نويسنده: ابراهيم فتح اللهي
درآمد:
آشنايي با روش هاي تحقيق در هر علم، قبل از ورود به مسايل آن علم، راهنماي هر پژوهشگر محسوب مي شود. در طول تاريخ مجموعه اي از علوم مرتبط با قرآن، تحت عنوان علوم قرآن شکل گرفته اند. اما روش خاصي براي اين علوم پيشنهاد نشده و ساماندهي روش شناسي اين علوم در کتاب هاي مربوطه مغفول مانده است. با توجه به اينکه هر يک از اين علوم به عنوان يک علم مطرح اند ساماندهي روش شناسي اين علوم ضروري مي نمايد. اگر روش پژوهش در عرصه « علوم قرآن » روشن نشود، دچار خطاها و اشکالات جدي مي شويم. بر اين اساس بايد معلوم شود که آيا روش پژوهش در علوم قرآن از روش هاي درون ديني به دست مي آيد يا روش هاي برون ديني در حل مسأله کافي است، يا اينکه بايد از هر دو روش بهره گرفت؟ همچنين به اين مسأله اساسي نيز بايد پاسخ داده شود که آيا علوم قرآن همگي داراي روش واحدي هستند يا با توجه به نوع مسأله مي توان از روشهاي متعدد استفاده کرد؟ مجموع سؤال هاي فوق ضرورت پرداختن به روش شناسي علوم قرآن را روشن مي کند. در اهميت روش در مطالعات علمي کافي است بدانيم که روش، در نوع درک انسانها از حقايق تأثير گذار است. صبحي صالح در اين مورد مي گويد:« نمي خواهيم مدعي شويم که تحليلهاي گذشتگان از صحنه هاي هنري قرآن به آنان اين فرصت را نبخشيده است که زيبايي اين کتاب ارزشمند را درک کنند، بلکه مي خواهيم بگوييم: درک آنان از اين زيبايي طبعاً از روش آنان متأثر بوده است که براي قواعد بلاغت نخستين درجه را قائل اند ». (1)
1. تنوع روش ها و چند تباري بودن علوم قرآن
يکي از مسائل قابل طرح در روش شناسي علوم، تمايز مسائل چند تباري و مسائل تک تباري است. مسأله چند تباري بر خلاف تک تباري ريشه در علوم مختلف دارد به گونه اي که بدون توجه به ره آورد و ابزارهاي آن علوم نمي توان به شناخت کامل آنها نايل آمد. به عنوان مثال، وقتي از اصل عليت بحث مي کنيم اين مسأله به گستره ي فلسفه تعلق دارد و نه علوم تجربي. بنابراين بايد روي آورد فلسفي را در حل آن برگزيند. اما مسائلي چون جبر و اختيار، و عدل الهي چند تباري اند. (2) مرتضي مطهري در اين زمينه چنين مي گويد:« مسأله جبر و اختيار در درجه اول يک مسأله انساني است و در درجه دوم يک مسأله الهي و يا طبيعي است. » (3)
« ريشه طرح مسأله عدل را تنها در علم کلام و در ميان متکلمان نبايد جستجو کرد. ريشه اي هم در جاي ديگر دارد و آن فقه اسلامي است. » (4)
بنابراين مسائل علم کلام چند تباري هستند و به همين دليل نيز از تنوع روش برخوردار خواهند بود. به عبارت ديگر دست متکلم در استفاده از روشها باز است. روش علوم قرآن نيز مانند علم کلام است. همانطور که علم کلام چند روشي است علوم قرآن نيز از تنوع روشها برخوردار است. و با توجه به نوع بحث از انواع روشها مي توان استفاده کرد. مثلاً در مباحث اعجاز قرآن، از روش کلامي و در مباحث تفسيري از دانشهاي زباني و ... استفاده مي شود. مؤلف البيان في تفسير القرآن در خصوص متنوع بودن روشهاي هر يک از علوم قرآن چنين مي گويد:
« مفسر به معني واقعي کسي است که در مباحث فلسفي قرآن يک حکيم و فيلسوف مطلع، و در مسائل اخلاقي آن، يک دانشمند تواناي اخلاقي بوده باشد و در مسائل فقهي قرآن با ديد يک فقيه محقق و در مسائل اجنماعي آن با ديد يک جامعه شناس ورزيده، قرآن را مورد مطالعه و تفسير قرار دهد، و همينطور در هر علمي از علوم قرآن با ديد و اقتضاي همان علم، قرآن را تفسير نمايد. آري مفسر بايد در هر رشته اي از علوم و فنون قرآن اطلاعات وسيعي داشته و از دريچه همان علم و فن قرآن را تفسير نموده و پيش برود. » (5)
دليل مسأله را مي توان در چند تباري بودن مباحث علوم قرآن دانست. بدين ترتيب موضوع علوم قرآن، يعني متن قرآني را مي توان از منظر بسياري از علوم بررسي کرد. اين کار اينک در علوم اسلامي رايج انجام شده است و چنين پژوهشهايي اين علوم را از سرشت خاص خودشان خارج نمي کنند. مثلاً مسأله « اعجاز » از زواياي گوناگون در علوم مختلف بررسي شده است. متکلمان براي اثبات نبوت و بلاغيان براي کشف گونه هاي زباني اعجاز از آن بحث کرده اند؛ و در عين حال اعجاز قرآن شاخه اي از علوم قرآن نيز هست.
با کاوش همه جانبه ي مسأله، در واقع به اين نتيجه مي رسيم که مفهوم تحقيقات اسلامي نمودار علم خاصي نيست، بلکه شامل بسياري از دانش ها و تخصص ها مي شود. (6)
تنوع روش و کثرت رويکرد در مطالعات قرآني به ويژه در تفسير قرآن بهترين شاهد اين مدعاست. رويکردهاي ادبي، روايي ( مأثور )، فلسفي، کلامي، عرفاني، فقهي و علمي ( تجربي )، مکاتب مختلف تفسيري را پديد آورده اند. کثرت روش و گوناگوني مکاتب، سبب ظهور و رواج تفسيرهاي مختلف و فهم هاي متخالف از آيات قرآني شده است. ديدگاه هاي مفسراني چون بحراني و فيض کاشاني که به مکتب تفسير اثري تعلق دارند، با آراي تفسيري کساني چون مؤلفان مجاز القرآن و معاني القرآن که مکتب تفسيري ادبي را بنيان نهاده اند، اختلاف زياد و تأمل برانگيزي دارد. تنوع روش در فهم آموزه ي واحد و تعدد رويکرد در تحليل پديدار ديني واحد، موجب اختلاف فهم ها و گوناگوني ديدگاهها شده است. لذا همواره جاي اين سوال وجود دارد که: در فهم يک آيه کدام تفسير مصاب است؟ و مهمتر از آن بايد پرسيد چه روشي را در تفسير قرآن مي توان به کار بست؟ عوامل تنوع روش ها چيست؟ و آثار و لوازم اين تنوع کدام است؟ و آيا به روش واحدي مي توان بسنده کرد؟ يا اخذ روشهاي متنوع مقبول است؟
2. نقش ابزاري علوم قرآن
پاره اي از علوم نسبت به علمي ديگر تقدم رتبي دارند و به اصطلاح مبادي علم ديگر شمرده مي شوند، بدين معني که تا آن علوم را کسي فرا نگرفته باشد نمي تواند به خوبي و با آمادگي در علم مورد نظر خود وارد شود و توفيقي در آن بدست آورد. مثلاً منطق از مبادي فلسفه، و اصول فقه از مبادي فقه است. يعني يک فيلسوف بدون دانستن منطق، از فلسفه طرفي نمي بندد، چنانچه يک فقيه نمي تواند بدون اصول فقه که روش استنباط احکام را مي آموزد، از فقه آنطور که بايد و شايد بهره مند شود و از لغزش ايمن باشد. (7)بايد گفت: علوم قرآن نيز نسبت به تفسير چنين نقشي دارند و جزء علوم ابزاري محسوب مي شوند. به عبارت ديگر مباحث علوم قرآن اساساً از جنس تفسير نيستند بلکه جزء ابزار کار مفسرند. پس مباحث علوم قرآن همان شأن را براي تفسير اعم از موضوعي و ترتيبي دارند که منطق براي فلسفه و علم اصول فقه براي فقه دارند.
پينوشتها:
1- صبحي صالح، مباحث في علوم القرآن ( بيروت: دار العلم للملايين، چاپ نهم، 1977 م ) ص 464.
2- ر.ک: احد فرامرز قراملکي، « مهارتهاي روش شناختي استاد مطهري در دين پژوهي، مقالات و بررسيها، دفتر 74 ( زمستان 1382 ش ) ص 111.
3- مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج1 ( تهران: صدرا، 1380 ش ) ص 336 و 345.
4- همان، ص 504.
5- سيد ابوالقاسم خويي- البيان في تفسير القرآن ( نجف: مطبعه الآداب، 1385 ق ) ص 30.
6- ر.ک: نصر حامد ابوزيد، مفهوم النص، دراسه في علوم القرآن ( بيروت: مرکز الثقافي العربي، 1996 م ) ص 61.
7- عليرضا فيض، مبادي فقه و اصول ( تهران: دانشگاه تهران، چاپ ششم، 1373 ش ) ص 8.
فتح الهي، ابراهيم؛ (1388)، متدولوژي علوم قرآني، تهران: دانشگاه امام صادق (عليه السلام)، چاپ اول