کيميا صنعتي است که در آن از ماده اي بحث مي شود که با بکار بردن آن، تبديل فلزات پست چون آهن و مس به زر و سيم ممکن مي گردد. صنعت شيمي نيز که ظاهراً از کلمه ي عربي « شامان » به معناي راز و اسرارآميز است، در ادوار نخستين زندگي بشر، منحصر به کيمياگري و نظاير آن بود. کيمياگران براي اين مقصود تقريباً به تجزيه و تحليل همه ي موجودات براي پي بردن به خواص آنها پرداختند. حتي از آزمايش فضله هاي جانوران، استخوان و پوست و پشم و تخم و موي کاکل آنها دريغ نکردند تا مگر اين ماده خاص « اکسير » را به دست آورند. هندوها در صناعت شيمي از ديگر اقوام بسيار جلوتر بودند. در فن تکليس، تقطير، تصعيد، تبخير، تجميد ( جامدسازي ) توليد نور بدون حرارت، اختلاط داروي بيهوشي و گرد خواب آور و تهيه ي نمک هاي فلزي و آلياژ و عيار زدن استاد بودند. در هند باستان فولاد را بسيار خوب آب مي دادند و غربيان تا عصر جديد از آن آگاه نبودند. کيمياگران چون همواره اصطلاحات خود را بصورت رمز و لغز بيان نموده و در تعليم و تفهيم آن به سالکان از تشبيه و تعميه و چيستان استفاده مي کردند، از اين « اکسير » مورد نظر به روح تعبير مي نمودند که چنانچه به جسم يا جسد مستعد زده شود، مس آن تبديل به کيميا مي شود.
شناخت تاريخ کيميا از ساير علوم طبيعي پيچيده تر است. صنعت کيميا عبارت از کوشش گروهي از طالبان اين فن براي برگرداندن فلزات پست به فلزات عالي بوده است. مصر و بابل و به ويژه چين و هند در اين زمينه پيشگام بوده اند. اين صنعت سپس از چين به يونان انتقال يافته است (1). ذيسيموس، کيمياگري در مصر، صاحب کتابي به نام المفاتيح في الصنعه است که آراي گذشتگان را در آن گرد آورده است ( حدود 300 م ). اسطفانوس آتني در حدود قرن هفتم ميلادي صاحب نام بوده است (2). در اسلام، خالد بن يزيد بن معاويه که حکيم آل مروان لقب يافت، جماعتي از اهل علم را از مصر که در مدرسه ي اسکندريه بودند، پيش خود فراخواند و به فراگيري علم پرداخت ( 64 ق ).
جابر بن حيان اين صنعت را از امام صادق (عليه السلام) فراگرفت. او در طوس زاده شد و منشأ و مسکن او کوفه است و در آنجا دوافروشي مي کرد و از دوستداران اهل بيت بود. آنچه پذيرفتني است، اين است که جابر به برخي از علوم غريبه چون صنعت سحر و تنجيم اشتغال داشته و در اين دانش ها کتاب هايي نيز به وي منسوب است. جابر عقيده داشت که هر عضوي را روح، نفس يا جوهري است او مي گفت چنانکه آحاد مردم و جانوران روح يا نفس دارند، عناصر نيز طبايعي دارند که قابل تبديل و دگرگوني است. او معتقد بود که هر عنصري به همان اندازه که از فضا و پاکي به دور است، يعني با عناصر ديگر آميخته است، تأثير آن کمتر است. بنابراين اگر بخواهيم تأثير ماده اي در ديگر عناصر قوي تر باشد، بايد در تصفيه و پاک کردن آن بکوشيم و تصفيه بوسيله ي تقطير ممکن است (3). الکندي، معروف به « فيلسوف العرب » که معاصر مأمون و معتصم بود و روزگار متوکل را دريافت، علاوه بر تبحر در علوم ديگر، به کيميا نيز اهتمام داشته است. اين رساله ها از وي است: 1- رساله ي في العطر و انواعه، 2- کيمياء العطر و تلويج الزجاج، 3- رساله ي في مايصبغ فتعطي لوناآخر، 4- رساله ي في ما يطرح علي الحديد و السيوف و 5- رساله ي في صنع اطعمه من غير عناصرها (4). محمد بن اُمَيل نميمي ( م حدود 300 ق ) نيز از جمله افرادي است که به کيميا پرداخته و صاحب رساله هاي زير است: 1- الماء الورقي و الارض النجميه، 2- شرح الصور و الاشکال، 3- حل الرموز يا مفاتيح الکنوز و حل الاشکال و الرموز، 4- مفتاح يا مفاتيح الحکمه في الصنعه، 5- سبع رسائل في حجر الفلاسفه، 6- رساله الکيميا و 7- رساله الشمس (5). محمد بن زکرياي رازي ( م 313 يا 320 ق ) طبيب، فيلسوف و کيمياگر ايراني است که کتاب هاي وي عبارتند از: 1- محنة الذهب و الفضه و الميزان الطبيعي، 2- في ان صناعة الکيميا اقرب الي الوجود منها الي الامتناع و نيز کتاب الاسرار. وجود اين کتاب ها و رسائل نشان مي دهد که او در علم کيميا دست داشته، ولي در اين راه سختي هايي نيز ديده است. رازي در مقدمه ي کتاب الاسرار خود گويد: « برخي از رموزي را که بر فيلسوفان گذشته از جمله استاد ما جابر بن حيان پوشيده بوده است، باز نموديم » اين کتاب مشتمل است بر معرفت معاني سه گانه ي زير:
شناخت داروها ( عقاقير )، شناخت ابزارها ( آلات ) و شناخت روش ها و تجربه ها ( التدابير و التجارب ). رازي، عقاقير ( داروها ) را به سه نوع زميني ( خاکي، کاني و غير عضوي )، نباتي و حيواني تقسيم مي کند. داروهاي زميني به نظر وي شش نوع است: ارواح ( جيوه، نشادر، کبريت، زرنيخ ) اجساد يا معادن مانند ( سيم، زر، مس و آهن )، سنگ مانند ( مغناطيس، توتيا، کحل و جبسين، گچ و شيشه ) زاج ها ( زاج سياه، زاج زرد، شَبَه و قلقديس )، بوره ها ( بوره ي سرخ، نترون يا کربنات سديم ) و املاح ( نمک خوش طعم و نمک تلخ و نمک قلي ). رازي همچنين آلات و ادواتي را که در آزمايشگاه ها بکار مي آيد، بطور ذاتي وصف مي کند، از آن جمله ساختمان و هيات کوره ها، منفخ ها و بوته ها و قرع و انبيق و قدح ها و ابزار ديگر (6). رازي قواعد و اصول تقطير و تصعيد و تشميع و انواع تکليس و احتراق را بيان مي کند و تعدادي از اسيدها ( احماض ) را يافته از جمله زيب زاج ( اسيد کربنيک ) را از راه تقطير زاج سبز ساخته است (7). از کسان ديگري که به علم شيمي يا کيميا پرداخته اند، فارابي، اخوان الصفا و ديگران هستند که در سرتاسر بلاد اسلامي پراکنده بودند که نشان از توجه آنان به علم تجربي دارد.
[1] اِبن اُمَيْل، ابوعبدالله محمد بن اميل به عبدالله بن اميل تميمي معروف به حکيم صادق
نام: محمد
نام پدر: اميل
کنيه و لقب: ابوعبدالله، حکيم صادق
اسم اشهر: ابن اميل
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: [ن.م]
مذهب و شريعت: مسلمان
رشته ي علمي و تخصص: کيميا ( شيمي )
سرگذشتنامه:
از بزرگان دانش کيمياي رمزي و باطني است. سال هاي زندگي و سرگذشت او چندان روشن نيست، اما سخنان خود وي در کتاب معروف الماء الورقي و الارض النجمية تا حدودي دوران زندگي اش را مشخص مي سازد. از جمله آنکه، وي يک بار با ابوالقاسم عبدالرحمن، برادر ابوالفضل جعفر نحوي و يک بار با ابوالحسين علي بن امد بن عبدالواحد ( عمر ) عدوي به معبد معروف به سدر بوصير رفته بوده است. ابن اميل شعر نيز مي گفته و بسياري از مطالب و رموز کيميا را به شعر بيان کرده است. ابن اميل سخن جابر را درباره ي اينکه صنعت کيميا به مکان و امکان و اخوان و درس و استاد ماهر نيازمند است، تفسير کرده و تفسير ديگران را از آن اصطلاحات مردود شمرده است. سپس به بيان اين مسئله پرداخته که، منظور جابر از اخوان ( دو برادر )، کبريت الحکما و زرنيخ الحکماست و سرانجام خود نيز به پنج عاملي که جابر بن حيان از آنها بعنوان لوازم صنعت کيميا سخن گفته است، عامل ديگري بعنوان « تکرير الفکر » مي افزايد و توضيح مي دهد که هدف از آن استخراج تنفس از جسد است. برخي پژوهشگران، دوران زندگي ابن اميل را ميان سال هاي 287 / 349 ق تخمين زده اند، اين تخمين را نمي توان قريب به صحيح شمرد.آثار:
الماء الورقي و الارض النجمية، القصيدة النونية درباره ي حجر الحکما، کتاب المباقل السبعة، المغنيسيا، السيرة النقية، المفتاح في التدبير، مفتاح الکنوز و حل اشکال الرموز، کتاب مفتاح ( مفاتيح ) الحکمة العظمي، شرح الصور و الاشکال، الرسالة... في معني صفات الحجر، رسالة الجدول، رسالة في کيفية الانسان، رسالة في معني الترکيب و رسالة في معني التزويج ( براي نسخه ي خطي اين آثار نک ستايلتون ( 289 GAL, IV/126-127, 288). ابن اميل آثار ديگري نيز داشته که از آنها جز نامي باقي نمانده است از جمله: امتزاج الارواح، خواص البر و البحر، کشف السرّ المصون و العلم المکنون و المصباح.منابع و مآخذ: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، 3 / 43-42؛ حاجي خليفه 1 / 167، 2 / 1490-1491، 1755.
پينوشتها:
1. علي اصغر حلبي، تاريخ تمدن اسلام، تهران، اساطير، 1365 صص 248-249
2. همان، ص 249
3. همان، 250-252
4. محمد بن اسحاق ابن نديم، الفهرست ترجمه رضا تجدد، تهران، 1366. ص 235، علي اصغر حلبي، همان ص 254
5. عمر فروخ، تاريخ العلوم عندالعرب. بيروت، 1970. ص 246؛ علي اصغر حلبي، همان، ص 255.
6. علي اصغر حلبي، همان ص 256
7. همان، 257
نيز نک به علي اکبر ولايتي، پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران. تهران، مرکز اسناد وزارت امور خارجه، 1382. بخش پنجم کيميا
فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول