چکيده
نگارنده در آغاز با طرح عنوان « کتابشناسي » به تأليفات در حوزه ي اسباب نزول مي پردازد. آنگاه به تعريف اسباب نزول در زمينه هاي موجب نزول سوره يا آيه، توجه مي کند. تفاوت سبب نزول با شأن نزول ( اخص بودن سبب نزول از شأن نزول ) اشاره دارد. سه ديدگاه در ارزش اسباب نزول را برمي شمرد و اهميت و نقش اسباب نزول را يادآور مي شود.ذيل عنوان « طريق وصول به اسباب نزول » ضعف بسياري از روايات اسباب النزول و نمونه هايي از نقد استاد را مطرح مي سازد.
در عنوان « ارزش منابع اسباب النزول » موضع گيري دانشمندان مختلف و ديدگاه ويژه استاد معرفت « پذيرش هر منبع با اجتهاد و تعقل ورزي » را ذکر مي کند و نقد آيت الله معرفت بر مواضع دانشمندان را برمي شمارد. « ملاک هاي صحت و مقبوليت روايات اسباب نزول » را با نقل چهار ملاک از سيوطي پي مي گيرد و چهار ملاک از ديدگاه آيت الله معرفت را شرح مي دهد.
نگارنده « محدود بودن يا نبودن حکم هر آيه به سبب نزول » را تحت عنوان العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص المورد از نگاه آيت الله معرفت بررسي مي کند و در بخش بعد به ديدگاه آيت الله معرفت در مورد عدم شمول قاعده العبرة بعموم اللفظ و ناظر بودن برخي آيات شريفه به قضاياي خارجي مي پردازد. به استفاده گسترده استاد از روايات اسباب نزول نقل شده از اهل بيت توجه مي دهد و يادآور مي شود که ايشان درباره برخي مباحث اسباب نزول ( مانند: تکرار نزول، تعابير صحيح در سبب نزول ) اظهارنظر نکرده است، چون آن ها را ثابت نمي دانست.
كليدواژه ها: اسباب نزول، شأن نزول، تأويل و تنزيل، ظهر و بطن، تفسير، اهل بيت، روايات.
مقدمه
يکي از مباحث پر اهميت در علوم قرآني و مؤثر در فهم و تفسير صحيح آيات قرآن، بحث اسباب نزول است. به همين جهت در تمامي آثار موسوم به علوم قرآني استاد علامه آيت الله معرفت مورد توجه ايشان قرار گرفته است. استاد در اين بحث نيز همچون ساير مباحث علوم قرآني، مباحث را همراه با تحليل و نقد آراي مشهور بيان کرده اند. ديدگاه هاي جديد و منحصر به فرد استاد، بحث اسباب نزول ايشان را همچون ساير مباحثش از مباحث ديگران در اين موضع ممتاز ساخته است.کتابشناسي
موضوع اسباب نزول و بهره گيري از آن در تفسير آيات شريفه از آغاز دوره ي تفسير مورد توجه و اهتمام مفسران بوده است. در عصر صحابه و تابعان روايات اسباب نزول به صورت شفاهي از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شد، و اهتمامي به کتابت آن نبود؛ همچنان که صحابه به حفظ همه ي اسباب نزول نيز همت نورزيدند، به ويژه در شرايط سخت دوران مکه و قبل از هجرت. به همين جهت براي آيات و سور مکي اسباب نزول کمتري در مقايسه با آيات و سور مدني به دست ما رسيده است. به علاوه، آنچه موجود است، کمتر از صحابه نقل شده است. علت اين نکته از نظر استاد معرفت آن است که اسباب نزول در ميان آنان موجود بوده و به حفظ و کتابت آن احساس نياز نمي کردند. (2)نخستين تأليف در موضوع اسباب نزول به علي بن مديني شيخ و استاد بخاري نسبت داده شده که تنها نامي از آن باقي مانده است که در منابع از آن ياد مي شود. (3) مشهورترين کتاب در اين موضوع از آنِ واحدي نيشابوري ( د 460 ق ) و سپس لباب النقول سيوطي ( د 911 ق ) است. نيز سياهه اي از ابن حجر عسقلاني، (4) که اخيراض با عنوان العجاب في اسباب النزول منتشر شده است. جز اين، منابع تفسيري به ويژه تفاسير روايي همچون تفسير طبري، ابن کثير، الدر المنثور سيوطي نيز تفسير کبير فخر رازي، الجامع لاحکام القرآن قرطبي و روح المعاني آلوسي، منبعي غني براي اسباب نزول به شمار مي آيد. اما استاد معرفت اهتمام فراواني دارد که در زمينه روايات اسباب نزول، از ميراث تفسيري غني شيعي استفاده کند. در رأس منابع تفسيري شيعي تفسير عظيم القدر مجمع البيان قرار دارد که استاد فراوان از آن نقل مي کند؛ نيز تفسير عياشي، تفسير قمي، منابع حديثي مانند کافي، و از متأخران نورالثقلين حويزي، البرهان بحراني، تفسير صافي فيض و... است.
مباحث نظري اسباب نزول را ابتدا زرکشي به طور جامع در البرهان به بحث گذاشت و سپس سيوطي آن را با نظم بهتر و افزوني هايي در الاتقان آورد. قرآن پژوهان بعد غالباً با محور قرار دادن مباحث سيوطي به بحث درباره اين موضوع پرداختند. براي نمونه آنچه زرقاني در مناهل العرفان آورده، تقريباً شرحي است بر مبحث اسباب نزول سيوطي. در ميان محققان شيعي و ايراني نيز تقريباً وضع به همين منوال بوده است که مباحث بر محور اسباب النزول سيوطي در الاتقان انجام گرفته است، مانند اسباب النزول دکتر حجتي، علوم قرآني شهيد حکيم، شيخ محمدعلي تسخيري و...
اما استاد معرفت، ابتدا در التمهيد مباحث اسباب نزول را با صبغه اي شيعي ( عمدتاً استفاده از مصادر و منابع شيعي ) و با ارايه ي ديدگاه هايي نو عرضه کرد، سپس اين مباحث را با اندکي تلخيص در تلخيص التمهيد و ترجمه ي آن را در علوم قرآني فارسي و به صورت مختصرتر و متفاوت در مقدمه التفسير الاثري آورد. رويکرد استاد در مقدمه ي تفسيرش کاملاً نقدي است؛ هم نسبت به روايات اسباب نزول و هم نسبت به منابع. همچنين در مقدمه تفسير با مقايسه اي کوتاه و کلي ميان روايات اسباب نزول شيعه و منابع اهل سنت، بر برتري اماميه در بهره مندي صحيح از اسباب نزول استدلال کرده اند.
يکي از ويژگي هاي استاد آن بود که چنان چه ديدگاهش در برخي مسائل تغيير مي کرد، در آثار بعديش از ديدگاه گذشته خود برمي گشت و ديدگاه جديد خويش را عرضه مي کرد. نمونه بارز آن ديدگاه ايشان در مسأله نسخ است که در کتاب علوم قرآني فارسي نسبت به التمهيد تغيير کرد و سپس در آثار بعدي، استاد به طور کلي منکر وجود نسخ ( به معناي اصطلاحي آن ) در قرآن کريم شدند. مقايسه ي منابع فوق نشان مي دهد که در بحث اسباب نزول نيز تغييراتي نه خيلي اساسي در ديدگاه هاي استاد ديده مي شود. براي نمونه در التمهيد که در سال 1395 هجري قمري تأليف شده است، استاد درباره ي ميزان روايات اهل بيت (عليهم السلام) درباره ي تفسير و اسباب نزول مي نويسد:
" اين روايات در صورتي معتبر است که متواتر بوده و يا سند آن ها تا معصوم صحيح و معتبر باشد و اين بسيار اندک است. " (5)
در علوم قرآني فارسي که بازنويس فارسي و خلاصه التمهيد في علوم القرآن معرفي شده است و تاريخ انتشار آن به فروردين 1378 هجري شمسي مي رسد، استاد با اشاره به وجود روايات ضعيف، مرسل و مجهول در ميان روايات اهل سنت، بر برتري ميراث حديثي شيعي در حوزه ي تفسير تأکيد کرده و مي نويسند:
" جلال الدين سيوطي با تمام تواني که در اين زمينه ها دارد، نتوانسته بيش از 250 حديث مسند اعم از صحيح و سقيم جمع آوري کند، ولي خوشبختانه در مکتب اهل بيت (عليهم السلام) روايات فراواني است که به گونه صحيح از طرق ايشان به دست ما رسيده است و تا به حال بيش از چهار هزار روايت در اين زمينه جمع آوري شده است. " (6)
سپس در پاورقي توضيح مي دهد که اين روايات به وسيله ي جناب آقاي برهان جمع آوري شده و در ده مجلد آماده چاپ است.
در مقدمه التفسير الاثري که تاريخ نشر آن سال 1425 قمري / تيره ماه 1383 شمسي بوده است، تعداد روايات اهل بيت (عليهم السلام) در حوزه تفسير را نزديک به ده هزار روايت معرفي مي کند. ايشان پس از نقد روايتي از سبب نزول که بخاري آن را در صحيح خود آورده است، مي نويسد:
« شايد آنان معذور باشند از اين جهت که باب رجوع به ائمه هدي آل بيت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را محکم به روي خود بسته اند، در حالي که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در جاهاي زيادي به مراجعه به آن ها و مرجعيت شان سفارش کرده بود، به ويژه در حديث ثقلين که نص است در اين که عترت پيامبر در تبيين و شرح و تفصيل قرآن کريم جانشينان آن حضرتند.
سپس با تأکيد بر اندک بودن روايات تفسيري که اهل سنت از رسول خدا در دست دارند و بيشتر آن ها ضعيف و مرسل است، و مطابق آنچه سيوطي در انتهاي کتاب اتقان آورده، از 250 روايت فراتر نمي رود؛ مي نويسد:
« اما ما اماميه به لطف مراجعه مان به اهل بيت (عليهم السلام) و جست و جوي باب هاي مقدس آنان، نزديک به ده هزار حديث منقول از پيامبر اعظم به ارث برده ايم، که ائمه اطهار (عليهم السلام) به ويژه امام باقر و امام صادق و فرزندانشان به پيامبر اسناد داده اند و کتب حديثي و تفسيري اصحاب ما - اماميه - آن ها را در خود جمع کرده است، و در اين روايات اسباب نزول و حوادثي که منجر به نزول آيه يا آياتي در زمينه هاي مختلف شده و موارد ديگري که نياز به تفسير و تبيين رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده، به طور کامل عرضه شده است. و ما پروردگار عالم را بر اين لطف و نعمتش سپاس مي گوييم. (7)
تفاوت مباحث استاد به تغيير ديدگاه ها محدود نمي شود، بلکه به نظر مي رسد گاه به جهات ديگر، رويکرد استاد در طرح مباحث تغيير کند؛ چنان که شيوه استاد در نقد روايت سبب نزول آيه 80 توبه - که از عمر نقل شده و جهت گيري کلي روايت تنقيص منزلت پيامبر و فضيلت سازي براي خليفه دوم است - در دو کتاب التمهيد و التفسير الاثري متفاوت است. استاد در تفسير، اين روايت را سربسته و به صورت کلي نقد کرده است و در واقع آن را به جهت ضعف آشکارش، از نقد بي نياز دانسته اند در حالي که در التمهيد به تفصيل اين روايت را به نقد کشيده اند.
همچنين استاد معرفت در ضمن مقاله اي در موضوع جايگاه و نقش اهل بيت در قرآن به نقل رواياتي پرداخته اند دال بر اين که امام علي (عليه السلام) به سبب نزول، شأن نزول، مورد نزول و مکان و زمان نزول همه ي آيات قرآن، آگاهي کامل داشته و جز آن حضرت، هيچ يک از صحابه به پايه ايشان در علم به اسباب و زمينه ها و مورد نزول آيات نمي رسيده است. حضرت اين همه را خود شاهد بوده اند، و در موارد اندکي نيز که بر اثر مأموريتي شاهد نزول آيه اي نبوده اند، بعداً به طور مستقيم از رسول خدا تعليم گرفته اند. (8)
1. تعريف اسباب نزول
شايد به دليل روشن بودن مفهوم اسباب نزول، دانشمندان گذشته در صدد تعريف اين مصطلح بر نيامده اند. تعابير معاصران در تعريف اسباب نزول گرچه مختلف است، اما در مفهوم اين مصطلح اختلاف نظري ديده نمي شود. علامه طباطبايي در تعريف آن گفته است:« زمينه هايي را که موجب نزول سوره يا آيه مربوطه مي شد، اسباب نزول گويند. » (9)
