9. پشتيباني معنوي و اقتصادي حوزه هاي ديني و فرهنگي
از ديرباز حوزه هاي انديشه ي ديني و فرهنگي توسط مراجع تقليد و علماي سرشناس اداره گرديده و در مجموع نتايج بسيار سودمندي را به دنبال داشته است. تربيت مبلّغان، مدرّسان، دين شناسان، نويسندگان، مجتهدان و عالمان سخت کوش و متعهد و مصلحان بزرگ در همين حوزه ها انجام گرفته و اميد و آمال امت اسلامي گشته اند. اين حوزه هاي علميّه کهن و پرثمر که ريشه اي بس ژرف دارند در دو بخش عمده از سوي دو طائفه اداره گرديده که به خوبي شايستگي خويش را نشان داده اند:بخش اول: مديريت، برنامه ريزي، تهذيب و خودسازي، آموزش و پرورش
اين بخش توسط مراجع و علماي بزرگ و باتقوا اداره گرديده است. و آنان تربيت، معنويت، اخلاق و توجه به خدا را محور کار خود قرار داده و از هيچ گونه تلاشي دريغ نورزيده اند. آن ها صاحبان اصلي اين مرکز تربيتي را حضرت بقيّة الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي دانستند و سعي مي کردند فرهيختگان از اين محور اصلي جدا نشوند و خود را سرباز فداکار ائمه (عليهم السلام) بدانند و پس از فراگيري علم و دانش در حوزه فرهنگ ديني، در هر جا که واقع مي شوند [بلاد و شهرهاي خود و يا غير آن]، مبلّغ عملي و علمي رسول گرامي اسلام و جانشينان بر حق او باشند. قرآن کريم اين حرکت خداپسندانه را در قالب کريمه خويش چنين ترسيم کرده است:(وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ)؛ شايسته نيست مؤمنان همگي [براي جهاد] کوچ کنند. پس چرا از هر گروهي از آنان دسته اي کوچ نمي کنند تا [دسته ديگر در مدينه بمانند و] در دين [و معارف و احکام اسلامي] آگاهي يابند و قوم خود را وقتي به سوي آنان بازگشتند با آن چه مي دانند بيم دهند؟! شايد (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداري کنند! (1)
حوزه پربرکت نجف اشرف، قم مقدسه، مشهد الرضا (عليه السلام) و ده ها (2) حوزه کوچک و بزرگ ديگر از آثار عملي آيه فوق است که برکات ارشادي و تأليفي فراواني براي جهان بشريت داشته است. تعداد تأليفات فرهنگي آن از ميليون ها عنوان در زمينه هاي جهان بيني، فلسفه، تفسير قرآن، فقه و اصول، تاريخ، امور سياسي، ادبيات و شعر، واژه شناسي، مسائل اقتصادي، کلام و عرفان، جغرافياي سياسي جهان اسلام، اخلاق، تربيت انسان، فيزيک، شيمي و ديگر علوم مي گذرد.
حوزه علميه نجف اشرف
اين حوزه کهن، قدمت بيش از هزار ساله دارد که سال ها بعد از شهادت و دفن مولي الموحدين، اميرالمؤمنين، علي بن ابي طالب (عليه السلام) پايگاه برخي از رجال علمي، فقها و محدثان گرديد. رسميّت و شهرت آن حوزه علميّه با هجرت پربرکت شيخ الطائفه از بغداد به نجف اشرف آغاز شد.شيخ الطائفه، محمد بن حسن بن علي الطوسي، در سال 408 هـ.ق در سن 23 سالگي از ايران [خراسان] به بغداد هجرت کرد و محضر بزرگاني هم چون شيخ مفيد (رحمه الله و سيد مرتضي (رحمه الله) تلمّذ نمود. قدرت علمي و توان فکري او باعث شد که بعد از وفات سيد مرتضي، علم الهدي (رحمه الله) در سال 426 هـ.ق رهبري جامعه شيعي به وي سپرده شد. او تا سال 448 هجري با عظمت و عزّت تمام در جوار کاظمين شريفين به درس و بحث و تأليف و تدريس پرداخت. در آن سال اختلاف شيعه و اهل سنت اوج گرفت و با شهادت يکي از بزرگان شيعه به نام ابن الجلّاب و حمايت حکومت بغداد از اهل سنّت، تشکيلات مرجعيّت تضعيف شد و در پي آن شيخ الطائفه به نجف اشرف هجرت نمود که بعد از او خانه مسکوني، کتابخانه، منبر و کرسي درس شيخ را در « کرخ » به آتش کشيدند.
