.asp? articleid=1528&zoneid=228 (accessed on 28 February 2009).
14. William Sims Bainbridge and Mihail C. Roco, eds, Managing Nano-Bio-Info-Cogno Innovations (Springer: London, 2005), 193-94, 204.
15. Lt. Gen. Steven W. Boutelle (Army Chief Information Offi cer/G-6). Margaret Mc-Bride, ‘Army Unveils Information Technology Display’, Army News Service, 20 July 2006, http://www4.army.mil/ ocpa/ read.php?story_id_key=9308 (accessed on 27 July 2008).
16. John C. Miles and A. Janet Walker, ‘The Potential Application of Artifi cial Intelligence in Transport’ http://www.foresight.gov.uk/Intellingent% 20Infrastructure%20 Systems/ artificial_intelligence_transport.pdf (accessed on 1 August 2008).
17. Marvin Minsky, ed., Semantic Information Processing (Cambridge: MIT Press, 1968). John McCarthy, ‘What is Artificial Intelligence?’, 12 November 2007, http://www.formal. Stanford.edu/ jmc/ whatisai/ (accessed on 28 July 2008).
18. www.aaai.org/AITopics/html/military.html (accessed on 7 July 2008).
19. E.H.L. Aarts and J.L. Encarnacao, eds, True Visions: The Emergence of Ambient Intelligence (London: Springer, 2006).
20. ‘Artifi cial Intelligence Techniques for Ambient Intelligence’ (3rd Workshop, Patras, Greece, 21-22 July 2008), http:www.infj.ulst.ac.uk/ ~jcaug/ aitami08.htm (accessedon 30 July 2008).
21. http://www.research.philips.com/ technologies/ syst_softw/ami/ index. Html, (accessed on 4 August 2008).
22. Marano Alcaniz and B. Rey, ‘New Technologies for Ambient Intelligence’, in Ambient Intelligence, eds, G. Riva, F. Vatalaro and F. Davide (Amsterdam: IOS Press, 2005), 3.
23. ‘Developments in Artifi cial Intelligence’, in the report titled Funding a Revolution: Government Support for Computing Research (Washington; The National Academy of Sciences, 1999), Chapter 9.
24. Mark Weiser and John Seely Brown, ‘The Coming Age of Calm Technology’, http://www.ubiq.com/ hypertext/ weiser/ acmfuture 2 endnote.htm and whatis.techtarget. com/ definition/0,,sid9_gci211737,00.html (accessed on 27 February 2009).
25. ‘Ubiquitous Computing’, http://sandbox.xerox.com/ ubicomp/ (accessed on 6 August 2008).
26. B.Gordijn and R. Chadwick, eds, Medical Enhancement and Posthumanity (Dordrecht: Springer, 2008), 207.

منبع مقاله :
لل، آجي، (1390)، تکنولوژي هاي استراتژيک براي نيروهاي انتظامي (راهگشاي مرزهاي جديد)، ترجمه: سيد حسن صانعي، سيده بيتا مرتضوي و فائزه مسعودي فر، تهران، نشر انديشمند، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.