برخي قرآن پژوهان اين تعريف کلي را به اين شکل باز کرده اند:
" اسباب نزول عبارت است از حادثه اي نسبتاً مهم و جالب و يا سخت خطرناک و زشت که روي مي داد، يا سؤالاتي را که مردم با رسول اکرم در ميان مي گذاشتند، و يا اوضاع و شرايطي براي مسلمانان پديد مي آمد که بايد موضع گيري آن ها در برابر اين اوضاع و شرايط مشخص گردد، و در نتيجه اين امور، آيات و احياناً سوره هايي در پي آن ها و به خاطر آن ها نازل شده است و اين امور در زمان نبوت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) روي داده است. " (10)
استاد معرفت در تعريف اسباب نزول دو تعبير دارند، در يک تعبير اين دانش را چنين معرفي کرده اند:
" قرآن، تدريجي و در مناسبت هاي مختلف نازل شده است، برحسب اقتضا اگر حادثه اي پيش مي آمد يا مسلمانان دچار مشکلي مي شدند، يک يا چند آيه و احياناً يک سوره براي حل مشکل نازل مي گرديد. پس واضح است که آيات نازل شده در هر مناسبتي به همان حادثه و مناسبت نظر دارد. " (11)
در تعبير دوم در مقام تفاوت سبب نزول با شأن نزول مي گويد:
" سبب نزول حادثه يا پيش آمدي است که متعاقب آن آيه يا آياتي نازل شده باشد، و به عبارت ديگر آن پيش آمد باعث و موجب نزول گرديده باشد. " (12)
تفاوت سبب نزول با شأن نزول
امروز در منابع فارسي و ميان قرآن پژوهان و مفسران معاصر در ايران، اصطلاح شأن نزول بسيار متداول است، کتاب هايي نيز با همين عنوان منتشر شده است. (13) در اين تفاسير و منابع، شأن نزول دقيقاً به جاي سبب نزول در منابع عربي به کار رفته و مرادف آن شمرده شده است. اصطلاح شأن نزول را بايد مصطلحي معاصر شمرد که پيشينه ي تاريخي ندارد، اما منشأ آن در برخي تفاسير کهن فارسي مانند کشف الاسرار ميبدي و روض الجنان ابوالفتوح رازي ديده مي شود. در اين تفاسير گاه تعبيري به اين مضمون به کار رفته است: اين آيه در شأن فلاني نازل شد؛ به نظر مي رسد تعابير مشابه اين عبارت، منشأ پيدايش اصطلاح شأن نزول شده و سپس کاربرد آن در ايران معاصر رواج يافته است. (14)بيشتر مفسران تفاوتي ميان اين دو ( سبب نزول و شأن نزول ) قائل نشده اند و هر مناسبتي را که ايجاب کرده است آيه يا آيه هايي نازل شود، گاه سبب نزول و گاه شأن نزول گفته اند. در صورتي که ميان اين دو عبارت فرق است؛ از اين جهت که شأن نزول اعم از سبب نزول است. آيت الله معرفت در باب تفاوت آن دو مي نويسد:
" هرگاه به مناسبت جرياني دريافه ي شخص يا حادثه اي خواه در گذشته يا حال يا آينده و يا درباره ي فرض احکام، آيه يا آياتي نازل شود، همه ي اين موارد را شأن نزول آن آيات مي گويند. مثلاً مي گويند: فلان آيه درباره ي عصمت انبيا يا عصمت ملائکه يا حضرت ابراهيم يا نوح يا آدم نازل شده است که تمامي اين ها را شأن نزول آيه مي گويند. اما سبب نزول، حادثه يا پيش آمدي است که متعاقب آن آيه يا آياتي نازل شده باشد... لذا سبب اخص است و شأن اعم. (15) يعني هر سبب نزولي شأن نزول هم خواهد بود، اما هر شأن نزولي، سبب نزول نمي باشد. "
بدين ترتيب در نظر استاد معرفت، علاوه بر سبب نزول قصه هاي قرآن درباره ي خوبان يا بدان، چه قصه صريحاً در قرآن آمده باشد و چه به صورت اشاره، مانند قصه ي سپاه فيل و هجوم به کعبه و قصه ي عزير و خضر و... در شأن نزول داخل خواهد بود.
هر چند استاد به تفاوت سبب و شأن نزول توجه دارد، اما بيان نکرده است که چرا به تفکيک ميان آن دو روي آورده اند؟ با اينکه تقريباً همه ي معاصران اين دو اصطلاح را مرادف هم و در جاي يکديگر به کار مي برند. به نظر مي رسد دو احتمال را بتوان عامل اين تفکيک از نظر استاد معرفي کرد:
1. عامل نخست توجه به معناي کلمه سبب و شأن است. دقت در اين دو کلمه، تفاوت روشني از اين دو واژه به دست مي دهد که براساس آن نمي توان آن دو را مترادف پنداشت، و بايد نسبت ميان اين دو اصطلاح را عام و خاص مطلق گرفت، چنان که استاد گفته اند؛ و يا عام و خاص من وجه گرفت، چنان که برخي از پژوهشگران به اين نظر داده اند. (16)
2. عامل دوم که به نظر از عامل نخست مهم تر مي باشد، آن است که با ملحوظ داشتن تفاوت مذکور، بخشي از روايات منقول در حوزه اسباب نزول به ويژه روايات منقول از ائمه اطهار که در نظر بدوي سبب نزول به نظر مي رسد، اما در واقع تطبيق آيه است و شرايط سبب نزول بودن را ندارد، در حوزه ي شأن نزول قرار خواهند گرفت، همچنان که علامه طباطبايي آن ها را از مصاديق جري و انطباق برشمرده است و بدين ترتيب از اشکال و نقد، مصونيت خواهد يافت.
ارزش اسباب نزول
درباره ي ارزش اسباب نزول در تفسير به طور کلي سه ديدگاه مطرح است:1. هر روايت سبب نزول به شرط برخورداري از سند صحيح، مقبول است و مي توان در تفسير آيات از آن بهره گرفت. اين ديدگاه شايد رايج ترين ديدگاه در ميان مفسران اهل سنت باشد. البته در مقام عمل برخي به افراط گراييده اند، چنان که قرطبي با اين که در مقدمه ي تفسيرش الجامع لاحکام القرآن شرط کرده که تنها به ذکر روايات صحيح پايبند باشد، اما هر روايتي را در اسباب نزول نقل کرده است.
2. برخي معتقدند که اسباب نزول هيچ نقشي در تفسير آيات ندارد. سيوطي از بعضي ياد کرده است که معتقدند هيچ فايده اي تحت روايات اسباب نزول وجود ندارد، و اين روايات به مثابه تاريخند. (17)
در ميان معاصران علامه طباطبايي به نقش اسباب نزول در تفسير چندان اعتقادي ندارد:
" البته دانستن سبب نزول تا اندازه اي انسان را از مورد نزول و مضموني که آيه نسبت به خصوص مورد نزول خود به دست مي دهد روشن ساخته کمک مي کند. " (18)
سپس ادامه مي دهد:
" ولي تتبع اين روايات و تأمل کافي در اطراف آن ها، انسان را نسبت به آن ها بدبين مي کند. " (19)
آن گاه پس از بيان شواهد و دلايل بدبيني نسبت به اين روايات مي نويسد:
" با تحقق چنين احتمالاتي روايات اسباب نزول اعتبار خود را از دست مي دهد و حتي صحيح بودن خبر از جهت سند سودي نمي بخشد، زيرا صحت سند احتمال کذب رجال سند را از ميان مي برد و يا تضعيف مي نمايد، ولي احتمال دَسّ يا اعمال نظر در جاي خود باقي است... و وقتي که شيوع جعل و دَسّ و مخصوصاً دخول اسرائيليات و آنچه از ناحيه ي منافقين که شخصاً شناخته نمي شوند ساخته شده و داخل روايات گرديده، به مسأله نقل به معنا اضافه شود، اعتمادي به اسباب نزول باقي نمي ماند. " (20)
و سرانجام مي گويد:
" اساساً مقاصد عاليه ي قرآن مجيد که معارف جهاني و هميشگي مي باشند در استفاده خود از آيات کريمه ي قرآن نياز قابل توجه و يا هيچ نيازي به روايات اسباب نزول ندارد. " (21)
3. ديدگاه سوم، ديدگاهي معتدل و ميانه است و روايات اسباب نزول را به شرط برخورداري از شرايط صحت و اعتبار حديث در فهم برخي آيات شريفه، مؤثر در فهم آن ها مي داند. اين ديدگاه مشهورتر و طرفداران بيشتري دارد. (22)
اهميت و نقش اسباب نزول
استاد معرفت نيز به ديدگاه سوم گرايش دارد، يعني نه يکسر روايات اسباب نزول را مردود مي شمارد و نه يکسر آن ها را مي پذيرد:" پس واضح است که آيات نازل شده در هر حادثه به همان حادثه و مناسبت نظر دارد. پس اگر ابهام يا اشکالي در لفظ يا معناي آيه پديد آيد با شناخت آن حادثه يا پيش آمد رفع اشکال مي گردد، در نتيجه براي دانستن معنا و تفسير کامل هر آيه بايد به شأن نزول آن رجوع کرد تا کامل موضوع روشن گردد. پس شأن نزول مي تواند قرينه اي باشد تا دلالت آيه را تکميل کند. و بدون آن دلالت آيه ناقص مي ماند. " (23)
استاد در سراسر مباحث اسباب نزول خود، شواهد و نمونه هايي از آيات آورده اند که اسباب نزول نقش مؤثري در فهم آن ها دارد؛ از جمله آيه شريفه 158 بقره:
« إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا ».
استاد مي نويسد:
" اشکال شده است که سعي ميان دو کوفه صفا و مروه در حج و عمره از ارکان است چرا به لفظ « لاجناح » تعبير شده است."
آن گاه پس از بيان معناي ظاهري آيه مي گويد:
" با مراجعه به شأن نزول آيه روشن مي شود که اين عبارت براي رفع توهم گناه آمده است. زيرا پس از صلح حديبيه در سال ششم هجري مقرر شد که پيامبر اکرم و صحابه سال بعد براي انجام مراسم عمره به مکه مشرف شوند و در اين قرارداد چنين آمده بود که به مدت سه روز مشرکان بت هاي خود را از اطراف بيت و همچنين از روي کوه صفا و مروه بردارند تا مسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعي را انجام دهند. پس از گذشت سه روز، بت ها برگردانده شد. برخي از مسلمانان به عللي هنوز مراسم سعي را انجام نداده بودند و با بازگرداندن بت ها چنين گمان بردند که با وجود بت ها، سعي ميان صفا و مروه گناه است. آيه ي مذکور نازل شد تا مسلمانان از سعي خودداري نکنند... لذا مفهوم اين آيه با مراجعه به سبب نزول کاملاً واضح و روشن مي شود و مسأله جواز يا وجوب در کار نيست. " (24)
طريق وصول به اسباب النزول
استاد بسياري از روايات اسباب نزول را ضعيف و غير قابل اعتماد مي داند که چه بسا موجب انحراف در تفسير شود و بايد از آن پرهيز کرد. ايشان بالخصوص از دوران تاريک بني اميه نام مي برد که به جهت عدم کتابت احاديث اسلامي و شيوع انگيزه ها و اغراض سياسي، پديده جعل حديث شيوع داشته است:" راه شناخت و پي بردن به اسباب نزول دشوار است، زيرا پيشينيان در اين زمينه مطلب قابل توجهي ثبت و ضبط نکردند، جز اندکي که کاملاً چاره ساز نيست. شايد يکي از علل عدم ضبط دقيق اين بود که خود به وضع آشنا بودند و ديگر نيازي نمي ديدند که معلومات و مشاهدات خود را به عنوان سند براي آينده ثبت کنند. بعدها رواياتي در اين زمينه فراهم شد که پيش تر داراي ضعف سند و غيرقابل اعتماد بوده و احياناً اعمال غرض در کار وجود داشته است به ويژه دوران تاريک حکومت بني اميه که از روي غرض ورزي آيات بي شماري با تنظيم شأن نزول هاي ساختگي طبق دلخواه تفسير و تأويل شده است. " (25)
نمونه اي روشن از روايات ساختگي اين دوران، شأن نزول ساختگي درباره ي کفر ابوطالب است:
" بخاري و مسلم در صحيح خود به نقل از سعيد بن مسيب آورده اند که چون وقت وفات ابوطالب فرارسيد، پيامبر بر او وارد شد. ابوجهل و عبدالله بن ابي اميه نزد وي بودند. پيامبر فرمود اي عمو « لا اله الا الله » بگو تا نزد خداي تعالي به نفع تو بر مسلماني تو گواهي دهم. ابوجهل و عبدالله گفتند اي ابوطالب آيا از دين ابراهيم روي مي گرداني؟
پيامبر فرمود مادامي که نهي نشوم براي تو استغفار خواهم کرد. در پي اين ماجرا آيه ي ذيل نازل شد: مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَن يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُوْلِي قُرْبَى مِن بَعْدِ مَاتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ (26). " (27)
استاد در نقد روايت مي نويسند:
" در رد اين پندار بلکه اين روايت سراسر دروغ و ساختگي همين کافي است که ابوطالب در حالي که پشتيبان و بازويي قوي براي رسول خدا بود، سه سال قبل از هجرت از دنيا رفت، اما آيه ي سوره ي برائت در سال نهم هجرت يعني 12 سال بعد از وفات ابوطالب نازل شد، علاوه بر اين، دلايل فراواني بر اسلام ابوطالب وجود دارد که در جايي ديگر از آن بحث کرده ايم. و جز کساني که کينه هاي عميق بر اسلام و مسلمين دارند، کينه هايي از جنگ بدر و حنين، کس ديگري قائل به کفر ابوطالب نيست. " (28)
استاد روايات فراواني از اسباب نزول را که از حساسيت مهمي برخوردار بوده است به نقد کشيده اند، از جمله قصه ي ورقة بن نوفل مربوط به جريان آغاز وحي، (29) افسانه ي غرانيق مربوط به نزول آيات 73-75 اسراء و 52 حج، که در اثنا و پس از نزول سوره ي نجم رخ داده است. (30) سبب نزول آيات 126-128 نحل مبني بر اين که رسول خدا در جنگ احد سوگند خورد هفتاد نفر از مشرکان را به ازاي حمزه عمويش مثله کند، (31) روايتي که بخاري از عمر نقل کرده است راجع به اصرار پيامبر بر نمازگراردن بر جنازه عبدالله ابي رئيس منافقان و نهي خداوند از اين عمل، در آيه 84 برائت، (32) و...
پينوشتها:
1. عضو هيأت علمي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
2. محمدهادي معرفت، علوم قرآني، ص 98.
3. ر.ک: بدالدين زرکشي، البرهان في علوم القرآن، ج 1، ص 45؛ نيز: جلال الدين سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 107.
4. ر.ک: جلال الدين سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج 1، ص 107.
5. محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 1، ص 261.
6. محمدهادي معرفت، علوم قرآني، ص 103.
7. محمدهادي معرفت، التفسير الاثري الجامع، ج 1، ص 180.
8. مجموعه سخنراني ها و مقالات، چهارمين کنفرانس، ص 41 به بعد.
9. علامه طباطبايي، قرآن در اسلام، ص 103.
10. سيد محمدباقر حجتي، اسباب النزول، ص 20.
11. ر.ک: محمدهادي معرفت، علوم قرآني، ص 97.
12. همان، ص 100.
13. براي نمونه: نمونه بينات در شأن نزول آيات، تأليف محمدباقر محقق.
14. براي توضيح بيشتر ر.ک: بابايي و همکاران، روش شناسي تفسير قرآن، صص 153-151.
15. محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 1، ص 254؛ محمدهادي معرفت، علوم قرآني، ص 100.
16. بابايي و همکاران، روش شناسي تفسير قرآن، ص 153.
17. ر.ک: جلال الدين سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ص 107.
18. علامه طباطبايي، قرآن در اسلام، ص 102.
19. همان، ص 104.
20. همان.
21. همان، ص 106.
22. براي نمونه ر.ک: دهلوي، الفوز الکبير؛ جلال الدين سيوطي، الاتقان في علوم القرآن؛ بدرالدين زرکشي، البرهان في علوم القرآن؛ بابايي و همکاران، روش شناسي تفسير قرآن؛ و فصلنامه پژوهش هاي قرآني، شماره 1 و 2.
23. محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 1، صص 245-241؛ محمدهادي معرفت، علوم قرآني، ص 97.
24. همان، صص 242 و 98-97.
25. محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 1، ص 245.
26. برائت، آيه 113.
27. ر.ک: سيوطي، لباب النقول في اسباب النزول، ص 164؛ واحدي نيشابوري، اسباب النزول، صص 182-181.
28. محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 1، ص 249.
29. ر.ک: محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 1، صص 248 و 78-82.
30. همان، صص 98-85.
31. همان، صص 250-249.
32. همان، صص 252-250.
نصيري، علي؛ (1387)، معرفت قرآني ( يادنگار آيت الله محمدهادي معرفت (ره)) جلد سوم، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول