تحركات نظامي- امنيتي صهيونيسم در قلمرو عثماني (3)

در جريان فروپاشي « عثماني » آنچه كه بيشترين تأثير منفي را بر حاكمان و مدافعان و نظاميان مي گذاشت و باعث تضعيف حاكميّت ملي مي شد، بحران هاي داخلي در ايالات و سرزمين هاي تحت سلطه ي امپراتوري بود.
يکشنبه، 30 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحركات نظامي- امنيتي صهيونيسم در قلمرو عثماني (3)
تحركات نظامي- امنيتي صهيونيسم در قلمرو عثماني (3)

 

نويسنده: محسن فرسايي




 

3. تجزيه ي سرزميني:

در جريان فروپاشي « عثماني » آنچه كه بيشترين تأثير منفي را بر حاكمان و مدافعان و نظاميان مي گذاشت و باعث تضعيف حاكميّت ملي مي شد، بحران هاي داخلي در ايالات و سرزمين هاي تحت سلطه ي امپراتوري بود.
بحران هاي انسجام يافته و سازماندهي شده كه داعيه ي خودمختاري، استقلال طلبي و جدايي از حاكميّت عثماني را داشتند، به لحاظ قدرت سربازگيري نظامي و جذب ماليات هاي اقتصادي، بيشترين ضربه را در كاهش اقتدار باب عالي ايفا نمودند. ضمن اينكه جدايي سرزمين هاي استقلال طلب يا تصرّف شده باعث از بين رفتن موقعيت هاي ژئوپلتيك و كاهش ضريب دفاع نظامي از پايتخت مي شد.
بنابراين تجزيه ي سرزمين هاي تحت حاكميّت عثماني بزرگ ترين اقدام و مؤثرترين شيوه ي عملياتي در براندازي امپراتوري عثماني در طول قرن 19م. و اوايل قرن 20م بود كه با هدايت جريان هاي وابسته به صهيونيسم انجام شد. در ادامه به طور مختصر به نحوه ي تجزيه ي سرزمين هاي ياد شده، مي پردازيم.

3-1. يونان

بعد از شكست ناپلئون و برگزاري كنگره ي وين در 25 مارس 1815م. نظام امنيتي جديدي بر اروپا حاكم شد. در كنگره ي اكس لاشيل، كه متمم كنگره ي وين بود، به منظور جلوگيري از تكرار انقلاباتي مانند انقلاب فرانسه و ظهور ديكتاتورهايي مثل ناپلئون، به پيشنهاد مترنيخ پادشاه « پروس » ، يك پليس بين المللي جهت سركوب شورش هاي انقلابي بايد ايجاد مي شد كه مورد توافق « روسيه » ، « انگلستان » و « اتريش » قرار گرفت.
اين وضعيت در نظام بين الملل به سيستم « مترنيخ » ‌معروف شد، كه با پيوستن « فرانسه » در 15 نوامبر 1818م. كنسرت اروپا شامل 5 كشور ياد شده ايجاد شد. در اين راستا، اعتراضات و اغتشاشات مردمي « ايتاليا » و فرانسه نيز توسط اين سيستم سركوب شد. اما همين كه شورش هايي در منطقه ي اروپايي عثماني ( ‌يونان ) در اول ژانويه ي 1822م. اتفاق افتاد، روسيه به سيستم ياد شده، به بهانه ي حمايت از مسيحيان ارتدوكس، پشت كرد و فرانسه و انگلستان نيز به بهانه ي حمايت از مسيحيان، به روسيه پيوستند و چون بهترين بهانه، براي دخالت در امور حاكميّت « عثماني » به وجود آمده بود و هر سه كشور بر حمايت از جدايي طلبان يوناني اتفاق نظر داشتند، بنابراين، در 20 اكتبر 1827م. به حمايت از جدايي طلبان، اقدام نظامي فراگير عليه عثماني انجام دادند، كه درنهايت دخالت هاي نظامي اروپايي در پشتيباني از استقلال طلبان باعث تجزيه و جدايي كشور « يونان » در سال 1211ه. ش ( 1832م ) از كشورعثماني شد.

3-2. بوسني و هرزگوين

با تجربه اي كه از استقلال « ‌يونان » براي كشورهاي اروپايي پديد آمد، در سال 1255ه. ش ( 1876م ) شورش هاي وسيعي به تحريك صرب هاي مسيحي، سراسر اين ايالت را دربرگرفت. دولت « عثماني » براي جلوگيري از دخالت مجدد كشورهاي اروپايي، طيّ فرماني، پرداخت ماليات براي مسلمانان و مسيحيان را برابر اعلام كرد؛ ضمن اينكه تعيين قضّات را به انتخابات مردمي واگذار كرد. دولت تا حدودي موفق به سركوبي شورش گرديد. اما « اتريش » به طمع تصرف « بوسني » و « هرزگوين » همچنان به تحريك و تقويت شورشيان مي پرداخت و با همراه ساختن « آلمان » ، « فرانسه » و « انگليس » ، دولت عثماني را تهديد نمودند، كه درنهايت حكومت عثماني با وضع اصلاحات سياسي- اجتماعي بيشتر، نوعي خودمختاري در بوسني و هرزگوين ايجاد كرد. در اين زمان ديزرائيلي صهيونيست، نخست وزير انگلستان بود كه فشار سياسي زيادي جهت اعطاي خودمختاري به بوسني و هرزگوين بر دولت عثماني وارد ساخت و چون عثماني در مقابل « روسيه » در وضعيت ضعف قرار داشت، به منظور اخذ پشتيباني سياسي انگلستان، مجبور به پذيرفتن خودمختاري بوسني، هرزگوين شد.

3-3. بلغارستان- صربستان

در جريان سفر امپراتور اتريش به بوسني و هرزگوين كه از قبل نسبت به اين ايالت حسّاسيت ويژه داشت، يك راهب مسيحي كه براي ديدن و احترام به امپراتور آمده بود، به طور بسيار مشكوكي به قتل رسيد. در نتيجه ي اين جريان اعتراضات و شورش هايي به پا شد، كه دامنه ي آن به « صربستان » ، « روماني » و « بلغارستان » كشيده شد. ناسيوناليست هاي « بلغارستان » در ادامه ي اعتراضات 1876م. شعار خودمختاري سردادند، كه با سركوب شديد عثماني مواجه شدند. پس از آنكه دولت « روسيه » توسط سياستمداران و روشنفكران يهودي- صهيونيست كه بعداً جنبش بيلو و عشّاق صهيون را تشكيل دادند، در حمايت از مسيحيان بالكان تحريك شد، با وعده ي الحاق ايالت خودمختار « بوسني » و « هرزگوين » به « اتريش » ، بي طرفي آن كشور ( اتريش هم پيمان عثماني ) را كسب كرد و در 5 ارديبهشت 1256ه. ش ( 24 آوريل 1877م ) به « عثماني » حمله كرد و تا « اسلامبول » پيش رفت.
در پيمان صلحي كه در دهكده ي « سن استفانو » ، به طور يك جانبه به عثماني تحميل شد، كشورهاي حوزه ي « بالكان » به طور كامل از سلطه ي عثماني خارج شدند و متصرفات زيادي به روسيه الحاق گرديد. بنجامين ديزرائيلي، نخست وزير يهودي صهيونيست « انگلستان » در پيغام 29 ژانويه ي 1878م. مراتب اعتراض خود را به روسيه اعلام كرد و با ديپلماسي فعّال توانست كنگره ي برلن را در جهت تعديل قرارداد سن استفانو برگزار كند. براساس مصوّبات اين كنگره، صربستان و « مونته نگرو » به استقلال كامل رسيدند. بلغارستان به دو قسمت تقسيم شد كه قسمت شمالي تحت نفوذ روسيه و قسمت جنوبي با شرايطي به عثماني واگذار شد. بوسني و هرزگوين به اتريش ملحق شدند. مرزهاي « يونان » به سمت عثماني گسترش پيدا كرد. شهرهاي « فارس » ، « ردهان » و « باطوم » به روسيه ضميمه شد.
هدف از برگزاري اين كنگره، كوتاه كردن دست روسيه و عثماني از بالكان بود.

3-4. قبرس

صهيونيست هاي حاكم بر « انگلستان » به رهبري لرد پالمرستون و بنجامين ديزرائيلي در جريان برگزاري كنفرانس برلن، در سال 1840م برنده ي اصلي بودند. آنها توانستند در مذاكرات، موافقت « عثماني » را جهت اشغال و تصاحب « جزيره ي قبرس » ، به دست آورند. اين اجازه در قبال حمايت انگليس از عثماني در برابر حملات احتمالي « روسيه » داده شد!!
جالب آنكه، شرط خروج انگليس از قبرس نيز به شرط تخليه ي سرزمين هاي آسيايي اشغال شده ي عثماني، توسط روسيه تعيين شد.

3-5. تونس

در سال 1879م. صدراعظم « آلمان » ، بيسمارك، در يك ديپلماسي موفق توانست « فرانسه » را تشويق به تصرف « تونس » و درگيري سياسي با « ايتاليا » در « شمال آفريقا » نمايد. بدين ترتيب، فرانسه در خردادماه 1260ه. ش ( مه 1881م ) قرارداد قيموميّت « باردو » را با والي تونس امضا كرد، كه به موجب آن، تونس حقّ امضاي هيچ گونه قراردادي با كشور ثالث نداشت. بعد از اين قرارداد، فرانسه به اشغال نظامي تونس اقدام كرد. تونس از ايالت هاي تحت حمايت عثماني بود.

3-6. مصر

در پي شورش مسلحانه اي كه در 21 خرداد 1261ه. ش ( 11 ژوئن 1882م ) در « بندر اسكندريّه ي مصر » اتفاق افتاد و باعث سرايت آن به بقيه ي مناطق « مصر » شد. دولت گلادستون در انگلستان تصميم به اشغال نظامي « مصر » گرفت و با ارسال پيامي توسط ماركي دافرين (1) ( 1826-1902م ) سفير « انگليس » به دربار « عثماني » به بهانه ي حفاظت از « آب راه بين المللي سوئز » در سپتامبر 1882م. نيروهاي انگليسي به فرماندهي سرگرد اِوِلين بيرينگ، تهاجم نظامي به مصر را آغاز كردند و زمام امور را به دست گرفتند و مصر را تحت حمايت انگليس قرار دادند.

3-7. ليبي

به دليل اتحاد و ارتباط مستحكمي كه ميان فراماسونري ايتاليا ( ‌سازمان كاربوناري ) و فراماسون هاي شورشي عثماني ( اتحاد و ترقي ) در سال هاي 1907-1908م وجود داشت، پس از اينكه ماسون هاي صهيونيست عثماني در سال 1909م قدرت كامل را در آن كشور به دست گرفتند، « ايتاليا » ابتدا در سال 1910م به عثماني اولتيماتوم نظامي داد و پس از اخذ حمايت هاي سران اتحاد و ترقي يا حداقل سكوت آنان، در مهرماه 1290ه. ش ( سپتامبر 1911م ) اقدام به اشغال نظامي « ليبي » كرد. پس از وقوع جنگ در سال 1915م. براساس معاهده ي لندن ( 26 آوريل ) 1915م ) ميان متّفقين و ايتاليا، كليّه ي حقوق دولت عثماني در ليبي و « جزاير دود كاتر » و « سواحل آداليا » به كشور ايتاليا واگذار شد.

