تحولات بوشهر در مشروطه ي اول

روزنامه ها در هر عصري بازتاب دهنده ي اوضاع اجتماعي، اقتصادي و جريانات سياسي و نمايان گر شيوه ي زندگي و دغدغه هاي مردم همان روزگارند. از جمله ي نشريات مهم و تأثيرگذار در روزگار خود، روزنامه ي « حبل المتين
يکشنبه، 17 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحولات بوشهر در مشروطه ي اول
 تحولات بوشهر در مشروطه ي اول

 

نويسنده: مريم شاه حسيني (1)




 
بر پايه ي اخبار و گزارش هاي روزنامه ي حبل المتين

چکيده

روزنامه ها در هر عصري بازتاب دهنده ي اوضاع اجتماعي، اقتصادي و جريانات سياسي و نمايان گر شيوه ي زندگي و دغدغه هاي مردم همان روزگارند. از جمله ي نشريات مهم و تأثيرگذار در روزگار خود، روزنامه ي « حبل المتين » بود که توسط مديري جسور و شجاع به نام سيدجلال الدين حسيني، ملقب به مؤيدالاسلام به مدت چهل سال به زبان فارسي در کلکته به چاپ مي رسيد. باتوجه به مطالب مندرج در حبل المتين، که توصيفگر شرايط و اوضاع اجتماعي، سياسي و اقتصادي مردم در نواحي جنوبي کشور و بيان کننده ي دردها و مشکلات مردم اين نواحي بود، اهميت و اعتبار اين روزنامه در زمينه ي مطالعات خليج فارس و شناخت تحولات و شرايط اجتماعي و سياسي و نيز جنبه هاي مختلف زندگي مردم اين منطقه نمودار مي شود. اين مقاله در نظر دارد به بررسي وقايع و رويدادهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي بوشهر، به عنوان مهم ترين بندر تجاري ايران در دوران قاجار و بالطبع، در دوره ي مشروطه، از زمان صدور فرمان مشروطيت توسط مظفرالدين شاه در مورخ 14 جمادي الثانيه 1324 هـ ق( مشروطه ي اول ) تا زمان تبعيد محمدعلي شاه و آغاز مشروطه ي دوم به تاريخ 27 جمادي الثانيه 1327 هـ ق از ديدگاه اخبار و اطلاعات موجود در حبل المتين بپردازد. مهم ترين رويدادها و مسائل اجتماعي و اقتصادي بوشهر در اين مقطع زماني که در روزنامه حبل المتين انعکاس يافته است، عبارت بودند از: عملکرد گمرک بوشهر با مديريت بلژيکي ها به ضرر تجار ايراني؛ ماجراي تأسيس انجمن ايالتي و تعلل اهالي بوشهر در اعزام نمايندگان منتخب خود به مجلس شوراي ملي؛ ناامني راه هاي تجاري؛ مشارکت کم رنگ و ديرهنگام مردم بوشهر در مبارزه با استبداد صغير در لواي قيام شيخ عبدالحسين لاري.

واژگان کليدي:

بوشهر، مشروطه ي اول، مشروطه ي دوم، روزنامه ي حبل المتين.

درآمد

در اواخر دوران سلطنت ناصرالدين شاه قاجار و در پي قراردادهاي ناعادلانه ي ايران با کشورهاي اروپايي، نوعي بي اعتمادي در مردم و به ويژه روشن فکران و روحانيون نسبت به نظام حاکم بر کشور و عملکرد آن، که با منافع اقتصادي و تجاري کشور در تعارض بود، به وجود آمد. ناکارآمدي دستگاه حکومتي کشور در برقراري روابط دوسويه با دول خارجي که حافظ منافع ملت و مردم باشد، زمينه ي لازم را براي جنبش مشروطه فراهم کرد. مردم با ياري روحانيون و تجار که از موقعيت ممتازي برخوردار بودند و با بهره گيري از نفوذ اقتصادي و اجتماعي اين دو قشر تأثيرگذار، براي تغيير شرايط زندگي و بهبود اوضاع اجتماعي، جنبش مشروطه را به راه انداختند و توانستند با ياري آن ها خواسته هاي برحق خود را تحقق بخشند.
بندر بوشهر به لحاظ موقعيت جغرافياييِ ويژه و نيز دوري از مرکز حکومت، هرچند در کانون جنبش مشروطه خواهي قرار نداشت، اما نخبگان و معاريف و نيز مردم اين شهر به نحوي از نظام سياسي کشور ناراضي بودند و هر نوع رويدادي که ناشي از عملکرد دولت بود، در رونق و رکود فعاليت تجاري اين بندر تأثيرگذار بود، بخصوص آنکه تجار به عنوان مهم ترين گروه اجتماعي در اين بندر، بيشترين لطمات را از نابساماني اوضاع کشور در دوره ي مشروطه و پس از آن متحمل شدند. در همين زمينه روزنامه ي « حبل المتين » در بيداري اذهان مردم منطقه نقش مهمي داشت و بستر مناسبي را براي انقلاب فکري در انديشه هاي آن ها فراهم کرد. مدير اين روزنامه با رويکردي وطن پرستانه، سعي در انعکاس حوادث کشور در مناطق جنوبي و بالعکس و نيز بررسي پيامدها و آثار آن در اوضاع بندر اصلي کشور در دوره ي قاجار، يعني بوشهر داشت. اين روزنامه با جسارت و بي پروايي و به دور از هرگونه جهت گيري، مشکلات مردم را مطرح مي کرد و در موارد بسياري راه حل ارايه مي نمود و عملکردهاي اشتباه دولتمردان را به باد انتقاد مي گرفت. اين نشريه به عنوان مهم ترين روزنامه ي برون مرزي ايران، به جهت داشتن نمايندگاني در سرزمين هاي ايران، هندوستان، روسيه و مصر، در جريان رويدادهاي اين مناطق در ربط با منافع ملي کشور قرار مي گرفت و متقابلاً جريان وقايع را براي ايرانيان در کشورهاي يادشده انعکاس مي داد. از آنجا که بوشهر به عنوان اصلي ترين بندرگاه و ورودي کشور از سواحل جنوبي کشور، در ميانه ي راه آبي هندوستان ( محل دفتر روزنامه ي حبل المتين ) به داخله ي ايران قرار داشت، رويدادهاي بوشهر، تحولات اجتماعي و وضعيت تجارت و کالاهاي تجاري در اين بندر، بخش هايي از اخبار اين روزنامه را تشکيل مي داد. جامعيت و تفصيل مطالب مندرج در روزنامه که تمامي مسايل سياسي، اقتصادي و اجتماعي را در سطح گسترده در بر مي گرفت و دربردارنده ي گفتارهايي در خصوص مبارزه با استبداد، پيشنهاد قانون و حکومت مشروطه يا مشروعه بوده، باعث گرديد اين روزنامه در ايران و در ميان عموم مردم، خوانندگان زيادي داشته باشد.

موقعيت جغرافيايي بوشهر

استان بوشهر با مساحتي در حدود 27653 کيلومتر مربع در جنوب غربي ايران و در کنار خليج فارس قرار گرفته است. بندر بوشهر در منتهي اليه شبه جزيره اي صدفي- مرجاني به طول 8 تا 10 کيلومتر و به عرض 2 تا 3 کيلومتر به شکل مثلثي مختلف الاضلاع در دل خليج فارس قرار دارد (2).
شبه جزيره ي بوشهر که طول آن حدوداً بيست کيلومتر و عرض آن در پهن ترين قسمت، شش کيلومتر است؛ به موازات سرزمين اصلي واقع شده و در ميانه ي آن، توسط دشتي ماسه اي به پهناي حدوداً سي و دو کيلومتر موسوم به « مشيله »، به سرزمين اصلي ايران متصل مي گردد. مشيله در فصل زمستان بيشتر به باتلاق مي ماند (3). دو انتهاي شمالي و جنوب شرقي اين جزيره، خيلي پست و باتلاقي و لنگرگاه داخلي آن، خور ( ديره ) است (4). شهرستان بوشهر از شمال به شهرستان « گناوه »، از شمال شرقي به شهرستان « دشتستان »، از مشرق و جنوب به شهرستان « تنگستان » و از جنوب غربي و غرب به خليج فارس محدود است. بلندي مرکز اين شهرستان از سطح دريا، بر مبناي سطح متوسط آب خليج فارس، 5 متر مي باشد (5).
محدوده ي بوشهر در دوره هاي مختلف تاريخي دست خوش تغيير و تحول بوده است، به طوري که زماني مرزهاي آن از سواحل شمالي خليج فارس فراتر مي رفت و تا سواحل جنوبي خليج فارس و شمال عربستان گسترده بود و در دوره هاي ديگر به دليل ضعف حکومت مرکزي از حدود مرزهاي اين استان کاسته شد. بوشهر در ميان ساير بنادر خليج فارس، همواره بندري مهم و استراتژيک بوده است. اگرچه سلسله جبال زاگرس و کوه هاي مرتفع و ناهموار، ارتباط اين بندر با شهرهاي داخلي ايران را با مشکل مواجه مي ساخت، ليکن موقعيت بندري آن سبب شده بود که همراه با نظام اقتصادي منطقه ي گرمسير، در تجارت بين الملل و ترانزيت کالا به هند و شبه جزيره ي عربستان و بنادر مختلف ايران، نقش مهمي ايفا کند (6).

پيشينه ي تاريخي بوشهر

بوشهر در طول تاريخ، به طور عام و منطقه ي خليج فارس، به طور خاص، با اسامي « ليان » در دوره ي عيلامي ها، « مزاميريا » در عهد سلوکيان، « بوخت اردشير » (7) يا « ريو اردشير » در عهد ساسانيان و « ريشهر » در دوران اسلامي ناميده مي شده است و همواره به دليل موقعيت ويژه ي ارتباطي و گذرگاهي، يکي از معتبرترين بنادر تجاري ايران محسوب مي شده و حجم قابل توجهي از حمل و نقل و مبادلات کالاها از طريق آن صورت مي گرفته است. تاريخ جديد بوشهر که ريشه در فرهنگ و تمدن عيلامي ها دارد، با دوران پادشاهي نادرشاه افشار پيوندي ديرينه دارد. نام « بوشهر » (بوشر) که اولين بار ياقوت حموي در وصف بحر فارس از آن ياد کرده است (8)، در پي سياست دريايي نادرشاه براي رونق تجارت و بازرگاني منطقه ي خليج فارس و مبارزه با عثماني ها مورد توجه خاص او قرار گرفت.
نادرشاه در سال 1147 هـ ق، عبداللطيف خان، از فرماندهان شايسته ي خود را به سمت والي گري دشتستان و شولستان و قبوداني ( کاپيتاني ) کل سواحل و بنادر جنوب منصوب کرد. فرمانده نيروي دريايي ايران در نخستين اقدام خود درصدد خريد کشتي هاي جنگي و حمل و نقل برآمد و به همين منظور مذاکراتي با مقامات کمپاني هند شرقي انگليس و هلند نمود که چندان نتيجه بخش نبود. سرانجام او موفق شد شيخ راشد، ضابط بندر « باسعيدو » را راضي کند تا دو فروند کشتي را به او بفروشد. با خريد اين دو کشتي، هسته ي اوليه ي ناوگان دريايي ايران تشکيل شد و بندر بوشهر به دستور نادرشاه به عنوان پايگاه اصلي دريايي ايران مدنظر قرار گرفت و قلعه ي آن تعمير گرديد و حتي براي مدتي کوتاه به « بندر نادريه » تغيير نام يافت (9). هم چنين نادرشاه با به کار گرفتن يک تاجر انگليسي به نام جان التون، بوشهر را به مرکز مهم کشتي سازي و پادگان نظامي تبديل کرد. مسافران زيادي که در سال هاي نزديک به آن از بوشهر عبور کرده اند، در نوشته ها و سفرنامه هاي خود، از بقاياي چند کشتيِ نيمه تمام در اسکله ي بوشهر خبر داده اند که حکايت از رونق و سابقه ي ساخت و تعمير کشتي در آن داشت (10).
انتخاب بوشهر به عنوان مرکز نظامي و اقتصادي دريايي توسط نادرشاه سبب شد تا بوشهر به صورت مرکز عمده ي تجارت دريايي توسعه يابد. از طرفي لزوم ايجاد خط ارتباطي مطمئن با مناطق داخلي کشور سبب شد که مسير امن و ايمني بين بوشهر و شيراز براي تجارت و بازرگاني ايجاد شود و راهي را ميان مناطق عمده ي داخلي، توليدکننده و مصرف کننده ي مرکزي و نيز جنوب ايران و کرانه هاي ساحلي براي تجار و بازرگانان بگشايد. در حقيقت رشد و توسعه ي بوشهر، با هدف انتقال مرکز امور اقتصادي خليج فارس به طرف مناطق شمالي اين آبراه بوده است (11).
با مرگ نادرشاه در سال 1160هـ ق/1747م، سپاه عظيم دريايي او بين حاکمان بوشهر و بندرعباس تقسيم شد. رويداد مهمي که در اين زمان به وقوع پيوست، ظهور خاندان پرنفوذ محلي در بوشهر بود که کنترل شهر را به دست گرفت و سرنوشت آن را حدود يک صد سال تعيين نمود. نام اين خاندان، « آل مذکو ر» بود (12).

شيخ نصرخان

آل مذکور يکي از درياسالاران نادر پس از مرگ او، کشتي ها و ناوگان مستقر در بوشهر را در اختيار گرفت و حکومت مقتدري را در بوشهر پايه گذاري کرد (13). بنابه گفته ي فارسنامه ي ناصري، همو بود که طرح اوليه ي بناي بوشهر را ريخت: «

شيخ ناصرخان،

ناخداباشي کشتي هاي نادرشاهي در درياي فارس، پسر شيخ مذکور ابومهيري، از اعراب بر[ ساحل ] نجد، طرح شهر بوشهر را ريخت. در جانب جنوبي حصاري کشيد و سه جانب ديگرش را دريا قرار داد و در سال 1150، آبادي « ريشهر » را نقل به بندر بوشهر نمود » (14).
با استقرار طوايف آل مذکور و سلطه ي آن ها بر بوشهر، اين بندر رشد و رونق روزافزوني يافت؛ تا حدي که بنا به گفته ي کارستن نيبور، بوشهر بندر اصلي شيراز محسوب مي شد و اين نشان دهنده ي رونق تجاري مسير بوشهر به شيراز است که در پي ناامني هاي موجود در مسير سنتي شيراز به بندرعباسي، رشد و اهميت ويژه اي يافته بود (15).
در دوره ي کريم خان زند (1193-1171هـ ق/1779-1757م ) و با پايان يافتن هرج و مرج ناشي از مرگ نادر، تاريخ بوشهر وارد دوره ي تازه اي شد. در سال 1177 هـ ق/1769 م انگليسي ها قراردادي را با کريم خان زند و شيخ نصرخان آل مذکور، دومين حاکم بوشهر منعقد کردند که در واقع سنگ بناي حضور نظامي انگلستان در جنوب ايران و خليج فارس بود (16). به موجب اين قرارداد، انگليسي ها حق ايجاد تجارتخانه در بوشهر و معافيت از پرداخت عوارض گمرکي و نيز حق انحصاري تجارت پارچه هاي پشمي را به دست آوردند (17). از اين زمان بوشهر به لحاظ تجاري براي انگلستان اهميت ويژه اي يافت، هرچند فعاليت نمايندگي تجاري در بوشهر به دليل بروز اختلاف بين کريم خان زند و شرکت هند شرقي به منظور سرکوب قبايل شورشي منطقه، تا حدود ده سال متوقف شد، اما به دليل اهميت نمايندگي تجاري انگليس به عنوان پايگاهي در مسير زميني و دريايي هندوستان، طولي نکشيد که اين بندر اهميت خود را به دست آورد و در آغازين سال هاي قرن سيزدهم ميلادي، به مهم ترين بندر تجاري و سياسي خليج فارس تبديل شد (18).
ظهور سلسله ي قاجار و بي تفاوتي شاهان آن به منافع تجاري منطقه يا ناتواني آن ها در اداره ي امور خليج فارس، زمينه ي لازم را براي افزايش قدرت و استقلال طلبي حکام محلي در سواحل جنوبي ايران از جمله آل مذکور در بوشهر فراهم کرد. اين خاندان که از سال 1153 ه ق/1740 م تا سال 1266هـ ق/1849م به عنوان قدرتمندترين و با نفوذترين خاندان سياسي و اجتماعي بوشهر، نقش مؤثري را در امور اقتصادي و سياسي منطقه ايفا نموده بودند و ارتباط تنگاتنگي را با حکومت مرکزي ايران از يک سو و شيوخ همسايه ي بحرين و بصره و مسقط از سوي ديگر برقرار ساخته بودند، از اوايل قرن سيزدهم ميلادي و در پي تغيير سياست هاي اجرايي اين خاندان و ظلم و اجحاف مالياتي آن ها و نيز انحصار تجارت بندر بوشهر، زمينه هاي نارضايتي و واکنش تجار و بازرگانان شيراز و بوشهر از ايشان فراهم شد، به طوري که منجر به برکناري اين خاندان از حاکميت چند ساله ي بوشهر گرديد. با پايان يافتن دوران حاکميت خاندان آل مذکور، اداره ي بندر بوشهر توسط فردي به عنوان « دريابيگي » که از سوي والي فارس منصوب مي شد، انجام مي گرفت (19).
منصب « دريابيگي » براي اولين بار در نيمه ي دوم حکومت شاهان قاجاري، در زمان شيخ عبدالرسول، سومين حکمران بوشهر از خاندان ابومهيري در بوشهر رايج گرديد و در سال 1272 هـ ق/1855م در زمان شيخ نصرالله خان، پسر عبدالرسول خان بود که حکومت بوشهر از اين خاندان منتزع گرديد و همان طور که پيش تر گفتيم حاکم آن از طرف والي فارس با عنوان دريابيگي منصوب مي شد. قلمرو حاکم بوشهر که « حکمران کل بنادر و جزاير خليج فارس » خوانده مي شد، تا بلوچستان ايران امتداد داشت (20). « دريابيگي » يا حکمران بنادر که موظف به رسيدگي به مسائل تجاري، حل و فصل دعاوي تجار داخلي و خارجي و حل مشکلات مربوط به تجارت بود؛ مسئوليت اداره ي گمرکات بنادر جنوب و رياست نيروي دريايي يا کشتي هاي دولتي را از خرمشهر تا چابهار با مرکزيت بوشهر به عنوان مهم ترين بندر تجاري دوره ي قاجاري نيز برعهده داشت. او هم چنين موظف بود براي رسيدگي به امور ساير بنادر در طول سال، بر حسب ضرورت به ديگر بنادر برود و حتي اتفاق مي افتاد که نزديک به يک سال از مرکز حکمراني يعني بوشهر، به دور بود که در اين صورت، شخصي را به عنوان قائم مقام يا جانشين خود براي رسيدگي به وظايف حاکم در بوشهر منصوب مي کرد (21). براي نمونه مي توان به ماجراي درگيري ميان بلوچ ها و مأموران گمرک در حوالي « بيابان » که محلي از بلوچستان بود، اشاره کرد که در پي آن دريابيگي براي آرام کردن آن ها و رفع اختلاف بين ايشان، از بوشهر خارج شد (22).
همان طور که پيش تر گفته شد، قرارداد سال 1177هـ ق/1763 م زمينه ي حضور انگلستان در بوشهر را فراهم کرد، به طوري که دولت بريتانيا، براي به کرسي نشاندن خواسته هاي خود و يا حفظ منافع استعماري اش در هند، چند بار از طريق مرزهاي جنوبي کشور بوشهر را مورد تهاجم قرار داد. عامل مهم در اين حملات، مسئله ي هرات بود که بر سر راه هاي منتهي به هند قرار داشت و از اين جهت هرات به عنوان کليد فتح هندوستان از طريق ايران، براي دولت هاي رقيب انگلستان، به ويژه روسيه، اهميت داشت، زيرا در طول تاريخ، اکثر حملات ايران به هند از طريق اين شهر انجام شده بود. اولين تهاجم انگلستان به بوشهر در اواخر ربيع الاول 1254هـ ق/ژوئن1838 م، در زمان محمدشاه و در پي محاصره ي هرات توسط نيروهاي ايراني صورت گرفت. به دنبال اشغال شهر توسط انگلستان، مرحوم شيخ حسن آل عصفور، مجتهد و روحاني بوشهري عليه بريتانيا اعلام جهاد کرد و مردم تحت رهبري او و با ياري باقرخان تنگستاني از خوانين سرشناس نواحي جنوبي کشور، انگليسي ها را از بوشهر بيرون کرده و به جزيره ي خارک عقب راندند (23). دومين تهاجم به بوشهر در سال 1273 هـ ق/1856م رخ داد که در پي آن بوشهر توسط نيروهاي متجاوز بمباران شد و با وجود مقاومت باقرخان تنگستاني و پسرش احمدخان و شيخ حسن چاکوتاهي، به دليل خيانت حسنعلي خان دريابيگي، حاکم وقت بوشهر، شهر سقوط کرد و سرانجام با انعقاد عهدنامه ي پاريس در سال 1273هـ ق/1857م که منجر به جدايي افغانستان امروزي از ايران شد، بوشهر از اشغال نيروهاي انگلستان آزاد شد (24).

دغدغه هاي تجار در دوره ي مشروطه

از جمله مشکلات بازرگانان بوشهري در آغاز مشروطه، موضوع گمرک و واگذاري آن به مديران بلژيکي بود که در سال 1315هـ ق/1897 م از سوي دولت مرکزي با هدف انتظام امور گمرکات کشور به عنوان اولين اداره ي ماليه ي دولت به خدمت گرفته شده بودند (25). پيش از آن گمرک بوشهر، مانند ديگر گمرکات، به افراد اجاره داده مي شد و اجاره کنندگان حق داشتند تا از درآمد گمرک علاوه بر مبلغي که به عنوان اجاره ي سالانه به دولت مي پرداختند، بيست درصد حق الاجاره را به خود اختصاص دهند (26). با واگذاري گمرکات به مديران بلژيکي، تغييرات مهمي در امور آن، بخصوص در گمرک بوشهر صورت گرفت. با هر بار تغيير مديران بلژيکي، قوانين گمرکي به نفع تجار بيگانه و به ضرر تجار داخلي تغيير مي کرد، به طوري که تا چند سال قبل از مشروطه، تجار شيراز و بوشهر در اعتراض به اين قوانين بارها تحصن کردند (27).
از جمله ي اين قوانين، تعرفه ي گمرکي مصوبه 1323هـ ق/ دسامبر1904م بودکه در شانزده فصل و بيست و دو ماده با سفارتخانه هاي روس و انگليس امضا گرديد و بر اساس آن بر بسياري از کالاهاي روس و انگليس مانند چاي و شکر مبلغي کمتر از سه درصد تعلق مي گرفت در حالي که از کالاهاي صادراتي، مبلغي بيش از پنج درصد گرفته مي شد (28). در پي اجراي اين تعرفه ي گمرکي، اعتراضاتي از سوي تجار تهران و ديگر نقاط کشور از جمله بوشهر صورت گرفت که اين همزمان با انتصاب مسيو هين سنز (29) به سمت مدير کل گمرکات جنوب ايران به جاي مسيو وافليرات (30) بود. او به هنگام ورود با نارضايتي تجار از مقررات گمرکي مصوبه ي دسامبر 1904 م روبرو شد، بسيار علاقه مند بود تا جدي تر از مسيو وافليرات، مقررات مزبور را پيگيري و اجرا نمايد، بخصوص بند پانزده آن که مصرانه از صاحبان کالا خواسته مي شد کالاهاي وارداتي شان را شخصاً اظهار کرده و چنان چه کم ترين اختلافي بين کالاي اظهار شده و اسناد وابسته مشاهده مي شد، مي بايست جريمه پرداخت نمايند، تأکيد نمود (31). عامه ي مردم از شروط اين تعرفه ناراضي بودند، چون بر اساس آن، عوارض زيادي بر مال التجاره شان بسته مي شد. در نتيجه تجار ايراني و اروپايي به نشانه ي اعتراض، از ترخيص کالاهايشان از گمرک بوشهر خودداري کردند و به دنبال آن، تجار ايراني ضمن ارسال تلگرافي به دولت مبني بر تقاضاي رسيدگي به خواسته هايشان، سعي در جلب حمايت تجار ديگر شهرها داشتند. نتيجه ي اين اعتراضات، رکود و وقفه در فعاليت تجاري بندر بوشهر بود، به گونه اي که در آغاز ماه ژوئن سال 1905م/1323 هـ ق مقامات مسئول در تهران با اطلاع از اوضاع بوشهر، با تلگرافي از احمدخان دريابيگي (32) خواستند تا با مدير گمرک مذاکره کرده و به نحوي موجبات دلگرمي تجار را براي ترخيص کالاهايشان فراهم سازد (33).
بنا به گزارش سرپرستي کاکس، مدير کل گمرکات هم که تاکنون مايل نبود تا به شکايات موجه در حد امکانش رسيدگي کند، دستورالعملي را از تهران دريافت کرد تا با تجار مذاکره کرده و معلوم سازد که چه اندازه از اين مسائل در محل حل مي شود و چه مواردي از آيين نامه، نياز به دستورات دولت مرکزي دارد. مسيو هين سنز در مورخ دوم اوت 1905 م با ارسال يادداشتي، طوري به شکايات تجار پاسخ داد که گويي کليه ي مشکلات عمده شان برطرف شده است. به طور کلي در دوران نمايندگي مسيو هين سنز، اوضاع گمرک بوشهر آرام بود. البته به دليل اجحاف و تعديات او نسبت به تجار بومي و داخلي و عامه ي مردم که از حمايت روحانيت برخوردار بودند، تشکيلات گمرک چندان مورد پسند اهالي بوشهر نبود (34).
به نظر مي رسد که بعد از صدور فرمان مشروطه در تهران و درگير بودن حکومت مرکزي با پيامدهاي اين جنبش که بر اوضاع سياسي کشور سايه انداخته بود، دولت از توجه به امور و مسائل نواحي دور دست از جمله بندر بوشهر بازماند. در نتيجه، اين شرايط فرصتي را براي مديران گمرک فراهم کرد تا با در نظر گرفتن تدابير سخت گمرکي و تغيير آن به نفع تجار خارجي، موجبات نارضايتي بازرگانان بوشهري را فراهم کنند. روزنامه ي حبل المتين به خوبي مواردي از اين تدابير گمرکي را برشمرده است که حايز اهميت است:
« [اول اينکه ]، امتعه اي که از بنادر داخله وارد و در اسکله هاي عمومي برده مي شد، اکنون بايست در فرزه ي گمرک نازل شود و بعد از آنکه معاينه گرديد، صاحبش مي بايست حق الأرضيه ي پرداخته، آن را مجدداً حمل نموده، در مخزن خود بياورد.
[ دوم اينکه، چون ] در آنِ واحد جهازات متعدده مشحون از امتعه وارد مي شود و آنقدر مجال و مکان نيست که در همان آن به امتعه ي آن ها رسيدگي شود، لذا تعويق و تعطيلي کلي حاصل و خسارت وافر بر صاحبان اموال وارد مي آمد.
[ سوم ] مسئله ي ضبط جهازات حامل اشياء ممنوعه و جريمه ي صاحبان آن ها بوده که اگر جهازي يک قبضه ي طبانچه در خفيه مي آورد و گرفتار مأمورين گمرک مي شد، اول بايد آن جهاز به تمامي ضبط و بعد صاحبش مبلغي هنگفت جريمه گردد.
[ چهارم ]، در بعضي موارد چنين اتفاق مي افتاد که يک نفر سرنشين قدري اموال ممنوعه داشت و پس از انکشاف آن بايد جهازي که مشاراليه را آورده با وصف آنکه متعلق به خودش نمي باشد، ضبط شود.
[ پنجم ]، مسئله ي تجسس و کاوش اموال عابرين است که خيلي موجب شکايت و رنجش عمومي شده بود. سرنشين هاي مسلم بايد لدي الورود مدتي با عيال و اطفال خود در گرما يا سرما ساخلو و مورد هرگونه تعرض و تعدي بوده، اموالشان از يک طرف دست خوش بعضي ناکسان مي باشد و خودشان از طرف ديگر توقيف باشند. علاوه بر اين، اگر اتفاق افتد که روز جمعه يا يکشنبه ( که گمرک بند مي باشد ) مسافري وارد شود، آن وقت بايد آن بيچاره بيست و چهار ساعت معطل بماند.
[ ششم ]، عابرين ايراني هنگام ورود خود به ايران دچار همه گونه مشقت و زحمت و صعوبت و اشکالات لاينحل شده و مي شوند، با وجودي که اين مملکت وطن خودشان و اداره ي گمرک يکي از داوير دولتي ايشان است و سرنشين هاي ديگر اعم از مسلم و عيسوي اروپايي يا ارمني هر که باشد لدي الوورد در ايران با همه گونه احترامات فائقه پذيرايي شده و به کلي زحمت و تعرض و تعويقي نمي بينند (35) ».
اين وضعيت امور گمرکي زمينه ي لازم را براي قيام و جنبش عمومي در بوشهر فراهم کرد، به طوري که در تاريخ پنج شنبه 25 جمادي الثانيه 1324 هـ ق عموم صاحبان کشتي ها دست از کار کشيده و همگي نزد آقا سيدمرتضي مجتهد اهرمي ( علم الهدي ) (36) تحصن کردند و از آن جا که از سوي اداره ي گمرک اقدامي در احقاق حقوق ايشان صورت نگرفت، ديگر کسبه نيز اعتصاب کردند. در جريان اين اعتراض که سه روز به طول انجاميد، اکثر مخالفان در مسجدي گرد هم آمده و طي تلگرافي، شکايت خود را به تهران ارسال کردند. سرانجام « دريابيگي » به همراه « کارگذار » براي رفع شکايات مردم از رييس گمرک، حاضر شده و قرار شد مسيو هين سنز تا حدي خواسته هاي تجار را برآورده کند (37).
بنابه گفته ي روزنامه ي حبل المتين، بعد از آنکه شورش مردم بوشهر با درايت دريابيگي و آقا سيدمرتضي مجتهد اهرمي به پايان رسيد، تلگرافي از جانب مشيرالدوله، صدراعظم دريافت شد مبني بر آنکه شرح خواسته هاي عمومي مردم بايد تلگرافاً به تهران مخابره شود تا از سوي دولت مرکزي اقدامات لازم براي رسيدگي به شکايات مردم صورت گيرد. به همين منظور در روز پنج شنبه 3 رجب 1324 هـ ق علما و تجار در مجلسي در دارالحکومه حاضر شده و شرح تعديات اداره ي گمرک را به تهران ارسال داشتند (38).
البته در جريان اقدامات بوشهري ها براي ارسال تلگراف به تهران، مواردي پيش آمد که به نحوي سعي در کتمان برخي از حقايق و اغفال مرکز را داشتند. براي نمونه فردي از سوي گمرک بوشهر مبلغي گزاف را به دو تن از اشخاص با نفوذ حاضر در اين مجلس پرداخت نمود تا در هنگام ارسال شکايات به تهران برخي از اعتراضات مردم را تکذيب کرده و يا تعدادي را به تهران مخابره نکنند (39). نتيجه ي کلي ظلم و ستم وارده بر مردم که از سوي اداره ي گمرک با اجراي قوانين گمرکي تحميل مي شد، موجب گرايش به قاچاق، به ويژه قاچاق اسلحه مي گرديد که پيامد آن کاهش عوايد گمرکي بندر بوشهر و عدم توانايي اداره ي گمرک در مقابله با قاچاقچيان بود، زيرا در صورت هرگونه برخورد با اين مسئله، واکنش مردم بومي و تجار برانگيخته مي شد (40).
از سوي ديگر رفتار خشن و سخت مسيو هين سنز با تجار بوشهري، اختلافاتي را ميان او و دريابيگي، حکمران کل بنادر و جزاير خليج فارس به وجود آورد. زيرا مسيو هين سنز، دريابيگي را محرک اصلي توطئه ي مردم عليه خود مي دانست و از سوي ديگر حکمران بوشهر نمي توانست با مديران بلژيکي گمرک مدارا کند، لذا شرايط به نحوي شد که حضور اين دو مقام رسمي در بوشهر غيرممکن مي نمود. به اين ترتيب با انتقال احمدخان دريابيگي از بندر، حاج سعيدالسلطنه، که رياست پليس تهران را برعهده داشت، به جاي او به سمت حکمراني بوشهر منصوب شد. البته بنا به گفته ي کاکس اين جابجايي به علت شکايت مسيو نوز بلژيکي بود که اتهام سنگيني را عليه دريابيگي به عنوان قاچاقچي عمده مطرح کرده بود (41).
موضوع ناامني در بوشهر ( به ويژه راه تجاري بوشهر به شيراز ) که پيامد آن سرقت پست دولتي بود، از ديگر دغدغه هاي تجار بوشهري به شمار مي رفت که اسباب زحمت و نگراني آن ها را فراهم کرد، به طوري که تقريباً در طول هر ماه، يک يا دو دفعه پست يادشده مورد سرقت قرار مي گرفت و در نتيجه تجار مجبور مي شدند برات المثني بگيرند. بنا به نوشته ي روزنامه ي « حبل المتين »، تجار براي حل مشکل سرقت پست دولتي، همگي با هم به گفت و گو پرداخته و قرار شد که مانند سابق، مرسولات تجاري شان را به همراه قاصد به شيراز بفرستند (42).
ناامني و هرج و مرج و عدم ثبات در بندر تجاري بوشهر متأثر از رويداد مشروطه و حوادث سياسي منطقه بود. بنابه گزارش سرپرسي کاکس سرقت هايي که در آغاز ماه جولاي 1905م/ 1323هـ ق در حوالي بوشهر به وقوع پيوست، سبب بي نظمي در بندر گرديد، به طوري که مقامات محلي براي توجيه عدم فعاليت ها و اقدامات قاطعانه ي خود، تنگستاني ها را عامل اين دزدي ها مي دانستند، در حالي که در پي وقوع حوادثي در اواخر دوران حکمراني دريابيگي، اين طور به نظر مي رسيد که او خود اين هرج و مرج ها را به راه انداخته تا بهانه اي براي اجراي لشکرکشي تأديبي عليه تنگستاني ها داشته باشد (43).
البته برخي از رؤساي طوايف کوچک ساکن در طول مسير بوشهر به شيراز، در ناامني اين مسير تجاري نقش داشتند. به خصوص آنکه برخي از راهداران که در ايستگاه هاي راهداري طول اين مسير مستقر بودند، با سو استفاده از شرايط سياسي منطقه، از وظايف خود سرباز زده و راه کاروان ها را مسدود مي کردند. به عنوان نمونه زماني که حاجي ميرزا عبدالمحمد خان، مدير روزنامه ي « چهره نما » که به قصد سفر حج از مصر حرکت کرده و از راه شيراز عازم بوشهر بود، مستحفظ دالکي به نام نورمحمد بيک، مدت ده روز راه عبور بر کاروان هاي تجاري را بسته و با خونريزي و چپاول اموال مردم، اوضاع را نا امن کرده بود، به طوري که چهار پست دولتي از ترس او توقيف شد. مدير روزنامه ي چهره نما ضمن تلگرافي به فرمانفرماي فارس و آصف الدوله، وزير داخله، تقاضاي رسيدگي به وضعيت مردم و تأمين امنيت مال التجاره را از ايشان نمود (44).
گرچه شعاع السلطنه، فرزند کوچک مظفرالدين شاه و حکمران وقت فارس با دستگيري و تنبيه اشرار و قطاع الطريق، سعي در آرام نمودن اوضاع داشت، اما آن ها دوباره به باج گيري از مسافران و کاروان هاي تجاري مي پرداختند. البته برخي از مقامات محلي، تعديات و حکومت ظالمانه ي شعاع السلطنه را که به بهانه ي اراضي خالصه ي دولتي، زمين هاي چند تن از خوانين دشتي و تنگستاني را مصادره کرده بود، در وضعيت پيش آمده مؤثر مي دانستند. به طوري که در همين زمان، اهالي فارس به بهانه ي هواداري از جريان مشروطه به مخالفت با او پرداخته و از پرداخت ماليات خودداري نموده و خواستار برکناري او شدند (45).

« بوشهر مرکز نفاق »

« بوشهر مرکز نفاق » عنوان سرمقاله اي است که روزنامه ي حبل المتين در وصف اوضاع بوشهر و جريانات سياسي آن، بعد از صدور فرمان مشروطه، منتشر کرد و گوياي فضاي سياسي حاکم بر بندر بوشهر است. « در پي امضاي نظامنامه ي انتخابات در مورخ 20 رجب 1324هـ ق/ 9 سپتامبر 1906 م توسط مظفرالدين شاه، بنابه دستور او، براي هر ولايت نسخه اي از اين نظامنامه ارسال گرديد تا بر اساس آن انتخابات انجام شود و به شرايط آن عمل گردد. بر اساس ماده ي نهم نظامنامه « در محلي که انتخابات به عمل مي آمد، انجمني براي نظارت بر انتخابات از معاريف طبقات شش گانه ي انتخاب کنندگان آن محل ( مرکب از شش نفر ) و در تحت نظارت موقتي حاکم يا نايب الحکومه ي همان محل تشکيل خواهد شد. از اين قرار دو [ نوع ] انجمن تشکيل مي شد: « انجمن محلي » و « انجمن ايالتي ». انجمن محلي در شهرهاي جزو ايالات و انجمن ايالتي در کرسي ايالت (46) ».
در بوشهر انجمن محلي تشکيل شد، ولي با اعتراض برخي گروه هاي رقيب در شهر مدتي نيز شش تن از تجار و شش تن از روحانيون عضو انجمن بودند که عملاً انجمن محلي بوشهر، تبديل به انجمن ايالتي شده بود. انجمن هاي محلي موظف بودند اسامي انتخاب کنندگان و انتخاب شدگان هر ولايت را به مجلس شوراي ملي بفرستند (47). با ارسال نظامنامه ي انتخابات به بوشهر در مورخ 4 شوال 1324هـ ق/ 21 نوامبر 1906م؛ جلسه اي با حضور احمدخان دريابيگي، حکمران بنادر و جزاير خليج فارس در ساختمان حکومتي ( دارالحکومه ) (48) تشکيل شد و شعبات محلي مجلس شوراي ملي در بوشهر و ديگر شهرهاي ايالت برقرار گرديد. در اين جلسه دريابيگي به اطلاع حاضران رسانيد که مقرر شده از بنادر جنوبي خليج فارس سه نفر عضو با سالي يک هزار تومان مستمري انتخاب شوند. افزون بر اين، دريابيگي اعلام داشت که بايد کميته اي محلي متشکل از نمايندگان طبقات به وجود آيد و هفته اي يک بار در ساختمان حکومتي تشکيل جلسه دهد و به دعاوي و شکايات محلي بپردازد و افزود که خود او هم وظيفه دارد هماهنگ با ديدگاه هاي اين کميته، امور جاري را سامان دهد (49).
به اين ترتيب مجالس بسياري با حضور عموم مردم از هر صنف برگزار شد که در هر مجلسي، پيرامون اهميت و جايگاه و فوايد مجلس و نحوه ي انتخاب نمايندگان ( وکلا ) براي حضور در تهران، سخن رفت و به اين ترتيب انتخابات اعضاي انجمن محلي برگزار شد و عده ي اندکي از افراد با نفوذ و زبده از جانب طبقات معين، انتخاب شدند، که البته نمايندگي تجار با حاجي عبدالرسول بوشهري ( رئيس التجار ) بود. بسياري از تجار به مخالفت با نحوه ي انتخابات و به ويژه شخص حاجي عبدالرسول پرداختند و از همين جا نفاق و دودستگي ميان مردم بوشهر آغاز شد (50). دليل مخالفت تجار با حاجي عبدالرسول بوشهري، نامه اي بود که رييس انجمن اتحاديه ي « ارباب سفاين و ملاحان » به اعضاي انجمن مجلس اتحاديه ي بوشهر ارسال داشته مبني بر آنکه حاجي عبدالرسول تاجر بوشهري، نام برخي از افراد از جمله خود او ( رييس اتحاديه ارباب سفاين و ملاحان ) را که براي نظارت در انتخابات پيشنهاد شده بودند، حذف کرده است و به اين دليل ضمن اعتراض به اعمال نفوذ او، اين عمل را خيانت به تجار و اهالي بوشهر دانسته است (51).
در اين اثنا نمايندگان شوراي محلي، جلسه اي را در روز 27 ژانويه 1907 م/1325 هـ ق در « چهار برج » ( خانه ي حکومتي ) و با اطلاع دريابيگي تشکيل دادند. از جمله موضوعاتي که در اين جلسه مطرح شد اين بود که اساسنامه ي شوراي محلي با مفاد دستورات دولتي از تهران مطابقت ندارد و اعضاي شوراي محلي عمدتاً از تجار و روحانيون انتخاب شدند و از صنعت گران و ساير طبقات، کسي در شورا حضور ندارد (52). از آن جا که دريابيگي در هراس بود که جايگاه و موقعيت سياسي اش با تشکيل انجمن محلي به خطر بيفتد، لذا چندان به وظايف خود عمل نکرد و براي انتخاب و اعزام نماينده به تهران تلاشي ننمود (53). از سوي ديگر، بنا به آنچه پيش تر گفته شد، اختلافات دريابيگي و مسيو هين سنز بر سر مسئله ي گمرک بندر بوشهر، زمينه ي برکناري دريابيگي از حکمراني بنادر و جزاير خليج فارس و انتصاب حاجي ميرزا فتح الله خان طباطبايي ديبا، ملقب به سعيدالسلطنه به جاي او را فراهم کرد. دريابيگي که انتظار داشت تا يک سال ديگر هم در مقام خود بقاي بماند، به محض اطلاع از اين خبر، تلگرافي را به تهران فرستاد مبني بر آنکه خبر عزل او اعلام نشود تا او بتواند مطالبات خود را از سران طوايف بگيرد (54). او بسيار تلاش کرد تا از تقابل دولت و مجلس به نفع خود استفاده کند و با اين ادعا که مردم بوشهر نماينده ي منتخب دولت مرکزي را نمي پذيرند، سعي در کارشکني و ايجاد بي نظمي در امور انجمن را داشت (55).
روزنامه ي « مظفري » بوشهر در اين زمان، در بيان اوصاف حکمران جديد بوشهر چنين نوشت: « آقاي حاجي سعيدالسلطنه که از اول سلسله ي فضل و کمال و اول خانواده ي بزرگي و اجلال ايرانند و اباً اجداداً در خدمت به دولت و ملت مشهور و اغلب از منتسبان خانواده ي جليله ي ايشان در کارهاي دولتي و وزارت هاي مهمه، مستخدم و معروفند و خود از ايام صباوت تاکنون که سي و شش سال از عمر شريفشان گذشته در خدمات مهمه ي دولتي و کارهاي معظمه ي مملکتي مانند نيابت وزارت نظميه ي دارالخلافه ي طهران به ايشان بود، همه نوع ابراز کفايت و لياقت داده و محسود امثال و اقران واقع گرديده اند. اکنون از فرط خوشبختي اهالي اين صفحات به حکمراني کل بنادر و جزاير خليج فارس برقرار شده اند (56) ».
با انتصاب حاج سعيدالسلطنه به حکمراني بوشهر، مجدداً موضوع انتخاب نماينده اي از بندر بوشهر، براي حضور در مجلس مطرح و مورد گفت و گو قرار گرفت. تجار معترض هم از فرصت استفاده کرده و مخالفت خود را با انتخاب حاجي عبدالرسول بوشهري، نماينده ي صنف تجار از سر گرفتند. مطبوعات در اين دوران با انعکاس هرج و مرج موجود در بوشهر، از عموم مردم خواستند تا اوضاع را آرام نمايند تا انتخابات اعضاي انجمن به خوبي صورت بگيرد و نماينده ي محلي نيز انتخاب شود (57). در چنين شرايطي بعضي اشخاص ناشناس، اعلانات زيادي را که حاکي از نارضايتي و مخالفت تجار و مردم از انتخاب اعضاي انجمن محلي بوشهر بود، تهيه کرده و در برخي مراکز و منازل توزيع کردند (58).
در مواردي هم معترضان با شب نامه و ناسزانويسي و يا انتشار نوشته هايي با عناوين « نداي عدالت »، « برهان قاطع »، « نداي اسلام »، « کشف الاستاد »، « عروة الوثقي »، « عيب نما »، « نداي سفاهت »، « فجيع الاسلام » و ... به دشنام گويي و انتقاد از برخي علما و روحانيون و نيز مخالفان خود مي پرداختند. براي نمونه: « ملاعبدالله واعظ بهبهاني، شبي روي منبر به فصاحت بيان رد و طعن از جميع اين اوراق کرده، گفته بود اين ورق پاره ها جز نفاق نتيجه اي ندارند. فردا اين حرف بر زلف يار برخورد و در شب نامه او را به باد فحش گرفتند (59) ».
حاجي سعيدالسلطنه، حکمران بوشهر هم که نمي توانست نفاق و دودستگي را ميان اهالي رفع کند، سعي در انتظام امور بندر بوشهر داشت تا هرج و مرج موجود منجر به بي نظمي و اختلال در امور ديگر بنادر نشود (60). البته بنا به گزارش کاکس، گويي انتظار آن مي رفت که سعيدالسلطنه در ايجاد امنيت بندر بوشهر و برقراري ثبات در آن ناتوان باشد (61)، لذا بار ديگر دريابيگي به حکومت بوشهر بازگردانده شد. با انتصاب مجدد دريابيگي به حکمراني بوشهر، او در مقر حکومتي خود در دارالحکومه (چهار برج) حاضر شد و در سخنراني اش خطاب به مردم، از آن ها خواست تا از نفاق و دودستگي دست برداشته و هرچه زودتر نماينده ي خود را براي حضور در مجلس بفرستند تا بيش از اين، اوضاع بندر دچار وقفه نشود (62).
در اين ميان افرادي سودجو، فرصت را مغتنم شمرده و از نقاط ديگر، به بوشهر آمده و با بهره گيري از اوضاع نابسامان شهر، دست به تخريب مشروطيت و کم اهميت جلوه دادن مجلس شوراي ملي و به نحوي مقصر نماياندن آن در اين هرج و مرج داشتند (63). از سوي ديگر، تلگرافي از بندرعباس به مجلس شوراي ملي در تهران فرستاده شد که ظاهراً مردم اين بندر، مايل نيستند دستورات دريابيگي را درباره ي اعزام دو نماينده براي حضور در شوراي شهر بوشهر اجرا کنند، زيرا از نظر آن ها بندرعباس جاي بسيار با اهميت و مرکز نقطه اي بزرگي بود و مي بايست خود، يک شوراي شهر مستقل داشته باشد (64).
با وجود تمامي اين جريانات، بالاخره انجمن ولايتي در بوشهر برقرار شد و با تشکيل آن، انتظار مي رفت که اعضاي اين انجمن درصدد حل مشکلات اصلي مردم و رفع دغدغه هايشان باشند، اما توجه آن ها بيشتر معطوف به اموري کم اهميت همچون مداخله در ماجراي تيراندازي منزل کلانتر يا دو فقره ادعاي امين التجار بر رضا نام تذکره چي و نظاير آن شد که در زندگي عموم مردم و اهالي اهميت چنداني نداشت (65).
در کنار انجمن ولايتي، انجمن هاي ديگري با نام هاي مختلف مانند « صفا »، « اتحاديه »، « اخوت »، « تجارت » و « عدالت » تشکيل شدند که همگي در نظامنامه هايشان، حافظ مشروطيت و حامي عدالت و نگهبان مساوات و حقوق ملي بودند. براي نمونه، « انجمن تجارت » درباره ي موضوع ناامني راه تجاري بوشهر به شيراز و حل اين مشکل، ضمن تلگرافي به وزير تجارت در تهران، خواستار اقدام فوري در تأمين امنيت اين مسير شد، به ويژه آنکه اين ناامني براي تجارت کشور بسيار خطرناک بود (66)، زيرا تجار محلي که معمولاً با سرمايه هاي خارجي تجارت مي کردند، به دنبال بروز ناامني ها با کمبود وجه نقد براي ترخيص کالاهاي جديدالورود مواجه مي شدند (67).
با به توپ بسته شدن مجلس در جمادي الاول سال 1326 هـ ق توسط محمدعلي شاه و آغاز دوران استبداد صغير، دوره ي جديدي در تحولات سياسي ايران آغاز شد و حرکت هاي آزادي خواهانه ي مردم نواحي مختلف کشور در اعتراض به نظام استبداد به وقوع پيوست. اما در اين ميان، اهالي بوشهر در بي خبري و خاموشي به سر مي بردند. شايد دليل آن دوري از پايتخت و يا رعايت برخي ملاحظات بود که گمان مي بردند هرگونه تحرک و جنبشي از سوي آنان، واکنش انگلستان را در پي خواهد داشت. به نظر مي رسد درگير بودن اهالي بوشهر با مشکلات موجود در اين شهر، از ناامني و سرقت گرفته تا دودستگي هاي سياسي، از جمله عواملي بودند که از همگام شدن مردم اين سامان با جريان مشروطه خواهي مردم ديگر نقاط کشور، در اين دوره ي حساس ممانعت نمود.
اين اوضاع همزمان بود با تلاش هاي سيدعبدالحسين لاري که در نواحي لارستان براي استقرار مجلس، دست به قيام عليه نيروهاي استبدادي زد. او مخالفت علني خود را با محمدعلي شاه اعلام نمود و خواستگار همگامي مبارزان بوشهري با انقلابيون لار و ديگر نواحي جنوبي کشور بود (68). در اين دوران، مهم ترين منبع درآمد حکومت استبدادي محمدعلي شاه، عوايد حاصل از گمرکات جنوب بود. لذا بنابر حکم حجت الاسلام آيت الله آخوند ملامحمدکاظم خراساني به تاريخ 5 صفر 1327 هـ ق با اين متن: « اليوم وقت آن است که ملت در استيفا حقوق مغصوبه ي خود همت نمايند. دين مبين و مملکت و وطن اسلامي خود را از تطاول و استيلا کفره محفوظ و ظلم و جابرين را از فعال مايشا و حاکم مايريد بودن مسلوب، اساس مشروطيت را استقرا و استقلال مملکت و ملت را پايدار کنند و چنان چه کراراً، کتباً و تلگرافاً به عموم مسلمانان اعلام شده، اقدام در اين مقصد مقدس و بذل جهد و اهتمام در اين باب به منزله ي جهاد در رکاب مبارک نبوت است و تواني (69) و مسامحه به منزله ي خذلان آن حضرت است. دادن ماليات و عايدات گمرکات هم به مأمورين استبداد از اعظم اهانت به ظلم و عدوان و سفک دما و هتک اعراض و نهب اموال مسلمين است (70) »، تمامي تجار بوشهري با حضور آقا سيدمرتضي مجتهد اهرمي، مجلسي ترتيب دادند و تصميم گرفتند از مورخ اول ربيع الاول 1327 هـ ق، به نشانه ي اعتراض از ترخيص هرگونه کالا و بارهاي تجاري از گمرک بوشهر خودداري نمايند (71).
به اين ترتيب سيدمجتهد اهرمي بنا به دستور عبدالحسين لاري و حکم آخوند خراساني رهبري جنبش مشروطه خواهي بوشهر را برعهده گرفت و توانست با برانگيختن رييس علي دلواري و زاير خضر خان و ميرزا حسين خان برازجاني و خالو حسين بردخوني و رييس عبدالحسين دشتي و احمد خان انگالي که از او حرف شنوي داشتند، گمرک بوشهر را در شب اول ربيع الاول 1327هـ ق/ 23 آوريل 1909م، در يک اقدام سريع و بدون خون ريزي تصرف کنند (72).

برآمد

در اين بررسي سعي شده است با کمک اخبار و اطلاعات موجود در روزنامه ي حبل المتين به عنوان منبعي که اطلاعاتي جامع و صريح از اوضاع محلي و منطقه اي بندر بوشهر ارائه مي دهد، به بازتاب جريانات سياسي و اجتماعي و اقتصادي حکومت مرکزي در وضعيت اين بندر به عنوان مهم ترين بندر تجاري عصر قاجار پرداخته شود. در اين زمان موقعيت جغرافيايي و سوق الجيشي بندر بوشهر در کرانه ي خليج فارس، به لحاظ تجاري بستر مناسبي را براي رشد و رونق جريان تجارت کشور، به طور عام، و منطقه، به طور خاص، فراهم کرده بود. رونق تجارت در هر منطقه نتيجه ي آرامش و امنيت حاکم بر آن مي باشد، اما از آنجا که هر نوع انقلاب يا تحولات عميق اجتماعي در مرکز حکومت، مي توانست بازتاب مثبت و يا منفي در بندر بوشهر داشته است و نابساماني در اين بندر، نه تنها مردم و تجار بندر بوشهر، بلکه تمامي مردم ايران را با مشقات و مشکلاتي مواجه مي ساخت، لذا وضعيت بوشهر اهميت زيادي داشت. با توجه به آن چه گفته شد، موضوع گمرکات و واگذاري آن به مأموران بلژيکي از مهم ترين مسائل تجاري دوره ي مشروطه بوده که به نحو جدي بر امور تجاري بندر بوشهر تأثير گذاشت و به تبع آن، هر نوع نارضايتي و اعتراضي که به آن مي شد، جريان عادي زندگي در بندر را به سمت هرج و مرج و درگيري مي کشانيد و به ويژه موجبات ناامني و بي نظمي را فراهم مي آورد. از سوي ديگر رويدادهاي مرکز حکومت که درگير جنبش مشروطيت بوده، موجب بي توجهي و بازماندن از امور نواحي جنوبي کشور، به ويژه بندر بوشهر مي گرديد که البته عملکرد حکام محلي نيز در عدم اطلاع رساني اوضاع اين بندر، در اين دوره ي حساس مزيد بر علت بود. از سوي ديگر، تجار به عنوان مهم ترين عنصر اجتماعي و به لحاظ برخورداري از تمکن مالي، عامل محرکي در شکل دهي و هدايت حرکت هاي مردمي در مبارزه با برخي سياست هاي حکومتي بودند.

پي‌نوشت‌ها:

1. دانشجوي کارشناسي ارشد تاريخ ايران، گرايش مطالعات خليج فارس، دانشگاه تهران.
maryamshahhosaini@yahoo.com
2. دشتي، رضا:
تاريخ اقتصادي- اجتماعي بوشهر در دوره ي قاجاريه با تکيه بر نقش تجار و تجارت، با مقدمه ي رضا شعباني چاپ دوم، تهران: موسسه ي فرهنگي انتشاراتي پازينه، 1387، ص 53.
3. فلور، ويلم:
ظهور و سقوط بوشهر، ترجمه ي حسن زنگنه، چاپ دوم، تهران: نشر طلوع دانش، 1387، ص 11.
4. ميثمي، علي:
ژئوپلتيک خليج فارس ( ويژگي هاي زمين شناسي- تاريخي و جغرافيايي )، چاپ اول، تهران: نشر بهين، 1389، ص 183.
5. رسايي کشوک، سام:
شکوه ابوشهر، چاپ اول، بوشهر: نشر شروع، 1384، ص 6.
6. مشايخي، عبدالکريم:
خليج فارس و بوشهر، روابط سياسي و اقتصادي ايران و اروپا در سال هاي 1329-1308/ 1920- 1890 م، چاپ اول، تهران: نشر موسسه ي مطالعات تاريخ معاصر ايران و بنياد ايران شناسي، شعبه ي استان بوشهر، 1386، صص 44-43.
7. واژه ي « بوخت اردشير » به معني « شهر رهايي » است، شهري که اردشير بابکان سر دودمان خاندان ساساني، در آن رهايي يافت. بعضي از تاريخ نويسان اين ريشه را قابل ترديد دانسته اند ( افشار سيستاني، ايرج: جغرافياي تاريخي درياي پارس، چاپ اول، تهران: نشر پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي ( حوزه هنري )، 1376، ص 402 ).
8. لسترنج، گاي:
جغرافياي تاريخي سرزمين هاي خلافت شرقي، ترجمه ي محمود عرفان، چاپ سوم، تهران: علمي و فرهنگي، 1377، ص 281 ). هم چنين ر.ک: بغدادي، ياقوت حموي: معجم البلدان، ج1، چاپ دوم، بيروت: نشر دار صادر، 1995 ).
9. وثوقي، محمدباقر:
تاريخ خليج فارس و ممالک هم جوار، تهران: انتشارات سمت، چاپ اول، 1384، صص 306- 305.
10. دشتي، پيشين، ص 56 و نيز ر.ک: مينورسکي، ولاديمير فئودورويچ:
ايران در زمان نادرشاه، ترجمه ي رشيد ياسمي، تصحيح علي اصغر عبداللهي، چاپ پنجم، تهران: دنياي کتاب، 1387، ص 466.
11. استفان راي، گرمون:
چالش براي قدرت و ثروت در جنوب ايران از 1750 تا 1850 م، ترجمه ي حسن زنگنه، چاپ اول، قم: نشر همسايه، 1378، صص 48- 46.
12. همان، ص 49. « کريم خان زند در اوايل سلطنت خود فقط دو سه بار اقداماتي براي تنبيه راهزنان دريايي جواسم به وسيله ي شيوخ بوشهر که به « آل بومهير » و « آل مذکور » معروف بودند، به عمل آورد » ( فرامرزي، احمد: کريم خان زند و خليج فارس، به کوشش حسن فرامرزي، تهران، بي نا، 1346، ص 2 ).
13. دشتي، پيشين، ص 65.
14. فسايي، ميرزاحسن حسيني:
فارسنامه ناصري، تصحيح منصور رستگار فسايي، ج2، چاپ دوم، تهران: اميرکبير، 1378، ص 1321.
15. وثوقي، پيشين، ص 349. براي مطالعه ي بيشتر ر.ک: نيبور، کارستن: سفرنامه ي کارستن نيبور، ترجمه ي پرويز رجبي، چاپ اول، تهران: نشر توکا، 1354، صص 37-36.
16. دشتي، پيشين، ص 57.
17. افشار سيستاني، پيشين، ص 407.
18. مشايخي، پيشين، ص 45.
19. وثوقي، پيشين، صص 437-434.
20. مشايخي، پيشين، صص 46-45.
21. دشتي، پيشين، ص 78-77.
22. روزنامه ي حبل المتين: سال 14، شماره ي 19، 1 ذوالقعده 1324 هـ ق، 17 دسمبر 1906 م، ص 15.
23. مشايخي، عبدالکريم:
بوشهر در انقلاب مشروطيت ايران، چاپ اول، تهران: نشر معاصر پژوهان و مرکز ايران شناسي شعبه ي بوشهر، 1381، ص 7.
24. شميم، علي اصغر:
ايران در دوره ي سلطنت قاجار، چاپ اول، تهران: نشر بهزاد، 1387، صص 218-212.
24. روزنامه ي حبل المتين: سال 14، شماره ي 6، 17 رجب المرجب 1324هـ ق، 7 سپتمبر 1906م، ص 20.
26. شميم، پيشين، ص 354.
27. دشتي، پيشين، ص 126.
28. همان، ص 124-123.
29. Heyn Ssensse.
30. Waffeleart.
31. گزارش هاي سالانه ي سر پرسي کاکس سرکنسول انگليس در بوشهر ( 1911-1905م/ 1329-1323هـ ق )، ترجمه ي حسن زنگنه، به کوشش عبدالکريم مشايخي، بوشهر: مرکز مطالعات بوشهرشناسي، 1377، صص 14- 13.
32. احمدخان دريابيگي
در فاصله ي سال هاي 1328-1303 هـ ق به طور متناوب حکمران اداري بوشهر و بنادر جنوبي خليج فارس بود ( دشتي، پيشين، ص 127 ).
33. گزارش هاي سالانه ي سر پرسي کاکس سرکنسول انگليس در بوشهر ( 1911-1905م/ 1329-1323 هـ ق )، ص 14.
34. همان، ص 15.
35. روزنامه ي حبل المتين: سال 14، شماره ي 6، 17 رجب المرجب 1324هـ ق، 7 سپتمبر 1906 م، صص 21-20.
36. سيدمرتضي
فرند سيدجعفر در اهرم تنگستان متولد شد و همانجا رشد يافت. او بعد از تحصيلات اوليه در زادگاه خود، به نجف مسافرت کرد و تحصيلات علوم ديني را در آن جا به اتمام رساند و از محضر آخوند ملامحمدکاظم خراساني بهره برد و به درجه ي اجتهاد رسيد. آنگاه به بوشهر بازگشت و در دوران استبداد صغير، به فتوا و دستور سيدعبدالحسين لاري در بوشهر قيام کرد. ميرشريفي، سيدعلي: « آيت الله سيدعبدالحسين لاري و شهيد رييس علي دلواري »، مجموعه مقالات کنگره ي بزرگداشت شهيد رييس علي دلواري ( 22 -20 فروردين 1373 )، به کوشش سيدمحمدحسن نبوي، چاپ اول، تهران: نشر سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1377، ص 42.
37. همان، ص 21.
38. روزنامه ي حبل المتين: سال 14، شماره ي11، 26 شعبان المعظم 1324 هـ ق، 15 اکتوبر 1906م، ص 20.
39. همان، ص 20.
40. گزارش هاي سالانه ي سر پرسي سرکنسول انگليس در بوشهر ( 1911-1905م/1329-1323هـ ق )، پيشين، صص 16-15.
41. همان، ص 32.
42. روزنامه ي حبل المتين: سال 14 شماره ي 19، ذوالقعده 1324هـ ق، 17 دسمبر 1906م، ص 15.
43. مشروطيت جنوب ايران به گزارش باليوز بريتانيا در بوشهر در سال هاي 1333-1323 هـ ق/1915-1905 م، ترجمه و تدوين حسن زنگنه، چاپ اول، تهران: مؤسسه ي مطالعات تاريخ معاصر ايران و بنياد ايران شناسي شعبه ي استان بوشهر، 1386، ص 19.
44. روزنامه ي حبل المتين: سال 15، شماره ي 32، 5 صفرالمظفر 1326هـ ق، 9 مارچ 1908م، صص 22-21.
45. مشايخي، پيشين، ص 11.
46. خليفه زاده، عليرضا:
« انجمن ولايتي بوشهر- نخستين نهاد مشروطه خواهي در خليج فارس »، کتاب ماه تاريخ و جغرافيا تهران: خانه ي کتاب، شماره ي پياپي 155، 1390، ص 31.
47. همان، ص 32-31.
48. دارالحکومه ي بوشهر محل سکونت و انجام وظيفه ي حاکم بوشهر، « چهار برج » نام داشت. اين محل که در دوره ي حکومت مشايخ آل مذکور در بوشهر بنا شده بود؛ بعدها تعمير شده و تا اواخر دوره ي قاجار محل حاکم نشين بود. چهار برج در جنوب شرقي بوشهر واقع شده بود ( دشتي، پيشين، ص 78 ).
49. گزارش هاي سالانه ي سر پرسي کاکس سرکنسول انگليس در بوشهر ( 1911-1905م/1329-1323 هـ ق )، پيشين، ص 33؛ نيز ر.ک: دشتي، پيشين، صص 82-81.
50. روزنامه ي حبل المتين: سال 14، شماره ي 31، 10 صفرالمظفر 1325 هـ ق، 25 مارچ 1907م، ص 22.
51. روزنامه ي حبل المتين، سال 14، شماره ي 5، 9 رجب المرجب 1325 هـ ق، 9 اوت 1907م، ص 20-21.
52. مشروطيت جنوب ايران به گزارش باليوز بريتانيا در بوشهر در سال هاي 1333-1323 هـ ق/1915-1905 م، پيشين، صص 34-33.
53. خليفه زاده، پيشين، ص 32.
54. همان، ص 35.
55. گزارش هاي سالانه ي سر پرسي کاکس سرکنسول انگليس در بوشهر ( 1911-1905م/1329-1323 هـ ق )، پيشين، ص 33.
56. حميدي، سيدجعفر:
بوشهر در مطبوعات عصر قاجار ( جنوب، حبل المتين، مظفري )، چاپ اول، تهران: نشرمؤسسه ي مطالعات تاريخ معاصر ايران، بنياد مستضعفان و جانبازان، 1378، ص 136.
57. همان، ص 145-144.
58. روزنامه ي حبل المتين: سال 14، شماره ي 31، 10 صفرالمظفر 1325هـ ق، 25 مارچ 1907 م، ص 22.
59. روزنامه ي حبل المتين: سال 14، شماره ي 34، 1 ربيع الاول 1325 هـ ق، 15 آپريل 1907م، ص 8.
60. روزنامه ي حبل المتين: سال 14، شماره ي 42، 5 حمادي الاولي 1325 هـ ق، 17 جون 1907 م، ص 11.
61. گزارش هاي سالانه سر پرسي کاکس سرکنسول انگليس در بوشهر ( 1911-1905م/1329-1323هـ ق )، پيشين، ص 39.
62. روزنامه ي حبل المتين: سال 15، شماره ي 8، 30 رجب المرجب 1325 هـ ق، 9 سپتمبر 1907 م، ص 9.
63. روزنامه ي حبل المتين: سال 15، شماره ي 18، 18 شوال 1325 هـ ق، 25 نومبر 1907م، ص 23.
64. مشروطيت جنوب ايران به گزارش باليوز بريتانيا در بوشهر در سال هاي 1333-1323 هـ ق/1915-1905م، پيشين، ص 90.
65. روزنامه ي حبل المتين: سال 15، شماره ي 44، 8 جمادي الاولي 1326 هـ ق، 8 جون 1908م، ص 12.
66. مشروطيت جنوب ايران به گزارش باليوز بريتانيا در بوشهر در سال هاي 1333-1323 هـ ق/1915-1905م، پيشين، ص 93.
67. همان، ص 99.
68. مشايخي، پيشين، ص 19.
69. « تواني » به معني سستي کردن؛ قصور و کوتاهي کردن؛ مبادرت کردن در ضبط کاري و سستي کردن.
70. روزنامه ي حبل المتين: سال 16، شماره ي 35، 6 ربيع الاولي 1327هـ ق، 29 مارچ 1909 م، ص 16.
71. همان، ص 16.
72. مشايخي، پيشين، صص 21-20.

کتابنامه : 1. استفان راي، گرمون:
چالش براي قدرت و ثروت در جنوب ايران از 1750 تا 1850م، ترجمه ي حسن زنگنه، چاپ اول، قم: نشر همسايه، 1378.
2. افشار سيستاني، ايرج:
جغرافياي تاريخي درياي پارس، چاپ اول، تهران: نشر پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي ( حوزه ي هنري )، 1376.
3. حميدي، سيدجعفر:
بوشهر در مطبوعات عصر قاجار ( جنوب، حبل المتين، مظفري )، تهران: چاپ اول، نشر مؤسسه ي مطالعات تاريخ معاصر ايران، بنياد مستضعفان و جانبازان، 1378.
4. خليفه زاده، عليرضا:
« انجمن ولايتي بوشهر- نخستين نهاد مشروطه خواهي در خليج فارس »، کتاب ماه تاريخ و جغرافيا، تهران: خانه ي کتاب، شماره ي پياپي 155، 1390.
5. دشتي، رضا:
تاريخ اقتصادي- اجتماعي بوشهر در دوره ي قاجاريه با تکيه بر نقش تجار و تجارت، با مقدمه ي رضا شعباني، چاپ دوم، تهران: نشر موسسه ي فرهنگي انتشاراتي پازينه، 1387.
6. معين، محمد
و گروه پژوهش و واژه نويسي کتاب پارسه: فرهنگ فارسي دکتر محمد معين، نشر شرکت مطالعات و نشر کتاب پارسه، تهران، چاپ اول، 1387.
7. دهخدا، علي اکبر:
لغت نامه، زيرنظر دکتر محمدمعين، تهران: دانشگاه تهران: دانشکده ي ادبيات، سازمان لغت نامه، تهران، 1344.
8. رسايي کشوک، سام:
شکوه ابوشهر، چاپ اول، بوشهر: نشر شروع، 1384.
9. روزنامه ي حبل المتين، سال 14، شماره ي 5، 9 رجب المرجب 1325 هـ ق، 9 اوت 1907 م.
10. روزنامه ي حبل المتين، سال 14، شماره ي 6، 17 رجب المرجب 1324 هـ ق، 7 سپتمبر 1906م.
11. روزنامه ي حبل المتين، سال 15، شماره ي 8، 30 رجب المرجب 1325 هـ ق، 9 سپتمبر 1907م.
12. روزنامه ي حبل المتين، سال 14، شماره ي 11، 26 شعبان المعظم 1324 هـ ق، اکتوبر 1906م.
13. روزنامه ي حبل المتين، سال 14، شماره ي 19، 1 ذوالقعده ي 1324هـ ق، 17 دسمبر 1906م.
14. روزنامه ي حبل المتين، سال 14، شماره ي 31، 10 صفر المظفر 1325 هـ ق، 25 مارچ 1907م.
15. روزنامه ي حبل المتين، سال 14 شماره ي34، 1 ربيع الاول1325هـ ق، 15 آپريل 1907م.
16. روزنامه ي حبل المتين، سال 14، شماره ي 42، 5 جمادي الاولي 1325ه ق، 17 جون 1907م.
17. روزنامه ي حبل المتين، سال 15، شماره ي 18، 18 شوال 1325 هـ ق، 25 نومبر 1907م.
18. روزنامه ي حبل المتين، سال 15، شماره ي 32، 5 صفر المظفر 1326 هـ ق، 9 مارچ 1908م.
19. روزنامه ي حبل المتين، سال 16، شماره ي 35، 6 ربيع الاولي 1327 هـ ق، 29 مارچ 1909م.
20. شميم، علي اصغر:
ايران در دوره ي سلطنت قاجار، چاپ اول، تهران، نشر بهزاد، 1387.
21. فرامرزي، احمد:
کريم خان زند و خليج فارس، به کوشش حسن فرامرزي، تهران، بي نا، 1346.
22. فسايي، ميرزا حسن حسيني:
فارسنامه ي ناصري، تصحيح منصور رستگار فسايي، چاپ دوم، تهران: نشر اميرکبير، 1378، ج2، ص 1321.
23. فلور، ويلم:
ظهور و سقوط بوشهر، ترجمه ي حسن زنگنه، چاپ دوم، تهران: نشر طلوع دانش، 1387.
24. گزارش هاي سالانه ي سر پرسي کاکس سرکنسول انگليس در بوشهر ( 911 -1905م/ 1323-1329 هـ ق )، ترجمه ي حسن زنگنه، به کوشش عبدالکريم مشايخي، چاپ اول، بوشهر: مرکز مطالعات بوشهرشناسي، 1377.
25. لسترنج، گاي:
جغرافياي تاريخي سرزمين هاي خلافت شرقي، ترجمه ي محمود عرفان، چاپ سوم، تهران: علمي و فرهنگي، 1377.
26. مشايخي، عبدالکريم:
بوشهر در انقلاب مشروطيت ايران، چاپ اول، تهران: نشر معاصر پژوهان و مرکز ايران شناسي شعبه ي بوشهر، 1381.
27. مشايخي، عبدالکريم:
خليج فارس و بوشهر، روابط سياسي و اقتصادي ايران و اروپا در سال هاي 1339-1308/ 1920- 1890م، چاپ اول، تهران: نشر موسسه ي مطالعات تاريخ معاصر ايران و بنياد ايران شناسي، شعبه ي استان بوشهر، 1386.
28. مشروطيت جنوب ايران به گزارش باليوز بريتانيا در بوشهر در سال هاي 1333-1323هـ ق/1915-1905م، ترجمه و تدوين حسن زنگنه، چاپ اول، تهران: مؤسسه ي مطالعات تاريخ معاصر ايران و بنياد ايران شناسي شعبه ي بوشهر، 1386.
29. ميثمي، علي:
ژئوپلتيک، خليج فارس ( ويژگي هاي زمين شناسي- تاريخي و جغرافيايي )، چاپ اول، تهران: نشر بهين، 1389.
30. ميرشريفي، سيدعلي:
« آيت الله سيدعبدالحسين لاري و شهيد رييس علي دلواري »، مجموعه مقالات کنگره ي بزرگداشت شهيد رييس علي دلواري ( 22-20 فروردين 1373 )، به کوشش سيدمحمدحسن نبوي، چاپ اول، تهران: نشر سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1377.
31.مينورسکي، ولاديمير فئودورويچ:
ايران در زمان نادرشاه، ترجمه ي رشيد ياسمي، تصحيح علي اصغر عبداللهي، چاپ پنجم، تهران: دنياي کتاب، 1387.
32. نبوي، سيدمحمدحسن
( به کوشش ): مجموعه مقالات کنگره ي بزرگداشت هشتادمين سال شهادت رئيس علي دلواري ( 22-20 فروردين 1373 )، چاپ اول، تهران: نشر سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1377.
33. وثوقي، محمدباقر:
تاريخ خليج فارس و ممالک هم جوار، چاپ اول، تهران: نشر سمت، 1384.

منبع مقاله :
خيرانديش، دکترعبدالرسول، تبريزنيا، مجتبي؛ (1391)، پژوهشنامه خليج فارس ( دفتر پنجم)، ( بي م )، تهران: خانه کتاب، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط