مترجم: محمد رضا بديعي
جز روحانيان برامين، خبرگان ديني بسيار زياد ديگري نيز وجود دارند که در اعمال دينيِ خانوادگي نقشهايي ايفا مي کنند. در ميان اينان کساني هستند مثل قديسان، شفادهندگان محلي، جن گيران، و ميانجيهايي که از حمايت خدايان برخوردارند. قديسان، که سادهوها (1) ناميده مي شوند، لباسهاي مختلف بر تن مي کنند. برخي به سازمانهاي رُهباني وابسته اند، مانند آنهايي که توسط شونگکره تأسيس شدند، بقيه هم در زمره ي تارک دنياهاي عزلت نشين قرار دارند. بعضي رداهاي نارنجي مي پوشند، برخي نيز به عنوان جزئي از راه و رسمشان براي رهايي يافتن از همه ي قيد و بندها، لخت و برهنه اند. برخي به اعمال مرتاضانه ي بسيار سخت مي پردازند، عده اي هم از راه و رسم جنتا - يوگا (2)، با تلفيق کردن مراقبه و مطالعه و تأمل در متون مقدس، تبعيت مي کنند. به رغم مسيرهاي گوناگونشان، سادهوها به عنوان مردماني مقدس محترم شمرده مي شوند، زيرا آنان از امنيت زندگيِ دنيوي چشم پوشيده و وجود خودشان را کاملاً وقف تحقيق و تفحص ديني کرده اند. اين سادهوها ممکن است، به هنگام رفتن به زيارت يا ساکن شدن در نزديکيِ يک شهر براي انجام دادن اعمال مرتاضانه ي خود، از ميان مردم عبور کنند. مردم با دادن غذا و هدايا حمايت مي کنند. گاهي فرد رياضت کش به کساني که مي خواهند از اين افراد رياضت کش راهنمايي شوند، پند و اندرز يا آموزشهاي ديني مي دهد. از آنجا که سادهوها به انجام دادن يوگا مي پردازند، اين اعتقاد وجود دارد که از قدرتهاي استثنايي برخوردارند. در نتيجه، مردم ممکن است از آنان براي فايق آمدن بر مشکلات محلي شان، مانند خشکسالي ياري بخواهند.
همچنين مردم ممکن است براي مشورت نزد گوروها (3) بروند. گوروها معلمان ديني اند که در کنار عده ي اندکي از شاگردان به کار آموزش مشغولند، اما آنان در عين حال با عده ي کثيري از مردم، به دليل موقعيت معنوي و توانمندي خاصشان براي کمک به ديگران در صراط ديني، سر و کار دارند. برخي از گوروها در زمره ي سادهوها قرار دارند، اما بقيه ي آنان صاحبِ خانه و خانواده اند. ممکن است توجه گوروهاي صاحب خانواده، از زندگي مادي معطوف به اين شود که خودشان را وقف امور روحاني کنند، اما در عين حال لزومي نمي بينند تا عهد کنند که تارک دنيا شوند. معمولاً اعضاي خانواده جزو شاگردان گوروها هستند و ممکن است جاي رهبر روحاني را يکي از فرزندان بگيرد.
در کنار اين چهره هاي دينيِ سرشناس، کساني مانند شفادهندگان هستند که کارشان به دانشِ مرتبط ميان بدن، روح، و عملکردِ کيهان متکي است. شفادهندگان روشهايِ قديميِ پزشکي را، که معتقد است بيماري نتيجه ي عدم تعادل در بدن است، به کار مي گيرند. اين عدم تعادل در نتيجه ي مسائلي مثل داشتن رژيم غذايي نامناسب، انجام دادن کار بدني توان فرسا، ارواح شيطاني، و قرار گرفتن در معرض گرما و سرما عارض مي شود. براي درمان کردن بيماري، دارو، ماسک عبادي، و تغيير دادن رژيم غذايي تجويز مي شود.
جن زدگي (4) در مناسک هندوئيسم، بويژه در جنوب هند، امري متداول است. چند نوعِ مختلفِ جن زدگي وجود دارد، در جن زدگيهاي ناخواسته، جنها يا ديوها بر يک شخص تسلط مي يابند و بايد توسط جن گيري حرفه اي از بدن دفع گردند. همچنين انجمنهاي رسمي آداب جن زدگي وجود دارند. در ميان اينها طالع بينان حرفه اي هستند که به عنوان واسطه هاي احضار ارواح، با الگويي از جن زدگي، براي برآورده ساختن نذر و نيازها عمل مي کنند. کساني که از خدا ياري مي خواهند، شرافتمندانه به يکي از خدايان قول مي دهند تا در يک زيارت يا در يک حرکت دسته جمعي شرکت کنند، و آنها اغلب در طي حرکت دسته جمعي توسط خدا يا بانو - خدايان تسخير مي شوند. همچنين متخصصاني هستند که توسط يک خدا بر مبناي اصلي ثابت در موقعيت مناسک خاص به حالت جن زده در مي آيند. يک مثال اين امر، ساميادي، « رقصنده ي خدا »يِ جنوب هند، است. ساميادي به حالت جن زده در مي آيد و به عنوان سخنگويي موقت به يکي از خدايان، در طي جشنواره ها، خدمت مي کند. رقصندگان به خاطر کارهاي شگفت مرتاضانه شهرت دارند، مانند راه رفتن از روي زغالها مشتعل، که به مثابه ي اثبات حالت جن زده شان اعمال مي شود و گواه بر قدرت خدايي است که آنان را از رنج و درد مصون مي دارد. هنگامي که خداي رقصنده در حالت جن زدگي است، مردم مي توانند از وي خواستار نصيحت و قوت قلب شوند.
غالباً، نقشهاي شفا دهنده، مشاور، و طالع بين با همديگر در آميخته اند، زيرا که آنها از صفات الوهيت هستند و شخص جن زده (5) در يکي از خدايان جذب شده است. اين امر در مورد واليمما (6)، بانويي از جنوب هند که براي خدمت به موروکن (7) فرا خوانده شد، صدق مي کند. واليمما، در خانواده اي که سر سپرده ي موروکن بود متولد شد. هر سال آنها براي زيارت به معبد پَلَني (8) مي رفتند. موقعي که واليمما دوازده ساله بود، او در طي زيارت، توسط خدا به حالت جن زده در آمد. خدا به او دستور داد که به مدت شش ماه ، روزه بگيرد و سکوت اختيار کند. بعد از به پايان رساندن اين دوره، در خواب ديد که موروکن به او گفت به مدت هفت روز پيرامون روستاهاي همسايه، در حالي که سوزني در زبانش فرو کرده است، پرسه زند و آنگاه به معبد پَلَني باز گردد. در طي اين گشت و گذار، دختر توسط خدا به حالت جن زده در آمد و در امتداد کوچه هاي روستا به رقص پرداخت، از اين رو، مردم او را ساميادي، رقصنده ي خدا، ناميدند. هنگامي که او به معبد رسيد، خدا او را دوباره به حالت جن زده در آورد و به او يک مانتره ي سرّي (9) داد که او را قادر مي ساخت بيماريها را شفا دهد و آينده را پيشگويي کند. از آن موقع به بعد، پيروان براي شفا يافتن و شنيدن نصيحت نزدش آمده اند. او، پوجاها (10) را در برابر شمايلي از موروکن در اتاق خود که به صورت يک « معبد - خانه » (11) در آمده است، انجام مي دهد و خاکستر و آب متبرک را بعد از مناسک، درست مانند يک روحاني معبد، در ميان پيروان پخش مي کند. [12]
دارمه ي خانوادگي (13)
خانواده، قلمرو دارمه ي خانوادگي است، جايي که افراد وظايف سنتي شان را انجام مي دهند، به عبادت روزانه مي پردازند، و جشنهاي ويژه را به خاطر توجه به وقايع مهم مانند زادروزها و ازدواجها برگزار مي کنند. هر عضو خانواده بايد، به طور مطلوب، هماهنگ با وظايف دارمه اي (14) زندگي کند. مرد بزرگ خانواده بايد براي نگهداري خانواده اش کار کند و از پايگاه اجتماعي خود دفاع نمايد. او بايد در نظر داشته باشد که پسرانش به نحوي شايسته تحصيل کنند و آنان را براي آشنايي با کسب و کار خانواده تربيت کند. زنش براي اداره کردن خانه و آماده ساختن غذا، و مهارتهايي که بايد به دخترانش بياموزد، مسئول است. يک خانواده ي سنتي ايلي (15) ممکن است شامل برادرهاي جوانتر باشد، که همراه ديگر افراد خانواده به حرفه و شغل و امور خانه ياري مي رسانند. آن دسته از افراد خانواده که در خارج از منزل به کار مشغولند، معمولاً به بودجه ي خانواده کمک مي کنند. پدربزرگها و مادربزرگها هم، بويژه در مورد مواظبت از بچه ها، خانواده را دست ياري مي دهند. معمولاً مادربزرگها و پدربزرگها اسطوره ها و افسانه هاي هندو را، دست به دست رساندن خرد و حکمت سنتي را، براي کودکان تعريف مي کنند. آنان از افراد جوانتر خانواده توقع دارند که مؤدب باشند و به بزرگترانشان خدمت کنند.هر خانه داراي يک محراب - معمولاً در آشپزخانه که پاکي مواد غذايي محيط مناسبي را فراهم مي سازد - است. خدايان خانگي با مناسک پوجاي يکسان همانند تنديس، اما به شکل ساده شده، مورد پرستش قرار مي گيرند. در خانه با خدا به مثابه ي يک مهمان محترم رفتار مي شود. فرد مؤمن، آب را براي نوشيدن و شست و شو، غذا، و شايد هم بُخور (16) تعارف مي کند. اگر تصاوير خانگي تنديس باشد ممکن است به آنها جامه هاي ابريشمي بپوشانند. هم تصاوير و هم تنديسها را با حلقه هاي گل تزيين مي کنند. پوجاهاي خانوادگي بايد مرتباً برگزار شوند، يعني به طور مطلوب همه روزه اما در برخي از موارد هفتگي. خانواده هاي ثروتمند و برخاسته از کاست بالا غالباً برامين ها را براي اجراي پوجاهايشان، بويژه براي جشنهاي مهم، استخدام مي کنند، اما بيشتر مناسک خانوادگي توسط مردم عادي برگزار مي شوند. با آنکه مردان معمولاً در مواقع خاص، شاخصند، اما عبادت روزمره غالباً بر عهده ي زنان است. پوجا، پيش از صرف صبحانه انجام مي گيرد و دوباره هنگام عصر، قبل از خوردن شام. کل غذاي آماده شده براي خانواده را پيش از خوردن، به خدايان تعارف مي کنند. هدف اصلي نيايش خانوادگي به خاطر محافظت از خانواده است، اما مناسکي هم به عنوان اظهار ارتباط ميان فرد مؤمن با خداي برگزيده اش برگزار مي گردد.