3-8. عربستان

روابط شريف حسين، حاكم « مكه » به دلايل قومي و سياسي با تركان جوان بعد از اتفاقات 1908 و 1909م. به تيرگي گراييده بود. امير عبدالله پسر شريف حسين كه عضو پارلمان عثماني هم بود، به هنگام جنگ جهاني اول در يكي از مسافرت هايش به « قسطنطنيه » ( اسلامبول ) ، اقامت كوتاهي در « قاهره » داشت، كه منجر به ملاقات او و لرد كيچنر (2) نماينده ي صهيونيست دولت « انگلستان » شد.
متعاقب بررسي عملياتي كيچنر و جان ماكس ول (3) فرمانده ي ارشد نظاميان انگليسي مستقر در « مصر » ، استعدادها و پتانسيل نظامي اعراب مورد تأييد قرار گرفت. سپس با اخذ حمايت كابينه ي صهيونيستي انگلستان، طيّ نامه اي به اميرعبدالله وعده ي خلافت شريف حسين بر « عربستان » مستقل را در صورت قيام اعراب عليه عثماني دادند. پس از آن، امير عبدالله به نمايندگي از پدرش، نامه اي به انگلستان ارسال كرد و پاي بندي به اتحاد دو جانبه با انگلستان را مورد تأكيد قرار داد. در سطح بالاتر، مكاتبات ميان شريف حسين و مك ماهان (4) ، نماينده ي دولت انگلستان در هشت مرحله ادامه يافت. در اين مكاتبات، دولت انگلستان به نيروهاي نظامي عربستان به رهبري شريف حسين، وعده ي استقلال و تأسيس خلافت اسلامي، بدون تعيين حدود مرزهاي مشخص را داد و از سوي ديگر شريف حسين نيز پايداري همه اعراب در كنار انگلستان تا نابودي ترك هاي عثماني را ضمانت كرد. بعد از ارسال هشتمين نامه در 20 خرداد 1294ه. ش ( 10 ژوئن 1915م ) اعراب قيام خود را آغاز كردند. « جدّه » ، « مكه » « مدينه » به تصرف فيصل، پسر شريف حسين درآمد و هدايت ارتش فيصل توسط ژنرال انگليسي، آللن بي شروع شد. نيروهاي فيصل نيز، فريب خورده و در فتح « بندر عقبه » و « دمشق » تحت فرماندهي نيروهاي انگليسي تلاش زيادي كردند. اما پس از آنكه فيصل متوجه مكر و نيرنگ انگلستان و استفاده ي ابزاري خود، توسط آن كشور شد، به منظور كسب قدرت و استقلال از « عثماني » ‌به صهيونيست ها روي آورد.
فيصل در نامه ي مورخ 1287/12/13ه. ش ( مارس 1919م ) به فليكس فرانكفورتر (5) رهبر جنبش صهيونيسم در « ايالات متحده » نوشت:
" مايلم فرصت را غنيمت شمرده و در حالي كه اين اولين ارتباط من با صهيونيست هاي آمريكايي مي باشد، به شما اعلام مي كنم،‌ آنچه را كه توانستم در بسياري از اوقات در جزيره العرب و اروپا به دكتر وايزمن بگويم اين است كه ما اعراب و يهوديان را در اصل پسر عموهاي يكديگر مي دانيم، آنها همانند يكديگر به علت دين و اعتقادشان به دست قدرت هاي نيرومند مورد تعرّض قرار گرفته اند و توانسته اند از روي حسن نيت به اتفاق گام اول را به سوي تحقّق اهداف ملي خود بردارند. ما گروه اعراب، به ويژه فرهيختگانمان، با عميق ترين احساسات و عواطف نسبت به جنبش صهيونيزم علاقه منديم و هيئت ما در « پاريس » تمامي پيشنهاداتي را كه سازمان صهيونيستي آنها را به كنفرانس صلح ارائه نموده، به خوبي درك كرده و آنها را پيشنهاداتي وزين و درست مي داند و در آينده در حدّ توان خود در راستاي كمك به تحقق اين پيشنهادها تلاش خواهيم كرد. ما به يهوديان بسيار خوش آمد مي گوييم. بي شك ما هميشه با رهبران جنبش شما، به ويژه دكتر « وايزمن » مستحكم ترين روابط را داشته ايم. وي نيز يار بزرگي براي ما بوده است و من اميدوارم اعراب در آينده ي نزديك، جايگاهي را به دست آورند تا بتوانند پاسخ مناسبي به يهوديان بدهند، ما همواره با يكديگر، به خاطر خاور نزديك تلاش مي نماييم تا آن را وارد اصلاحات نموده و از نو بسازيم. بي شك، جنبش هاي ما هركدام كامل كننده ي ديگري هستند؛ چرا كه، جنبش يهوديان ملي بوده و استعماري نيست و جنبش ما نيز ملي بوده و استعماري نيست. هر دوي ما جايي در سوريه داريم و حقيقتاً من مي بينم كه هيچ كدام از ما نمي تواند پيروزي حقيقي را بدون ديگري به دست آورد!!! (6) "
به موازات اين جريان، دولت صهيونيستي « انگلستان » كه در طول زمان موفق به جلب همراهي و همكاري « آل سعود » در « نجد عربستان » شده بود، اين خاندان را براي حاكميت نهايي بر سرزمين عربستان آماده مي كرد.
به هر حال با فتح « دمشق » ، نيروهاي شريف حسين و پسرانش بر « حجاز » حاكميّت يافتند و قسمت اعظم « شبه جزيره ي عربستان » ، از سلطه ي امپراتوري « عثماني » خارج شد. به اين ترتيب دسيسه هاي صهيونيستي بعد از شكست عثماني ها در جنگ جهاني اول، باعث شد كه پسران شريف حسين به نام هاي عبدالله و فيصل در « عراق » و « اردن » مستقر شوند و راه براي حاكميّت بلامنازع « ‌آل سعود » كه روابط ديرينه تري با « انگلستان » و صهيونيسم داشتند، هموار شود؛ زيرا انگلستان به خاندان شريف همانند آل سعود اعتماد كامل نداشت و نمي توانست در اعمال حاكميّت بر « عربستان » به آنها تكيه كند. به عبارت ديگر، قدرت طلبي و سركشي خاندان شريف باعث شد كه به عنوان ابزاري براي تأمين منافع انگلستان از آنان بهره برداري شود. طرح دوم صهيونيسم انگليسي در عربستان پس از جداسازي اين منطقه از امپراتوري عثماني، براندازي خاندان رشيد در منطقه ي « جبل شمر » ‌بود؛ زيرا « آل رشيد » به دليل وابستگي هاي سياسي- فرهنگي و روابط مستحكم با دولت عثماني به عنوان تهديد بالقوه براي « انگلستان » و حاكميت صهيونيستي- ماسوني « تركيه » مي توانست خطرآفرين باشد. به همين دليل در طيّ جنگ هاي متعددي ميان « آل سعود » و « ال رشيد » ، سرانجام در سال 1300ه. ش ( 1921م ) منطقه ي « جبل شمر » به تصرّف آل سعود درآمد. سپس عبدالعزيز بن سعود با حمايت قاطع دولت صهيونيستي انگلستان در سال 1304ه. ش ( 1925م ) با حمله به « حجاز » و براندازي حكومت شريف حسين، تمام سرزمين « عربستان » را تحت سلطه ي خود درآورد. پس از تصرف حجاز، عبدالعزيز خود را سلطان « نجد » و حجاز ناميد. « شوروي » ( !! ) اولين دولتي بود كه حكومت او را به رسميت شناخت. به دنبال آن، انگلستان و « فرانسه » نيز دولت جديد را به رسميّت شناختند.
در سال ( 1927م ) 1306ه. ش انگلستان پيماني با دولت سعودي منعقد ساخت كه براساس آن، در مقابل شناسايي حكومت جديد عربستان، عبدالعزيز نيز حاكميّت انگلستان بر « بحرين » ، « كويت » و به طور كلي شيخ نشين هاي « خليج فارس » ‌و همچنين « اردن » را تأييد مي كرد. (7)
بدين ترتيب، هرگونه حركت يا جنبش استقلال طلبانه ي اسلامي در سرزمين عربستان نيز بعد از براندازي « عثماني » تحت كنترل قرار گرفت و تاكنون اين روند ادامه دارد.

3-9. لبنان،‌ سوريه، فلسطين، اردن و عراق

دولت انگلستان در خلال بهره برداري هاي نظامي- سياسي از اعراب، هيچ گاه وعده ي حاكميت بر مناطق « شامات » را به آنان نداده بود. حتي قبل از شكست نظامي كامل امپراتوري عثماني، در خصوص نحوه ي تقسيم اين اراضي با دولت « ‌فرانسه » ، به موجب قرارداد سايكس- پيكو در سال 1916م. به توافق رسيد. « روسيه » نيز با وعده ي الحاق « آناتولي شمالي » نسبت به اين قرارداد عكس العملي نداشت. براساس اين قرارداد « لبنان » و « سوريه‌ » و « كردستان شمالي » تحت حاكميت فرانسه و « عراق » ( مناطق نفت خيز ) و « اردن » و « فلسطين » تحت قيموميّت « انگلستان » واقع مي شدند. « بيت المقدس » و محدوده ي آن نيز به صورت بين المللي اداره مي شد. قرارداد سايكس- پيكو يك قرارداد استعماري- صهيونيستي بود كه توسط مثلث لويد جورج نخست وزير صهيونيست، آرتور جيمز بالفور وزير خارجه ي انگلستان و حييم وايزمن رئيس سازمان جهاني صهيونيسم، طراحي شد، كه نتيجه ي آن، اعلاميه ي بالفور در 11 آبان 1296ه. ش ( دوم نوامبر سال 1917م ) و تأسيس دولت يهودي در فلسطين با تأييد جامعه ي ملل بود. در حقيقت با مصادره ي سرزمين هاي عربي ياد شده، امپراتوري عثماني تبديل به كشوري كوچك با مرزهاي فعلي « تركيه » شد و حتي شعار پان تركيستي انجمن اتحاد و ترقي و سپس رژيم آتاتورك در حدّ يك آرزو باقي ماند. از سوي ديگر، جدا شدن شامات و عراق از عثماني، مقدمه اي براي طرح امپراتوري پنجم، ( ‌اسرائيل بزرگ ) در رؤياهاي صهيونيستي شد؛ زيرا پس از آنكه « بغداد » توسط ژنرال اف. اسرائيل. مود (8) فرمانده ي كلّ نيروهاي انگليسي در عراق فتح شد، يهوديان عراق و يهوديان كشورهاي مجاور به او تبريك گفته و نسبت به تاج و تخت انگليس اعلام وفاداري كردند.
ساسون سلمون، رهبر طايفه ي يهودي سورابايا در برابر مود اعلام كرد كه تصرف بغداد توسط انگليس ها راه نجاتي بود براي همه ي امت يهود.
در اين باره به اين نكته بايد اشاره شود كه، اقليت يهود عراق تلاش مي كردند در حمله عليه كشورشان دست كمك به انگليس ها بدهند. از جمله اينكه، ايلي خدوري يكي از يهوديان معروف بغداد در پانزدهم ژوئن 1915م. طيّ تلگرافي كه از « شانگهاي » براي كنسول « انگليس » در آن شهر ( بغداد ) سر اويوارد فريزر (9) فرستاد، گفت:
" به احتمال قوي نيروي انگليسي به زودي بغداد را اشغال خواهد نمود و افزود: در اين فرصت مناسب خوش وقتم با كمال ميل كاخ زيباي خود را كه در كنار رودخانه قرار دارد، در اختيار شما قرار هم تا براي مقرّ ستاد شما يا هريك از كاركناني كه در نظر داريد مورد استفاده قرار گيرد. "
وزارت خارجه، اين پيشنهاد را پذيرفت و طيّ نامه اي براي فريزر از وي خواست، سپاس دولت اعليحضرت را نسبت به اين پيشنهاد سخاوتمندانه ابراز دارد و به ايلي خدوري اطلاع دهد كه انگليس ها هيچ گاه اين خوبي را فراموش نخواهند كرد. خدوري پيشنهاد سخاوتمندانه ي ديگري داد، مبني بر اينكه، يك بيمارستان براي ارتش انگلستان و اقليّت هاي خارجي مقيم « ‌بغداد » احداث مي كند، به شرط آنكه، دولت انگليس قطعه زمين وسيع و مناسبي[!!] در اختيار او بگذارد، تا خانه هاي مسكوني پزشكان و دانشجويان و تأسيسات ديگر[!!] در آن بنا گردد. (10) روند همكاري و مساعي سياستمداران انگليسي و يهوديان صهيونيست در خصوص هدف مشترك، كه همان نابودي عثماني و توسعه ي ارضي در « خاورميانه » بود، ادامه داشت، چنان كه بعد از شكست كامل نيروهاي « عثماني » ‌و پايان يافتن جنگ جهاني اول در 1918م. و آغاز پيمان صلح ورساي در « پاريس » ، به منظور تقسيم غنايم جنگ، سازمان جهاني صهيونيسم، طيّ نامه اي در فوريه 1919م نيازمندي هاي اراضي دولت يهودي را به كنفرانس چنين اعلام مي كند:
" تمامي سرزمين فلسطين و جنوب لبنان، از جمله شهرهاي صور و صيدا، سرچشمه هاي رود اردن در كوه هرمون و قسمت جنوبي رودخانه ي ليطاني، بلندي هاي جولان در سوريه از جمله شهر قنيطره، رودخانه يرموك و چشمه هاي جوشان الهيمه، تمامي دره ي اردن، بحرالميّت و سرزمين هاي مرتفع شرقي بالاي حومه ي امان، از آنجا در جهت جنوب در طول راه آهن حجاز به خليج تهيه در مصر، از العريش در ساحل مديترانه در يك خط مستقيم در جهت جنوب به سوي شرم الشيخ در خليج عقبه (11) .

پي‌نوشت‌ها:

1. Marque Dufferin.
2. Herbert Kitchener.
3. John Max well.
4. Henry Mcmahon.
5. Flixe Ferankforter.
6. امين مصطفي،‌ « ديپلماسي پنهان اسرائيل در كشورهاي عربي » ، محمد جعفر سعديان، انتشارات حضرت معصومه ي قم، 1382ش، ص 46.
7. « متعصبان غربگرا » روزنامه « شرق » ، سال سوم، 1384/7/30، شماره ي 607، ص 19.
8. F. S. Maude.
9. Evivard Fraiser.
10. عبدالله فهد نفيسي، « نهضت شيعيان در انقلاب اسلامي عراق » ، كاظم چايچيان، انتشارات اميركبير، 1364ش، صص 94-95.
11. اسدي، بيژن، « فصلنامه ي مطالعات منطقه اي » ، مقاله ي صهيونيسم سياسي، مركز پژوهش هاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه، 1379ش، شماره ي 4، ص 16.

منبع مقاله :
فرسايي، محسن؛ ( 1388 ) ، براندازي صهيونيستي در امپراتوري عثماني، تهران: انتشارات هلال، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.