نويسنده: محمد علي آقا ميرزايي
ابراهيم اكبريان: بسيجي فرياد مي زند شهادت مرگ نيست رهايي است مردن نيست متولد شدن است.
ابراهيم گلپور: بايد بگويم من از روزي كه با بسيج مستضعفين رابطه پيدا كردم و با بسيج انس گرفتم راه اصلي خودم را كه راه سرخ حسين ابن علي است و راه سرخ ولايت فقيه است يافتم.
ابوالفضل آشفته: سنگرنشينان بسيج(1) از جان [و] مال خود مي گذرند و به طرف لقاء الله مي شتابند.
ابوالفضل مؤمن زاده جهرمي: بسيج را تقويت كنيد كه اين بسيج است كه پشت ابرقدرت ها[ي] شرق و غرب را به لرزه درآورده.
احمد آقامحمدپور: سربازان امام، يعني بسيجيان جان بر كف كه امروز امام عزيزمان بر بازوي پرتوان آنها بوسه مي زند و بر آن بوسه هم افتخار مي كند.
احمد ابويي زاده: اگر برايتان مقدور است بشتابيد به اين مكان ها اين مكان هاي ايثار و وفا، مكان هاي مقدس و ارزنده و اين مكان هاي گرم كه با خون هزاران شهيد آبياري شده است. بشتابيد به [سوي] اين بسيجيان عاشق، اين بسيجيان بي باك و عاشق جنودالله مگر چه كسي به عراق اجازه نداد وارد اهواز شود. كه به عراق اجازه نداد آبادان را بگيرد؟ كي حصر آبادان را شكست؟ كه خرمشهر را آزاد كرد؟ كه اهواز و دزفول و باختران را از زير توپ دشمن خارج كرد؟ و كه فردا تكليف اين انقلاب را از نظر قدرت روشن خواهد كرد؟ مگر جز اين است كه همين بسيجيان بوده اند و خواهند بود. لذا بشتابيد و خود را به صف اين زاهدان شب و شيران روز ملحق كنيد.
احمد اميني: جبهه اي كه دانشگاه عارفان است و بزرگترين عارفان است و بزرگترين عارفان دنيا به پاي اين بچه بسيجي ها كه در هنگام راز و نياز با خداي خويش هيچ را مانع بين خود و خدا نمي بيند نمي رسند چه زيباست؛ تفريح و گريه و ناله و راز و نياز اين سربازان، عاشقان حسين به درگاه خداوند رحيم كه قلم و بيان عاجز از توصيف آن است چگونه مي توان حالات (2) اين عاشقان خدا را به تصوير كشيد و بيان نمود اين شدني نيست.
احمد باوقار: روحانيت و سپاه و بسيج را از مردم و ياوران بر حق امام بدانيد، خانواده هاي شهدا را شاد كنيد كه به قول امام نور ديدگان اسلام و امام هستند.
احمد پاپي: صحبتي دارم با برادران بسيجي كه حقيقتاً دين خود را به اسلام و انقلاب اسلامي ادا كرده اند و من هميشه به بسيجي بودن خود افتخار كرده و مي كنم چون اخلاصي كه در بين اين برادران ديده ام در هيچ كجا نديده ام و هميشه خودم را در مقايسه با آنها بسيار حقير و پست يافته ام.
احمد پروايي: سلام بر شما سربازان و پاسداران، بسيجيان كه جان خود را به كف گرفته ايد و در جبهه هاي حق عليه باطل مي جنگيد. سلام بر شما برادران حزب الله كه هميشه در صحنه ها حاضر هستيد.
احمد مرتضوي قري: شما برادران سپاه و بسيج به عنوان بازوي مسلح ولايت فقيه و سربازان اسلام هستيد و در خاطره ها، ياد سربازان صدر اسلام را زنده مي كنيد.
احمدرضا بهشتي سنجي: انقلاب اسلامي باعث شد كه من از لاك خود بيرون آيم و دور و بر خود را بنگرم و به زندگي از ديد ديگري نگاه كنم.خوشحالم كه جانم را نثار اسلام و مكتب محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) و علي (عليه السلام) مي كنم و افتخار مي كنم كه ايدئولوژيم اسلام است، اسلامي كه به من فهماند چگونه بينديشم، چگونه راهم را انتخاب كنم. درواقع من از زماني توانستم به راه واقعي اسلام بيايم كه پا به بسيج نهادم و از جو دروني بسيج استفاده كردم (3) و بهتر به مكتبم آشنا شدم(4) تا آنجا كه خونم را نثار اين مكتب كنم.
