مقدمه
فلسفه دانشي عقلي است و مهمترين ابزار تحصيل آن عقل است. در جايگاه معرفتي و ارزشي آن همين بس که رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: « انما يدرک الخير کله بالعقل و لا دين لمن لا عقل له؛ همه خيرات ( علمي و عملي ) با عقل بدست مي آيد و کسي را که عقلي نيست ديني نيست. » (2) يعني مدار دينداري، عقل است. حکما گفته اند عالم هستي و حقايق وجود با عقل شناخته مي شود. سعادت نهايي با عقل بدست مي آيد چنانکه در تعريف فلسفه گفته اند: شناخت عقلي عالم هستي بميزان توان عقل بشري است.حال سؤال اينجاست که توان عقل بشري چه ميزان است؟ آيا عقل بشري امري فطري و ثابت است يا قابل رشد است؟ اگر پاسخ مثبت است چگونه مي توان انسانهاي خردمندي تربيت کرد که بتوانند با آن خردهاي کارآمد، عالم هستي را درک کنند و پايه هاي کاخ حکمت و دانايي را بالا برند.
قبل از بحث در عوامل و روشهاي رشد عقل لازم است خود عقل را به اجمال بشناسيم هر چند شناخت تفصيلي آن بحث مستقلي مي طلبد. (3)
شناخت عقل
عقل يا خرد در اصل بمعناي بستن و نگه داشتن است (4) و در اصطلاح حکيمان قوه يي است که انسان با آن ادراک مي کند و درست و نادرست را در علوم نظري و خوبي و بدي را در امور عملي زندگي تشخيص مي دهد. گفتني است که گاه بر ادراکات اين قوه نيز عقل اطلاق مي شود. (5)علامه طباطبايي براساس معناي لغوي در تعريف علق مي گويد: اصل در معناي عقل بستن و نگه داشتن است و اين با ادراکي که انسان دل بر آن مي بندد مناسب است. چيزي که انسان با آن ادراک مي کند نيز عقل ناميده مي شود و همچنين قوه يي را که يکي از قواي انساني است و بواسطه آن خير و شر و حق و باطل را از يکديگر تشخيص مي دهد، عقل مي نامند. مقابل آن جنون، سفه، حماقت و جهل است که هر کدام باعتباري استعمال مي شود. (6) استعمال لفظ عقل بر ادراک از اين نظر است که در ادراک دل بستن به تصديق وجود دارد و خدا جبلي انسان قرار داده که حق و باطل را در علوم نظري و خير و شر و منفعت و ضرر را در امور عملي زندگي تشخيص دهد. (7) پس از نگاه معرفت شناسي چند رسالت براي عقل متصور است:
1- ادراک معقولات و استنباط معاني کلي از مصاديق جزئي.
2- تنظيم معلومات براساس روابط و مناسباتي معين مانند رابطه ي ميان علت و معلول، اصل و فرع، نوع و جنس و مانند آنها...
3- استدلال کردن و برهان ساختن؛ يعني استنباط و استخراخ فروع و نتايج از اصول و مقدمات يا برعکس رد و ارجاع فروع و نتايج به اصول و مقدمات... (8)
کارکرد ديگر عقل در مقام عمل است که حکم به خوبي يک فعل يا زشتي و بدي فعلي ديگر مي کند و منشأ تصميم انسان در انجام کارها مي شود. چنانکه فارابي در تقسيم عقل مي گويد: عقل نظري آن است که انسان بوسيله ي آن علومي را که منشأ عمل نيستند کسب مي کند و عقل عملي آن است که انسان به چيزهايي شناخت پيدا مي کند که منشأ عمل ارادي هستند. (9) البته برخي ديگر از حکما حکم به عمل صالح را نيز حکم عقل مي دانند و رسالت آن را محدود به شناخت نمي دانند، روايت شريفه « العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان » شاهد بر اين مدعاست.
خلاصه اينکه عقل هم نيروي تحصيل علم و کسب معارف حقيقي نظري و هم راهنمايي کننده به انجام اعمال نيک و پاسدار کرامت انسان در مقابل جهالت ها و زشتي هاي اخلاقي است.
امکان رشد و تربيت عقل
قبل از پرداختن به عوامل رشد بايد ثابت شود که اين مسئله امکان وقوعي دارد؛ بعبارت ديگر بايد ثابت شود که عقل تنها امري ارثي و فطري نيست، بلکه وراثت و تربيت هر کدام سهمي در خرد بالفعل هر کس دارد. در باب تأثير وراثت در هوش و عقل اين سخن حکيمانه اميرمومنان علي (عليه السّلام) را بايد گوش جان سپرد که فرمود: « اياکم و تزويج الحمقاء فان صحبتها بلاء و لدها ضياع؛ از ازدواج با سفيهان و سبک مغزان بپرهيزيد که همنشيني با آنها رنج و زحمت است و از فرزندي که مي آورند جز خسران نصيبتان نشود. » (10)تأثير تربيت در رشد عقل نيز بدليل عقل و تأييد نقل ثابت و مبرهن است؛ در حديث ديگري از آن امام همام آمده است: « العقل غريزة تزيد بالعلم و التجارب؛ عقل بذري است نهاده شده در سرشت آدمي که با علم و تجربه رشد مي کند. » (11) ايشان در وصيت به فرزندشان مي فرمايد: « انما قلب الحدث کالارض الخاليه ما القي فيها من شيء قبلته؛ صفحه دل جوان مانند زمين خالي است، آنچه در آن بيفشاني مي پذيرد. » (12)
روانشناسان تجربي هم دو عامل اساسي در رشد هوش و عقل (13) را مورد توجه قرار مي دهند: يکي، وراثت و ديگري، تربيت؛ اما اينکه کدام يک بيشتر موثر است اتفاق نظر وجود ندارد برخي عامل اساسي را وراثت و برخي محيط تربيتي مي دانند. (14) برخي روانشناسان درباره ي تأثير تربيت معتقدند که بهره ي هوشي را تا سي نمره مي توان بالا برد (15)، پياژه همواره با اين سوال مواجه بود که اگر در رشد هوشي کودکان مراحل معيني وجود دارد که در سن معيني به آن مي رسند آيا مي توان به اين مراحل سرعت بخشيد؟ تا چه اندازه؟ (16)
از مجموعه گزارشهاي فوق اين نتيجه حاصل مي شود که رشد و تربيت عقل امري ممکن است حال که امکان آن ثابت شد بايد بررسي شود چه اصول و روشهايي را بايد بکار بست تا بتوان از کودکان امروز خردمندان فردا را تربيت نمود، و از اين راه به رشد فلسفه کمک کرد؟ چرا که فلسفه رشد نمي کند، مگر بدست انسانهايي که از بهره ي هوشي کافي و تفکر منطقي و طهارت دروني بهره مند باشند.
عوامل رشد و تربيت عقل
بطور کلي سه عامل اساسي را مي توان برشمرد: اول زيست محيطي؛ دوم روحي و معنوي؛ سوم اجتماعي.1- عوامل زيستي رشد عقل
1-1. سلامت مغز و قواي ادراکي
از ديدگاه حکمت اسلامي نفس آدمي از جنبه عقلانيت و مدرکيتش، مدرک حقايق کلي و جزئي است، ليکن نفس براي ادراکات خويش نيازمند ابزار مادي است مهمترين آنها مغز و حواس پنجگانه بويژه دو قوه ي شنوايي و بينايي است. از آن جهت که لازمه ي رشد علوم بويژه فلسفه، تفکر است و لازمه ي تفکر، داشتن مواد اوليه فکر است و اين مواد اوليه از راه حواس پنجگانه بويژه چشم و گوش دريافت و بوسيله ي سلسله اعصاب به مغز منتقل مي شود و نفس براساس يافته هاي مغز به تفکر مي پردازد، پس سلامت مغزي در مسئله تفکر نقش اساسي دارد. پرفسور سميعي جراح برجسته مغز و اعصاب در گفتگويي درباره ي نقش مغز در تفکر مي گويد:اسرار تفکر انسان بسيار زياد است. دستورات مغز فقط حرکت دست و پا نيست [ بلکه ] در تفکر نيز نقش اصلي را بازي مي کند... اين موضوع دانش جديدي است که بعنوان کرکتينو سرجري دنبال مي شود... و الان دانشمندان زيادي دارند در اين جهت کار مي کنند که بتوانند بر قدرت تفکر و مغز انسان بيشتر مسلط شوند. (17)
در پايان گفتگو درباره ي اينکه چقدر مغز انسان را مي شناسد گفت اين سوالي است که هيچ کس نمي تواند به آن جواب دهد. (18)
هر يک از اعضاي حسي در بخشي از ادراکات انسان نقش اساسي دارند که فقدان يا نقص آن، در آن بخش از ادراک تأثير مستقيم دارد، چنانکه گفته اند: « من فقد حساً فقد فقد علماً؛ هر کس يکي از حواس را نداشته باشد از ادراکات آن حس محروم خواهد بود. »
پس سلامت قواي ادراکي در اکتساب علوم حصولي که براساس مشاهدات و تجربه و استدلال و برهان بدست مي آيد، نقش اساسي دارد. لازمه ي خردمندي هم تفکر است پس لازمه ي تربيت انسان خردمند، تربيت انسان سالم بويژه از لحاظ قواي ادراکي است و براي رسيدن به اين مقصود رعايت نکته هاي زير ضروري است:
الف) پرهيز از خوردن غذاهاي ناسالم بويژه ناپاک مانند نوشابه هاي الکلي و مست کننده و مواد مخدر و هر چيزي که عقل و هوش انسان را زايل مي کند.
ب) دوري جستن از هرگونه نزاع و درگيري که ممکن است موجب آسيب رسيدن به قواي ادراکي شود.
ج ) ورزش براي سلامت بدني و نشاط روحي اما از مسابقه در ورزشهايي که امکان صدمه ديدن قواي ادراکي در آن زياد است مانند مشت زني، بايد پرهيز کرد.
د) روزه گرفتن از دو جهت به رشد عقل کمک مي کند: يکي از جهت تاثير آن در سلامتي بدني چنانکه امير مومنان مي فرمايد: « الصيام احد الصحتين؛ روزه داري يکي از دو سلامتي است. » (19) و ديگر از آن جهت که موجب رشد تقوا مي گردد. خداي سبحان مي فرمايد: « کتب عليکم الصيام کما کتب علي الذين من قبلکم لعلکم تتقون » ( بقره/183 ) حکمت روزه در اين آيه ي شريفه، تقواست و تقوا همان نيروي نگهدارنده ي نفس از سقوط در شهوات و خواسته هاي نفس اماره است. در مصباح الشريعة منسوب به امام صادق (عليه السّلام) آمده است: « روزه خواسته هاي نفساني و شهوت طمع را مي ميراند و موجب صفاي قلب و طهارت جوارح و درستي ظاهر و باطن آدمي مي شود... » (20)
2-1. آرامش و سلامت محيط زندگي
بديهي است که تفکر در مسائل عقلي در محيطي آرام و دور از صداهاي ناهنجار و هواي پاک و فضاي سالم بسيار مناسبتر است. شايد يکي از حکمتهاي رفتن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به غار حرا اين بوده باشد که فرصتي به چنگ آورد تا در دامن طبيعت در تنهايي و آرامش کوه به تفکر در صنع الهي بپردازد تا اعقل الناس باشد و قلبش ظرف گنجينه هاي روحي و حکمت خداوندي گردد.در دنياي ماشيني ما که در شهرها نه آرامشي حاکم است نه هواي پاکيزه يي، نمي توان انتظار داشت جوانان روي مسائل پيچيده رياضي و فلسفي تامل عميق نموده و در زواياي هستي بينديشند و موجب شکوفايي و نوآوري در علوم عقلي باشند. از اين رو، لازم است بناي مدارس بويژه دبيرستانها و کتابخانه ها و سالنهاي مطالعه در فضايي پوشيده از درخت و فضاي سبز و دور از چهار راهها و کارخانه ها و فرودگاهها و ريلهاي قطار و ساير چيزهايي که موجب آلودگي زيست محيطي است باشد و فضاي آنها بطور مرتب نظافت شده و با بوهاي خوش معطر گردد. چنانکه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: « الريح الطيبه يشدّ العقل؛ استعمال بوي خوش موجب تقويت عقل است. »
3-1. طهارت و نظافت بدن
طهارت در معناي عام آن، هم شامل طهارت روح و هم شامل طهارت بدن است. در اينجا سخن ما درباره ي طهارت بدن از نجاسات و پاکيزگي آن از آلودگيهاست.امروزه با رشد فرهنگ عمومي رعايت نظافت امري عادي شده اما به طهارت هنوز در خانواده هايي که روح ايمان در آنها رشد نکرده است آنگونه که بايد، اهميت داده نمي شود.
طهارت موجب مي شود که انسان محبوب خدا گردد چنانکه قرآن کريم مي فرمايد: « وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ؛ خدا پاکان را دوست دارد. » ( توبه/108) پيداست که اين طهارت اعم از طهارت جسمي از نجاستها و آلودگيها و طهارت روحي از هرگونه رجس و پليدي و اخلاق فاسد و اعتقاد باطل است. هرگاه اين طهارتها حاصل شد توفيق فهم حقيقت قرآن و حقيقت هستي نيز فراهم مي شود. خداي تعالي مي فرمايد: « لاَ يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ » در باب طهارت روحي در جاي خود بايد توضيح داده شود.
4-1. غذاي پاک، حلال و مناسب
غذاي حلال و پاک اثرهاي معنوي و روحي خاصي در انسان مي گذارد و بي توجهي به آن يعني خوردن غذاهاي حرام و مشکوک موجب قساوت قلب شده و توفيق انسان را در شناخت حقايق کم مي کند. شايد از اين روست که خداي سبحان مي فرمايد: « يا اَيُها الذَّين آمَنُوا ... وَ کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلاَلاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ؛ اي کساني که ايمان آورديد... از آنچه به شما روزي داديم حلال و پاک آن را تناول کنيد و از خدايي که به او ايمان داريد پروا داشته باشيد. » آوردن جمله اتقوا الله بعد از فرمان خوردن غذاي پاک و حلال بيانگر لازمه ي رعايت تقوا در اين مسئله است؛ يعني بايد غذايي را خورد که حق ديگران را در آن نباشد و از راههاي حرام مانند ستاندن از يتيم، دزدي، رشوه و... بدست نيامده باشد و از سوي ديگر حق الله و حق الناس را پرداخته باشد تا حلال شود و از غذاهاي نجس، مثل غذاهايي که با گوشت خوک و يا با گوش حيواني که براساس دستورات اسلام ذبح نشده، درست شده اند، پرهيز کرد. در ثاني غذاهايي را بيشتر مصرف کرد که در رشد مغز و در نتيجه در رشد عقل مناسبند البته غذاها متناسب با سن افراد است. براي رشد مغزي کودکان و نوجوانان که در مراحل رشد بسر مي برند غذاهايي مانند شير و گوشت و ميوه و سبزي تاکيد شده است. البته اعتدال در مصرف را بايد رعايت کرد و از پرخوري پرهيز کرد که اين خود آفت انديشيدن است.5-1. آرامش رواني و نشاط روحي
اين مسئله از مهمترين عوامل سلامت عقل است چرا که اضطرابهاي روحي و بهم خوردن تعادل رواني فرصت انديشيدن را از انسان سلب مي کند. نوجوان و جواني که در محيط خانه، مدرسه يا اجتماع امنيت رواني احساس نکند و همواره درگير نزاعهاي خانوادگي يا سياسي يا محيط زندگي دانشجويي باشد يا با عدم تامين معاش زندگي و هزينه تحصيلي مواجه باشد يا همواره نگران آينده شغلي خويش باشد فکر و روح او آشفته و مضطرب است و نمي تواند تمرکز فکري داشته باشد در نتيجه از رشد عقل باز مي ماند.پس والدين و اولياي امور در مدرسه و دانشگاه و اجتماع بايد زمينه هاي آرامش روحي و نشاط رواني نوجوانان و جوانان را فراهم کنند و براي اين منظور روشهاي زير پيشنهاد مي شود:
1- ايجاد بسترهاي مناسب براي ايجاد نشاط روحي مانند: ديدار دوستان، بازديد مناظر طبيعي، اماکن زيارتي و سياحتي با تشکيل اردوهاي دسته جمعي.
2- رفع نيازهاي معيشتي و آموزشي دانش آموزان و دانشجويان بطور محترمانه بطوري که کرامت انساني آنها حفظ شود و در نتيجه آرامش رواني آنها فراهم گردد. فقر نه تنها آرامش رواني انسان را بهم مي زند، بلکه اثرات منفي در رشد عقلي نيز برجاي مي گذارد. اميرمومنان در وصيت به فرزندش محمد حنفيه مي فرمايد: « اي فرزندم من بر تو از فقر و ناداري بيمناکم از آن به خدا پناه ببر زيرا که فقر مايه ي نقصان در دين و دهشت و هراس عقل است. » (21)
2- عوامل روحي و معنوي موثر در رشد و تربيت عقل نظري و عقل عملي
1-2. علم آموزي و حکمت اندوزي
حکما براي عقل نظري مراتبي برمي شمارند مانند: عقل بالقوه، بالملکه و بالفعل؛ (22) يعني ابتدا عقل آدمي يک قوه ي محض است که آن را عقل هيولاني مي گويند و از آن جهت که صورتي در آن متنقش نشده است آن را تشبيه به هيولاي مادي مي کنند. بفرموده ي اميرمومنان: « العقل غريزة تزيد بالعلم و التجارب؛ عقل يک نيروي غريزي نهاده شده و در درون آدمي است که با علم و تجربه رشد مي کند. » حکما نيز مي گويند عقل بالقوه پس از دريافت بديهيات مانند: اوليات، تجربيات، متواترات، مقبولات و غيره به مرتبه عقل بالملکه و با ممارست در آموختن و تجربه علمي و قياسهاي برهاني به مرتبه ي عقل بالفعل مي رسد. (23)روش آموزش علم
روش صحيح علم آموزي چيست؟ آيا به صرف اينکه ذهنمان را با تکرار مطالب انبار محفوظات و يادداشتهاي کلاس کنيم. عالم شده ايم يا اينکه علم بايد همراه با تفکر و تعمق و رسيدن به شناخت باشد. اميرمومنان مي فرمايد: « فضل فکر و فهم انجح من فضل تکرار و دراسة: زياد فکر کردن و فهميدن مطالب علمي مفيدتر و سودمندتر از زياد درس گرفتن و تکرار کردن است. » (24) در همين راستا استاد مطهري مي گويد: « معلم در تعليم بايد هدفش اين باشد که نيروي فکري متعلم را پرورش و استقلال دهد و قوه ابتکار او را زنده کند. » (25)روسو از متخصصان تعليم و تربيت نيز بر اين نکته تاکيد مي کند. وي مي گويد: هدف آموزش و پرورش گرد آوردن و انباشتن اطلاعات نيست، بلکه بکار آوردن توانايي انديشيدن و فهميدن است. (26)
پياژه نيز تاکيد مي کند که هدف تربيت عقل حفظ کردن حقايق قالبي نيست... بلکه انسان بايد شخصاً به آموختن و تسخير حقيقت نايل آيد. پس آموزشي عقل انسان را رشد مي دهد که بر اساس روش شناختي ادراکي باشد؛ يعني همراه با تفکر و ژرف انديشي باشد. (27) امير مومنان مي فرمايد: « الفکر جلاء العقول »، فکر روشني بخش و جلا دهنده عقل (28) و موجب رشد (29) عقل است. پس عقل که در ابتداي امري بالقوه است، با علم و حکمت رشد مي يابد. نکته ي مهمي که در ارتباط عقل و حکمت بايد گفت اينکه آن دو رابطه ي استکمالي دارند؛ يعني با عقل حکمت کسب مي گردد و با حکمت اندوزي عقل شکوفا مي شود. اميرمومنان مي فرمايد: « بالعقل استخرج غورالحکمة و بالحکمة استخرج غور العقل. » (30) از اين سخن گرانمايه استنباط مي شود که عقل و حکمت دو يار ديرينه اند: از يک طرف با عقل از درياي عميق حکمت مرواريدهاي يقين استخرج مي گردد و از طرف ديگر گوهر گرانبهاي عقل را هم جز با حکمت نمي توان برانگيخت. امير مومنان در سخن گرانمايه ديگري مي فرمايد: « قوت العقول بالحکمة »؛ نيرومندي عقلها به حکمت است. » (31) پس آنکه حکمت آموخت عقلش رشد مي يابد و نيرومند مي گردد و آنکه از حکمت گريزان است از خردمندي بهره يي ندارد.
علماي تعليم و تربيت نيز بر رشد تفکر صحيح در دانش آموزان تاکيد دارند چنانکه جان ديويي مي گويد: بدون ترديد هيچ کس از لحاظ نظري اهميت پرورش عادتهاي صحيح فکر کردن در مدارس را مورد ترديد قرار نمي دهد...
با وجود اين آنطور که شايد ( شايسته است ) رشد قوه ي تفکر دانش آموزان مورد توجه اولياي مدارس نمي باشد. (32)
2-2- به ياد خدا بودن از نگاه حکمت قرآني
يکي از چيزهايي که موجب شکوفايي عقل مي شود ذکر الله است، چون ذکر موجب نورانيت عقل و حيات قلب است و بديهي است که عقل نوراني شده به نور الهي صلاحيت ادراک حقايق ماوراء طبيعي را دارد. اميرمومنان درباره ي تاثير ذکر در روشني عقل مي فرمايد: « الذکر نور العقل و حيات النفوس و جلاء الصدور؛ ذکر موجب نورانيت عقل و حيات جان و روشني دلهاست. » (33) اين معنا در چند حديث تکرار شده است.3-2- تجربه
تجربه، بکار گرفتن دانسته هاي گذشته در جريان تفکر و ساحت زندگي است چرا که تا جوانان خودشان با تجربه هاي عملي زندگي روبرو نشوند، عقلشان شکوفا نمي گردد چون عقل دو قسم است: يکي عقلي که جبلي و فطري انسان است ديگري عقلي که با اکتساب بدست مي آيد. اميرمومنان مي فرمايد: « التجارب عقل مکتسب؛ تجربه ها عقل بدست آوردني است » (34) و در همين راستا امام حسين (عليه السّلام) مي فرمايد: « طول التجارب زيادة في العقل؛ تجربه هاي طولاني موجب رشد عقل است ». از سخنان گرانمايه فوق اين نتيجه حاصل مي شود که تجربه هاي زندگي، خود موجب خردمندي انسان است از اينرو، گفته اند آنچه جوان در آيينه ببيند پير در خشت خام بيند.دانشمندان تعليم و تربيت نيز بر اهميت تجربه در رشد فکري تاکيد نموده اند. جان لاک يکي از بنيانگذاران روش تجربي در تربيت عقلاني مي نويسد:
« ما با امکان خردمندي زاييده مي شويم امکاني که در پرتو کوشش و کارورزي واقعيت مي يابد. » (35)
پياژه از روانشناسان مشهور ضمن اينکه تجربه را يکي از عوامل موثر در رشد شناختي مي داند به دو نوع تجربه قائل است و معتقد است برخورد با محيط به دو گونه تجربه مي انجامد: يکي تجربه فيزيکي يا انتزاع ساده و ديگري تجربه ي منطقي، رياضي. (36) پس مسئولان تربيتي و آموزشي براي رشد عقلاني جوانان بايد اجازه دهند آنها زير نظر استاد خود دست به تجربه بزنند دانش آموزاني که در آزمايشگاه خودشان تاثير مواد بر يکديگر را آزمايش مي کنند و به روش مشاهده اين تاثير را مي بينند به درک بهتري مي رسند تا آنهايي که تنها به صورت تئوري آن را آموزند. اين تجربه در علوم انساني هم براي جوانان اين رشته قابل تحقق است هيچ نويسنده يي اولين نوشته اش با آخرين نوشته اش در يک سطح نيست، بلکه اين تجربه نويسندگي است که او را رشد مي دهد يعني خرد او رشد مي کند؛ و با تدبر بيشتر و زيباتر مي نويسد. پس جوانان بويژه دانشجويان رشته هاي علوم انساني با مقاله نوشتن و انجام کارهاي تحقيقي مي توانند به اين وسيله به سرمايه ي عقلي خويش بيفزايند و بسوي قله هاي حکمت و دانايي پرواز کنند.
4-2- تقوا و تزکيه نفس
تقوا و آراستگي درون از آلودگيهاي گناه دو اصل اساسي در رشد و تعالي علمي و عقلي انسان هستند. قرآن کريم مي فرمايد: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَاناً؛ اي کساني که ايمان آورده ايد اگر تقواي الهي پيشه کنيد خدا قوه ي شناخت حق و باطل را به شما عنايت مي کند » و اين قوه براي انسان حاصل نمي شود مگر با رشد عقل. اميرمومنان مي فرمايد: « فمن اتقي الله عاقل؛ کسي که خدا ترس باشد عاقل است.روش تحصيل تقوا
اولين مرتبه ي تقوا اجتناب از محارم الهي است و اين خود سرمايه ي بزرگي است که موجب رشد عقل است. ابي درداء ( از اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)) نقل مي کند که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: « ازدد عقلاً تزدد من ربک قرباً فقال... کيف لي ذلک فقال النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) اجتنب محارم الله و ادّ فرائض الله تکن عاقلاً؛ اي ابي درداء عقلت را فزوني ده تا به پروردگارت بيشتر تقرب پيدا کني گفت: ... چگونه؟ پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: از محارم الهي بپرهيز و فرايص الهي را انجام ده تا از خردمندان بشمار آيي. » (37)3- عوامل اجتماعي موثر در رشد و تربيت عقل نظري
عوامل اجتماعي بنوبه ي خود در رشد عقل مي توانند تأثير مثبت يا منفي داشته باشند که مهمترين آنها عبارتند از:1-3- آزادي و استقلال فکري در محيط زندگي
جواناني که بتوانند آزادانه درباره ي مسائل اعتقادي و اجتماعي و فرهنگي بينديشند و بتوانند حاصل انديشه خويش را به ديگران عرضه کنند سريعتر به رشد اجتماعي مي رسند و خرد اجتماعي آنان بهتر رشد مي کند تا جواناني که اجازه ي تفکر و تصميم گيري ندارند و همواره بايد از دستورات ديگران تقليد کنند. بزرگترين وابستگي يک جامعه وابستگي فکري است جامعه يي که خود را صاحب انديشه نداند و همواره وامدار انديشه هاي ديگران باشد به رشد فکري نخواهد رسيد، اگر بناست جوانان اهل خلاقيت باشند بايد به آنان استقلال فکري داد تا اعتماد بنفس پيدا کنند. استاد افروز از استادان روانشناسي مي گويد: « خلاقيت با استقلال فکري و اعتماد به نفس همراه است ». ايشان فعاليت هاي مستقل و آزاد را در ايجاد اعتماد بنفس بسيار مهم مي داند و مي نويسد:به آنان [ نوجوانان ] فرصت دهيد تا بسمت فعاليتهاي مستقل، احساس مسئوليت و مراقبت از خويشتن بيابند... نبايد در همه کارهاي آنان دخالت کرده و بجاي اينکه ابتکار عمل بدست نوجوانان باشد آنان را به عناصر منفعل و غيرفعال تبديل سازيم. (38)
پياژه نيز در تاکيد بر استقلال فکري و آزادي انديشه مي گويد:
انسان بايد خصوصاً به آموختن و تسخير نايل آيد... و ممکن نيست از کساني که زير بار اجبار فکري قرار مي گيرند شخصيتهاي مستقل... در زمينه ي اخلاق بار آوريم و کسي که اخلاق وي منحصراً به صورت اطاعت از اقتدار بزرگسالان باشد... چنين فردي نمي توانند از لحاظ عقلي و فکري فعال باشد. (39)
در تکميل سخن پياژه بايد گفت کسي که خودش عقل و فکرش را به فعاليت نيندازد به رشد عقلي نمي رسد.
قرآن کريم کساني را که انديشه نمي کنند و در انتخاب عقيده تنها به تقليد از گذشتگان مي پردازند نکوهش مي کند و مي فرمايد:
« وقتي به کافران گفته مي شود از آنچه که خدا فرو فرستاده پيروي کنيد مي گويند ما از آنچه از پدرانمان يافته ايم تبعيت مي کنيم. » ( بقره/170 )
در ادامه خداي سبحان در يک استفهام انکاري آنان را مورد خطاب قرار مي دهد و مي فرمايد: « اگر چه پدرانشان چيزي نمي فهميدند و به راه هدايت نبودند. »؟ ( بقره/170 )
در مقابل، آنهايي که اهل انديشه هستند و در سخناني که شنيده اند تامل مي کنند، را مورد تقدير قرار مي دهد و آنان را اهل هدايت و از خردمندان مي داند. چنانکه مي فرمايد:
« وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ؛ و آنان که از پرستش طاغوت دوري جستند و به درگاه خدا بازگشتند آنها را بشارت و مژده رحمت باد ( اي رسول ) توهم آن بندگان را به لطف و رحمت من بشارت ده. آن بندگاني که چون سخن بشنوند به نيکوترين آن عمل کنند آنان هستند که خدا آنها را به لطف خاص خود هدايت فرموده و هم آنان به حقيقت خردمندان عالمند. » ( زمر/ 17-18 )
2-3. همنشيني با عالمان و صاحبان فکر و انديشه و شرکت در جلسات و همايشهاي علمي
طبيعي است که همنشيني با عالمان بر خرد انسان مي افزايد و انسان را رشد مي دهد و در مقابل، همنشيني با سفيهان و جاهلان انسان را از تکامل معنوي و عقلي بازمي دارد. اميرمومنان در اهميت همنشيني با حکيمان مي فرمايد: « مجالسة الحکماء، حياة العقول؛ همنشيني با حکيمان حيات عقلهاست » و در سخن گرانمايه ديگر مي فرمايد: « من ترک الاستماع من ذوي العقول مات عقله؛ کسي که در مجلس درس خردمندان ننشيند و کلمات حکيمانه شان را نشنود عقلش مي ميرد. »پس لازم است نشستن پاي درس استادان حکمت و شرکت در همايشهاي علمي و فلسفي را قدر بدانيم و از فرصت جواني در بهرگيري از محضر عالمان و حکيمان کوشا باشيم.
3-3- مباحثه و مناظره و گفتگوهاي علمي
يکي از سنتهاي پسنديده و ديرين سيستم آموزشي حوزه هاي علمي جهان اسلام روش مباحثه طلاب و دانشجويان علوم اسلامي است که بعد از هر درس آن درس را مطالعه و سپس دو نفري يا چند نفري مباحثه مي کنند. اين کار اولاً، مکمل استماع و شنيده هاي استادان است ثانياً، نکته هاي مبهم درس يا مباحثه گشوده مي شود و به فهم دقيقتر طرفين مباحثه کمک مي کند. اميرمومنان مي فرمايد: عالمترين مردم کسي است که علم ديگران را به علم خود بيفزايد. (40) شهيد ثاني از عالمان و فقيهان بنام، در اهميت مناظره و مباحثه مي گويد: « مناظره و تبادل فکري و راي و نظر در احکام ديني بعنوان بخشي و عضوي از پيکره دين تلقي مي شود... » (41)گفتني است که مناظره و مباحثه بايد در محيطي کاملاً دوستانه و بمنظور کشف حقيقت باشد نه خودنمايي و غلبه بر طرف ديگر بحث. تشکيل گروههاي درسي نيز مي تواند به تحقق اين هدف کمک نمايد.
رابطه ي رشد عقل و رشد فلسفه
در ابتداي سخن اشاره کرديم که غايت فلسفه استکمال نفس انساني است تا آنکه به پروردگار خويش تشبه پيدا کند يعني آيينه اوصاف الهي گردد و اين کمال حاصل نمي شود مگر با معرفت حقيقت موجودات بميزان توان بشري چنانکه عالمي عقلي شود مشابه عالم عيني و متخلق شود به اخلاق الهي. (42) و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در باب حکمت نظري فرمودند: « رب ارنا الاشياء کما هي » خدايا حقيقت موجودات را آن گونه که هستند به من بنمايان و در باب حکمت عملي فرمودند: « اني بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ (43) من براي بکمال رساندن مکارم و بزرگواريهاي اخلاقي مبعوث شده ام. » خداي سبحان در شان ايشان فرموده است: « و انک لعلي خلق عظيم؛ اين پيامبر تو براستي بر خلقي عظيم استواري » ( قلم/ 4 ) و انساني به چنين شايستگي نمي رسد مگر از نظر عقلي اعقل الناس باشد.پس تا کسي از مرتبه وجود گياهي و حيواني تعالي پيدا نکند و وارد عرصه صاحبان خرد نگردد، صلاحيت فهم حقايق عقلي را پيدا نمي کند و کسي تا چنين صلاحيتي پيدا نکند نمي تواند در گسترش و تعالي فلسفه گامي بردارد. کسي مي تواند فلسفه الهي را رشد دهد که فيلسوف الهي باشد و کسي مي تواند به حقيقت فيلسوف الهي باشد که در معرفت به حقايق هستي از طبيعت تا ماوراء طبيعت و در رأس همه حقايق در شناخت خدا و اسماء و صفات او تا نهايت توان بشري تعالي پيدا کرده باشد و او کسي است که هم مومن بما انزل الله است و هم عامل به آنچه که رسول خدا از او خواسته است.
ملاصدرا در اين باره مي گويد:
بعد از آنکه از اهل زمانه علم نشناس خويش کناره گيري کردم و دشمني اهل زمانه بر من آسان گشت و خود را از تأييد و تکذيبشان رهانيدم و توجهم را به جناب مسبب الاسباب جلب کردم و مدتي طولاني در انزوا به رياضت نفس پرداختم بر اثر اين مجاهدتها نفسم مشتعل گشت و انوار ملکوت بر آن تابيد و پنهاني هاي جبروت بر من آشکار شد و اسراري بر من آشکار گرديد که تا آن زمان هويدا نشده بود و آنچه را با برهان يافته بودم با مشاهده ي قبلي بالعيان مشاهده کردم ... در نهايت به اينجا رسيدم که بايد رسول خدا را مقتداي خويش قرار دهم و به اين آيه شريفه عمل کنم که «... مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا »؛ آنچه رسول خدا به شما فرمان داد بگيريد و از آنچه شما را باز داشت واگذاريد » ( حشر/7 ) خداوند به برکت اين متابعت آنچه مي بايست بر قلبم بگشايد گشود و مرا به ساحل نجات رسانيد. (44)
بعد از اين مراتب است که ملاصدرا چهار سفر عقلي خويش را براساس چهار سفر عارفان تنظيم مي کند و آن را الحکمة التعالية في الاسفار العقلية الاربعة مي نامد تا جمع بين برهان و عرفان و قرآن کرده باشد. اين اخلاص او در علم و عمل بود که باعث شد خداي سبحان به گفته هايش برکت داده و کتابهايش را شمع محفل اهل حکمت قرار دهد. اين همه از ثمره هاي عقل برهاني و عقل قدسي است که منور به نور الهي يعني نور علم و حکمت گشته که خداي سبحان مي فرمايد: « العلم نور يقذقه الله في قلب من يشاء؛ علم نوري است که خداوند در قلب هر کس بخواهد مي افکند. »
خلاصه سخن اينکه، رشد عقل و رشد حکمت پله هاي يک نردبانند که گام نهادن در هر مرتبه از آن مقدمه يي براي تعالي به پله ي بالاتر از نردبال کمال و سعادت انساني است، اميد است رهرو آن راه باشيم.
پينوشتها:
1- استاديار گروه فلسفه و کلام اسلامي دانشگاه قم .
2- مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج74، ص 158.
3- براي شناخت تفصيلي عقل از نگاه هستي شناختي؛ معنا شناختي و معرفت شناختي ر.ک: فصلنامه فلسفي کلامي، دانشگاه قم، ش 19.
4- ابراهيم مصطفي و ديگران، المعجم الوسيط، ص 616؛ جوهري، اسماعيل بن حماد، تحقيق احمد عبدالغفور؛ الصحاح، ج3، ص 1772.
5- صدرالمتالهين، الاسفار الاربعة، ج3، ص 419.
6- طباطبايي، محمد حسين، الميزان، ج2، ص 251 و 252.
7- همانجا.
8- ابن سينا، اشارات و تنبيهات، ص 174.
9- فارابي، السياسة المدنيه، ص 33.
10- حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج7، ص 56.
11- آمدي، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، ترجمه هاشم رسول محلاتي، ج2، ص 32.
12- عبده، نهج البلاغه، ص 560.
13- گرچه هوش و عقل به يک معنا نيستند اما همبستگي زيادي بين آنها وجود دارد، براي هوش تعريفهاي متعدد آمده است، حاصل آن اينکه هوش ظرفيت يادگيري و توانايي يادآوري، تلفيق و ترکيب، و توانايي حل مسئله است اما عقل نقش راهنمايي و بازدارندگي از بديها را بازي مي کند. فرهنگ لغت و اصطلاحات چهار جانبه.روانپزشکي بهرامي- معزي، ص 190.
14- شعاري نژاد، علي اکبر، روانشناسي رشد، ص 220.
15- همانجا.
16- ر.ک: بيگر، رابرت، کاربرد روانشناسي در آموزش، ترجمه پروين کديور، ص 124.
17-گفتگوي اختصاصي پرفسور سميعي با خبرگزاري فارس حوزه ي بهداشت و درمان، شماره 9250167، 86 مورخه 86/9/25.
18- همانجا.
19- ناظم زاده، سيد علي اصغر، جلوه هاي حکمت، ص 360.
20- منسوب به امام صادق (عليه السّلام)، مصباح الشريعه، ص 170.
21- جلوه هاي حکمت، ص 409.
22- صدرالمتالهين، الشواهد الربوبية، ص 202-206.
23- همانجا.
24- غررالحکم و دررالکلم، ص 296.
25- مطهري، مرتضي، تعليم و تربيت در اسلام، ص 18.
26- نقيب زاده، ميرعبدالحسين، نگاهي به فلسفه آموزش و پرورش، ص 129.
27- پياژه، تربيت به کجا ره مي سپارد، ترجمه منصور دادستان، ص 89.
28- غررالحکم و دررالکلم، ص 291، حديث 7955.
29- همانجا، حديث 7949.
30- کليني، محمد بن يعقوب، اصول کافي، کتاب العقل، ترجمه سيد جواد مصطفوي، ج1، ص 33 و 34.
31- جلوه هاي حکمت، ج9، ص 188.
32- هولفيش، گوردن و فيليپ است تفکر منطقي روش تعليم و تربيت، ترجمه علي شريعتمداري، ص 348.
33- غررالحکم دررالکلم، ج1، ص 325، 426، 430.
34- جلوه هاي حکمت، ص 97.
35- نگاهي به فلسفه آموزش و پرورش.
36- جينز برگر و اوپر، رشد عقلاني کودک از ديدگاه پياژه، ترجمه حقيقي و شريفي، ص 316.
37- غزالي، ابوحامد، احياء علوم الدين، ج1، ص 86.
38- افروز، غلامعلي، مباحثي در روان شناسي و تربيت کودکان و نوجوانان، ص 100.
39- تربيت به کجا ره مي سپارد، ص 89 و 90.
40- صدوق، ابي جعفر محمد بن علي، کتاب الخصال، ج13، ص 5.
41- عاملي، زين الدين، آداب تعليم و تعلم در اسلام، ترجمه محمدباقر حجتي، ص 436.
42- الاسفار الاربعه، ج1، ص 20 و 21 ( تخلقوا باخلاق الله )؛ بحارالانوار، ج 58، ص 129.
43- بحارالانوار، ج16، باب 9، ص 210.
44- الاسفار الاربعة، ج1، مقدمه، ص 8-12.
1- قرآن کريم.
2- آمدي، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، ترجمه هاشم رسول محلاتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1383. 3- جوهري، اسماعيل بن حماد، الصحاح، تحقيق احمد عبدالغفور عطار، بيروت، دارالعلم للملايين، افست قم اميري، 1386.
4- ابن سينا، الاشارات و التنبيهات قم، نشر البلاغه، 1375.
5- فارابي، السياسة المدنيه، تهران، الزهراء، 1366.
6- الحر العاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، تصحيح عبدالرحيم رباني شيرازي، بيروت، دارالاحياء، 1421 ق.
7- ابراهيم مصطفي و ديگران، المعجم الوسيط، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1363.
8- شعاري نژاد، علي اکبر، روانشناسي رشد، تهران، انتشارات اطلاعات، 1364.
9- ملاصدرا، الاسفار الاربعة، بيروت، دارالاحياء، التراث العربية، 1981 م.
10- ملاصدرا، الشواهد الربوبية، تصحيح جلال الدين آشتياني، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1360.
11- بيگر، رابرت، کابرد روانشناسي در آموزش، ترجمه ي پروين کديور، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1369.
12- مصباح الشريعة، منسوب به امام صادق (عليه السّلام) بيروت، موسسه الاعلمي، للمطبوعات، 1403 ه 1983 م.
13- پياژه، تربيت به کجا مي سپارد، ترجمه منصور دادستان، بيجا، بي تا.
14- مطهري، مرتضي، تعليم و تربيت در اسلام، تهران، صدرا، 1367.
15- مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، الوفاء، بي تا.
16- ناظم زاده، قمي، سيد علي اصغر، جلوه هاي حکمت، گزيده موضوعي کلمات اميرالمومنين، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1375.
17- نقيب زاده عبدالحسين، نگاهي به فلسفه آموزش و پرورش، تهران، کتابخانه طهوري، 1374.
18- کليني، محمد بن يعقوب، اصول کافي، ترجمه سيد جواد مصطفوي، تهران، فرهنگ اهل بيت، بي تا.
19- هولفيش، گوردن و فيليپ اسميت، تفکر منطقي روش تعليم و تربيت، ترجمه دکتر علي شريعتمداري، بيجا، انتشارات مشعل بي تا.
20- حکيمي، محمد رضا و... الحياة، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1370.
21- جينز برگر و اوپر، رشد عقلاني کودک از ديدگاه پياژه، ترجمه حقيقي و شريفي، تهران، انتشارات فاطمي، 1370.
22- غزالي، ابوحامد محمد، احياء علوم الدين، ج1، بيروت، دارالمعرفة، بي تا.
23- افروز، غلامعلي، مباحثي در روانشناسي و تربيت کودکان و نوجوانان، تهران، انجمن اوليا و مربيان، 1371.
24- صدوق، ابي جعفر محمد بن علي، کتاب الخصال، قم، جامعة المدرسين، 1362.
25- شهيد ثاني، زين الدين عاملي، آداب تعليم و تعلم در اسلام، ترجمه محمد باقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1359.
منبع مقاله :
خامنه اي، سيدمحمد؛ (1389)، تربيت فلسفي و فلسفه تربيت، تهران: نشر بنياد حکمت اسلامي صدرا، چاپ اول