پوجا يگانه نوع نيايش خانوادگي نيست؛ در سراسر روز فرصتهايي براي عبادت وجود دارد. هر کس مي تواند روز را با ياد خدا آغاز کند و روحاً تمام کاري را که در آن روز بايد انجام بگيرد، به خدا پيشکش کند. زنان روستا، نيايش صبحگاهي شان را در هنگامي که به طرف رودخانه براي برداشتن آب و شست و شو مي روند، برگزار مي کنند. موقع بازگشت به خانه، براي نيايش و تعارف کردنِ اندکي برنج، يک لول عنبر (17)، يا مشتي آب براي خداياني که در زيارتگاه هايِ محليِ کنارِ جاده اقامت دارند، توقف مي کنند. در مناطق شهري، مردم ممکن است در هنگام رفتن به سرکار يا در موقع انجام دادن مأموريت براي تقديم کردن هدايا در زيارتگاه ها يا معبدها لحظاتي درنگ کنند. در طي روز، ممکن است به سادهوهاي (18) سياري که به درِ خانه مي آيند غذا داده شود. اين نوع بخشش، که دَنه (19) ناميده مي شود، تاريخچه اي طولاني در هندوئيسم دارد. اين امر معيشتِ سادهوها را تأمين مي کند، مردان متبرکي که سراسر زندگي خود را وقف امور ديني مي کنند، و موجب ارزشمنديِ فرد اهدا کننده مي شوند. آموختن متون ديني، خواندن سرودهاي مذهبي، و تکرار مانتره ها نيز بخشي از اعمال ديني روزانه اند.
زنان غالباً مراسم متنوعي را در روزهاي خاص معين، طبق تقويم قمري، برگزار مي کنند. اين مراسم يا آيينهاي نذري، که وارته ها (20) ناميده مي شوند، با انديشه هاي دارمه مرتبطند، زيرا تعهدات ديني زن را در قبال خانواده اش برآورده مي سازند. بنابر سنت، زنان از نيروي حفاظت از خانواده هايشان، به واسطه ي رفتار شخصي و ديني پسنديده، برخوردارند. بنابراين، يک زن که شوهر و بچه هايش سالم و شادابند، عفيف و خجسته شمرده مي شود، اما يک زن بيوه گجسته و شوم است. به طور کلي، آيينهاي نذري، براي انجام دادن وارته، خواه از طرف خود شخص و خواه از سوي يک روحاني، با يک تصميم آغاز مي شود. اعمال واقعي، شامل برگزاري پوجاها و گرفتن انواع روزه ها مي شود. روزه انواع بسيار دارد: از اتخاذ يک رژيم غذاييِ منحصرِ به خوردن ميوه يا شير گرفته تا روزه هايي که بايد از نوشيدن آب هم کاملاً پرهيز کرد. اين اعمال پرهيزگارانه، همراه با عبادت ابراز شده در پوجا، باعث لطف خدايان نسبت به کساني مي شود که به راه راست هدايت شده اند. اغلب گفته مي شود که اين آيينها به خاطر منفعت خانواده و جامعه انجام مي گيرند، زيرا بسياري از آنها بنابر موضوعشان به دليل به دست آوردن يک شوهر، تولد و سلامتي فرزندان، عمر طولاني براي شوهرها، و مصون ماندن از خشکسالي ها و بهبود بيماريهاست.
اما از اين گذشته، وارته ها، يکي از اجزاي اصلي زندگي ديني زنان است. با آنکه ممکن است يک نفر روحاني براي برگزار کردن پوجا دعوت شده باشد، اما بيشتر زنان در اين آيينها به طور فعال. پيشقدم هستند. معمولاً آنان پوجاهاي خودشان را انجام مي دهند و براي تقسيم غذا، گفتن قصه، و خواندن سرودهاي ديني گرد هم مي آيند. آنان همچنين به زيارت معابد و رودهاي مقدس مي روند. بدين ترتيب، زنان يک سنت پر قدرت بنياد کرده اند که به آنان اجازه مي دهد، عبادتشان را برگزار کنند و به رغم يک نظام اجتماعي مردسالار، ارتباطاتشان را با خدا ابراز دارند. [21]
زيارت، يکي ديگر از مناسک عمده در هندوئيسم است که هم صاحبان خانواده ها و هم سادهوها آن را انجام مي دهند. چون حالت تقدس در برخي از مناطق تثبيت شده است، مناطق مزبور به صورت تيرثه ها (22)، « گذرگاه ها » يا « جاهاي عبور»، در آمده اند، جاهايي که لطفِ الهي ويژگي محلي پيدا کرده است. زائر به اين تيرثه ها براي تجربه کردن متجلي شدن خدا سفر مي کند. زيارتها با تبعيت از مجموعه مقرراتي، از جمله روزه گرفتن، تجرد، و پرداختن به اعمال مرتاضانه مانند خوابيدن روي کف اتاق، به جاي بستري که براي مسافرت تدارک مي بينند، انجام مي گيرد. به طور مطلوب، زائر بايد سراسر مسيرش را به سوي مقصد پياده طي کند، اما استفاده از وسايل مسافربري عمومي جديد و حتي اتومبيلهاي خصوصي به صورت امري قابل قبول درآمده است. مقصد ممکن است يک معبد، که اقامتگاه خدايي است که زائر نذر کرده است از او ياري بخواهد، يا يکي از رودهاي مقدس باشد. معمولاً زائر در موسم برگزاري يک جشن به تيرثه سفر مي کند.