قدرت علمي و توان برنامه ريزي شيخ طوسي سبب شد که صدها نفر به سوي حوزه علميه نجف اشرف رهسپار گرديدند و مشهد امير مؤمنان (عليه السلام) مرکز معارف اسلامي گشت. او در دوازده سال آخر عمر خويش، زيباترين برنامه ريزي ها را کرد و شاگردان توان مندي همانند فرزند خويش، ابوعلي طوسي و... را تربيت کرد و سبب شد تا قرن ششم، حوزه علميه نجف با صلابت و استحکام به حيات خويش ادامه دهد. بعدها هم ديگر چهره هاي برجسته ي علم و فقاهت اين پرچم را در دست گرفتند و وظيفه الهي خويش را انجام دادند؛ از جمله:
1. علامه فاضل مقداد (م 826 هـ.ق)
2. محقق ثاني علي بن عبدالعلي کرکي (م 940 هـ.ق)
3. شيخ جعفر کاشف الغطاء (م 1228 هـ.ق)
4. شيخ مرتضي انصاري (م 1281 هـ.ق)
5. علامه ميرزا محمد حسن نائيني (م 1355 هـ.ق)
6. آية الله سيد ابوالقاسم خوئي (م 1413 هـ.ق)
اينان مسئوليت عظيم الهي را بر دوش کشيدند و برکات فراواني را از خويش برجاي گذاشتند و ده ها و صدها مبلّغ، مؤلّف، مفسّر و فقيه را تربيت کردند که آثار گران سنگي از آنان نيز به جاي مانده است که از تراث فرهنگ اسلامي محسوب مي شود. (3)
حوزه علميه قم مقدّسه
اين حوزه ي ارزش مند، امروز ده ها هزار دانشجو و طلاب ايراني و غير ايراني را در رشته هاي مختلف تربيت مي کند و در ده ها مرکز تحقيقاتي، پژوهش هاي جديد و ژرف دنبال مي شود. بالندگي اين حوزه ارزش مند در سايه رهبري، حمايت و رهنمودهاي مراجع تقليد و علما، مدرسان و مؤلفان دل سوزي است که گوشت و پوستشان با فرهنگ غني اسلام و تشيّع عجين گشته است و از هيچ گونه تلاشي خودداري نمي نمايند.شهر مقدس قم به برکت وجود کريمه ي اهل بيت عصمت و طهارت، فاطمه معصومه، دختر موسي بن جعفر – سلام الله عليها – جايگاه اميد و نويد تشنگان فرهنگ غني اسلام گشته و امروز بزرگ ترين چشمه هاي زلال معرفت ديني از اين حرم به سوي جهان سرازير است.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: « قمّ بلدنا و بلد شيعتنا » (4) « و انّ لنا حرماً و هو بلدة قمّ » (5)، « أهل قمّ أنصارنا » (6)، « في قمّ شيعتنا و موالينا » (7)؛ شهر قم شهر ماست و شهر شيعيان و پيروان ماست و همانا براي ما حرم و محل امني است و آن شهر قم است. مردم قم ياران ما هستند. شيعيان و دوست داران ما در شهر قم مي باشند.
پس شهر قم از زمان ائمه معصومين (عليهم السلام) ملجأ و مأواي محدثان و ياران خاص آنان بوده است و اين ستارگان پرفروغ، درخشش ويژه اي داشته اند. شخصيت هايي مثل:
آدم بن عبدالله قمي، از صحابه امام صادق (عليه السلام)؛ سعد بن عمران قمي، از اصحاب امام کاظم (عليه السلام)؛ ابراهيم بن هاشم ابواسحاق، از اصحاب امام رضا (عليه السلام)؛ حسن بن أبان، از ياران امام رضا، امام جواد و امام هادي (عليهم السلام)؛ حسين بن مالک قمي، از اصحاب امام هادي (عليه السلام)؛ عبدالصمد بن محمد، از اصحاب امام حسن عسکري (عليه السلام)؛ محمد بن اسحاق قمي، از وکلاي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و ده ها شخصيت ديگر در قم ساکن بوده اند. بعد از دوره هاي مختلف و نوسان زياد و زحمات و تلاش هاي چهره هاي برجسته همانند صدرالمتألهين، محمد بن ابراهيم شيرازي در قرن يازدهم (979 – 1050) و ميرزا ابوالقاسم قمي، صاحب کتاب القوانين المحکمة در قرن دوازدهم و سيزدهم (1151 – 1231) و... نوبت به چهره به ياد ماندني مرحوم آية الله شيخ عبدالکريم حائري مي رسد. او در اواخر قرن سيزدهم از اراک به درخواست عده اي از علماي بزرگ، عازم شهر قم شد. ايشان پس از زيارت و چند روز اقامت موقت و در پي اصرار آقايان، مقيم عُشّ آل محمد – صلوات الله عليهم – گرديد و اين شهر را مسکن گزيد.
در حقيقت با ورود و اقامت آية الله العظمي حائري در قم، حوزه علميه تأسيس شد، (8) زيرا وي از جهات علمي و تقوايي و برنامه ريزي، مورد تأييد همه علماي آن روز گرديد و آن چه را در حوزه علميه اراک به مدّت هشت سال [1332 – 1340 هـ.ق] انجام داده بود و در حوزه هاي علميه نجف و کربلا و سامرّا ديده بود به صورتي کامل تر، از رجب المرجب 1340 هـ.ق که مصادف با نوروز 1301 هـ.ق بود، با مساعدت ديگر علما شروع کرد.
سازمان دهي حوزه علميه قم و سرازير شدن علماي برجسته به برکت آية الله العظمي حائري و سامان بخشي آموزش و دروس حوزوي، دل گرم شدن استادان نسبت به آينده طلّاب جوان، توجه حوزه به روند حاکميت جامعه اسلامي و... سبب شد تا امام خميني؛ آية الله حائري را در قالب رباعي، « آية الله مؤسّس » بنامد: (9)
راستي اين آيت الله گر در اين سامان نبودي * * * کِشتي اسلام را از مِهر پشتيبان نبودي
دشمنان را گر که تيغ حشمتش بر جان نبودي * * * اسمي از اسلاميان و رسمي از ايمان نبودي (10)
آية الله حائري (رحمه الله) تا سال 1355 هـ.ق هم چون خورشيدي فروزنده نورافشاني کرد و روز به روز به وضعيت حوزه علميه قم ساماني بيشتر بخشيد. شانزده سال تلاش پياپي او، برکات فراواني را به دنبال داشت و امروز که حدود هفتاد سال مي گذرد و خداوند وي را در جوار اوليايش قرار داده است، اجر و ثواب و رحمتش را لحظه به لحظه به وي خواهد رساند.
حوزه ي علميه مشهد الرضا (عليه السلام)
با ورود عالم آل محمد، امام ابوالحسن علي بن موسي الرضا (عليه السلام) به منطقه خراسان بوي عطرآگين علم لدنّي و دانش نبوي و برهان علوي همه جا را فرا گرفت. نيشابور سرمست حديث توحيد و ولايت گشت. عالمان و انديشمندان که در جلسات گوناگون با فرقه هاي مختلف کلامي و ديني در محضر امام هشتم بودند، بهره وافري بردند، لکن اين دوره طلائي بسيار کوتاه بود و با شهادتش در سال 203 هـ.ق همه را در غم و اندوه فرو برد و بزرگ ترين ضربه بر عالم اسلام وارد شد. پس از شهادت آن حضرت، قريه طوس شاهد حلقات بحث شاگردان و تربيت يافتگان او بود، لکن با توجه به حاکميت بني عباس و فشار معاندان از اهل سنت، آرام آرام کاهش يافت و تعطيل شد.مناسب و زيباست که اين قسمت را به رهبر معظّم انقلاب اسلامي، آية الله خامنه اي بسپاريم، زيرا ايشان سابقه تاريخي و اوضاع کنوني حوزه علميه مشهد را در سال هاي 46 و 47 هـ.ق به رشته تحرير درآورده و آن را « گزارشي از سابقه تاريخي و اوضاع کنوني حوزه علميّه مشهد » ناميده است. در فصل دوم کتاب، گزارشي از حوزه علميه مشهد، از دوره صفويه به بعد چنين آمده است:
به طور تحقيق نمي توان مبدأ تأسيس حوزه علميه کنوني را معيّن کرد، ولي با توجه به آن چه در فصل پيشين بدان اشاره شد؛ يعني حکومت مذهب تسنن بر محيط علمي مشهد تا پيش از قرن دهم، مبدأ حوزه فعلي را بايد از آغاز قرن دهم يعني اوائل دوران صفويه دانست. گويا در قرن دهم با وجود توجه فراواني که به مشهد از جنبه هاي مذهبي مي شده است، حوزه علميه اين شهر چندان رونق نداشته و علماي معروف در آن حوزه به تدريس اشتغال نداشته اند و شايد به همين جهت بوده که مدارس علمي آن از دو يا سه مدرسه قديمي تجاوز نمي کرده و مدرسه جديدي در آن بنياد نشده است.
در قرن يازدهم، وضع حوزه تفاوت زيادي يافته و علما و مدرّسان معروف در آن به تدريس مشغول شده اند و در حقيقت قرن يازدهم را مي توان مبدأ اهميت و عظمت حوزه علميه مشهد دانست، مخصوصاً در نيمه دوم اين قرن، حوزه مشهد از لحاظ کثرت علما و مدرسين در رديف حوزه هاي علميه مهم شيعه قرار گرفت و طلّاب از شهرهاي ديگر به آن رو آوردند و بيشتر مدارس مهم و معروف مشهد در نيمه دوم اين قرن بنا شده اند.
در فاصله کوتاه ميان سال هاي 1057 و 1091 هـ.ق هفت مدرسه از معروف ترين مدارس مشهد تأسيس گشته است و سه مدرسه قديمي مي باشد:
پريزاد، دو درب، بالاسر [که تعمير شده اند] خيرات خان، عباسقلي خان، ميرزا جعفر، نوّاب، حاج حسن، فاضل خان، و پايين پا. (11)
بنابراين حوزه مشهد در نيمه قرن يازدهم در اوج ترقّي و تکامل خود بوده است. معروف ترين علماي مشهد در اين قرن يکي ملا محمد هادي سبزواري و ديگري شيخ محمد حرّ عاملي [مؤلّف کتاب معروف وسائل الشيعه] مي باشند.
در سال هاي 1354 هـ.ق [1314 ش] به دنبال مبارزات روحانيون مشهد با حکومت مرکزي و جريانات جاري که بر اثر آن بروز کرد، اين حوزه همانند حوزه هاي علمي سراسر کشور از جهاتي شديدتر از همه مورد تهاجم قرار گرفت و دو نفر روحاني بزرگ مشهد که اداره امور علمي اين حوزه را در اختيار داشتند يعني مرحوم آية الله حاج آقا حسن قمي و مرحوم آقا ميرزا محمد آقازاده کفائي – اعلي الله مقامها – از مشهد تبعيد شدند و جمعي از علماي معروف اين شهرستان دستگير و به زندان ها روانه گشتند.
حوادث فوق و سخت گيري عمومي دولت درباره ملبّسين به لباس روحاني حوزه علميه مشهد به رکود و سردي گراييد و پس از حادثه خونين مسجد گوهرشاد (1314 هـ.ش) به کلي تعطيل گرديد.
در سال هاي 1320 هـ.ق با تغييرات عمده در دستگاه حکومت، فشار برداشته شد و با زعامت دو عامل بزرگ (شيخ مرتضي آشتياني و آقا ميرزا مهدي اصفهاني) بازسازي بنيادهاي روحاني در اين شهر مقدس ادامه يافت.
مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني (متوفاي 1381 هـ.ق) نيز سطوح عاليه (رسائل، مکاسب و کفايه) را در مدرسه نواب تدريس مي نمود.
اين دوران فترت و رکود بيش از چند سال به طول نينجاميد که در سال 1373 هـ.ق حضرت آية الله حاج سيد محمد هادي ميلاني (رحمه الله) که از شاگردان مرحوم ميرزاي نائيني وحاج آقا حسن قمي و مرحوم شيخ محمد حسين اصفهاني معروف به کمپاني که در کربلا به تدريس و اقامه نماز جماعت اشتغال داشت، به قصد زيارت به مشهد آمد و به خواهش جمعي از روحانيون در اين شهر اقامت گزيد و به تدريس مشغول شد. از آن تاريخ حوزه علميه مشهد رونق تازه اي يافت و در شمار حوزه هاي رايج شيعه درآمد. (12)
امروز هم حمايت ها و ترددها و توجهات خاصه مراجع تقليد شيعه به حوزه علميه مشهد سبب شده است که هزاران طلبه ي روحاني مشغول درس و بحث و تدريس و تأليف و ترجمه و پژوهش هاي نوين گردند. حوزه علميه مشهد از آن جا که در خوان امام علي بن موسي الرضا (عليه آلاف التحية و الثناء) است و ساليانه ميليون ها زائر عارف دل باخته و عاشق ولايت دارد، حائز اهميت بسيار است. اميد داريم که در نظام مقدس جمهوري اسلامي به اين امر توجه بيش از پيش شود تا ثمرات بيشتري شامل جهان اسلام گردد.
در حال حاضر جمع مدارس قديمي بازسازي شده و مدارس جديد از مرز ده ها [حدود بيست و اندي] عدد گذشته است. ان شاء الله به يمن برکات حضرت بقيّة الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) آثار تربيتي و اخلاقي و فرهنگي آن افزون گردد.
همان طور که در ابتداي اين بخش اشاره شد ده ها حوزه علميه بزرگ و کوچک ديگر وجود دارد که جهت اطلاع مي توان به کتاب هايي که در زمينه معرفي آنان نوشته شده مراجعه کرد.
بخش دوم: تأمين امور مالي حوزه هاي علميه
پشتيباني اقتصادي حوزه هاي علميّه از ديگر وظايف عمده اي است که توسط مردم مؤمن و متدين و ايثارگري انجام شده است که قلبشان براي پيروزي و يا [خداي ناکرده] شکست اسلام و آيين پرفروغ آن مي تپد. اينان از هيچ گونه تلاشي خودداري نمي کنند؛ گاه با پرداخت حقوق واجب خويش همانند خمس، زکات و صدقات و گاه با پرداخت موقوفات و تبرّعات و نذورات، دِينِ خويش را ادا مي کنند.وجوهات شرعي: خمس، زکات، صدقات و موقوفات
مردم علاقه مند به دين، وجوهات شرعي خويش را به مراجع تقليد و نائبان عام امام عصر - عجل الله تعالي فرجه الشريف – پرداخت مي نمايند. سپس آن فقيهان با کارشناسان خويش جهت تقويت و پرورش نيروها و ارشاد مردم با برنامه ريزي توزيع مي کنند وهر آن چه را لازم ديدند در جاي خود مصرف خواهند نمود.در حورزه هاي اهل سنت، امور مالي طلاب و هزينه هاي تبليغي از سوي حکومت تأمين مي شود و گاه مردم با زکات هاي واجب يا تبرعات، بخش کوچکي از آن را پرداخت مي نمايند. در حوزه هاي علميه شيعه، عمده ترين پشتيباني اقتصادي موقوفات، صدقات و خمسي است که توسط مردم پرداخت مي شود. اينان با قصد قربت و براي به دست آوردن خشنودي خداوند براساس آيه ذيل اقدام به محاسبه و پرداخت آن مي کنند:
(وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ)؛ (13) بدانيد هر گونه غنيمت و سودي به دست آوريد خمس (1/5) آن براي خدا و براي پيامبر و براي نزديکان پيامبر و يتيمان و مسکينان و واماندگان در راه [از آن ها] است؛ اگر شما ايمان به خداوند داريد.
در اين مبحث، مطالب بنيان گذار جمهوري اسلامي، امام خميني (رحمه الله) درباره ي مصرف خمس و سهام شش گانه ي (14) را جهت تبيين ذکر مي کنيم:
و بالجملة مَن تدبّر في مفاد الآية و الروايات، يظهر له أنّ الخمس بجميع سهامه من بيت المال و الوالي وليّ التصرّف فيه و نظره متّبع بحسب المصالح العالمه للمسلمين و عليه إدارة معاش الطوائف الثلاثة من السهم المقرّر ارتزاقهم منه حسب ما يري. کما أنّ أمر الزکوات بيده في عصره، يجعل السهام في مصارفها حسب ما يري من المصالح، هذا کلّه في السهمين؛
به طور کلي، کسي که در مفهوم آيه (وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ...) و روايات متعدد آن انديشه و تأمل کند روشن مي شود که خمس با توجه به همه سهم هاي شش گانه، جزء بيت المال مسلمين محسوب مي گردد و والي، ولايت در تصرف و وظيفه ي رساندن آن ها را به اهلش دارد و لازم است بر مسلمانان دستور ولي امر [امام معصوم (عليه السلام) و يا فقيه] خود را پيروي کنند و آن چه را او درباره مصالح عمومي فرمان مي دهد اجرا کنند و بر ولي امر مسلمين است که زندگي طوائف سه گانه در آيه را [ايتام، فقرا و در راه ماندگان] براساس آن چه پيش بيني شده و مصلحت مي داند اداره نمايد؛ همان طور که فرمان چگونگي مصرف زکات و صدقات در دست فقيه جامع شرائط است و سهم هاي مذکور در آيه را براساس مصالح مسلمانان در جامعه به مصرف مي رساند. آن چه مطرح شد راجع به سهم مبارک امام (عليه السلام) و سهم سادات مي باشد. (15)
پس نتيجه مي گيريم که مردم وظيفه ي شرعي دارند تا خمس و زکات و حقوق واجبه ي خويش را به مرجع تقليد يا ولي فقيه خود بپردازند و خود نمي توانند خودسرانه به هر شکل که لازم دانستند مصرف کنند. اين وظيفه ولي فقيه و يا مراجع معظم تقليد است که مصالح مسلمانان را در نظر بگيرند و هر جا که نيازمندتر بود، جهت تحکيم مباني حکومت اسلامي و تبيين معارف نوراني آن هزينه کنند؛ زيرا رسيدگي به فقرا، رشد و توسعه ي فرهنگ ديني، مبارزه با تهاجم بيگانگان و جلوگيري از فرهنگ مبتذل غرب و نابودي معنويت در بين جوانان از بزرگ ترين وظايف و رسالتي است که مرجعيت شيعه به عهده دارد و در اين راستا همه توان خويش را به کار مي گيرد؛ نه آن که منطقه اي و يا قبيله اي فکر کند و نجات ديگران مورد نظر او نباشد.
10. توسّل به حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف)
توسّل به ولي الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از بزرگ ترين وظايف عاشقانه اي است که هر عارف پاک باخته اي با آن آرامش مي يابد و صبح و شامش را با آن قرين مي سازد. توسل يعني براي کسب فيض و نعمت بيشتر حق تعالي، او را واسطه قرار دادن و درخواست کمک از او براي حلّ مشکلات و به دست آوردن توفيقات بيشتر، زيرا او در اين عصر، واسطه فيض حق – جلّ و علا – است.در دعا و توسّل منقول از ائمه (عليهم السلام) (گرچه مرسل است) در بند مربوط به حضرت بقية الله مي خوانيم:
يا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَيُّهَا الْقاَّئِمُ الْمُنْتَظَرُ [الْمَهْدِىُّ] (16) يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ ؛
اي وصي امام حسن عسکري و اي جانشين حجت خداوند! اي به پاخاسته اي که انتظارت را مي کشند [هدايت گر]! اي فرزند پيامبر خدا! اي حجت خدا بر همه ي مخلوق! اي آقاي ما و اي سرور ما! همانا ما به شما رو آورديم و شما را در نزد خداوند شفيع خود قرار داديم و به شما توسّل جستيم و شما را براي برآورده شدن خواسته هاي خود پيش رو قرار داديم. اي آبرومند و صاحب عِرض والا در نزد خداوند! براي ما در نزد خداوند شفاعت کنيد. (17)
اين گونه توسل و تمسّک که از سوي ائمه معصومين (عليهم السلام) وارد شده، سبب شده است که بسياري از افراد به او تمسک جويند و خداوند به برکت آنان خواسته ها و نيازمندي هاي آنان را برآورد. امروز هم نبايد غافل بود. او هم چون خورشيد در پس پرده غيبت است. بايد در مشکلات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي از او استمداد کرد و به او متوسل شد. خداوند به برکت حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) همه ي مشکلات را بر ما و جامعه ما آسان مي گرداند.
توسّل در آموزه هاي ديني
قرآن کريم درباره توسل و تمسک به وسيله جهت قرب بيشتر به حق تعالي مي فرمايد:(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ)؛ (18)
اي کساني که ايمان آورده ايد! تقوا را پيشه کنيد و وسيله اي براي تقرّب به او بجوئيد و در راه او جهاد کنيد باشد که رستگار شويد.
گر چه « وسيله » در آيه ي فوق معناي وسيع و گسترده اي دارد و مي تواند مصاديق مختلفي را در برگيرد؛ همان طور که امير بيان، مولي الموحدين (عليه السلام) ايمان به خدا و اعتقاد به رسول خدا و جهاد در راه خدا را بهترين وسيله معرفي مي کند و نيز « لا اله الّا الله » و اقامه نماز و پرداختن زکات، روزه ماه رمضان، زيارت بيت الله الحرام (حج و عمره)، صله رحم، صدقه پنهاني و آشکارا و کارهاي نيک (19)، همه را وسيله مي داند ولکن بايد گفت بعضي از مصاديق، چهره هاي روشن و بارزي هستند که براي هر انسان موحّدي وساطت آنان آشکار است و نياز به تبيين و توضيح زيادي ندارد؛ همانند مقام انسان هاي صالح و شايسته در پيشگاه خداوند که هيچ منافاتي با توحيد ندارد. حال به چند نمونه اشاره مي نماييم:
1. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) وسيله آمرزش انسان هاي گناه کار است. در قرآن مي خوانيم:
(وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا)؛
اگر آن ها هنگامي که به خويشتن ستم کردند و مرتکب گناهي شدند به سراغ تو [پيامبر] مي آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش مي کردند و تو براي آنان درخواست عفو و بخشش مي نمودي، خدا را توبه پذير و مهربان مي يافتند. (20)
2. در زمان عثمان، مردِ گرفتار و نيازمندي کنار قبر پيغمبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد. دو رکعت نماز خواند ودر دعاي خود پيامبر را چنين وسيله قرار داد: اللهُمَّ إِنِّي أَسأَلُکَ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيکَ بِنَبِيِّنَا محمّد نَبِيِّ الرَّحمَةِ، يَا محمد إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِکَ إِلَي رَبِّکَ أن تَقضِي حَاجَتِي؛ پروردگارا! من از تو مي خواهم و به واسطه پيامبرمان، محمد، پيامبر رحمت به سوي تو توجه پيدا مي کنم. اي محمد! من به وسيله تو متوجه پروردگارت مي شوم تا گرفتاريم را حل کني.
راوي گفت: چيزي فاصله نشد که مشکل او حل گرديد. (21)
3. ائمه معصومين (عليهم السلام) از بارزترين مصاديق واسطه و وسيله آمرزش گناهان هستند.
در ذيل آيه شريفه (وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ) (22) آمده است:
عن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): [الوَسِيلَةُ] الأَئِمَّةُ مِن وُلدِ الحُسَينِ (عليه السلام) مَن أَطَاعَهُم فَقَد أَطَاعَ اللهَ وَ مَن عَصَاهُم فَقَد عَصَي اللهَ، هُم العُروَةُ الوُثقَي وَ هُمُ الوَسِيلَةُ إِلَي الله؛ امامان از فرزندان حسين (عليه السلام) وسيله [آمرزش گناه] در نزد خداوند هستند. هر کس از آنان پيروي کند خدا را اطاعت کند و هر کس برخلاف امر آنان رفتار کند خدا را معصيت کرده است آنان ريسمان محکم و ناگسستني و قابل اطمينان خدايند و آنان وسيله تقرّب به خدا مي باشند. (23)
حال با آن چه مطرح شد حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از روشن ترين مصاديقي است که توسل به او سبب باز شدن گره ها و برطرف شدن گرفتاري ها و آمرزش گناهان و تقرب به سوي خداوند سبحان است. شايد بارزترين فراز ژرف و عارفانه اي که بتواند بيان گر مطلب فوق باشد، جمله ي معروف زيارت جامعه ي کبيره است؛ آن جا که مي خوانيم:
وَ بِكُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْكُرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَكَاتِ وَ مِنَ النَّارِ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا وَ بِمُوَالاتِكُمْ تَمَّتِ الْكَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ، وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ وَ بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ الدَّرَجَاتُ الرَّفِيعَةُ وَ الْمَقَامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَكَانُ وَ الْمَقَامُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْجَاهُ الْعَظِيمُ وَ الشَّأْنُ الْكَبِيرُ وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ... ؛
به واسطه وجود پربرکت شما خداوند ما را از ذلت و خواري نجارت بخشيد و از امواج گرفتاري ها و سياه بختي ها و ورطه هلاکت و از آتش جهنم رهايي داد. پدر و مادر و همه هستي ام فداي شما باد. به خاطر وجود ذي جود شما، خداوند به ما توفيق آموزش و يادگيري دستورهاي دينِ ما را به ما عنايت کرد و امور تباه شده دنيوي ما را به کارهاي شايسته تبديل کرد. دوستي و ولايت شما، توحيد ما را کامل کرد و به نعمت هاي داده شده عظمت بخشيد و شکاف ها و جدايي ها را از بين برد. دوستي شما موجب پذيرش اعمال واجب ما در نزد خداوند است. کسب دوستي و محبت شما بر ما واجب است و سبب کسب رتبه هاي والا در نزد خداوند خواهد شد. شما داراي مقام و جايگاه پسنديده اي هستيد. خداوند جايگاه رفيع را به شما عنايت کرده و کارهاي بزرگي را به شما واگذار نموده و شفاعت پذيرا را از آن شما دانسته است. (24)
حال نمونه اي از توسّل به حضرت بقيّة الله (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را ذيلاً مي آوريم که چگونه مشکلات را حل مي نمايد:
عالم عارف و فرزانه، مرحوم ميرزا اسماعيل سلماسي که خود امام جماعت در روضه مقدسه کاظمين (عليهم السلام) بود گفته است: در ايامي که عالم بزرگوار و سيد سند، علامه طباطبائي معروف به بحرالعلوم در مجاورت بيت الله الحرام در مکّه مکرّمه به سر مي برد، من هم همراه ايشان بودم و با عنايت معظم له نظارت بر کارها و ترددهاي نزد علامه بحرالعلوم (رحمه الله) را انجام مي دادم.
آقاي سلماسي گفته است: علامه بحرالعلوم رفت و آمد زيادي داشت. افراد مختلف از مذاهب گوناگونِ حنفي، مالکي، شافعي و حنبلي و غيره نزد ايشان مي آمدند و از دانش و علوم ايشان بهره مند مي گشتند. بر همين اساس علامه داراي جاذبه و شجاعت و سخاوتي خاص بود و کمتر کسي به منزل ايشان مي آمد که دست خالي بر گردد. روزي به آقاي بحرالعلوم عرض کردم: مصارف ما زياده شده و چيزي هم در دست نداريم. هر روز بر مراجعه کنندگان افزوده مي گردد. علامه بحرالعلوم در فکر فرو رفت و چيزي هم پاسخ نداد. او براساس عادت و برنامه هميشگي، قبل از اذان صبح در مسجد الحرام حضور پيدا مي کرد و مشغول زيارت و دعا و نيايش مي شد. آن روز توسلي بيشتر پيدا کرد. بعد هم طوافي بر گرد کعبه عشاق انجام داد؛ گويا وعده ي ديدار را با خليفه و جانشين خدا در روي زمين گذاشت. علامه به منزل برگشت و به درون اتاق مخصوص خود رفت. حالت انتظار سراسرِ وجود او را فرا گرفته بود. به من سفارش کرد که لازم نيست همانند هر روز قليان حاضر کني. چنان چه کسي درب منزل را کوبيد، خود درب را باز مي کنم و خود به استقبال خواهم رفت. فاصله اي نشد که درب منزل را کوبيدند. سيد به در منزل رفت و در را باز کرد. شخص جليل القدر با هيئت عربي داخل منزل شد و سپس در داخل اتاق سيد نشست. سيد بحرالعلوم در نهايت خضوع و خشوع دو زانو در برابرش نشست. او به من اشاره کرد که داخل نشوم و چيزي را نبرم. آن دو ساعتي را با يک ديگر نشستند و با يک ديگر به گفت و گو پرداختند. آن گاه مهمان برخاست. سيد بحرالعلوم شتابان درب را باز کرد و دستش را بوسيد. او هم بر ناقه خويش که در جلو درب خانه خوابانده بود سوار شد و رفت. سيد بحرالعلوم با رنگي تغيير يافته برگشت و برگه براتي را که در دست داشت به من داد و فرمود: اين حواله اي است که براي مرد صرّاف که در نزديکي کوه صفا مشغول صرّافي است. به او بده و هر آن چه حواله شده بگير. حواله را گرفتم و به نزديکي کوه صفا بردم. چون به نزديکي صفا رسيدم، صرافي مشاهده کردم. مردي خوش سيما را در آن جا ديدم؛ گويا منتظر من بود. برخورد بسيار صميمانه او مرا شيفته خود کرد. حواله را به وي دادم. او حواله را بر چشم خود گذاشت و سپس بوسيد و بعد هم با مهرباني فراوان به من رو کرد و گفت: آقاي سلماسي! برو و چند نفر را براي خويشتن کمک گير تا تو را در رساندن اجناس به منزل آقاي بحرالعلوم کمک کنند.
رفتم و چهار نفر باربر از افراد قابل اعتماد را آوردم. صرّاف به مقدار توان هر يک، اسکناس همراه کرد؛ آنان هم، آن ها را به منزل علامه بحرالعلوم منتقل نمودند. اين امر سبب شد تا زماني که همراه علامه بحرالعلوم در مکه مکرمه بودم آرامش خاصي بر من حاکم باشد و هرگز اضطراب و نگراني اقتصادي نداشته باشم.
روزي تصميم گرفتم به طرف کوه صفا بروم و با آن مرد صرّاف گفت و گوي بيشتري داشته باشم و از حال وي جويا گردم و صاحب حواله اي را که ارائه کرده بودم بشناسم. به طرف کوه صفا رفتم؛ هر چه جست و جو کردم، نه صرّافي ديدم و نه آن مرد خوش سيما را. از افراد زيادي پرس و جو کردم، همگي پاسخ دادند که در اين جا هرگز صرّافي نبوده است و کسي را نمي شناسند.
آقاي سلماسي متوجه شد آن چه را ديده است سرّي از اسرار ملک علّام بوده و آن به واسطه ي برکات توسّل سيد بحرالعلوم – رضوان الله تعالي عليه – ايجاد گرديده است که پويندگان راه علوم آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را شامل شده است. (25)
اين بود گوشه اي از وظايف و تکاليف انسان هاي عارف و علاقه مند به صاحب الزمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) که در انجام کار خود هرگز کوتاهي نکرده و نمي کنند بلکه روز و شب از خداوند مي خواهند تا تکليف خود را انجام دهند که چنان چه توفيق زيارتش را پيدا کردند سرفراز باشند و دعاي مستجاب او را همراه خود داشته باشد. از اين رو بر لب چنين زمزمه مي کنند:
اللهّمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَومِي هَذَا وَ مَا عِشتُ مِن أَيَّامِي عَهداً وَ عقداً وَ بَيعَةً لَهُ فِي عُنُقِي لا أَحُولُ عَنهَا وَلا أَزُولُ أَبَداً. اللهُمَّ اجعَلنِي مِن أَنصَارِهِ وَ أَعوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنهُ وَ المُسَارِعِينَ إِلَيهِ فِي قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ المُحَامِينَ عَنهُ وَ السَّابِقيِنَ إِلَي إِرَادَتِهِ وَ المُستَشهِدِينَ بَينَ يَدَيهِ (26)؛
بار خدايا! در بامداد امروزم و همه ي روزهاي زندگي ام با وليّ تو پيمان مي بندم و اين تعهّد را بر ذمّه ي خويش مي پذيرم و از آن هرگز فرار نمي کنم. بار خدايا! مرا از ياران او و کمک کارانش قرار ده و ما را فناي در او گردان و توفيق انجام خواسته هاي او را به ما عنايت فرما و پيش گامش قرار ده. بارخدايا! ما را حمايت گرش گردان و هرگاه چيزي را اراده کرد ما را پيش گام فرمانش قرار ده و توفيق شهادت را در پيش گاه با عظمتش نصيبمان گردان.
پينوشتها:
1. توبه، آيه 122.
2. در برخي از کتاب ها همانند حوزه هاي علميه شيعه در گستره جهان، 65 حوزه معروف را نام برده است که به نظر مي رسد با يک بررسي بيشتر، امروز تعداد آن در جهان از صدها حوزه تجاوز نمايد.
3. سيد رضا سيدکباري، حوزه هاي علميه شيعه در گستره جهان، ص 277 – 290.
4. شيخ عباس قمي، سفينة البحار، ج 2، ص 447.
5. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 206.
6. بحارالانوار، ج 57، ص 214.
7. همان، ص 215.
8. گرچه بعضي او را « مجدّد » مي نامند، نه مؤسس.
9. حوزه هاي علميه شيعه در گستره ي جهان، ص 383- 385.
10. ديوان امام خميني، ص 278.
11. مدرسه علميّه ي بالاسر که در سمت غربي ضريح علي بن موسي الرضا (عليه السلام) در بيرون حرم واقع شده بود، ملحق به ساختمان حرم رضوي گرديده است و محلّ نيايش و عبادت و زيارت زائران مي باشد. هم چنين مدارس « پريزاد » و « دو درب » در قسمت غربي ضريح مطهّر به صورت سابق و باستاني نگه داري شده و ملحق به حرم گرديده ولکن محلّ گفتمان و پرسش و پاسخ زائران دل باخته و حقيقت جوي ثامن الحجج (عليه السلام) مي باشد که به « حلقه هاي معرفت » مشهور گرديده است.
مدرسه « فاضل خان » در قسمت شرقي ضريح در جوار صحن قديم بوده که ملحق به آن صحن شده است و نيز مدرسه « پايين پا » در کنار مزار شريف شيخ بهائي (رحمه الله) بود که ملحق به حرم مطهر گرديده است و محل نيايش و عبادت زائران مي باشد.
اما ديگر مدارسي که در فاصله دورتر واقع شده همانند مدرسه ميرزا جعفر، خيرات خان، عباسقلي خان، نواب و... مرمّت و تعمير گرديده و در حال حاضر از آن ها بهره برداري مي شود و طلاب علوم ديني و اساتيد به درس و بحث و فراگيري فرهنگ اهل بيت عصمت و طهارت مشغول هستند.
12. گزارشي از سابقه تاريخي و اوضاع کنوني حوزه علميه ي مشهد، ص 14 – 27.
13. أنفال، آيه 41.
14. خمس به شش بخش تقسيم مي شود: 1. سهم خدا 2. سهم پيامبر 3. سهم ذي القُربي 4. يتيمان 5. فقرا 6. در راه ماندگان.
15. کتاب البيع، ج 2، ص 662 [ص 495 چاپ قديمي].
16. واژه « المهدي » را در مفاتيح الجنان مي بينيم که در بحارالانوار وجود ندارد.
17. بحارالانوار، ج 99، ص 249.
18. المائدة، آيه 35.
19. نهج البلاغة، خطبه 110.
20. نساء، آيه 64.
21. سمهودي، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفي، ج 3، ص 1373.
22. مائده، آيه 35.
23. فيض کاشاني، التفسير الصافي، ج 2، ص 33.
24. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 616، باب زيارة جامعة لجميع الائمة (عليهم السلام).
25. علامه نوري، نجم الثاقب، حکايت 76، ص 615.
26. بحارالانوار، ج 99، ص 111.
زماني، احمد؛ (1393)، انديشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگي حکومت جهاني صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم