در اين نوشته سه موضوع را به شرح زير مورد بررسي قرار مي دهيم:
الف- تداخل علوم قرآن با ساير علوم
ب- ضعف ساماندهي در مباحث علوم قرآن
ج- خلط مبادي علوم قرآن با مسائل علوم قرآن
1. تداخل علوم قرآن با ساير علوم
تعيين وجوه تمايز يک علم از ساير علوم به شناسايي دقيق آن علم کمک مي کند. براي جلوگيري از خلط مباحث در علوم مختلف بايد مرزبندي دقيقي بين علوم پديد آورد. درخصوص علوم قرآن، تداخل و حتي گاه خلط مبحث با مباحث علوم ديگر پيش آمده است. مثلاً گاه مرزبندي دقيقي ميان علوم قرآن و معارف قرآني و گاه نيز ميان علوم قرآن و تفسير موضوعي ديده نمي شود.نويسندگان کتابها علوم قرآن سعي کرده اند همزمان با تعريف اين علم، وجوه تمايز آنرا از ساير علوم نيز ذکر کنند. برخي معتقدند فرق ميان علوم قرآن و معارف قرآني آن است که علوم قرآن بحثي بيروني است و به درون و محتواي قرآن از جنبه ي تفسيري نمي پردازد. اما معارف قرآني، کاملاً با مطالب دروني قرآن و محتواي آن سروکار داشته و يک نوع تفسير موضوعي به شمار مي رود. (1) بدين ترتيب علوم قرآن، مباحثي است مربوط به خود قرآن که در اين مباحث، قرآن محور و موضوع است و پيرامون آن بحث مي شود، مثل بحث از تاريخ قرآن، چگونگي تدوين و تأليف آن و اين که، چگونه و در چه مدتي نازل شد، کاتبان وحي چه کساني بودند، قرائت قرآن، چگونه است و آيا قرائت قراء سبعه صحيح است يا نه؟ آيا در قرآن آيات متشابه وجود دارد؟ و بحث از ناسخ و منسوخ که در همه اينها بحث، روي شناخت قرآن متمرکز است؛ يعني مي خواهيم خود قرآن را بشناسيم که در واقع مباحث علوم قرآن بحث هاي بيروني است و معارف قرآن دروني است. (2)
همچنين يکي از مباحثي که معمولاً هم در تفسير موضوعي و هم در کتابهاي علوم قرآن مورد بحث قرار مي گيرد مباحث مربوط به ناسخ و منسوخ و همچنين محکم و متشابه است لذا اين سؤال پيش مي آيد که آيا اين مباحث از مباحث علوم قرآن هستند يا تفسير موضوعي؟
در پاسخ بايد گفت: مباحثي که به بيان وجود نسخ در قرآن، انواع نسخ، چگونگي وقوع آن در کتاب خدا مي پردازد، از علوم قرآن به شمار رفته و از مباحث تفسير موضوعي بيرون است؛ ولي آنچه که به بيان آيات هم موضوع که در آنها نسخ واقع گرديده به طور يکجا پرداخته و درباره آن بحث مي نمايد، از مباحث تفسير موضوعي به شمار مي رود؛ هر چند مرحله مقدماتي و ابتدايي از اين روش محسوب گردد.
در بحث محکم و متشابه نيز همين مسأله مطرح است. ارجاع متشابه به محکم، يک نوع تفسير قرآن به قرآن است که بحث جامع آن، يک نوع تفسير موضوعي به شمار مي رود.
اما اگر اين بحث را در علوم قرآن پي گيري نماييم بايد بگوييم: از آنجا که علوم قرآن ناظر به دانش ها و مطالعات برون قرآني است هر چند در مواردي به سان بحث محکم و متشابه، مباحث آن به دورن قرآن کشيده شده است و متأثر از اصطلاحات درون قرآني است، اما منظر اصلي نگاه بيروني است.
برخي از نويسندگان براي جلوگيري از خلط مباحث علوم قرآن با ساير علوم در تعريف علوم قرآن از اصطلاح عوارض ذاتي و اختصاصي استفاده کرده و گفته اند:
« علوم قرآني، علومي هستند که درباره ي حالات و عوارض ذاتي و اختصاصي « قرآن کريم » بحث کرده و موضوع در تمامي آنها قرآن است ». (3)
استفاده از واژه عوارض ذاتي و اختصاصي در اين تعريف بدان جهت است که علومي از قبيل صرف، نحو، معاني، بيان و نظاير اينها از تعريف خارج شود، چه آنکه، گرچه اين علوم در پرتو تأثير قرآن مجيد بوجود آمده اند و گرچه با توجه به قواعد و قوانين اين علوم، آيات و کلمات قرآن را مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد، ولي در عين حال، مستقيماً از قرآن مجيد بحث نمي کنند و از علوم اختصاصي قرآن نمي باشند. و اگر قرآن مجيد از اين ديدگاه ها مورد بحث قرارگيرد، از آن جهت است که قرآن به زبان عربي است، نه از آن جهت که قرآن است، و لذا اين علوم را، نمي توان از علوم قرآن طبق اصطلاح مشهور، محسوب کرد.(4)
ملاحظه مي شود پاسخ سؤالاتي از قبيل اينکه: چه علمي از علوم قرآن است؟ و چه علمي را نمي توان از علوم قرآن به حساب آورد؟، مورد اتفاق نويسندگان کتابهاي علوم قرآن نيست و اين مسأله خود موجب بروز اشکالات فراواني شده است. برخي از محققان معاصر سعي کرده اند با ارائه تعريفي جديد از « علوم قرآن » مشکل تداخل علوم قرآن با ساير علوم را به نحوي حلّ نمايند. آنان معتقدند گرچه عنوان « علوم قرآن » با نظر به اصل اين تعبير، همه ي علوم و موضوعات مرتبط با قرآن - اعم از علومي که از قرآن گرفته مي شود، يا علومي که مقدمه ي فهم قرآن است و يا علومي که هدف از آن شناسايي خود قرآن و ويژگي هاي آن است- را شامل مي شود ( چنانکه پيشينيان نيز آنرا بر مباحث و معرف برگرفته شده از قرآن اطلاق مي نمودند ) ليکن اکنون در اصطلاح عالمان قرآني، مجموعه ي دانش هايي است که تاريخچه و اوصاف و ويژگي هاي قرآن را مورد بحث و بررسي قرار مي دهد. (5)
تعريف مذکور نيز تعريفي جامع و مانع نيست و جاي تأمل دارد. بنابراين با توجه به انواع تداخل ها و خلط مبحث ها که در تعريف « علوم قرآن » در آثار مختلف وجود دارد، ارائه يک رده بندي جامع از اين علوم، تنها راه حل مسأله است. راه حلي که در فصل دوم اين نوشتار بدان خواهيم پرداخت.
1-1. نمونه هايي از تداخل علوم قرآن با ساير علوم
از آنجا که دانشمندان و علما در هر فني که وارد شده اند تلاش همه جانبه در بحث و نظر داشته و مسأله را از جنبه هاي مختلف بررسي نموده اند، مباحث علوم در بعضي موارد تداخل پيدا کرده است.مثلاً در اصول فقه، گاه وارد مسأله کلامي شده و مباحث « طلب و اراده » و « جبر و اختيار » مورد بحث قرار مي گيرد. و گاه يک بحث کامل در دو علم مطرح شده است. مثلاً بحث « عام و خاص » در علوم قرآن آمده است و در اصول فقه نيز هست. يا « صنايع ادبي » بخشي از علوم قرآن و همچنين علم معاني و بيان است.
بدين ترتيب مي توان گفت: منظور از پديده ي تداخل در علوم اين است که بخشي از مباحث و گزاره هاي مربوط به يک علم را بتوان در ساير علوم مرتبط جست.
نگاهي اجمالي به کتاب هاي علوم قرآن نشان مي دهد که بخشي از مباحث علوم قرآن با بعضي از دانش هاي اسلامي در تداخل و يا حداقل در ارتباط مي باشند که از آن ميان مي توان به علم تاريخ، حديث، ادبيات، کلام، تفسير، اصول فقه و فقه اشاره کرد.
الف) تداخل « علوم قرآن » با « علم تاريخ » و « سيره »
مباحثي همچون حالات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) قبل و پس از نزول قرآن، سير تاريخي تدوين و شکل گيري قرآن، اهتمام پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و صحابه به تدوين و کتابت قرآن و.. از جمله مباحث تاريخي است که با صرف نظر از علوم قرآن مي توان آنها را در کتاب هاي تاريخ و سيره مورد مطالعه قرار داد. علاوه بر آن آنچه از اين دست مباحث و گفتگوها در منابع علوم قرآن آمده، عموماً به کتاب هاي تاريخي ارجاع و استناد داده شده است.ب) تداخل « علوم قرآن » با « علم الحديث »
آنچه درباره ي قرآن يا معارف و آموزه هاي آن از زبان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم (عليه السلام) نقل شده، در قالب احاديث انعکاس يافته و به ما منتقل شده است. لذا بهترين منبع براي دستيابي به گزاره هاي علوم قرآن، جوامع حديثي است. مثلاً کليني علاوه بر انعکاسروايات فراوان در زمينه علوم قرآن، کتابي خاص نيز با عنوان فضل القرآن به اين امر ختصاص داده است. (6)
همچنين بسياري از روايان تفسيري به مباحث علوم قرآن به ويژه به منطق فهم و تفسير قرآن اشاره دارند.
ج) تداخل « علوم قرآن » با « ادبيات »
کتابهايي چون لسانالعرب و تاج العروس تصريح مي کند که اين کتاب را براي خدمت قرآن و تسهيل فهم و تفسير آن فراهم ساخته است. (7)کتابهايي چون مفردات (8) راغب اصفهاني و قاموس قرآن (9) قرشي نيز دقيقاً براي چنين منظوري تأليف شده اند.
همچنين چنانکه مشهور است، عبدالقاهر جرجاني، سکاکي و تفتازاتي براي نشان دادن وجوه اعجاز بياني قرآن، سه دانش معاني، بيان و بديع را پديد آوردند.
د) تداخل « علوم قرآن » با « علم کلام »
دفاع عقلاني از آموزه هاي ديني بر عهده ي علم کلام است بنابراين مباحثي چون نبوت عامّه و خاصه و تبيين چگونگي وحي و معجزه بودن قرآن و اثبات تحريف ناپذيري آن از جمله مباحث کلامي است که با علوم قرآن نيز اشتراک دارد. چرا که يکي از وظايف اصلي علوم قرآن، تبيين چگونگي وحي و وجوه اعجاز قرآن است.همچنين يکي از بحث هاي دامنه دار علوم قرآن، يعني محکم و متشابه در مباحث کلامي و آراء فرقه هاي مختلف کلامي نيز مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد.
هـ) تداخل « علوم قرآن » با « متون تفاسير »
اگر علوم قرآن را بعنوان مقدمه فهم و تفسير قرآن تعريف کنيم در اينصورت مي توان علوم قرآن را متدولوژي تفسير نيز ناميد. هم چنانکه منطق نسبت به فلسفه و اصول فقه نسبت به فقه اين رابطه را دارد. اما اگر چنانچه مطابق ديدگاه قدما علم تفسير را بخشي از علوم قرآن بناميم در اينصورت علم تفسير زير مجموعه ي علوم قرآن خواهد بود. چنين تفکيکي در سبک کار قدما و کارهاي تفسيري آنها ديده نمي شود و اکثراً مباحث مربوط به علوم قرآن را در مقدمه يا داخل متون تفسيري آورده اند.بعنوان مثال مي توان تفسير مجمع البيان امين الاسلام طبرسي را نام برد که با ساماندهي منطقي و قابل تحسين به مباحث تفسيري پرداخته است. وي در آغاز هر سوره به بررسي اختلاف در مکي يا مدني بودن سوره و شمار آيات آن مي پردازد؛ آن گاه با ياد کرد عنوان « القرائه و حجيّه اختلاف قرائتها » ادله آن ها را بررسي مي کند. در ذيل عنوان « للغه » به بررسي واژه هاي دشوار يا معناساز پرداخته، در بخش « الاعراب » اختلافات و ديدگاه ها در زمينه هاي صرفي و نحوي آيات را مورد مداقّه قرار مي دهد. همچنين وجوه و نظاير، اسباب النزول از جمله محورهاي ديگر مورد اهتمام در اين تفسير است. (10)
همچنين گاه مفسران ذيل آيات مرتبط به مباحث علوم قرآن نظير آيه 23 و 24 سوره بقره که به تحدي و اعجاز قرآن ناظر است (11)، يا آيه هفتم سوره آل عمران که بيانگر تقسيم قرآن به محکم و متشابه است به تفصيل، مباحث علوم قرآن را مورد بحث و بررسي نسبتاً تفصيلي قرار داده اند. (12)
حضور مباحث و گزاره هاي علوم قرآن در تفاسير موضوعي نيز چشمگير است؛ به طور مثال، قرآن از منظر قرآن، وجوه و عرصه هاي اعجاز، محکم و متشابه در قرآن، ناسخ و منسوخ در قرآن، و.. از جمله مباحثي است که به سبب ناظر بودن به آيات قرآن و بهره داشتن از روش تفسير موضوعي، در تفاسير موضوعي دنبال شده، با اين حال از مباحث اصلي علوم قرآن به شمار مي روند.
و) تداخل « علوم قرآن » با علم « اصول فقه »
از جمله مباحث علوم قرآن که جزء مسائل علم اصول فقه نيز به شمار مي رود مي توان به مواردي چون: عام و خاص، مطلق و مقيد، مجمل و مبيّن، حجيّت ظواهر قرآن در پاسخ به شبهات و دعاوي اخباريان، تخصيص يا نسخ قرآن با سنّت، حجيّت اخبار آحاد در حوزه ي تفسير آيات، حقيقت و مجاز، اصاله الظهور اشاره کرد.عناوين فوق همگي يا جزء مباحث علوم قرآن است يا با زاويه اي خاص تر در علوم قرآن از آنها گفتگو مي شود. بعنوان مثال از جمله کتابهايي که از حجيّت ظواهر در مباحث علوم قرآن گفت و گو به ميان آورده است مي توان به البيان في تفسير القرآن تأليف سيد ابوالقاسم خويي اشاره کرد. (13)
ز) تداخل « علوم قرآن » با علم « فق »
بخشي از مباحث علوم قرآن در فقه انعکاس يافته و برخي از کاوشهاي فقهي به غناي اين مباحث در علوم قرآن افزوده است. بعنوان مثال مبحث قرائات سبعه از اين منظر در علم « فقه» مورد بحث قرار مي گيرد که آيا مي توان حمد و سوره نماز را طبق اين قرائت ها خواند يا نماز فقط با قرائت مشهور يعني قرائت حفص از عاصم جايز است؟ همچنين در مورد « بسمله » در علوم قرآن بحث مي شود که آيا جزء آيات سوره است يا فقط به صورت فاصله به کار رفته است؟ در علم فقه نيز ميان فقيهان عامّه و خاصّه درباره ي وجوب يا جواز گفتن « بسمله » پيش از خواندن سوره در نماز بحث مي شود. مسائلي از اين فبيل نشانگر تداخل مسائل اين دو علم و يا حداقل ارتباط مسائل اين دو علم با يکديگر مي باشد.سؤالي که در اينجا به ذهن خطور مي کند اين است که آيا در مسائلي که به احکام مکلّفين مربوط مي شود کشف يا اثبات حکم شرعي وابسته به روش هاي علم اصول فقه است يا مي توان موضوع را در علوم قرآن مطالعه و بررسي کرد و سپس آنرا در علم فقه به کار بست؟ اينجاست که بايد با ارائه تعاريفي دقيق از موضوعات علوم مختلف، وجوه تمايز و مرزبندي آنها را بطور دقيق تعيين کرد.
2. ضعف ساماندهي در مباحث علوم قرآن
نگاهي اجمالي به نوع ساماندهي انواع علوم قرآن در آثار نويسندگان نشان مي دهد که تعداد عناوين و نوع دسته بندي اين مباحث از يک نظام معين پيروي نمي کند. حتي تقسيمات « علوم قرآن » مورد اتفاق نويسندگان اين رشته علمي نيست. مثلاً قطب الدين مسعود شيرازي ( 648 ق ) علوم قرآن را به دوازده قسم (14)، بدرالدين زرکشي (م 794 ق ) آنرا به چهل و هفت قسم (15) و جلال الدين سيوطي (م 911 ق ) نيز به هشتاد قسم (16) تقسيم کرده اند.همچنين طبرسي (م 548 ) در مقدمه تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن به هفت مبحث از انواع علوم قرآن اشاره کرده (17) و سيد ابوالقاسم خويي نيز در مقدمه تفسير البيان في تفسير القرآن ده نوع از مباحث علوم قرآن را به عنوان مدخل تفسير مورد بررسي و نقد قرار داده است. (18)
عبدالعظيم زرقاني از صاحب نظران معاصر علوم قرآن نيز کوشيده نظام جديدي از علوم قرآن را ارائه دهد. او در کتاب مناهل العرفان في علوم القرآن مباحث علوم قرآن را در هفده بحث بدين ترتيب منعکس ساخته است:
1- معناي علوم قرآن 2- تاريخ علوم قرآن 3- اولين و آخرين نزول 5- اسباب نزول 6- نزول قرآن بر هفت حرف 7- شناخت مکي و مدني 8- جمع قرآن 9- ترتيب آيات و سور 10- کتاب قرآن 11- شناخت قرائات 12- شاخت تفسير و مفسران 13- ترجمه قرآن 14- شناخت نسخ 15- شناخت محکم و متشابه 16- اسلوب قرآن 17- اعجاز قرآن. (19)
محمد هادي معرفت نيز در مجلدات کتاب التمهيد في علوم القرآن مباحث علوم قرآن را در هشت بحث به شرح زير تنظيم کرده است:
1- شناخت وحي 2- نزول قرآن 3- شناخت اسباب نزول 4- تاريخ قرآن 5- شناخت قرائات 6- شناخت ناسخ و منسوخ 7- شناخت محکم و متشابه 8- شناخت اعجاز قرآن.(20)
وي مباحث مربوط به شناخت تفسير و مفسران را نيز در دو جلد کتاب ديگر به نام التفسير و المفيرون في ثوبه القشيب ارائه کرده (21) و مبحث تحريف ناپذيري قرآن را در کتاب مستقلي تحت عنوان صيانه القرآن من التحريف بحث کرده است.(22)
ملاحظه مي شود عليرغم وجود آثار گوناگون در مباحث مربوط به علوم قرآن اين آثار از انسجام و ساماندهي مناسبي بر خوردار نيستند. ساماندهي و نظام مندي در رشته هاي علمي موجب تسهيل تعليم و تعلم دانش هاي گوناگون مي شود. چنانچه در بسياري از شاخه هاي علوم اسلامي از جمله « فقه » « اصول فقه »، « علم کلام » و « فلسفه » اين امر مهم انجام گرفته است. براي مثال، از روز نخست فقهاي فريقين با الهام از روايات پيشوايان ديني و اولويت گذاري آموزه هاي تشريعي دين، کتاب هاي فقهي خود را از کتاب طهارت آغاز کرده و تا کتاب ديات به پايان رسانده اند. نيز اصوليين شيعه مباحث گوناگون علم اصول را در دو بخش مباحث الفاظ و مباحث حجّت منعکس ساخته و در هر يک از اين دو عرصه، مسائل علم اصول را بر اساس سامان هاي همسان دنبال کرده اند؛ براي مثال، در مباحث حجت ابتدا از قطع آنگاه از ظنون خاصه و سپس از اصول عمليّه گفت وگو مي کنند. کلام و فلسفه نيز تا حدود فراواني تابع نظام واره مشخصي هستند. مباحث کلام از خداشناسي آغاز شده، پس از گذر از نبوت عامه و خاصه، امامت عامه و خاصه به معاد ختم مي شود. فلسفه نيز کوشيده تا مباحث و مسائل گوناگون خود را در دو بخش اصلي امور عامه ( فلسفه بالمعني الاعم ) شامل احکام وجود، ماهيت، مقولات عشر، علت و معلول و... و الاهيات ( فلسفه بالمعني الاخص ) شامل شناخت مبدأ و معاد دنبال کند؛ اما متاسفانه مباحث علوم قرآن به رغم فراواني آثار و نگاشته هاي فراهم آمده، از انسجام و سامانمندي مشخصي پيروي نمي کنند.
در کتاب هاي البرهان و الاتقان چنان که پيش تر ياد کرديم، به ترتيب 47 و80 دانش آمده است. نخستين مبحث در کتاب البرهان شناخت سبب نزول، و آخرين مبحث آن شناخت ادوات است. نخستين مبحث در کتاب الاتقان شناخت مکي و مدني و واپسين بحث، شناخت طبقات مفسّران است.
سيوطي کوشيد تا مباحث هشتادگانه کتاب را در شش محور اصلي سامان دهد که عبارتند از: 1- شناخت نزول قرآن 2- شناخت سند 3- شناخت ادا 4- مباحث الفاظ 5- معاني متعلق به احکام 6- معاني متعلق به الفاظ. (23) اما حقيقت آن است که اين دسته بندي، صرف تکليف است و مباحث الاتقان چنان نيست که بتوان براي آن سامانه مشخصي را پيشنهاد کرد.
ملاحظه مي شود که محدوده ي مباحث علوم قرآني به خوبي مشخص نيست و بين آثار گوناگون علوم قرآن هماهنگي وجود ندارد و مباحث اين علم به طور نامنظم و غير منسجم در کتاب هاي علوم قرآن منعکس شده است.
3. خلط مبادي علوم قران با مسائل علوم قرآن
عدم تفکيک بين مبادي و مسائل و حتي عدم توجه به آن، تسامح و لغزشي است که تقريباً در اکثر آثاري که درباره ي علوم قرآن تأليف شده، مشاهده مي شود. بيان تفاوت مبادي و مسائل مي توان گفت: هرجا سخن از اثبات حالتي براي موضوع و يا نفي حالتي از موضوع، در ميان، از مسائل علم به شمار مي رود و هرچه غير از اين باشد ولي بررسي مسائل علم مبتني بر آنها باشد از مبادي علم محسوب مي شود. (24)در علوم قرآن نيز اين قانون کلّي جاري است. تعاريف مربوط به قرآن، اعجاز، وحي، نسخ، تأويل، تنزيل، احکام، تشابه و مطالبي ديگر از اين قبيل و همچنين تاريخ علوم قرآن، طبقه بندي و روش شناسي آنها از مبادي علوم قرآن محسوب مي شوند، نه از مسائل آن. بنابراين مي توان گفت: بسياري از مسائلي را که علماي اين فن در زير عنوان « علوم قرآن » قرار داده اند، در زير عنوان « مبادي علوم قرآن » قابل دسته بندي هستند.
به عنوان مثال اگر مسائل « ثبات مهجزه بودن قرآن » را يکي از مسائل علوم قرآن به حساب بياوريم، بررسي اينکه خود قرآن چيست و يا معجزه يعني چه، از مسائل علوم قرآن نيستند.
بطور کلي در هر علمي، تعاريف و حدود، از مقدمات و يا به اصطلاح از مبادي آن علمند نه از مسائل آن علم. مبادي علوم، در بين دانشمندان غرب، زير عنوان « فلسفه علم » مطرح مي شود.
بايد گفت: تفکيک بين مبادي علوم قرآن و مسائل علوم قرآن چندان مورد توجه قدما نبوده است. چنانچه جلال الدين سيوطي در کتاب الاتقان في علوم القرآن در بحث از نوع بيست و هشتم يعني « معرفه الوقف و الابتداء » حدود ده صفحه درباره ي « علم الوقوف » بحث کرده که برخي از مطالب آن مربوط به مسائل علم الوقوف است و برخي ديگر مطالبي است که بايد در زير عنوان « مبادي علو الوقوف » قرار گيرد. برخي از مطالبي که مربوط به مبادي اين علم است به شرح زير مي باشد: ارزش علم الوقوف، فايده ي اين علم، اصطلاحاتي که در اين علم به کار گرفته شده است، طبقه بندي هاي مختلفي که درباره ي « وقف » شده است، تعاريف و حدود، از قبيل: تعريف وقف تام، تعريف وقف حسن، تعريف وقف قبيح و تعاريف ديگر. (25) ملاحظه مي شود که هيچگونه تفکيکي بين مبادي و مسائل اين علم در اين فصل از کتاب الاتقان صورت نپذيرفته است چنين تسامحي در اغلب کتاب هاي علوم قرآن نيز ديده مي شود.
نتيجه
تداخل برخي مباحث علوم قرآن با ساير علوم، ضعف ساماندهي علوم مختلف قرآن و خلط مبادي و مسائل علوم قرآن، نارسايي هستند که در آثار نويسندگان علوم قرآن ديده مي شود. بدين دليل پژوهشگران علوم قرآن در امر تحقيق با مشکلاتي روبرو هستند. ارائه يک رده بندي علمي و جامع از علوم قرآن و باز تعريف آنها تا حد زيادي مي تواند به حلّ اين مشکلات کمک نمايد.پينوشتها:
1- محمد هادي معرفت، علوم قرآني ( تهران: سازمان سمت، چاپ دوم، 1384 ش ) ص 2.
2- محمد هادي معرفت، « گفتگو » بينات، شماره 6 ( قم: مؤسسه معارف اسلامي امام رضا (عليه السلام)- تابستان 1374 ش ) ص 92.
3- محمد رضا صالحي کرماني، پيشين، ص 18.
4- همان، ص 19.
5- علي اکبر بابايي و ديگران، پيشين، ص 351.
6- محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ج2 ( تهران: دارالکتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1388 ق ) ص 595.
7- محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج1 ( قم: نشر ادب الحوزه، چاپ 1405 ق ) ص 19.
8- ابوالقاسم حسين بن محمد راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن ( بيروت: دارالمعرفه، بي تا ).
9- سيد علي اکبر قرشي، قاموس قرآن ( تهران: دار الکتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1364 ش ) 7 جلد.
10- ر.ک: ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في علوم القرآن ( قم: منشورات مکتبه آيه الله نجفي، 1354 ق ).
11- ر.ک: سيد محمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج1 ( قم: انتشارات اسماعيليان، 1412 ق ) صص (89-58).
12- ر.ک: همان، ج3، صص (87-31).
13- ر.ک: سيد ابوالقاسم خويي، البيان في تفسير القرآن ( قم: انوار الهدي، چاپ 1401 ق) صص (272-263).
14- ر.ک: قطب الدين شيرازي، دره التاج لغره الدباج، تصحيح سيد محمد شکوه ( تهران: چاپخانه مجلس، 1320-1317 ش) صص (91-87).
15- ر.ک: بدرالدين زرکشي، البرهان في علوم القرآن، ج1 ( بيروت، دارالمعرفه، الطبعه، 1391 ق ) ص9.
16- ر.ک: جلال الدين عبدالرحمن سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج1 ( قاهره: مطبعه حجازي، چاپ سوم، 1360 ق ) ص6.
17- ر.ک: ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج1 ( قم: منشورات مکتبه آيه الله نجفي، 1354 ق ) ص 86-77.
18- ر.ک: سيد ابوالقاسم خويي، البيان في تفسير القرآن ( قم: انوار الهدي، 1401 ق).
19- ر.ک: محمد عبدالعظيم زرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن، ( بيروت: دارالکتب العلميه، چاپ اول، 1409 ق ).
20- ر.ک: محمد هادي معرفت، التمهيد في علوم القرآن ( قم: مؤسسه النشر الاسلامي، 1412 ق ).
21- ر.ک: محمد هادي معرفت، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب ( مشهد: دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1418 ق ).
22- ر.ک: محمد هادي معرفت، صيانه القرآن من التحريف، ( قم: مؤسسه النشر الاسلامي، چاپ اول، 1413 ق ).
23- جلال الدين سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج1 ( بيروت: دارالمعرفه، الطبعه الرابعه، 1398 ق) صص (24-21).
24- ر.ک: محمد رضا صالحي کرماني، درآمدي بر علوم قرآني ( تهران: انتشارات جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، چاپ اول، 1369 ش ) ص 34.
25- جلال الدين عبدالرحمن سيوطي، الاتقان في علوم القرآن ( بيروت: دارالمعرفه، الطبعه الرابعه، 1398 ق ) صص (118-109).
فتح الهي، ابراهيم؛ (1388)، متدولوژي علوم قرآني، تهران: دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، چاپ اول