ميليونها زائر، هم غير روحانيها و هم سادهوها، در الله آباد (23) (Prayaga )، براي جشن کومبه مله (24) گرد مي آيند. الله آباد، يکي از مقدس ترينِ اماکن در هند است، زيرا در اين مکان رودهاي مقدس گنگ، جمنا، و بانو - خداي نامرئي، سرو سواتي ، گرد آمده اند. رود گنگ مقدس ترين رود هند است؛ استحمام در آبهايش، زائر و خانواده اش را تا هفت نسل تطهير مي کند. يک بار استحمام در ساعتِ مبارکِ طلوع خورشيد در روزهاي خاص تقويم، آزادي روح را از چرخه ي تولد مجدد تضمين مي نمايد. اين آزادي در عين حال ممکن است در امتداد کرانه هاي گنگ در بنارس ( ورنسي (25) و کشي (26) هم خوانده مي شود )، يکي از رايجترين اماکن زيارتي هند، بيشتر حاصل شود. بنارس را مرکز عالم تصور مي کنند، جايي که همه ي خدايان در آن گرد آمده اند و اماکن زيارتي به هم پيوسته اند. در اينجا مردن، آزاد شدن از چرخه ي تولد مجدد را تضمين مي کند. از اين رو، شهر براي کساني که آخرين زيارت خود را در اين مکان مقدس انجام مي دهند و در همين جا مي ميرند، داراي جايگاههاي مرده سوزي وسيعي است.
سَمسَکاره ها (27) - مناسک چرخه ي زندگي
سَمسَکاره ها، که غالباً شعاير ديني هندوئيسم ناميده مي شوند، مناسکي هستند که هندو را در طول مسير دهرمه، زندگي برخوردار از محسنات، هدايت مي کند. واژه ي سَمسَکاره، به معناي « تکميل کردن » (28) است. در اين مراسم عناصر پوجا، دعا، خواندن سرودهاي مقدس کهن، و جشن و سرور مشترک در هم آميخته مي شوند. تولد، پذيرفته شدن در انجمن ديني، ازدواج، و مرگ بيشترين مراسم مورد نظرند. در ضمن مناسک منطقه اي فراواني وجود دارند که از سوي زنان براي جشن گرفتنِ رسيدن به حد بلوغ جنسي، به دست آوردن شوهرهاي خوب، تضمين کردن سعادت خانواده هاي خود، و ياري رساني به همديگر در دوران بارداري، برگزار مي شوند.تولد
مراسم مرتبط با تولد يک کودک، شامل پوجاهاي پدر و مادر در معبد محلي و از حفظ خواندن دعاهاي حاجت براي برخوردار شدن از يک عمر طولاني همراه با نيکبختي است. به خاطر سپردن لحظه ي دقيق تولد، براي ديدن طالع کودک، مهم است. طالع بيني براي ترتيب دادن يک ازدواج مناسب موقعي که کودک به سن بلوغ مي رسد، اهميت ويژه اي دارد. همچنين ممکن است جشنهاي ويژه اي به خاطر نامگذاري کودک، خوردن اولين غذاي غير مايع، و نخستين اصلاح سر برگزار شود. فرض بر اين است که براي کودکان نامهايي خوش يُمن انتخاب کنند، از اين رو، نام آنان غالباً با نامهاي خدايان و قهرمانان توأم است.اوپاني انه (29)
مراسم رسيدن به حد بلوغ، اوپاني انه ناميده مي شود؛ حد بلوغ، مشخص کننده ي ورود يک کودک به مرحله ي شاگرديِ زندگي است. اين مراسم در اصل براي پسرهاي وابسته به سه کاست بالا برگزار مي شد، ولي اکنون فقط در ميان برامين ها معمول است. پسر را بر حسب رسم و آيين غسل مي دهند و رداهاي مخصوص بر تنش مي کنند و نزد يک معلم تدريس علوم وداييِ کهن مي آورند. معلم، پسر را با يک ريسمان مقدس، يک رشته ي سه لا مرکب از سه نخ که روي شانه ي چپ انداخته مي شود، مي آرايد و به او نخستين درس از وداها را مي آموزد. اين نخستين درس عبارت است از به ياد سپاريِ مانتره ي گايه تري (30)، « به درخشش خورشيد مي انديشم؛ باشد که آن ذهنم را روشن کند »، است، که پسر بايد هر روز، در بقيه ي زندگي، آن را از حفظ تکرار کند. در روزگاران گذشته، نوآموز جوان براي زندگي و تعليم پيش يک معلم مي رفت، اما اکنون اين مراسم کارکردي اجتماعي دارد. بعد از انجام يافتن مراسم، جشني برگزار مي کنند و پسر هدايايي دريافت مي دارد.مراسم به حد بلوغ رسيدن زنان
