ابن حجاج در زمان حيات خود از شهرت به سزايي برخوردار بود و در شعر و ادب مقام والايي داشت. وي در ديوان خود بيش از شصت نفر را مدح يا هجو کرده است که برخي از آنان پادشاه و برخي وزير و برخي دانشمند و برخي نيز از شاعران نامور بوده اند. در ذيل، نام بعضي از آنان را مي آوريم.
- ابوعبدالله، هارون بن منجم ( متوفاي 288ق. )(1).
- ابوالفضل، عباس بن حسن ( وزير مختار ) ( متوفاي 296ق. ).
- ابومحمد حسن بن محمد بن هارون مُهَلّبي ( وزير )( 291-352.)(2):
او به خانداني وابسته بود که از روزگار ( امويان ) به بعد سر رشته ي کارهاي حکومتي را در دست داشتند. خود او در سال 322ق. وکيل ابوزکريا موسي، يکي از رجال مهم مالي بود و در 334ق. همه کاره ي بغداد شد. در سال 339ق. منشي و در سال 345ق. وزير معزّالدوله ديلمي گرديد. او فردي شجاع، فصيح، اديب و با هيبت بود و به زبان فارسي فصيح سخن مي گفت. ابوالفرج اصفهاني ( صاحب اغاني ) که از نزديکان خاص مهلّبي بود او را بسيار ستوده و مي گويد: نظمي چون گوهر و نثري لطيف داشت و معانيِ بسيار را در الفاظي اندک مي گنجاند.(3) ابن اثير نيز مي نويسد: معزّالدوله او را مردي امين و لايق و کاردان مي دانست.
از آثار او ديوان رسائل را مي توان نام برد. ابن حجاج مراثي چندي درباره ي وي گفته است، از آن جمله:
فَليَعلَمَنَّ بَنُو بُوَيه اَنّهُ *** فُجِعَت بِهِ ايّامُ آلِ بُويَه
- وزير ابومنصور محمد بن مرزبان ( متوفاي 416ق.)
- ابو احمد، ابن حفص که با ابن حجاج در امور حسبيه معارض بود.
- وزير، ابوالفرج محمد بن عباس فسابخش ( وزير مختار )(4).
احمد بن بويه، ملقّب به معزالدوله ديلمي که در سال 320 قمري به حکومت رسيد و در سال 234ق. بغداد را فتح کرد. مي نويسد: عضدالدوله به هنگام تصرّف بغداد اعلام عفو عمومي کرد. ابن حجاج در اين باره شعر ذيل را خطاب به عضدالدوله سروده است:
يا ايّها الملک الرّؤُوف المنعم *** إرحَم فَمثلِک من يَرق و يَرحَم
مولاي وَصفُکَ کانَ يعظِمُ عندنا *** فالآن أنتَ اَجل منهُ و اَعظَم
يعني: اي پادشاه مهربان بخشنده! ببخشاي، همچون تويي، به حال مردم رقّت و رحم مي کند.
سرور من! تو را از آنچه درباره ي عظمتت شنيديم بسيار بزرگ تر و با شکوه تر ديديم.
وي تا سال 356 هجري حکومت کرد.
- صاحب بن عباد وزير ( متوفاي 385ق.):
ثعالبي در کتاب يتيمة الدهر ( ج3، ص99 ) در مدح صاحب بن عباد اين دو بيت را از ابن حجاج نقل کرده است:
يا اَيَّها السيّد الجليل المر *** جُوّ للحادِثِ الجليل
کلّ مديح أجمَلتَ فيه *** يقصرُ عن فعلک الجميل
براي اطلاع بيشتر ر.ک:
الاعلام، ج2، ص230؛ اعيان الشيعه، ج5، ص271؛ روضات الجنات، ج3، ص65؛ ريحانة الادب، ج6، ص44؛ فهرست ابن النديم، ص196؛ الکني و الألقاب، ج3، ص214؛ تجارب الامم، ج6، ص124؛ يتيمة الدهر، ج2، ص8؛ اعلاق النفيسة، ص205، تمدن اسلامي در قرن چهارم هجري، ص123؛ تأسيس الشيعة، ص120؛ معجم الادباء، ج9، ص118؛ فوات الوفيات، ج1، ص256؛ وفيات الاعيان، ج1، ص392؛ انوار الربيع، ج4، ص96 و 97؛ دستور الوزراء، ص117؛ المستفاد من ذيل تاريخ بغداد، ص103-106؛ تجارب الامم، ص123-197؛ العبر، ج2، ص294-295؛ مجالس المؤمنين، ج1، ص212؛ مجمل فصيحي، ج2، ص71؛ النجوم الزاهره، ج3، ص333؛ سير اعلام النبلاء، ج16، ص197-198؛ تاريخ ابن خلدون، ج3، ص883-885 و 887.
- ابوالطيب، متنبي،( شاعر ) (303، 354ق.) (5).
- ابن العميد، ابوالفضل ( وزير ) ( متوفاي 359 يا 360ق.):
او وزير دانشمند رکن الدوله، نويسنده ي چيره دست و دانش پرور قمي بود که در سال 328ق. به جاي ابوعلي بن قمي به وزارت رکن الدوله ي ديلمي رسيد و 32 سال در اين سمت باقي ماند و با درايت خاصي که داشت به آل بويه خدمت کرد. وي آثاري از خود بر جاي گذاشت که يکي از آن ها کتابخانه ي عظيمي حاوي صد ها جلد کتاب در علوم مختلف بود. او سرآمد اقران بود و کسي چون او از لغت و الفاظ غريب و دور از ذهن و نحو و عروض و اشتقاق آگاه نبود. اشعار فراواني را از حفظ مي خواند و در تفسير و تأويل قرآن نيز مقامي شامخ داشت. در فلسفه، بلاغت، نجوم و ادب توانا بود و در علم انشاء از استادان معروف به حساب مي آمد.
شاعران بسياري چون متنبّي در مدح او قصايد بلندي دارند و نمونه هاي نظم و نثر خود او در جزء سوم کتاب يتيمة الدهر ثبت شده است.
پس از درگذشت او پسرش، ابوالفتح علي به جاي او نشست. او نيز مانند پدر از ادبا و دانشمندان نامي بود.(6)
- مطيع الله ( خليفه ي عباسي ) ( متوفاي 364ق.):
- ابوريان ( وزير ).
- ابن بقيّه، ابوطاهر ( وزير ) ( متوفاي 367 ق ):
ابوطاهر، محمد، ملقب به ناصح از وزراي شيعي ال بويه بود که به فضل و کرم شهرت داشت و در عهد پدر عزّالدوله، خوان سالار بود و پس از وفات او وزير عزالدوله بختيار شد؛ اما چون عزالدوله را به جنگ عضدالدوله که پسر عموي بختيار ترغيب کرد و در اهواز از عضدالدوله شکست خورد، عزالدوله از او رنجيد و آن را حمل بر سوء تدبير کرد و در سال 366ق. چشمان او را کور کرد؛ و چون ابن بقيه نسبت به عضدالدوله سخنان وهن آميزي گفته بود، عضدالدوله او را زير پاي فيلان افکنده و نعشش را در ساحل دجله بياويخت که جنازه اش تا وفات عضدالدوله بر دار بود.
ابن حجاج يک نوبت در دوران وزارت او متولي امور حسبيه بود و در قصيده اي خطاب به ابن بقيّه وزير گفت:
أيّها ذا الوزير إن أنت أنصفت *** و إلّا فقم مع الجيران
يعني: اي وزير! اگر مي تواني انصاف ده و داد مظلوم بگير، وگرنه با همه ي درباريانت از جاي برخيز.
ر.ک: وفيات الاعيان، ج5، ص118؛ شذرات الذهب، ج3، ص63؛ تاريخ ابن اثير، ج8، تجارب الامم، ج2؛ الامتاع و المؤانسة؛ تمدن اسلامي در قرن چهارم هجري، ج1، ص39 و 114؛ لغت نامه دهخدا، ج2، ص295؛ تجارب السلّف، ص230 و 241.
- بختيار، فرزند بويه، عزالدوله ( متوفاي 367ق.).
- عمران بن شاهين (7) ( متوفاي 369ق.).
- امير ابوتغلب، غضنفر ( متوفاي 369ق.).
- عضدالدوله فنا خسرو ( متوفاي 372ق.).
- ابوالفتح، ابن شاهين ( متوفاي 372ق.).
- ابوالفرج، فرزند عمران بن شاهين ( متوفاي 377ق.).
- ابوالمعاني، فرزند محمد بن
عمران ( متوفاي 373ق.).
- شرف الدوله، فرزند بويه ( متوفاي 379 ق ).
- ابواسحاق، ابراهيم بن هلال صابي ( 313- 384ق.). نويسنده اي زبردست و ماهر در ادبيات عرب، کتابت، انشاء، شعر و هندسه بود و کتاب دارالخلافه ي بغداد و منشي گري حکومت آل بويه را در بغداد بر عهده داشت. در سال 349ق. سرپرست ديوان رسائل شد و به گفته ي صاحب بن عباد سومين منشي و نويسنده ي عصر خود بود. وي داراي آثاري است؛ از جمله، التاجي، در اخبار ديالمه، ديوان رسائل، ديوان شعر ( که سيد رضي کتاب مختار شعر ابي اسحاق العباسي را از آثار او بهگزين کرده است.) و کتاب مراسلات ( حاوي مراسلات با شريف رضي ). وي در ساخت اسطرلاب هاي دقيق نيز مهارت داشت.
اجداد وي صائبي مذهب بودند، اما وي به اسلام احترام مي گذاشت و با مسلمانان معاشرتي نيکو داشت و بزرگان را به بهترين وجه خدمت مي کرد. ماه رمضان را با روزه به سر مي برد و قرآن را نيکو از بر داشت. سيد رضي ( رحمة الله عليه ) در رثاي او سوگنامه اي زيبا و معروف دارد که مطلعش اين است:
اَعِلمَت مَن حملوا علي الأعواد *** ارأيت کيف خبا ضياءُ النادي
آيا دانستي چه کسي را بر تابوت حمل کردند؟ ديدي چگونه فروغ انجمن خاموش شد؟
برخي از مسلمانان با شنيدن اين اشعار، سيد رضي را ملامت کردند که مانند تو، شريف قرشي، را شايسته نبود که مانند ابواسحاق، صابي کافر را مرثيت گويي، سيد پاسخ داد: مرا بر فقدان آن فضل و کمال مرثيت است نه بر فوت آن جُثه.
و نيز ر.ک: الاعلام، ج1، ص73؛ التدوين، ج2، ص341؛ روضات الجنات، ج1، ص163؛ ريحانة الادب، ج3، ص344؛ فهرست ابن النديم، ص148؛ الکني و الالقاب، ج2، ص398؛ معجم المؤلفين، ج1، ص124؛ يتيمة الدهر، ج2، ص26.
- قاضي، ابوعلي تنوخي ( متوفاي 384ق.).
- ابن سکره، شاعر وابسته به عباسيان ( متوفاي 385ق.).
- ابوعلي، محمد بن حسن حالتي ( متوفاي 388ق.).
- ابوالقاسم، عبدالعزيز بن يوسف حکار ( متوفاي 388ق.).
وي از برجسته ترين نويسندگان عصر خود بوده و در حکومت عضدالدوله تصدّي ديوان رسائل را بر عهده داشت.(8)
ثعالبي مي گويد: او جزو صدور مشرق زمين و از بزرگ ترين نويسندگان و اعيان زمان آل بويه ( ديلميان ) محسوب مي شود.(9) صاحب بن عباد او را يکي از چهار نفري که کتّاب ( نويسندگان ) دنيا هستند مي دانست. در کتاب يتيمة الدهر بعضي از رسائل و اشعار او آمده است.
- وزير، ابونصر، شاپور بن اردشير(10)( 326-416ق. ):
وي وزيري دورانديش و با تدبير و نويسنده اي چيره دست بود. در تشيّع قدمي راسخ داشت و در سه نوبت وزارت بهاء الدوله ي ديلمي، فرزند عضدالدوله را عهده دار شد. دارالعلمي در محله ي شيعه نشين کرخ تأسيس کرد که بيش از ده هزار جلد کتاب داشت و هفتاد سال پا بر جا بود و به تعبير ابن کثير اولين مدرسه اي بوده که وقف فقها شده و به مدت زيادي قبل از تأسيس مدارس نظاميّه بوده است. ( ر.ک: البداية و النهاية، ج11، ص 212). اين رجل سياسيِ نيک انديش قبلاً وزير شرف الدوله، فرزند ديگر عضدالدوله بود. وي به هنگام استماع صداي مؤذن، از همه ي کارها دست مي کشيد و به نماز حاضر مي شد.
- ابوحيان توحيدي:
علي بن محمد بن عباس، مکّني به ابوحيان از شاگردان ابوسعيد سيرافي، علي بن عيسي رماني ( 296- 384ق. )، ابوبکر محمد بن علي قفال چاچي ( متوفاي 365ق. )، ابوالفرج نهرواني ( متوفاي 390ق. ) و... دانشوري هنرمند و انتقادگر بوده است.
از اين نويسنده ي گرانقدر آثاري بر جا مانده است، از جمله: البصائر و الذخائر، الهوامل و الشوامل، الصدقة و الصديق، رسالة في علم الکتابه، الامتاع و المؤانسة، المقابسات، رسالة ابي حيان في العلوم، المحاضرات و المناظرات، رسالة الحياني، الاشارات الالهية و مثالب الوزيرين.
وي در کتابت و تأليف پيرو سبک جا حظ بوده و فردي فصيح و بليغ و ذکي اما تند مزاج و لجوج بوده است.
براي مطالعه ي بيشتر درباره ي او رجوع شود به:
ابوحيان التوحيدي سيرته-آثاره؛ ابوحيان التوحيدي ( ابراهيم الکيلاني )؛ ابوحيان التوحيدي ( زکريا ابراهيم )؛ ابوحيان التوحيدي ( دکتر احمد محمود خوقي ).
و مقدمه ي آثار او، تاريخ ديالمه و غرنويان، ص478؛ صاحب بن عباد، ص76.
- ابوالفضل عباس بن حسين ( متوفاي 296ق. ):
وزير مکتفي بالله عباسي است. ابن حجاج قصيده اي درباره او دارد که در ديوانش موجود است.
ر.ک: الغدير، ج4، ص98.
پينوشتها:
1- ابن حجاج در جواني وي راهجو کرده است. سروده ي او در ديوان ابن حجاج ثبت است.
2- وفيات الاعيان، ج1، ص155.
3- يتيمة الدهر، ج2، ص278.
4- در تجارب السلف آمده است: ولادت او به شيراز بود. معزالدوله خواست که عمان را بگشايد. لشکري بکشيد و عمان را بگشود و معزالدوله وفات يافت. ابوالفرج عمان را به کسان عضدالدوله سپرد و خويشتن براي تحصيل به بغداد رفت و به طمع وزارت؛ چه مي ديد که ابوالفضل مستولي شده است و منصب فرو گرفته. چون برسيد ميان او و ابوالفضل منازعات رفت و در آخر، ابوالفضل غالب آمد و اسم وزارت بر او مقرر شد و ابوالفرج به تدبير مشغول گشت و ابوالفضل را به هفت هزار درم ضمان گرفت. و چون عقد ضمان منعقد شد، ابوالفضل را بگرفتند و به ابوالفرج سپردند و ابوالفرج را وزارت دادند و خلعت پوشاندند؛ اما زود معزول شد و او را و برادر او را بگرفتند و مالي برايشان مقرر گردانيدند. ايشان آن مال را گذاردند و پنهان شدند. (تجارب السلف، ص239).
5- درباره ي اين شاعر بلند آوازه کتاب هايي مستقل نوشته شده است، از جمله: ابوالطيب المتنبّي (محمد کمال حلمي)؛ ذکري ابي الطيب (عبدالوهاب عزام) و مع المتنبّي (طه حسين).
6- ر.ک: الاعلام، ج6، ص328؛ امل الآمل، ج6، ص267؛ الذريعة، ج9، ص984؛ ريحانة الادب، ج8، ص120؛ الکني و الالقاب، ج1، ص364؛ معجم المؤلفين، ج9، ص257؛ يتيمة الدهر، ج3، ص2؛ الشيعة و فنون الاسلام، رساله ي شرح احوال و آثار ابن عميد؛ تمدن اسلامي در قرن چهارم هجري، ج1، ص130؛ وفيات الاعيان، ج2، ص169-173.
7- از مردم جامده (قريه اي در واسط) بود که به راهزني مي پرداخت و جمعي از ماهيگيران به او پيوستند. پس از آن در سلک ياران ابوالقاسم بريدي قرار گرفت و از سوي او فرمانرواي جامده شد. اندک اندک عِدّه و عُده ي او فزوني گرفت و بر آن نواحي چيره شد و در نبرد با مهلّبي نيز به پيروزي دست يافت. معزالدوله با او آشتي کرد و کار عمران رونق گرفت.
8- در دوران آل بويه کاتب ديوان رسائل و عهده دار وظايف وزير بود. ر.ک: تجارب الامم، ج6، ص87.
9- يتيمة الدهر، ج2، ص86.
10- در يتيمة الدهر بخش ويژه اي به اشعاري که شعراي معروف، چون ابوالفرج ببغا و ابواسحاق صابي، در مدح او گفته اند، اختصاص يافته است.
ر.ک: المنتظم، ج8، ص22؛ کامل ابن اثير، ج8، ص88؛ آثار الشيعة الامامية، ص91-92؛ دائرة المعارف، فريد وجدي، ج5، ص4؛ وفيات الاعيان، ج1، ص217.
باقري بيدهندي، ناصر؛ (1377)، ابن حجاج شاعر معروف قرن چهارم، قم: مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چاپ اول