مؤلف: جواد امين خندقي
آيين بودا (1) يکي از قديمي ترين کيش هاي هندي است که در تاريخ هندوستان و حتي ديگر کشورها تأثيرگذار بوده است. اين آيين حدود 2500 سال پيش براساس تعاليم شاهزاده اي متعلق به هند شمالي ( نپال امروزي ) به نام « سيدارته گئوتَمه » (2) شکل گرفت. او در جست و جوي حقيقت زندگي، قصر پدر را ترک گفت و به گروهي مرتاض پيوست. پس از مدتي که از همراهي با مرتاضان نتيجه نگرفت، خود به مراقبه (3) مشغول شد و سرانجام راهي به رهايي از چرخه ي سنساره (4) ( تناسخ ) يافت. راه او از مرتاضان متعادل تر بود و هم زمان با کشف اين راه به بيداري درون، روشن شدگي (5) و نيروانه (6) رسيد و از اين رو به « بودا » (7) ملقب شد. بعد از او ديگران و در مکاتب مشابه آيين وي را ادامه دادند. بوديسم از زمينه ها و مايه هاي رازگونه معنوي و عرفاني برخوردار است و همين رازوارگي و عرفاني بودن، ماندگاري آن را تضمين کرده است.
اين آيين به صورت هاي گوناگوني در فيلم ها نيز ديده مي شود. يکي از دو شخصيت اصلي فيلم « دوست داشتن انابل » (8) با آن که در مدرسه ي مذهبي کاتوليک درس مي خواند؛ اما حقيقتِ آرامش بخش را در آيين بودا يافته است.
فيلم « بوداي کوچک » (9) آموزه هاي بودا همچون تناسخ، طريقت بودا، قوانين هشت گانه و نيروانا را به تصوير مي کشد و سعي در تبيين اين مفاهيم دارد. هم چنين اين فيلم، زندگي بودا را با تمام فراز و نشيب هايش نشان مي دهد. فيلم « کوندون » (10) نيز با محوريت زندگي و انديشه هاي « دالايي لاماي چهاردهم » به تبيين انديشه هاي بودا مي پردازد.
فيلم « هفت سال در تبت » (11) تحول شخصيتي را به سبب تأثير آيين بودا نشان مي دهد. در اين فيلم، نگرش شخصيت اصلي داستان پس از آشنايي با دالايي لاما و آيين تغيير مي کند و متحول مي شود و گرايش هاي مثبتش افزايش مي يابد. داستان فيلم « بهار، تابستان، پاييز، زمستان... و بهار » (12) سير زندگي يک استاد و شاگرد بودايي و مفاهيم آيين بودا را به تصوير درمي آورد.
از منظر فيلم « 2012 » (13) برترين مکتب، آيين بودا است. در داستان فيلم، اتفاقات فراوان طبيعي و آخرالزماني رخ مي دهد. هنگام وقوع بلايا همه ي اديان و انسان ها در هياهو هستند و آرامش تنها در شخصيت راهب بودايي ديده مي شود. او در آخرين لحظات زندگي، هنگامي که سونامي بسيار بزرگي به سمت او مي آيد، بدون هراس، آخرين وظيفه خود را انجام مي دهد و ناقوس آخرالزمان را به صدا درمي آورد. پوستر اصلي فيلم، همين صحنه را به صورت يکي از مهم ترين بخش هاي فيلم به نمايش کشيده است. هم چنين راهب بودايي نوه ي خود را براي نسل هاي آينده به کشتي نجات يافتگان مي فرستد تا نماينده ي بوديسم در آينده ي بشر باشد.
در مجموعه فيلم هاي « ماتريکس » و انيميشن « انيماتريکس » آيين بودا نقش اساسي در روند داستان دارد. براي نمونه در انيميشن، هنگام جنگ انسان ها و ماشين ها راهب هاي بودايي براي سربازان دعا مي خوانند، منجي فيلم و کساني که او را همراهي مي کنند از هنرهاي رزميِ شرقي استفاده مي کنند و همواره لباس هايي شبيه بودائيان دارند. منجي براي حل مشکلاتش به پيش گويي مراجعه مي کند که بچه هاي نزد او لباس بودايي پوشيده اند و از آموزه هاي بودا سخن مي گويند. کارگردانان اين مجموعه در مصاحبه اي به تأثيرپذيري از آيين بودا تصريح کرده اند. (14)
فيلم « لبه ي تيغ » (15) که دو بار تا به حال ساخته شده، فردي را از غرب به تصوير مي کشد که دچار مشکلات روحي فراوان است و سؤالات بي پاسخي درباره زندگي و هستي دارد. او براي حل مشکلات و رسيدن به پاسخ سؤال هايش، سفري طولاني را آغاز مي کند تا در نهايت آن چه مي خواهد در آيين بودا مي يابد.
فيلم « معبد شائولين » (16) برخي آموزه هاي بودا و سلوک عملي بودايي را در معبد شائولين نشان مي دهد. در فيلم « زن ديگر » هم پسر بچه اي ميان اديان مختلف بررسي مي کند و آيين بودا را برترينِ آن ها مي يابد.
پس از ذکر نمونه ها نياز است نگاهي به اين آيين داشته باشيم. آموزه هاي آيين بودا با چالش ها و اشکالات مهمي به شرح زير روبرو است: (17)
1. بودا با صراحت تمام هرگونه تفکر غامض و پيچيده ي فلسفي را نفي مي کند و فلسفه را راه نجات بشر نمي داند. الهيات و فلسفه نزد بودا جايگاهي ندارد. در عوض بودا مدعي است که فقط در پي رنج و درد بشر است و مي خواهد نيازهاي انسان را بازشناسي کند و آلام او را کاهش دهد. با نگاهي به تاريخ مي بينيم که افرادي در دوره هاي مختلف زماني، فلسفه يا متافيزيک را نفي کرده اند؛ ولي در نهايت،نظامي فلسفي ايجاد کرده اند. چند پرسش جدي در اين باره مطرح است که آيا مکتب بودا درباره ي جهان، بينشي خاص دارد؟ آيا درباره انسان و آينده او نگرشي خاص دارد؟ و سؤالاتي از اين قبيل که اگر جواب آن ها منفي باشد نمي تواند ادعا کند که مي خواهد رنج و آلام بشري را کاهش دهد و نمي تواند چيزي به عنوان راهي براي وصول به نيروانه يا قوانيني همچون سمساره يا کرمه ارائه دهد؛ چرا که تمام اين ها متضمن و مستلزم جهان بيني، انسان شناسي و معرفت شناسي خاصي است که اين مجموعه چيزي جز نظام فلسفي و تفکر الهياتي نيست.
2. بودا با اين تصور که انسان، آزاد است و مي تواند آينده ي خود را هرگونه که مي خواهد بنا کند، تقدير جهان را منتفي مي داند. اين عقيده، ريشه در عدم اعتقاد او به اديان و خداي ابراهيمي دارد. وي در اين مسئله جانب انسان را مي گيرد و با ديدي کاملاً اومانيستي، نقش خدا را در تدبير جهان ناديده مي پندارد.
3. مهم ترين بخش تعاليم اخلاقي عرفاني بودا چهار حقيقت جليل است که محور آن رنج بشري است. او با اصالت بخشي به درد و رنج، راه کارهايي ارائه مي دهد. او مهم ترين خصوصيت انسان را، در رنج بودن، مي داند. اکنون اين سؤال مطرح مي شود که آيا انسان هيچ خصيصه اي ديگر ندارد و فقط در رنج خلاصه مي شود؟!
4. بودا از يک سو خوديت را نفي مي کند و از سوي ديگر مدافع تناسخ است. لازمه ي پذيرش تناسخ، اعتقاد به وجود خود است؛ چرا که اگر روح از کالبدي جدا و به کالبد ديگر منتقل شود و اين امر دائماً در جريان باشد، مستلزم آن است که خوديت انسان باقي باشد.
5. در نظام بودايي جايي براي خدا و اعتقاد به او وجود ندارد و بوديسم يک نظام سکولار است.
6. در ميان نمونه هاي ياد شده اشاره اي به « دالايي لاما » هم شد. در مکتب او علاوه بر پنج نکته ي ياد شده مي توان گرايش به رسيدن به آرامش و شادي کاذب و بي هدف، پلوراليسم و پراگماتيسم امريکايي را نيز مشاهده کرد. (18)
امين خندقي، جواد؛ (1391)، دين و سينما، آموزه هاي اخلاقي و ارزشي؛ بررسي و تحليل بيش از سيصد فيلم؛ قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ اول
اين آيين به صورت هاي گوناگوني در فيلم ها نيز ديده مي شود. يکي از دو شخصيت اصلي فيلم « دوست داشتن انابل » (8) با آن که در مدرسه ي مذهبي کاتوليک درس مي خواند؛ اما حقيقتِ آرامش بخش را در آيين بودا يافته است.
فيلم « بوداي کوچک » (9) آموزه هاي بودا همچون تناسخ، طريقت بودا، قوانين هشت گانه و نيروانا را به تصوير مي کشد و سعي در تبيين اين مفاهيم دارد. هم چنين اين فيلم، زندگي بودا را با تمام فراز و نشيب هايش نشان مي دهد. فيلم « کوندون » (10) نيز با محوريت زندگي و انديشه هاي « دالايي لاماي چهاردهم » به تبيين انديشه هاي بودا مي پردازد.
فيلم « هفت سال در تبت » (11) تحول شخصيتي را به سبب تأثير آيين بودا نشان مي دهد. در اين فيلم، نگرش شخصيت اصلي داستان پس از آشنايي با دالايي لاما و آيين تغيير مي کند و متحول مي شود و گرايش هاي مثبتش افزايش مي يابد. داستان فيلم « بهار، تابستان، پاييز، زمستان... و بهار » (12) سير زندگي يک استاد و شاگرد بودايي و مفاهيم آيين بودا را به تصوير درمي آورد.
از منظر فيلم « 2012 » (13) برترين مکتب، آيين بودا است. در داستان فيلم، اتفاقات فراوان طبيعي و آخرالزماني رخ مي دهد. هنگام وقوع بلايا همه ي اديان و انسان ها در هياهو هستند و آرامش تنها در شخصيت راهب بودايي ديده مي شود. او در آخرين لحظات زندگي، هنگامي که سونامي بسيار بزرگي به سمت او مي آيد، بدون هراس، آخرين وظيفه خود را انجام مي دهد و ناقوس آخرالزمان را به صدا درمي آورد. پوستر اصلي فيلم، همين صحنه را به صورت يکي از مهم ترين بخش هاي فيلم به نمايش کشيده است. هم چنين راهب بودايي نوه ي خود را براي نسل هاي آينده به کشتي نجات يافتگان مي فرستد تا نماينده ي بوديسم در آينده ي بشر باشد.
در مجموعه فيلم هاي « ماتريکس » و انيميشن « انيماتريکس » آيين بودا نقش اساسي در روند داستان دارد. براي نمونه در انيميشن، هنگام جنگ انسان ها و ماشين ها راهب هاي بودايي براي سربازان دعا مي خوانند، منجي فيلم و کساني که او را همراهي مي کنند از هنرهاي رزميِ شرقي استفاده مي کنند و همواره لباس هايي شبيه بودائيان دارند. منجي براي حل مشکلاتش به پيش گويي مراجعه مي کند که بچه هاي نزد او لباس بودايي پوشيده اند و از آموزه هاي بودا سخن مي گويند. کارگردانان اين مجموعه در مصاحبه اي به تأثيرپذيري از آيين بودا تصريح کرده اند. (14)
فيلم « لبه ي تيغ » (15) که دو بار تا به حال ساخته شده، فردي را از غرب به تصوير مي کشد که دچار مشکلات روحي فراوان است و سؤالات بي پاسخي درباره زندگي و هستي دارد. او براي حل مشکلات و رسيدن به پاسخ سؤال هايش، سفري طولاني را آغاز مي کند تا در نهايت آن چه مي خواهد در آيين بودا مي يابد.
فيلم « معبد شائولين » (16) برخي آموزه هاي بودا و سلوک عملي بودايي را در معبد شائولين نشان مي دهد. در فيلم « زن ديگر » هم پسر بچه اي ميان اديان مختلف بررسي مي کند و آيين بودا را برترينِ آن ها مي يابد.
پس از ذکر نمونه ها نياز است نگاهي به اين آيين داشته باشيم. آموزه هاي آيين بودا با چالش ها و اشکالات مهمي به شرح زير روبرو است: (17)
1. بودا با صراحت تمام هرگونه تفکر غامض و پيچيده ي فلسفي را نفي مي کند و فلسفه را راه نجات بشر نمي داند. الهيات و فلسفه نزد بودا جايگاهي ندارد. در عوض بودا مدعي است که فقط در پي رنج و درد بشر است و مي خواهد نيازهاي انسان را بازشناسي کند و آلام او را کاهش دهد. با نگاهي به تاريخ مي بينيم که افرادي در دوره هاي مختلف زماني، فلسفه يا متافيزيک را نفي کرده اند؛ ولي در نهايت،نظامي فلسفي ايجاد کرده اند. چند پرسش جدي در اين باره مطرح است که آيا مکتب بودا درباره ي جهان، بينشي خاص دارد؟ آيا درباره انسان و آينده او نگرشي خاص دارد؟ و سؤالاتي از اين قبيل که اگر جواب آن ها منفي باشد نمي تواند ادعا کند که مي خواهد رنج و آلام بشري را کاهش دهد و نمي تواند چيزي به عنوان راهي براي وصول به نيروانه يا قوانيني همچون سمساره يا کرمه ارائه دهد؛ چرا که تمام اين ها متضمن و مستلزم جهان بيني، انسان شناسي و معرفت شناسي خاصي است که اين مجموعه چيزي جز نظام فلسفي و تفکر الهياتي نيست.
2. بودا با اين تصور که انسان، آزاد است و مي تواند آينده ي خود را هرگونه که مي خواهد بنا کند، تقدير جهان را منتفي مي داند. اين عقيده، ريشه در عدم اعتقاد او به اديان و خداي ابراهيمي دارد. وي در اين مسئله جانب انسان را مي گيرد و با ديدي کاملاً اومانيستي، نقش خدا را در تدبير جهان ناديده مي پندارد.
3. مهم ترين بخش تعاليم اخلاقي عرفاني بودا چهار حقيقت جليل است که محور آن رنج بشري است. او با اصالت بخشي به درد و رنج، راه کارهايي ارائه مي دهد. او مهم ترين خصوصيت انسان را، در رنج بودن، مي داند. اکنون اين سؤال مطرح مي شود که آيا انسان هيچ خصيصه اي ديگر ندارد و فقط در رنج خلاصه مي شود؟!
4. بودا از يک سو خوديت را نفي مي کند و از سوي ديگر مدافع تناسخ است. لازمه ي پذيرش تناسخ، اعتقاد به وجود خود است؛ چرا که اگر روح از کالبدي جدا و به کالبد ديگر منتقل شود و اين امر دائماً در جريان باشد، مستلزم آن است که خوديت انسان باقي باشد.
5. در نظام بودايي جايي براي خدا و اعتقاد به او وجود ندارد و بوديسم يک نظام سکولار است.
6. در ميان نمونه هاي ياد شده اشاره اي به « دالايي لاما » هم شد. در مکتب او علاوه بر پنج نکته ي ياد شده مي توان گرايش به رسيدن به آرامش و شادي کاذب و بي هدف، پلوراليسم و پراگماتيسم امريکايي را نيز مشاهده کرد. (18)
پينوشتها:
1. ر.ک: ناس، جان باير، تاريخ جامع اديان، صص 176-187، فعالي، محمدتقي، آفتاب و سايه ها، صص 43-51 و جعفري، ابوالقاسم، منجي موعود در آيين بودا، صص 13-24.
2. Siddhartha Gautama
3. Meditation ( Jh?na )
4. Sams?ra
5. Enlightenment ( Bodhi )
6. Nibb?na
7. Buddha
8. Loving Annabelle
9. Little Buddha
10. Kundun
11. Seven Years in Tibet
12. Spring, Summer, Fall, Winter.. and Spring
13. 2012
14. Too many theories, too much overinterpretation?, Interview the Wachowski Brothers, Matrix Explained site.
15. The Razor"s Edge
16. The Shaolin Temple
17. ر.ک: فعالي، محمدتقي، آفتاب و سايه ها، صص 51-57.
18. ر.ک: فعالي، محمدتقي، آفتاب و سايه ها، صص 198-200.
امين خندقي، جواد؛ (1391)، دين و سينما، آموزه هاي اخلاقي و ارزشي؛ بررسي و تحليل بيش از سيصد فيلم؛ قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ اول