مراسم زنان بخشي از سنت مربوط به نص سنسکريت نيست، اما جزئي از کل فرهنگهاي منطقه اي جنوب آسياست. جشن نخستين قاعدگيِ دختر در اکثر مراسم جوامع ديده مي شود، اگر چه ديگر اين سنتها در مناطق شهري رعايت نمي شود. در ميان زنان آيارِ (31) تاميل نادو (32) دختر به مدت سه روز در يک اتاق تاريک مي ماند. در روز چهارم، او خود را با يک استحمام تشريفاتي تطهير مي کند و جشني نيز برگزار مي شود. مادرش او را به معبد مي برد و آنگاه به ديدار ديگر خانواده ها مي روند، تا زنان مسن تر چراغهاي آره تي (33) را براي او تکان دهند. در ساير نواحي، خانواده با پوشاندن لباس نو بر تن دخترشان، آرايش گيسوانش با گلها، و خوراندن غذاهاي مخصوص به وي، برايش جشن مي گيرند. جشنها ممکن است شکل يک عروسي کوچک را پيدا کنند، به طوري که خانواده به دختر پول با پوشاک هديه کنند.ازدواج
ازدواج بزرگترين مراسم چرخه ي زندگي در نزد اکثر مردم است. هنگامي که دو نفر ازدواج مي کنند، وارد مرحله ي زندگي خانوادگي مي گردند، به نحوي که بايد وظايفشان را در قبال خانواده و جامعه انجام دهند. ازدواج يک مرحله ي تغيير بزرگ در مسئوليت است.مراسم ازدواج از منطقه اي به منطقه ي ديگر متفاوت است. نخست يک همسر شايسته بايد توسط والدين در نظر گرفته شود. آنها شبکه هاي خويشاوندان گسترده ي خود را براي پيدا کردن همسرهاي احتمالي، بسيج مي کنند و در ضمن ممکن است آگهي هاي محرمانه به روزنامه ها بدهند تا درباره ي پارتيها و مهمانيهاي ورود آزاد در بيشتر نواحي دور دست، و حتي در ساير کشورها، اطلاعاتي کسب کنند. به طور مطلوب عروس و داماد از يک ناحيه، متکلم به يک زبان، و برخاسته از کاستي يکسان خواهند بود. والدينِ مسئول مي کوشند براي فرزندشان همسراني با پيش زمينه ي آموزشيِ مشابه و برخوردار از خلق وخوي نيکو پيدا کنند. خانواده ي يک دختر نيز درآمد بالقوه ي داماد را براي تضمين امنيت آينده ي دخترشان بررسي مي کنند و بايد مطمئن شوند که او داراي عده ي زيادي خواهر يا برادر جوانتر از خود نباشد، چون همين امر ممکن است به سخت کار کردن زنش براي نگهداري از آنان بينجامد.
طالع عروس و داماد هم مي بايد هماهنگ باشد. در دوران صنعتي جديد، طالع بيني غالباً به وسيله ي کامپيوتر انجام مي گيرد. درست است که بايد علايم مربوط به طالع بيني مکمل همديگر باشند، اما آنها معتقدند که زندگي هر شخص داراي دوره هاي نيکبختي و بدبختي است. فراز و نشيبهاي زندگي براي هر دو نفر به خاطر متعادل ساختن همديگر و امتناع از درد و رنج بيش از حد بازگو شده و لزوماً مشخص مي شود. به محض اينکه يک همسر مناسب پيدا شود، هر دو خانواده به طور دسته جمعي با همديگر ديدار مي کنند و بعداً هم عروس و داماد امکان خواهند داشت تا همديگر را ببينند. بعضي اوقات عروس و داماد اصرار مي ورزند که قبل از مراسم عروسي مدتي مهلت داشته باشند تا همديگر را بشناسند. اکنون، زندگي شهري و مدارس مختلط تعداد « ازدواجهاي توأم با عشق » (34) را افزايش داده است، اما، ازدواجهاي تدارک ديده شده، هنوز هم کاملاً رايج است.
مراسم ازدواج مستلزم دعا ونيايش است، راه رفتن در اطراف آتش محراب، و خواندن مانتره هاي خوش يُمن توسط يک نفر روحاني. دعا و نيايش عروسي براي طلب توانمندي در ناملايمات، تندرستي، بچه دار شدن، عمر دراز، و وفاداري به همديگر است؛ اينها از مؤلفه هاي يک زندگي خوب محسوب مي شود. به واسطه ي ازدواج، عروس و داماد در دهرمه ي خانواده حالت والدين را پيدا مي کنند. آنها به اتفاق هم، تعهدشان را در قبال نياکان خانواده با دارا شدن کودکان (پسران) براي تضمين اينکه آداب آبا و اجدادي تداوم خواهد داشت، انجام مي دهند، و وظايفشان را نسبت به خدايان با برگزاري مناسک خانوادگي در منزل خود به جا مي آورند.
ازدواج در عين حال يک جشن بزرگ اجتماعي،ِ همراه با راه رفتن دسته جمعي، مبادله ي هدايا، و ضيافت و مهماني است. مهمانان را با موسيقي، رقص، و آتش بازي سرگرم مي کنند. عروسيها نشان دهنده ي شأن اجتماعي است و به دليل خانواده ها براي آن تا حد امکان پول خرج مي کنند، حتي براي يک پُز دادنِ مفصل زير بار قرض هم مي روند. بعضي اوقات اين گونه جشنها چند روز ادامه مي يابد؛ با آنکه خود مراسم عروسي واقعي، فقط نيازمند ساعاتي معدود است.