احمدرضا حاج رحيمي: اين بسيجي ها و سپاهيان امام زمان را كمك كنيد آه اسم بسيجي آمد چقدر مظلوم است بسيجي ولي كسي قدر او را نمي داند، اين سپاهيان امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) يعني بسيجي ها شروع مي كنند با آن اخلاص كه دارند آيه «وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ» را شروع مي كنند به خواندن و دشمن كور مي شود و ديگر آنها را نمي بيند و آنها به حركت خود ادامه مي دهند. پس ببينيد كه اينها كي هستند همان بسيجي ها چقدر باتقوا هستند [و] چه اخلاصي دارند. اي مردم با همه هستم مواظب باشيد به آنها تهمت نزنيد هرزه گويي نكنيد زخم زبان نزنيد به سپاه تهمت نزنيد بدگويي نكنيد.
ادهم توكلي: بنده[ي] گنهكار چيزي براي گفتن ندارم، اصلاً بسيجي ها چيزي ندارند و طلب و حسابي كه ندارند، بسيجي با لباسي كه به او مي دهند به جبهه مي آيد و با همان لباس هم به شهادت مي رسد و اگر شما وصيتي از اين بسيجي ها مي بينيد اين ها نصيحت است.
ارسلان توكل: آرمان يك بسيجي (5): بايد از فيض شهادت دين حق احيا كنم/ جان خود تقديم خالق يكتا كنم
بايد از جان بگذرم در راه استقلال دين/مي روم تا با جهادم عالمي شيدا كنم
اسدالله افراسياب پور: برادران قدر بسيجي را بدانيد بهترين انسان روي زمين بسيجي است به خدا امام هم در مقابل بسيجي خاضع است به خدا بزرگترين عرفا در مقابل بسيجي خاضعند هرچه به خودم فشار مي آورم كه در گردان خط شكن يعني همان ها كه براي رفتن روي مين بايد سبقت از هم بگيرند، شركت كنم نفسم قبول نمي كند به انحاي مختلف فريبم مي دهد خوش به حال بسيجي وقتي به آنها مي گويم كه مردن و شهادت مثل عوض كردن لباس كثيف است روحشان پرواز مي كند من خود را در مقابل اين ها هيچ مي دانم بچه بسيجي درس اخلاق نمي تواند بگويد ولي اي معلمان اخلاق بياييد و از عملش درس اخلاق بگيريد اي عرفا بياييد پيش اين بچه بسيجي ها خدا را بشناسيد. زبان من از بيان حال و شور آن ها عاجز است.
اسدالله بهمني نوروزاني: سلام بر پاسداران و بسيجيان و ارتشي ها كه اينك مشغول دفاع از اسلام و ناموس ما هستند و سلام بر ملت مقاوم و هميشه در صحنه[ي] حزب الله كه به رزمندگان كمك مي كند.
اسماعيل اسماعيلي: چرا تبليغات بر عليه بسيج و سپاه مي باشد مگر بسيج همان ارتش 20 ميليوني نيست كه امام دستور(6) تشكيل آن را داد؟
اسماعيل اقبالي: و ما بايد با دشمنان چه داخلي، چه خارجي مبارزه كنيم. ما بايد با شهيد دادن خود با معلول دادن خود، با اسير دادن خود مشت محكمي بر دهان ياوه گويان جهان بزنيم ما بايد پوز آن كساني را كه مي گويند بسيج نباشد، پايگاه نباشد به خاك سياه بماليم، نمي توانيم [بر عليه] سپاه و بسيج باشيم. از ده برو بيرون تو چه كار به بسيج پايگاه داري، پايگاه مسجد است و مسجد سنگر است. من به تمام بسيجيان حبيب آباد سلام مي رسانم و پيامي كه به آنها دارم اين است كه محكم و استوار، سنگر بسيج را نگه داريد و از وسوسه هاي شيطاني به دور باشيد، گوش به حرف وسوسه هاي شيطاني ندهيد. شما بايد راه شهدا را ادامه دهيد و از برادرانم مي خواهم كه راه مرا ادامه بدهند.
اقبال مرادپور: راستي كه چقدر احمق و نادانند آنهايي كه مي گويند اين كارها ظهور امام زمان را به تعويق مي اندازد، چرا مقداري فكر نمي كنند، چرا از اين بسيجي هايي كه امام زمان را ملاقات مي كنند درس نمي گيرند.
اميرعلي محمودي گوچكي: به من پاسدار نگوييد زيرا نام بسيجي، اگر لياقتش را داشته باشم كافي است.
جواد كريمي دهريزي: برادران بسيجي سنگر بسيج كه در زير سايه [ي] امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي باشد ترك نكنيد زيرا هر كجا كه پاي بسيجي در آنجا گذارده شود آنجا مقدس است و شما قدم خود را جايي بگذاريد كه به نفع اسلام باشد. گردهم آيي شما بسيجي ها در هر كجا كه باشد يعني مبارزه با دشمنان اسلام و حضور شما در كلاس هاي بسيج يعني آموختن راه امام حسين (عليه السلام) است. رو بياوريد به بسيج كه رو مي آوريد به اسلام. رو بياوريد به بسيج كه رو آورده ايد به امام حسين(عليه السلام).
حبيب كرمي: بسيج را محكم نگه داريد زيرا كه تجمعاتي چون بسيج، انسان را به سعادت كامل مي رساند.
حجت الله كفشگيري: بسيج را بالاتر از نوازش محبت پدر و مادرش مي داند سنگر گلي و زمين خاكي را بهتر از رختخواب نازش مي داند.
محمد احيايي: بنده خودم درس، عاشقي را در بسيج آموختم و آمدم به جبهه امتحانش را بدهم و اميدوارم كه خداوند رحمي كند و مرا قبول در راهش كند.
برادران متوجه باشيد كاري كه انجام مي دهيد [يا] براي خداست يا براي غيرخدا. به خدا اگر در مورد اين مسايل فكر نكنيد و از روي هواي نفس كار بكنيد بدانيد شهدا جلوي شما را در آخرت خواهند گرفت، هواي نفس اين نيست كه كسي ادعا كند كه من از هواي نفسم رهايي پيدا كردم حتي ائمه معصومين و اصحاب باوفاي اين ها دچار اين نفس بودند حال كه ما كسي نيستيم و چيزي نمي دانيم بايد به اين مسايل بيشتر توجه داشته باشيم كسي نباشد كه غرق در كار شود و نداند كار براي كيست. به كارهاي بسيج بيشتر توجه كنيد كه تمام ابرقدرت ها هر چه ضربه خوردند از اين همبستگي بسيج عمومي بود و هنوز هم دارند مي خورند، دوره[ي] زندگي من از رفتن به بسيج آغاز شد قبل از آن حيواني بودم در لباس انسان.
مجيد چاكرالحسيني: آگاه باشيد يك قطره اشك و يك قطره خون سرخ بسيجي هزاران برابر تمام ثروت هاي اين دنيا است.
مجيد تركان: درود بر شهداي بسيج، اين دريادلان جبهه ها اين ها كه شب هاي حمله با عشق به الله و با ايثار خون سرخ خود جبهه ها را رنگين مي كنند رنگي از خون شهيد، شهيدي كه حماسه كردنش تاريخ را رو سفيد كرد تاريخ حسين (عليه السلام) و كل تاريخ را و شايد هم آينده را. اينها بودند كه درخت اسلام را آبياري كردند آبي مثل چشمه زمزم شايد هم مثل آب كوثر. بسيجي در جبهه حماسه اي آفريد كه تاريخ نويسان شايد نتوانند بنويسند و فقط يك نفر مي تواند بنويسد و آن الله است.
محسن حبيبيان: از شما خواستارم كه تمام بچه هاي بسيج را به خوبي تحويل بگيريد و ايشان را مورد لطف قرار دهيد من خاك كف پاي تمام بسيجي ها هستم پدر و مادر جان بسيج جايي است كه من خودم را در آنجا شناختم.
محمد ابراهيم پور(شام اسبي): الله اكبر از اين حماسه هاي بسيجيان جان بر كف كه جان مي دهند و متقابلاً بهشت مي خرند زيرا كالاي شهيد را قيمتي هم چون بهشت لازم است. آري اينان(7) با خداي خود بر سر جان معامله مي كنند.
محمد اسلامي نسب: كيست كه بتواند چهره سراسر حماسه آفرين تك سواران بسيجي كه دشمن درون و برون را با نماز شب هايشان به خاك مذلت كشانده و رضاي محبوب خود را بر رضاي تمامي افراد و خواسته هاي دنيوي ترجيح داده و به آنها پشت پا زده اند در اين كاغذ (8) پاره ها ترسيم نمايد.
محمد اشرفي: بسيجي اي كه با شوق و ارادت/ نهادي سر به صحراي سعادت
به روي كوله بارت با خط خونين/ نوشته يا زيارت يا شهادت.
محمد ايزدپناه: آري، در اين زمان عده اي از ياوران آقا امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به رهبري اسوه نستوه زمان كه به حق با راهنمايي هاي خود ملتي را از ذلت ابدي رها و مذهبي را ياوري نمود تا قيام نمودند و اكنون به حساسترين نقطه اوج اين مبارزه رسيده اند و در آن زمان است كه فرياد هل من ناصر حسين زمان به گوش مي رسد و احتياج به ياوراني پاك و مخلص همچون جان بر كفان بسيج دارد.
محمد بابايي: اگر لذت ترك لذت بداني دگر لذت نفس لذت نخواني و اما بسيجيان اي مرغان آغشته به خون كه جايتان در اين دنيا نيست برادران بزرگوارم در ميان خود دوستي ها را قوت دهيد و بيشتر كنيد با مهر و انس و الفت و با رويي گشاده با يكديگر روبه رو شويد حتي روزي كه ناراحتيد و مشكلات داريد.
مادرم در نبودن من ناراحت نباش چون كه مي تواني من را در ميان بسيجيان ببيني هروقت خواستي مرا ببيني بسيجي ها را ببين، پدرم مادرم، از برادران بسيج قدرداني كنيد من شهادتم را مديون برادران بسيجي هستم.
خدايا ما را از شهيدان شاهد و شاهدان [شهيد] قرار بده خدايا اين بسيجيان اين زاهدان شب زنده دار را وارثان حقيقي زمين و زمان قرار بده ملت ما آگاه است آگاه تر بگردان آزادي كربلا و قدس عزيز روزي فرما.
محمد چنگيزي اردهاني: دوستان من عشق بي معني است، بسيج مدرسه عشق است، پشتيبان نهادها باشيد.
محمد اميراسماعيلي: دوستان عزيزم بدانيد كه من زبانم بسته است از اين كه چطور از شما تشكر كنم به خاطر اين كه شما رفقا بوديد كه من را به اين راه كه راه حسين (عليه السلام) بود مرا كشانيده دوستان عزيز اميدوارم هر بدي و خطايي از من در برابر شما سر زده مرا ببخشيد شما بوديد كه من به بسيج آمدم و از بسيج هم به جبهه آمدم و در اين دانشگاه الهي قبول شدم به دوستان همين شما بوديد كه مرا به جبهه كشانديد و توانستم در اين راه گام مثبتي بردارم همين شما بوديد كه كاري كرديد كه من به جبهه بيايم و معني عشق چيست.
محمد تقي (حميد) تيموري: خدايا به عزت و جلالت قسم كه شرمنده ام در مقابل اين همه الطاف و عنايات تو، خدايا چگونه تشكر اين را كنم كه امام زمانم( امام خميني) را به من شناساندي و من را بدين مكان مقدس كه معراج عاشقان است راه دادي من خانواده ام را فقط به صبر در راه خدا دعوت مي كنم و به بچه هاي بسيج هم مي گويم كه اينقدر به هيأت و بسيج اهميت بدهيد كه انشاءالله خود امام حسين (عليه السلام) از شما تشكر كند و بچه هاي بسيج هم ضمن اين كه دلسرد نمي شوند اين قدر به بسيج مي آيند و همكاري مي كنند تا زماني كه امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ظهور كند و آنها را براي بسيجيان ركابش انتخاب كند.
محمد جمعه اميري: آري بسيجيان، مرغان ابابيل اسلام و پاسداران مثل ابوذر و عمار ياسر است، اما همان پرندگان خوش بال و پري كه عطر نداي ملكوتي امام را كه از گوشه جماران برمي خيزد و در فضاي كشور بقيه الله مي پيچد استنشاق مي كنند و عاشقانه بال مي گشايند و عاشقانه اوج مي گيرند و عاشقانه بر دشمنان مي تازند و عاشقانه [مي جنگند] عاشقانه مي آيند و عاشقانه مي روند اما نبرد با دشمن را رها نمي كنند، آنقدر مي جنگند تا پيل سواران ابرهه زمان را بر خاك كشند. پس كه اين جوانان به جنگ دشمن مي روند به خاطر چيزي است كه خون خود را به پاي آن مي ريزند اين جوانان عاشقان كربلاي حسين است.
محمد جواد اكبري: همچنين دوستانم وظيفه دارند، بسيج و جبهه و اسلام را بيشتر اهميت دهند و راه امام حسين (عليه السلام) را پيش گيرند.
محمد حسن ابوالبشري: برادران و خواهرانم در تربيت فرزندانتان دقت نماييد تا هر كدام خدمتگزار و سربازي براي اسلام باشند، تا فرداي انقلاب تضمين شود. [برادرم](9) با بسيج اين مدرسه عشق ارتباط مستحكم و استوار بر قرار كن كه چگونه زيستن و عاشق شدن و به معبود رسيدن را به ما مي آموزد، بسيج معجزه الهي است و موجي است كه در هم كوبنده ظلم و زمينه ساز حكومت حق مي باشد.
محمد حسين بختياري: پروردگارا! تو، خود، تمام مردم را در روز قيامت روزي وعده داده اي كه هيچ شكي در آن نيست، و از اين كه وعده محقق مي گردد نقصي در آن نيست و ما بسيجيان اگر اين لباس را به تن [كرده ايم] به عشق شهادت و جهاد است.
محمد حسين پارسا: آري اين بسيجيان مرغان ابابيل امامند همان پرندگان خوش بال و پري كه نداي عطرآگين و ملكوتي امام را كه از گوشه [ي] جماران برمي خيزد و در كشور بقيه الله الاعظم مي پيچد استنشاق مي كنند و عاشقانه بال مي گشايند و عاشقانه اوج مي گيرند و عاشقانه بر دشمنان مي تازند و عاشقانه مي آيند و عاشقانه مي روند.
محمد ربيع اكبري باصري: درود و سلام و صلوات و رحمت و مغفرت پروردگار بر شما بسيجيان حزب الله. اي دوستان چه زود درك كرديد كلام مولاي خود علي (عليه السلام) كه فرمود دنيا گذرگاه است و آخرت قرارگاه پس از گذرگاه خود براي قرارگاه توشه برگيريد.
محمدرضا اميري نجف آبادي: سلام بر شهيدان گلگون كفن پاسدار و بسيج اين حاميان دودمان حسين (عليه السلام) كه مانند او غريبانه مي جنگند و به راه او شهيد مي شوند و نهال انقلاب را آبياري مي كنند و سلام بر برادران روحاني و طلاب مسوؤل اين پيامبران عصرمان كه به هر سو پيام اين شهيدان را برده و مردم را از نقشه شومي كه كشيده اند آگاه مي كنند.
محمدرضا اميني:درود به كفر ستيزان توحيد اعم از سپاهي و بسيجي كه جان خود را به كف گرفته اند تا با رشادت و پايمردي راه كربلاي معلا را باز كنند.
محمدرضا توحيديان: مرا با لباس مقدس بسيجي دفن نماييد تا دشمنان انقلاب اسلامي بدانند كه لباس مقدس بسيجي كفن سرخ رنگين به خون است.
محمدرضا چنگاني: عاشقي را از همان بسيجيان جان بر كف ياد گيريد.
محمدرضا حدادي: همانند يك بسيجي رفتار كنند چون تمام بسيجي هاي واقعي مظلوم هستند هيچ چيز در درون پنهان ندارند.
محمدعلي بابايي: سلام بر پاسداران و بسيج كه در راه حراست از مرزهاي ايران و اسلام و انقلاب خود سعي و كوشش مي نمايند و درود فراوان بر تمامي شهيدان بسيجي كه در طول زندگاني طعم تلخ رنج ها و مشقات را چشيدند و با اين همه دست از دين مبين خود اسلام برنداشتند و جان خود را در راه عشق به الله و معبود خويش فدا كردند.
محمد هادي احمدي: يك مسلمان شيعه دوازده امامي آن هم يك رزمنده بسيجي كه براي رضاي خدا به جبهه مي آيد و جانش را در گرو مي گذارد اول اين كه بايد وصيت نامه اش در زير سرش باشد. ديگر اين كه يك رزمنده بسيجي يا پاسدار( كه انشاءالله نيست)، بعيد است براي كارهاي دنيا سفارش كند مگر اين كه نماز يا روزه قضا گردن داشته باشد يا حق كسي در گردن داشته باشد و اين را مردم و اهل عالم و تمام دنيا بدانند.
محمود اكبري: قاطعانه تصميم گرفتم كه با كمال افتخار به استقبال شهادت بروم و به دنيا نشان دهم كه بسيجيان اسلام در صحنه مرگ و زندگي چگونه جانبازي مي كنند و چطور با مرگ روبه رو مي شوند.
محمود اكبريان: سلام و تحيت فراوان به شهدا و مفقودين و اسراء و خانواده هاي آنها بالاخص بسيج و كليه[ي] رزمندگاني كه هدف را درك كردند و به خاطر خدا مردانه در جبهه ها جان مي دهند و از دين خود دفاع مي كنند و با خون خود مي نويسند فقط در راه خدا و فقط براي رضاي او مي جنگيم و مي ميريم و سازش نمي پذيريم.
محمود انصاري ركن آبادي : قسم به خدايي كه جانم در دست اوست، تا جبهه ها اين بسيجي ها را دارد هيچ ابرقدرتي، قدرت تجاوز به كشور و آيين و شرف كشورش را ندارد. بسيجي هايي كه امام در مورد آنان مي فرمايد: بسيج قلب من است.
محمود بيگي حبيب آبادي: سلام بر شهيدان گلگون كفن، بسيجيان اين حاميان دودمان حسين (عليه السلام) كه مانند او غريبانه (10) مي جنگند و به سان او شهيد مي شوند و نهال انقلاب را آبياري مي كنند.
محمود تصرفي منش: برادرانم از ياد نبريد كه درخت انقلاب به دو چيز نياز دارد. خون و اشک اشك چشم و خون افراد پاك و خالص همچون شما بسيجي ها والسلام.
مرادعلي اميري: خداوندا شاهد باش كه من عاشق اين برادران بسيجيي كه عاشقانه جان فشاني مي كنند و از تمام قيدهاي مادي و معنوي گذشته و خالصانه در راه خداوند پا به ميدان هاي جهاد نهاده اند هستم.
مرتضي احساني: اي مردم، شما هرگز نبايد كشته شدن ما را به پاي بي تجربگي و بي اسلحه بودن و يا نداشتن تخصص بگذاريد بلكه بدانيد با همين وضعي كه الان بسيج دارد، بعثي هاي مزدور را فراري داده است و من فكر مي كنم و قطعاً مي دانم كه روز پيروزي ايمان است.
مرتضي اكبري:اگر بار گران بوديم رفتيم/ اگر نامهربان بوديم رفتيم شما با خانمان خود بمانيد كه ما بسيجيان بي خانمان بوديم و رفتيم.
مسلم اسماعيلي دهاقاني: سلامم را به برادران سپاه و بسيج برسانيد و ادامه راهمان را از آن فرزندان پاك و صديق بر اميدهاي آينده و اسلام خواستار شويد.
مصطفي جانثار: بسيجيان مرغان آغشته به عشقي هستند كه جايشان در اين دنيا نيست.
مصطفي جهانديده: برادران بسيج و حزب الله امروز در تمام حركت ها، هجرت به سوي جبهه را انتخاب كردند و در تمام آزادگان حسين را، و در تمام رنگ ها،رنگ سرخ را، و در تمام گل ها، لاله را و در تمام قصه ها پرواز را، و در تمام انبياء رسول خدا را، و در تمام عادلان علي را انتخاب كردند، و با قلبي مملو از عشق به خدا و خدمت به محرومين به پيش رفتند.
منصور تقي زاده نمدمال: پيامي به پدرها و مادرها دارم پدر جلوي فرزندان خود را كه به بسيج و سپاه مي روند نگيريد چون راه خداي پيامبر و رسول الله است.
پينوشتها:
1.در اصل وصيت بعد از بسيج كه آمده بود در اين جا حذف شده است.
2.در اصل وصيت «چگونه مي توان به حالات...» آمده است.
3.در اصل وصيت نامه «كنم» آمده است.
4.در اصل وصيت نامه «شوم» آمده است.
5.در اصل وصيت نامه «بسيج» آمده است.
6.در اصل وصيت «دستود» آمده است.
7.در اصل وصيت در اين قسمت «كه» آمده بود.
8.در اصل وصيت نامه «كاغذها» آمده است.
9.خطاب شهيد در اين قسمت به برادرش رضا است.
10.در اصل وصيت «قريبانه» آمده است.
آقاميرزايي، محمدعلي،(1388)، بسيج: گزيده ي موضوعي وصيت نامه شهدا (1)، تهران، سازمان بنياد شهيد و امور ايثارگران، نشر شاهد، اول 1388.
/ج