مرگ و مير
در هنگام مرگ، افراد خانواده نعش مرده را براي حمل کردن آماده مي کنند، آن را دسته جمعي به سوي يکي از محلهاي مرده سوزي مي برند، و هنگامي که جسد در حال سوختن است، به خواندن دعاهاي مخصوص مي پردازند. خدايِ مرگ (35) فرا خوانده مي شود، تا به شخصِ در گذشته مکاني مناسب در ميان نياکان عطا کند، و به ساير خدايان نيز به نيابت از جانب عزيز از دست رفته متوسل مي شوند. از خداي آتش (36) مي خواهند تا شخص مرده را سالم به قلمرو نياکانش ببرد. به محض سوخته شدن، خاکستر و استخوانهاي متوفا را يا درون يک رود مقدس مي ريزند يا دفن مي کنند. سادهوها و بچه هاي کوچک را معمولاً بي آنکه بسوزانند، مدفون مي سازند.بعد از مراسم سوزاندن جنازه و تدفين، اعضاي خانواده به طرف جويبار يا روخانه اي براي تطهير سنتي خود رهسپار مي شوند. به علت مرگ، خانواده براي مدت زماني معين در يک حالت ناپاکي خواهند بود و بايد از برخورد با ديگران تا آنجا که مي توانند، اجتناب ورزند. روح شخص مرده براي چند روز بعد از درگذشت به حالت شبحي در مي آيد و بايد از راه برگزاري مراسمي به نام شراده (37) به او غذا داده شود، تا موقعي که به قلمرو نياکان بازگردد. اين مراسم بر تعارف کردن غذا و خواندن دعا براي سعادت منسوبان متوفا متمرکز مي شود. بزرگترين پسر شخص متوفا به شبح، آب و گويچه هايي از برنج (38)، براي خنک کردن روح بعد از سوختن، تعارف مي کند که به او براي سفرش نيرو مي دهد. همين که روح رهسپار عالم ديگر شد، بزرگترين پسر بايد انجام دادن مراسم شراده را براي نياکان خود در روز اول هر ماه، در نخستين سال بعد از مرگ والدينش، ادامه دهد. بعد از گذشت يک سال، اين مراسم ساليانه برگزار مي شود. به سبب اينکه انجام دادنِ مراسم شراده جزو وظايف پسر است، هندوها براي تولد يک فرزند مذکر اهميتي بسيار قائلند. بدون داشتن يک پسر براي برگزاري مراسم شراده، متوفا براي هميشه به صورت يک شبح باقي خواهد ماند.
جشنها
در هندوئيسم جشنهاي بي شماري وجود دارد، برخي تقريباً وابسته به عموم هندوهاست و بقيه فقط در جوامع محلي برگزار مي شود. تمام معبدها از جشنهاي ويژه ي مرتبط با خدايان حامي خود برخوردارند و همين برگزاري جشنها، باعث گرد آمدن جمعيت بسيار مي شود. مهمترين جشن از اين قبيل، جشني است که در طي راهپيمايي دسته جمعي، مورتي به ميان شهر آورده مي شود. اکثر معبدها تنديسهاي ويژه ي خدايان خود را دارند که در اين گونه راهپيماييهاي دسته جمعي از آنها استفاده مي شود. گاهي تنديسها روي دوش راهپيمايان حمل مي شوند، اما در مورد معبدهاي بزرگ، مورتي ممکن است به وسيله ي ارابه اي، که در اصل معبدي تعبيه شده بر روي چرخهاست، حمل گردد. راهپيمايي دسته جمعي مربوط به موروتي، ممکن است داراي فيلها، اسبها، نوازندگان، و سادهوهايي که براي شرکت در جشن آمده اند، باشد. جمعيت کثيري به دنبال ارابه حرکت مي کند و مردم گل، ميوه، و سکه به درون ارابه پرتاب مي کنند. اين راهپيمايي اساساً، يک رژه ي سلطنتي همراه با خدا به عنوان پادشاه است.مناسک خانوادگي نيز جزئي از اين گونه جشنهاست. بيان شرحي مفصل، درباره ي تمام جشنهاي هندو ناممکن است، اما ذکر دو مثال، شرحي مختصر از مطلبِ اصلي را به دست خواهد داد. نخستين مثال، جشنِ گِني شه (39) است، که به طور بسيار گسترده، در ماهه راشتره (40) برگزار مي شود. شرحِ ماوقع [41] ماهيتِ حضور خدا را در جشن روشن خواهد کرد. دومين مثال جشن ناواراتري (42) به افتخار بانو - خداست. اجراهاي گوناگون اين جشن نشان مي دهد که چه تنوعي ممکن است حتي در جشني که در اکثر نقاط آسياي جنوبي مرسوم است، وجود داشته باشد.
چهارم گِني شه
گِني شه، خدايِ فيل - سر (43)، را پيش از همه ي وظايف نيايش مي کنند، زيرا وي آفريننده و برطرف کننده ي موانع است. او همچنين امکان دسترسي به ساير خدايان را براي پيروان خود فراهم مي سازد و باعث کاميابي و رفاه مي شود. هندوها قبل از شروع هر کاري، از گِني شه تجليل مي کنند، رفتن به زيارت يا مسافرت، گشوده شدن مدارس، آغاز کسب و کار، و حتي در ابتداي پرداختن به هر نوع فعاليت روزمره. بچه ها مانتره ي گِني شه را در بالاي ورقه هاي امتحاني مي نويسند و شاعران متن شعر خود را با توسل جستن به همين خدا آغاز مي کنند. او پاسدارِ خانواده است و خانه و خدايان خانگي را توأماً از تأثيرات شوم و ناميمون مصون مي دارد.توانايي گِني شه در برابر نيروهاي بدخواه و فراهم کردن آغازهاي مبارک و فرخنده، در تقويم هندو در دورانهاي خاص، فوق العاده تلقي شده است. سالِ دينيِ هندو، سالي قمري است، که هر کدام از ماههايش، به نيمه ي روشن موقعي که ماه رو به بدر مي گذارد و نيمه ي تاريک هنگامي که رو به محاق مي رود، تقسيم شده است. نيمه ي روشن مبارک و فرخنده است و زمان خوبي براي آغاز برنامه هاي تازه است، در حالي که نيمه ي تاريک باعث پيشامدهاي ناگوار مي شود. چهارمين روز نيمه ي تاريک به اندازه اي مخاطره آميز است که مردم براي گِني شه، بدين اميد که مانع بروز مشکلات شود، نذر مي کنند. اين گونه نذرها معمولاً شامل پيشکش هايي از امور خوشايند، پوجاها و روزه ها، است که بويژه مورد عنايت خداست. اين تلفيقِ رياضت کشي و ايمان، وسيله اي است براي طلب محافظت و برانگيختن قدرت گِني شه جهت برطرف کردن موانع. چهارمين روز نيمه ي روشن ماه با عنوان « چهارم گِني شه » معروف است. اين روز يکي از خجسته ترين روزها براي پرداختن به طرحها و برنامه هاي تازه است.
موقعي که چهارمِ گِني شه به ماهِ بهادراپادا (44) ( اوت/ سپتامبر ) مي افتد، جشن بزرگي به افتخار خداي مزبور در ايالت ماهه راشتره برگزار مي شود. در طيِ همين جشن، حانواده ها مورتيِ گِلي گِنه شه را در محرابهاي خانوادگي شان نصب مي کنند. پيش از آنکه خدا فرا رسد، خانه بايد کاملاً تميز گردد و اعضاي خانواده هم بايد مطابق آداب و تشريفات ديني غسل کنند. پس از نصب کردن تنديس در محراب و تقديس کردن آن، تنديس مزبور به صورت تجسم زنده ي خدا در مي آيد. اين تقديس کردن با راهنمايي کردن يک برامين انجام مي گيرد، اما بزرگ خانواده عامل اصلي برگزاري مناسک به شمار مي آيد. آنگاه از گِني شه مانند مهماني محترم با يک پوجاي مفصل قدرداني مي شود. مراسم نيايش توأم است با غسل دادن قطعه اي از چوب فوفل (45) به عنوان وکيل تنديس گِلي، زيرا اگر تنديس مزبور رطوبت ببيند، از هم متلاشي خواهد شد. مورتي ممکن است در زيارتگاه خانوادگي به مدت يک تا ده روز باقي بماند، و در سراسر اين ايام هر صبح و عصر با دعا کردن، خواندن سرودهاي ديني، و پيشکِش کردن گل، سوزاندن عود، و روشن کردن چراغهاي سنتي به نيايش بپردازد.
هنگامي که شما روزهايي که براي ديدار تنديس لازم است، سپري شد، با برگزاريِ مراسمي ساده، تنديس را از جايگاه مخصوصش بر مي دارند. بار ديگر از نو، براي خدا غذا و گل نثار مي کنند، و به نيايش او مي پردازند. آنگاه سرپرست خانواده به طور نمادين چشمان تنديس را مي بندد و اين قطعه گِل خشکيده ديگر در بردارنده ي حضور زنده ي گِني شه نيست. سپس افراد خانواده تنديس را به نزديکترين منبع آب مي برند و آن را غرق مي کنند. قطعه گل خشکيده از هم فرو مي پاشد و به حالت بي شکل اولش در مي آيد، يعني، درست مانند خدا به حالت آغازين کيهاني اش برمي گردد. در طي جشن، گِني شه وارد تنديس مي شود و از سر لطف، مدتي در آن خانه به خاطر اينکه به اعضاي خانواده رخصت دهد او را نيايش کنند و با او بيشتر صميمي گردند، مقيم مي شود، اما نهايتاً او بي شکل است و لايتناهي. روند تقدس کردن يک تنديس، به عنوان تجسم زنده ي خدا، براي مدت برگزاري يک مراسم بخشي است از بسياري از جشنهاي هندو و در عين حال منعکس کننده ي درک مردم، از مورتي هاي دايمي معبد است.
ناواراتري (46)، نُه شب
جشن ناواراتري، نُه شب و ده روز طول مي کشد. اين يک جشن موسم خرمن است که بر حسب ماه نو، بين وسط سپتامبر و اکتبر مي افتد، و به بانو - خداياني مانند سروسواتي، لوکشمي، دروگا ( يا پارواتي (47)) اختصاص داده شده است. نماد پردازي کشاورزيِ ناواراتري تقريباً سراسر هند را دربر مي گيرد. دانه هاي غلات، بويژه جو در طي نُه روز جشن به عنوان تجلي بانو - خدا جوانه مي زند. اما جشن، داراي معاني ديگر است که از منطقه اي به منطقه ي ديگر فرق مي کند. در بنگال، اين جشن دروگاپوجا (48) ناميده مي شود. و جشني مربوط به پيروزي بانو - خداي دروگا بر مهيشايِ ديوگاوميش (49) تلقي مي گردد. مطابق جنبه ي نظاميِ اين بانو - خدا، سربازان و فرماندهان عادت کرده اند، سلاحهايشان را ستايش کنند و از دروگا براي کاميابي نظامي، در نهمين روز، خواستار کمک شوند. بنگالي ها تنديسهاي دروگا را که در مدت اين ده روز به صورت تجسمهايي از حضور اين بانو - خدا در مي آيند، نصب مي کنند و در برابرشان به نيايش مي پردازند. در حالي که بانو - خدا، در جشن خويش حضور دارد، قربانيهاي حيواني، مانند بز، گوسفند، و حتي گاوميش دريافت مي دارد. هنگامي که ناواراتري به پايان مي رسد، تنديسها را از محل مقدسشان بر مي دارند و در آب غرق مي کنند.در برخي نواحي دو روز آخر ناواراتري، ايودها پوجا (50)، « بزرگداشت سلاح و جنگ افزار »، ناميده مي شود. گمان مي رود که ايودها پوجا براي گرامي داشتن خاطره ي آرجنه، رزمنده ي بزرگِ مهابهاراتا، برگزار مي شود، رزمنده اي که سلاحهايي را که پنهان کرده بود، پيدا نمود و قبل از آنکه وارد عرصه ي جنگ شود، آن سلاحها را پرستش کرد. در اين روزها، هندوها آلات و ابزار و وسايل نقليه ي خودشان را تقديس مي کنند. اتومبيلها و اتوبوسها را با حلقه هاي گل مي آرايند، براي کامپيوترها و ماشين تحريرها دعا مي کنند و در اين چند روز آنها را آسوده مي گذارند. در روز نهم، که سروسواتي پوجا ناميده مي شود، بانو - خداي آموزش و موسيقي مورد پرستش قرار مي گيرد. آلات موسيقي، نوشت افزار، و کتابهاي درسي را براي متبرک شدن در بقيه ي سال در برابر تنديس سروسواتي قرار مي دهند. روز دهم به لوکشمي، بانو - خداي نيکبختي، اختصاص دارد. مردم بعد از نوشتن واژه ي شري (51)، « زيبا »، که يکي از نامهاي بانو - خداست دفترهاي جديد حسابشان را باز مي کنند، برنامه هاي تازه را شروع مي کنند. نيکبختي، خرد، و موسيقي از اين بانو - خدا که در جشن ناواراتري گرامي شمرده مي شود، برکت پيدا مي کنند.
در تاميل نادو، ناواراتري عمدتاً جشن متعلق به زنان است: اتاقي را کنار گذاشته اند و عروسکها را روي پرده اي که نشان دهنده ي صحنه هايي از حماسه ها و پورانه هاست، به طور مرتب چيده اند. هر شامگاه، زنان و کودکان لباس مي پوشند و براي ستودن عروسکهاي در معرض نمايش چيده شده و خواندن سرود در ستايش از بانو - خدايان گرد مي آيند. دو روز آخر به سروسواتي و لوکشمي اختصاص دارد . تصويرهايي از اين دو بانو - خدا در جلو عروسکهاي در معرض نمايش، آراسته با حلقه هاي گل، مي گذارند و به نيايش مي پردازند.
در گجرات، ناواراتري با رقصهاي چرخشي (52) جشن گرفته مي شود. قرار دادن يک چراغ مقدس در مرکز رقص چرخشي، نمايانگر تجلي بانو - خداست. بعضي از هندوها ناواراتري را با رامايانا مرتبط مي دادند و معتقدند که ناواراتري معرف مدت زماني است که راما با راواناي ديو (53) جنگيد. در راماناگر (54)، نزديک بنارس، آخرين بخش ناواراتري را داسِّرا (55) تشکيل مي دهد، جشن پيروزي راما بر ديوها، که در اواخر ماه بلند رام ليلا (56) برگزار مي گردد.
جشن تقويمي (57) و مناسک عبادي نشان دهنده ي تنوع و وحدت هندوئيسم است. يک جشن که معمولاً در سراسر آسياي جنوبي برگزار مي شود، ممکن است داراي معاني و اعمال متعدد باشد. در عين حال، در فرهنگهاي منطقه اي جشنهايي برگزار مي گردد که براي هندوهاي مناطق ديگر شناخته شده نيست. اما الگوهاي مکان و زمان مقدس در سرتاسر تقسيم بنديهاي منطقه اي و حرفه اي هندوئيسم مشترکند.
پينوشتها:
1. Sadhus.
2. Jnana - Yoga.
3. Gurus.
4. Possession.
5. Possessed person.
6. Valliyamma.
7. Murukan.
8. Palani.
9. Secret mantra.
10. Pujas.
11. Temple - house.
12. نظريه هاي تنتره اي انديشه هايي را که در بسياري از سنتها در آسياي جنوبي در طي يک دوران خاص ابراز شدند، منعکس مي سازد. بهره گيري از اين نظريه ها در فرقه هاي بودايي و همچنين مکاتب هندو، حاکي از پخش گسترده ي انديشه ها و کردارهاست.
Family dharma .13
14. Dharmic obligations.
15. Traditional extended family.
16. Incense.
17. Stick of incense.
18. Sadhus.
19. Dana.
20. Vratas.
21. Tirthas.
22. رک: ترانه هاي قديسان هند از جان استراتون هاولي و مارک جرگن اسماير (نيويورک، آکسفرد يونيورسيتي پرس، 1988)، ص 137.
Allahabda .23.
24. Kumbha Mela.
25. Varanasi.
26. Kashi.
26. Samskaras.
27. Perfecting.
28. Upanayana.
29. Gayatri.
30. Aiyar.
31. Tamil Nadu.
32. Arati lights.
33. Love matches.
34. God of death.
35. God of fire.
36. Shraddha.
37. Balls of rice.
38. Ganesha.
39. Mahrashtra.
40. Navaratri.
41. The elephant - headed god.
42. رک: The Bijak of kabir نوشته ي لينداهس و شوکدو سينگه ( دهلي ، موتيلال بنارسيداس، 1983)، ص 50.
Bhadrapada .43.
44. Betel nut.
45. Navaratri.
46. Parvati.
47. Durga Puja.
48. The buffalo demon Mahisha.
49. Ayudha Puja.
50. Shri.
51. Circular dances.
52. The demon Ravana.
53. Ramnagar .
54. Dassera.
55. Ram Lila.
56. Festival calendar.
شاتوک، سيبل؛(1388)، آئين هندو، ترجمه ی محمدرضا بديعي، تهران: مؤسسه ی انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم